هامون: دکترسیدمحمدمهدی جعفری نامی آشناست. فعالیت های سیاسی و اجتماعی او در سال های قبل از انقلاب، عضویت او در نهضت آزادی، نزدیکی وی به گروه های ملی- مذهبی، عضویت او در دور اول مجلس شورای اسلامی ایران، فعالیت های دانشگاهی و تمرکز دکتر جعفری بر ترجمه و پژوهش نهج البلاغه از فعالیت های بارز و مشخص چند دهه ی اخیر اوست. «هامون» در نظر گرفت با توجه به فعالیت های مستمر دکترجعفری و تسلط ایشان در متون اسلامی به ویژه قرآن و نهج البلاغه و فعالیت های اجتماعی و سیاسی او در دهه های اخیر، از منظر دینی اهمیت جامعه مدنی و مدنیت را در گفت و گو با این چهره ی دانشگاهی مورد واکاوی قرار دهد.
این گفت و گو در دو بخش انجام گرفته، و تا لحظه ی آماده سازی آن برای انتشار، بخش دوم پاسخ پرسش ها- در رابطه با تحلیل و موقعیت تجربه های معاصر و امروزی جامعه مدنی ایران- بدستمان نرسید. دکتر جعفری در این گفت و گو بر این باور است پیشوایان دینی قایل به جامعه مدنی بوده اند. وی معتقد است هجرت پیامبر از جوامع قبیلگی مکه به جوامع نسبتن مدنی یثرب، اصولن برای در هم شکستن ساختار پوسیده و ضد بشری قبیله بوده است. وی هم چنین اعتقاد دارد:«مسجد از آغاز یک نهاد مدنی و برای اجرای مولفه های جامعه مدنی و مدنیت بوده، که به مرور زمان نقش اجتماعی و مدنی مسجد کاسته شده و محدود به عبادات شده است.»
با این نوع نگرش لازم است بیش از پیش از فرصت ها، نقاط قوت و پتانسیل های نهفته در فرهنگ عمومی عامه مردم – در راستای تحکم بخشیدن به ساختار جامعه مدنی- از جانب فعالین اجتماعی و مدنی، استفاده بهینه تری صورت گیرد.
هامون: به عنوان نخستین پرسش، تعریف و دریافت خود را از جامعه مدنی ارایه دهید؟
جامعه مدنی در برابر جامعه ی قبیلگی است. در جامعه ی قبیلگی هیچ نهاد مدنی وجود ندارد. قدرت سیاسی، نظامی، اقتصادی، فرهنگی و حتا اعتقادی در اختیار شیخ قبیله است. شیخ به طور ارثی یا به علت سالمندی و ریش سفیدی و داشتن عِدّه و عُدّه منصوب می شود و در برابر هیچ کس پاسخ گو نیست. قانون حاکم بر قبیله همان سنت آبا و اجدادی است و هیچ کس حتا شیخ قبیله هم حق ندارد در آن تجدید نظر کند. برخی از آداب و رسوم انسانی و احیانن غیرانسانی، فرهنگ قبیله را می سازد و همه ی قبایل سخت بدان ها پای بند هستند. اگر جنگی میان دو قبیله برافروخته شود، برای انتقام خون فردی از قبیله ی الف است که به وسیله ی فردی از قبیله ی ب کشته شده است و فرمانده نظامی هر دو طرف شیخ قبیله است و این جنگ همیشه ادامه دارد. چون قبیله پیوسته در جست و جوی آب و علف، کوچ رو و غیرساکن در یک جاست، هرگز ساختمانی ظاهری برای سکونت و ساختاری تشکیلاتی برای یک نهاد از خود به جای نمی گذارد. هر پیامبری یا مصلحی یا مبلّغی بیاید و باور تازه ای در میان افراد قبیله کند با مقاومت شدید آنان رو به رو می شود و می گویند ما چنین باوری در نزد پدران و نیاکان خود نیافته ایم.
و اما جامعه مدنی:
-جامعه ی مدنی؛ قانون گراست و در برابر قوانین تصویب شده به وسیله مراجع قانون گزاری تسلیم است و خود را بدان پای بند می داند و بدان عمل می کند؛ اگر چه به زیان او باشد.
