علی دارایی: ماجرا از آنجا آغاز شد که زنی بر اثر بیهوشی مادرش که بعدها فوت شد دچاربیماری اسکیزوفرنی شده بود(چون گمان می برد که تنها یار او در منزل فوت شده است) خواهر بزرگ او سالها بود که تشکیل خانواده داده بود و دارای دو فرزند.به تقاضای عمه شان خواهر بیمار در کنار خواهرش زندگی دوباره ای را شروع کرد.در ابتدا نحوه مواجهه انها با او بطور نسبی درست بود اما به تدریج در اثر رفتارها و برخوردهای غیر علمی بیمار از خود خشونت نشان داد.پدر خانواده تمام کوشش این بود که از نزدیک شدن با بیمار خودداری کند و به گونه ای از بار مسئولیت شانه خالی کند.در این خانواده تنها فردی که بیمار را درک می کرد پسر آن خانواده بود که نوجوان هم بود!بیمار هنگامی که پی برد که فرزند خواهرش او را واقعن می فهمد و با تمام وجود حس می کند گمان برد که او شاید شریک زندگی اوست!(رفتارها و واکنش هایی که با این بیمار صورت می گرفت وضعیت ثابتی نداشت یعنی بیمار هم با رفتارهای صحیح برخورد می کرد و هم نادرست.در نتیجه دچار سردرگمی ناخوشایندی شده بود که به تبع آنها بروز رفتارهایش متفاوت بود(خشونتی/شادمانی)) ولی چون درد مشترک همیشه و در همه جا وجود دارد،خواهر بیمار به سرعت از خود واکنش نشان داد و با عصبانیت او را به محل درمان بیماران روانی بردند و دیگر اتفاقاتی که در ادامه فیلم رخ می دهد.
در تماشا و بررسی و نقد یک فیلم آنچه که از اهم مباحث بایستی شمرده شود ،تطبیق محتوای آن با انواع خلقیات،عادتها(بطور کلی رفتارهای فردی و اجتماعی) و شمایل صورت بندی شده یک جامعه است.خانواده ای که در فیلم حضور داشتند نماد سبک زندگی بسیاری از خانواده های جامعه ما هستند.جملگی اعضای آن یعنی پدر که از مسئول بودن فرار میکرد.پسر که بیمار را درک میکرد.جالب اینجاست که او کم سن و سال بود!خواهر بیمار که تمام تلاشش این بود که خواهرش بهبود یابد اما راه حل نمی دانست که در برخی مواقع منجر به خستگی از او میشد.عمه هم بواسطه مسن بودنش راه حل میانه پیشنهاد داد.علت این نوع برخوردها به نظرم به عدم تعلیم علمی و صحیح در مواجه شدن با این بیماران است که طبیعی است کنش و واکنش های نادرست از خود بروز دهیم.(۱)
اگر در یک پله بالاتر بایستیم و نتوانیم نام خاصی برای وضعیت بحرانی روانی مان نهیم،شاید با اغماض میتوان گفت تعداد زیادی از ما در اثر فشارهای خواسته و ناخواسته پاره ای از رفتارها و واکنشهای بیمار مبتلا به اسکیزوفرنی از خود فوران میکنیم.کافی است بیرون از روابط افراد جامعه فرد سالمی به خلق و خوی اسف بارمان بنگرد.
از جمله نکات ریزی که در مراحل مختلف کنش و واکنش های خانواده با این بیمار شایان توجه می نمود دور انگاشتن این فرد درروابطشان با او بود.به عبارتی بهتر نوع نگاه اغلب اعضای خانواده با بیمار سبب شده بود که خود نیز پی ببرد که به احنمال بسیار با دیگران تفاوت بدی دارد که بدین گونه با او رفتار می شود.
باز گردیم به جامعه شیرین خودمان!می توان این فیلم را بهانه کرد و از زاویه دیگر ناهنجاری عظیم تری را نظاره گر باشیم.این آسیب بزرگتر همانا روش ناموزون روابطمان با یک فرد غیر از خود است.به تعبیری جامعه ما به فردی که دیگرگونه می اندیشد،زیست می کند،زبان یا لهجه دارد،پوشش یا حتا چهره اش با ما فرق دارد،با نگاهی کج مشاهده میکند!او را از خویش جدا میکند.یا در سطح زندگی روزمره رفتارش با یک کودک نازنین چگونه است؟(به مفهوم شعر یک شاعر،اگر لبخند کودک نبود جهان چیزی کم داشت) (۲) حوادث و آمارهای متعدد حکایت از آن دارد که قسمتهای زیادی از جامعه با انواع اقشار و طبقات خود وضعیتی نگران کننده را سپری میکنند.وضعیتی که در پی عدم آموزش و کارشناسانه به شهروندان ،جامعه را دچار یک فرهنگ غلط نموده که در نتیجه کل جامعه در شرایطی آلوده و وخیم قرار می گیرند که ممکن است آینده ای خطرناک در پیش روی آنها باشد.(البته در این ماههای اخیر امواج امیدواری به جامعه باز گشته و این در بهبود سلامت فکری و روانی افراد تآثیرگذار است) درمان این درد بزرگ اجتماعی بر عهده نهادهای مربوطه-اعم از دولتی و غیر دولتی-است.امید آن می رود در قوه اجرایی آینده از طریق نهادساری آموزشی و فرهنگی مستمر و پایدار به این آسیب عظیم توجه ویژه ای گردد.
پاورقی:۱-در توصیف وضعیت نابسامان این بیماران بر آن نیستم که شرایط خاص خود بیماران را نادیده انگارم ولی نحوه مواجه خانواده و جامعه با کسانی غیر لز خود(همچون این بیمار) در بهبود یا حفظ حقوق آنان موثر است.
۲-منظور از کاربرد وضعیت کودک در اینجا آشکار نمودن تربیت ناصحیح و رفتارهای بیمارگونه است که با تعداد فراوانی از کودکان صورت می پذیرد.