حمید موذنی: زمانی که پدر، قصد تنبیه فرزند خود را دارد، دست های فرزند، چونان سپری، حایل می شوند تا از شدت ضربه ی پدر کاسته شود؛ اما این پاها هستند که رهایی بخشاند و فرزند را از کتک خوردن، دوری می دهند. در اصل، پاها هم چون امری رهایی بخش در اختیار کودک در مصاف با خطر تنبیه قرار گرفته اند و پس از آن، پدر کسی را برای تنبیه در کنار خود نمی یابد. در واقع، «شاید به توان گفت که خاطرات ما از این که، پا زدن در طفولیت، حکم وسیله ای برای ابراز توان و نیز کسب لذت را برای مان داشت و نیز خاطرات امان از این که چه گونه برای تقلا، علیه پدر یا مادری که در پی مهار کردن ما بود از پاهای مان استفاده می کردیم، تعدیل نیروهای تعرض جویانه ی ما را تسهیل میکنند.[۱]» از همین منظر میتوان گفت توپ فوتبال، در تأویلی روانکاوانه، نماد رهایی ما از شر و بدبختی هاست. اما اگر این نماد رهایی بخش، در گونهای ایدئولوژی پیشامدرن مستحیل شود، فاجعه و تراژدی به بار میآورد؛ همان گونه که در فوریه ی ۲۰۱۲ در مصر، گروهی از تماشاچیان مزدور، به دیگر تماشاچیان حمله ور شدند و در چشم برهم زدنی فاجعه ای انسانی را رقم زدند. گویا اینجا حتا پاهای رهایی بخش توان گریز از دست های متجاوز و خشونت طلب را از دست داده بودند.
با این اوصاف نیز چه بسا گریز تماشاگران پا به فرار گذاشته، از آمار تلفات کاسته باشد. از منظر روانکاوی نیز، «گمانپردازی های جالب این است که توپ، بازنمود درماندگی است. ما میتوانیم درماندگی امان را از خود جدا سازیم و آن را به توپ فرا فکنیم. در این صورت است که میتوانیم مهارت ها و تبحر خودمان را با مهار کردن توپ بپرورانیم.[۲]» به همین دلیل، فوتبال در اروپا (ملی و باشگاهی) قدرت مند است، اما در آفریقا نه! در واقع در قاره ی سیاه، به واسطه ی شرایط سخت زیست اجتماعی و حضور مداوم حاکمیت های استبدادی و هم چنین درگیری و قتلعام های عشیره ای و قبیله ای، احساس درماندگی آفریقاییها، زیادتر از حد معمول است. در واقع، تشخص و سوژگانیات[۳]ی که در انقیاد[۴] ایدئولوژی های استعماری و گفتمان های عشیره ای- قبیلهای گرفتار مانده باشند، عملن به سمت نوعی از پراکسیس اجتماعی[۵] حرکت میکنند تا به نوعی از کنش رهاییبخش[۶] دست یازند و سوژه ی خود را به رهایی رسانند؛ ولی آفریقایی منقاد شده در هزارتوهای استبداد- استعمار[۷]، به گونه ای با امری رهایی بخش، هم چون فوتبال هم برای آنان متبلور نشود و شکل نگیرد. سوژه ای که از حاد بودن انقیاد، هیچ گاه رهایی را تجربه نخواهد کرد. تیمهای آفریقایی، به علت درماندگیِ مضاعف، ضربه به توپ شان نیز بیش از اندازه ی استاندارد میباشد. برای مثال، ضربات محکم آفریقایی ها به توپ در جام جهانی ۲۰۱۰ آفریقای جنوبی به همین علت طول زیادی را میپیمود و گل نمی شد. در اصل همین موضوع روانکاوانه، احساس تمرکز آن ها را کاهش می داد؛ زیرا، قدرت آن ها بیشتر در ضربه به توپ برای رها شدن از بدبختی ها بود تا مهارت در کنترل توپ که می تواند جامعه ی آن ها را عقلایی (وبری) سازد. این نوع بازی آفریقایی یادآور گفته ی شاتو بریان است که گفته بود: «سعادت مانند توپ فوتبال است وقتی از ما دور می شود به دنبال آن می رویم و وقتی به آن میرسیم با یک ضربه آن را از خود دور می سازیم». البته این درست بر خلاف تیم های اروپایی است که هم چون انسان های خوشبخت توپ را کنترل می کنند، پاس میدهند و جامعه شان نیز توسعه یافته است.
[۱].ریچاردز، بری، همان ص ۶۷
[۲]. ریچاردز، بری، همان ص ۷۳
[۳]. Subjectivity
[۴]. Subjection
[۵]. Social praxis
[۶]. Emancipation Act
[۷]. Autarchy – Colonialism