جامعه مدنی برای اداره جامعه خود، به شخص وابسته نیست؛ بل که برای هر موضوعی نهادی بنیاد می نهد و به تصمیم های گرفته شده در آن نهاد احترام می گذارد.
در جامعه ی مدنی تفکیک قوا فرمانرواست و جز در مواردی که قانون تعیین کرده در کار یک دیگر دخالت نمی کنند.
جامعه ی مدنی پای بند به دموکراسی است یعنی مردم به وسیله ی نهادی مدیریتی و نظارتی و شوراهای گوناگون و انجمن های مردم نهاد اجتماع خود را می گردانند و به آراء و نگرش ها و باورهای بیشینه و اندیشه های یک دیگر احترام می گذارند.
در جامعه ی مدنی اقتصاد در میان بخش دولتی و بخش خصوصی به طور متناسب تقسیم شده، ضمن این که کار و سرمایه ی افراد تحت حمایت قانون قرار دارد، نظارت و مدیریت دولت نمی گذارد که سرمایه های شخصی و خصوصی به زیان مردم رشد کند و تعادل و توازن به هم بخورد.
در جامعه ی مدنی، اگر چه عقیده آزاد است، لیکن قانون اجازه نمی دهد ترویج و تبلیغ باوری و عقیده ای به زیان عقیده ی دیگری، به ویژه عقیده ی اکثریت، تمام شود.
در جامعه ی مدنی هم زیستی آشتی جویانه ای در میان اندیشه های گوناگون فرمانرواست و گفت و گو به عنوان ارتباط میان اندیشه ها جریان دارد نه جنگ و دشمنی!
این ها برخی از ویژگی های جامعه ی مدنی است، نه همه ی آن ها. و این ویژگی در هر شرایط زمانی و مکانی و تاریخی و فرهنی می تواند دگرگون شود.
هامون: وضعیت تاریخی جامعه مدنی در ایران را چه گونه ارزیابی می کنید؟
در ایران پیش از اسلام، حتا در دوران شکوفایی فرهنگ و تمدن ساسانیان، سنت های قبیله، بیشتر فرمانروایی داشت. و گاه گاه برخی از شیوه های جامعه ی مدنی به اجرا در می آمد.
با همه ی این ها، مردم ایران از یک فرهنگ انسانی ژرف و گسترده برخوردار بوده اند. این فرهنگ – به گواهی تاریخ- در روزگار حکومت های استبدادی و خودکامه که بیشتر از قبایل بیگانه ی مقدونی، رومی و تازی و تُرک بوده اند؛ در درون مردم پنهان شده به شکل های مبارزه ی منفی خود را نشان می داده اند. و در روزگارانی که زمینه ای فراهم می شده به شکل مثبت و در قالب کارهای هنری و فرهنگ مکتوب پدیدار می شده اند.
لیکن چه پیش از اسلام و چه پس از اسلام، زمینه ای برای به اجرا در آوردن همه ی ویژگی های جامعه ی مدنی، برای مردم ایران فراهم نشده است.
شایان یادآوری است که ایرانیان در اجرای جامعه مدنی در کوفه ی علی، نقش موثری داشته اند.
هامون: آیا ایده ی جامعه مدنی در گستره ی جغرافیایی و تاریخی اسلام قابل ردیابی است؟ به چه تجربه های موفقی در این زمینه می توان اشاره کرد؟
بهتر است بپرسیم «در گستره ی جغرافیایی و تاریخی مسلمانان». زیرا آن چه از جامعه مدنی در پیام قرآن و سنت پیامبر ارایه شده که می توان آن را «اسلام» نامید، تنها در دوره ی مدیریت پیامبر گرامی اسلام در مدینه و در دوره ی خلافت امام علی – که درود خدا بر او باد- در کوفه اجرا شد و بسیار هم موفق بود. جز این دو دوره ی کوتاه، آن چه در مجتمع های مسلمانان به اجرا درآمد بیشتر سنت های قبیلگی بود و کمتر اسلامی. آن چه از ویژگی های جامعه ی مدنی هم که در آن مجتمع ها، کم و بیش، به اجرا در آمد، وابستگی به شخص مدیر و شخصیت فرمانروا داشت.
اصولن هجرت پیامبر از جوامع قبیلگی مکه به جوامع نسبتن مدنی یثرب، برای در هم شکستن ساختار پوسیده و ضد بشری قبیله بود، چنان که یا هجرت به یثرب، آن شهر «مدینه النبی» نامیده شد که گویای بنیاد شدن جامعه ی مدنی بود و بسیاری از ویژگی های حقیقی جامعه ی مدنی به اجرا در آمد.
پس از پیامبر، بسیاری از سنت ها و شیوه های بر نهاده ی آن بزرگوار به کناری نهاده شد و دانسته یا ندانسته- سنت ها و شیوه های قبیله زندگی دوباره رفت و زاویه ی این انحراف به اندازه ای گسترده شد که چون امام علی به خلافت رسید، از مدنیه ی واژگون شده، به کوفه ی چندملیتی و چندفرهنگی هجرت کرد و جامعه ی مدنی را با همه ی ویژگی هایش، به اجرا در آورد.
هامون: چه آموزه های مدنی را در اندیشه های دینی – اسلامی می توان مطرح کرد؟
در اندیشه ی اسلامی آموزه های بسیاری است که به برخی از آن ها فهرست وار اشاره می شود:
قرآن در وصف مومنان می فرماید: «وَ أمرُهُم شُوری بَینَهُم»: مسایل اجرایی و مدیریت اجتماعی را در میان خود با رایزنی انجام می دهند.
و نیز در تحلیل شکست مسلمانان در جنگ اُحُد، پس از این که به پیغمبر می گوید: «در نتیجه ی رحمتی که از جانب خدا در وجود تو گذاشته شده نسبت به کسانی که عامل شکست در جنگ بودند نرمش نشان دادی و اگر می خواستی با خشونت و سنگدلی رفتار کنی از گِرد تو بیرون می رفتند» به آن بزرگوار دستور می دهد که: «پس از آنان در گذر و از خدا برایشان آمرزش بخواه و با همین افراد در امر اداره ی اجتماع مشورت کن»
قرآن و پیامبر و امام، به منظور نظارت مردمی و زدودن اجتماع از عوامل ناپاکی فردی و فساد اجتماعی، بر اصل «امر به معروف و نهی از منکر» با شرایط خاص خود، تاکید می کنند و بدیهی است که این اصل، قبل از هر کس، باید در برابر حاکمان اجرا شود.
پیامبر می فرماید: «کُلّکُم راعٍ و کُلُّکُم مَسؤل عَن رَعِیّتِهِ» هر فردی در زندگی اجتماعی باید احساس مسئولیت کند و خود را مدیری بداند و هر کسی از شما در برابر شهروندان مسئولی است که باید به مسئولیت اجتماعی خود عمل کند.
امام علی – که درود خدا بر او باد- رهنمودها و آموزه های بسیاری در مورد جامعه مدنی دارد که برخی از آن ها، به ویژه در مورد انواع آزادی های اجتماعی و حقوق شهروندی، در عهدنامه ی امام به مالک اشتر و دیگرجاهای نهج البلاغه گزارش شده است.
امام علی درباره «خوارج نهروان» که دشمن عقیدتی و سیاسی با او دشتند می فرماید: «با آنان مجنگید و آنان را مکشید زیرا آنان به دنبال حق بوده اند و در این مسیر به اشتباه افتاده اند. وضع آنان با کسی که از آغاز دانسته به دنبال باطل بوده و از راه های نادرست هم به باطل خود رسیده، تفاوت دارد» (نهج البلاغه، گفتار ۶۰) و نیز می گوید: « آنان در نزد ما ]و در گردن ما به عنوان مسئولان حکومتی و مدیریت اجتماع[ سه حق دارند: آمدن به مسجد برای بحث آزاد و عبادت و امور دیگر؛ گرفتن حقوق خود از بیت المال مانند هر فرد و هر شهروند دیگر؛ و حفظ امنیت آنان تا هنگامی که به روی ما شمشیر نکشیده اند و قیام مسلحانه نکرده اند» (ذیل تاریخ طبری).
در خطبه ی ۲۱۵ از نهج البلاغه، امام حقوق متقابل شهروندان و سرپرست، حقوق شهروندی و شیوه ی رفتار اجتماعی افراد در یک جامعه مدنی را به روشنی بیان می کند. شگفت آن که امام این حقوق و تعهدات و وظایف دو طرف را در میدان جنگ صِفّین، در فرصت پیش آمده ی ماه های حرام برای آتش بس، توضیح می دهد و هرگز نمی گوید که شهروندان در شرایط جنگی باید فرمانبردار باشند و با حقوق خود آشنایی نیابند.
آموزه های دینی اسلامی درباره جامعه مدنی و مدنیت منحصرن به آن چه گفته شد نیست، حتا در محدوده ی دینی و مذهبی هم نمی ماند، بل که فراتر از آن آموزه های انسانی و فرا آیینی است، لیکن این نوشتار گنجایش بیان آن ها را ندارد.
هامون: نقش پذیری و مسئولیت پذیری مساجد و انجمن های مذهبی را در روند بسط جامعه مدنی چه گونه ارزیابی می کنید؟ و این مهم در شهرستان ها از منظر جامعه مدنی چه قدر اهمیت دارد؟
حساب مساجد از انجمن های مذهبی جدا می باشد. مسجد از آغاز یک نهاد مدنی و برای اجرای مولفه های جامعه مدنی و مدنیت بوده است. به همین جهت مسجد خانه ی خدا، یا به تعبیر قرآن خانه ی مردم، نامیده شد؛ یعنی باید مردم نقش مدیریت را در جامعه ی مدنی بپذیرند و آن چه را که شایسته ی مدنیت است به اجرا در آورند. لیکن به تدریج این نقش کم رنگ شد و مردم مسجد را تنها محل عبادت به معنای خاص آن، دانستند و دیگر نقش های اجتماعی مسجد را پست تر از پایگاه خدایی مسجد به شمار آورند.
در روزگار پیامبر گرامی اسلام تا پایان خلافت خلیفه ی دوم، مسجد پایگاهی مردمی و جایگاه به اجرا در آمدن کارهای مردم بود؛ لیکن از ان پس- بجز دوران پنج ساله ی امام علی- مسجد به عبادات و کارهای مذهبی خاص اختصاص یافت و کارهای اجتماع در جاهای دیگر و به دور از ویژگی های مدنیت، انجام گرفت.
اما انجمن های مذهبی که بیشتر به عنوان انجمن های مردم نهاد بنیان گذاری می شوند، غالبن به دو بخش تقسیم می شوند: انجمن ها و هیات سنتی قدیم که خود را پای بند به انجام کارهای مذهبی موضوع تاسیس می دانند و کاری به جامعه ندارند و انجمن های اسلامی نوپا و تازه بنیاد نهاده شده از شهریور ۱۳۲۰ بدین سوی، این انجمن ها، با درک شرایط اجتماعی و شناخت زمینه های پیشرفت مدنی، در گسترش جامعه مدنی بسیار کوشیده اند و نقش موثری در شناسانیدن و به اجرا در آوردن جامعه مدنی داشته اند و دارند لیکن تا کنون، به علل گوناگون موفق به اجرایی کردن آن نشده اند.
این امور، پیش از این در شهرستان ها کمتر نمود داشت، لیکن در سال های اخیر، به برکت رسانه های همگانی جهانی، و در سایه ی دهکده ی جهانی و بر اثر انفجار اطلاعات و رشد آگاهی ها، برخی از شهرهای حتا دور دست، با مرکز برابری می کند و نقش انجمن های اسلامی – و نه مذهبی- در آگاه سازی مردم از جامعه مدنی و گسترش آن بسیار مهم و موثر است.
هامون: ویژگی ها و قدرت و کارکردهای جامعه مدنی را در جوامع اسلامی خاصه در ایران چه گونه ارزیابی می بینید؟
جامعه ی مدنی، با تعریف جامع نوین آن، در جوامع اسلامی قدرتی ندارد، زیرا اندیشه و کنش سنتی جوامع اسلامی، و از جمله ایران، پذیرای جامعه ی مدنی با کارکرد غربی آن نیست و بسیاری از ویژگی ها و کارکردهای جامعه ی مدنی غربی را با فرهنگ و تاریخ و باورهای خود در تضاد، یا دست کم متفاوت، می بیند. برخی از ویژگی های جامعه ی مدنی مانند قانون گرایی را قبول دارد، لیکن در عمل به شکل گزینشی در می آورد و به اجرا می گذارد، یا آزادی اندیشه و بیان و دیگر آزادی های مدنی را قبول دارد، لیکن به شیوه ی خاص خود آن ها را محدود می کند. دموکراسی را می پذیرد لیکن آن را به شکل بومی سازی در می آورد.
در مجموع جامعه ی مدنی در جوامع اسلامی قدرت و کارکرد موثری ندارد و نیاز به تلاش و فرهنگ سازی بسیاری دارد که در پاسخ به پرسش های دیگر شمه یی از آن چه می دانم گفته خواهد شد.
هامون: در جوامع اسلامی مثل ایران، تهدیدات و چالش های فراروی جامعه ی مدنی چیست و چه گونه می توان از آن عبور کرد؟
نخستین چالش در برابر جامعه ی مدنی در جوامع اسلامی، فرمانروایی سنت های تاریخی به جای آموزه های اصیل اسلامی است. برای مثال، یکی از مهم ترین اصول جامعه ی مدنی دموکراسی یعنی مدیریت اجتماعی- به طور مستقیم و غیرمستقیم- به وسیله مردم است:
گزینش رییس جمهوری، شهردار، نمایندگان مجلس ها، شوراها و دیگر نهادها به وسیله ی مردم، نمودهایی از دموکراسی است که در غرب نهادینه شده، لیکن در جوامع اسلامی، به علل مختلف، از جمله دخالت دولت ها، مردم را نسبت بدین مهم بدبین و بی تفاوت کرده است. تشکیل احزاب نیز دچار چنین سرنوشتی است و سرانجام انتشار نشریات با تیغ سانسور است و توقیف و محاکمه و لغو امتیاز آزادی بیان و تشکیل اجتماعات و دیگر امور وابسته به جامعه مدنی نیز با دشواری های بسیاری رو به رو است. در حالی که در آموزه های اصیل اسلامی و شیوه ی عمل پیامبر بزرگوار خدا و امام علی و بزرگان اسلام شورا، آزادی بیان، آزادی تجمعات، آزادی انتقاد، نظارت همگانی و مانند این ها، از اصول اولیه ی زندگی انسانی است.
تنها راه عبور از این چالش ها: آگاه سازی و کار فرهنگی و آموزش علمی دراز مدت است. بدیهی است که در این راه باید هزینه کرد، پشتکار داشت و پایداری ورزید و کارهای مدنی را دنبال کرد.
هامون: در جامعه مدنی و تشکل های مدنی استان بوشهر چه چیزهای غایبی وجود دارد که برای پیشرفت جامعه ی مدنی باید مورد توجه قرار گیرد؟
به نظر من آن چه در استان بوشهر غایب است، جامعه مدنی است. استان بوشهر با پیشینه ی فرهنگی درخشان و تشکل های مدنی ریشه دار و سابقه ی مطبوعاتی روشن، در حال حاضر از همه ی این امور محروم است و چشم به راه عطایای دولتی و گوش به فرمان احکام حکومتی.
از این روی باید آموزش و فرهنگ سازی را در استان بوشهر به شکل دیگری انجام داد، و آن آموزش استقلال و اعتماد به نفس و بر روی پای خود ایستادن و بریدن از شیر مام دولت است. این روند هم طولانی است و هم پُرهزینه، لیکن نتیجه ای درخشان و مطمئن و پایدار دارد.
بنیاد نهادن احزاب مردمی در استان بوشهر عملی نیست، لیکن می توان با تشکیل تشکل ها و بنگاه های مردم نهاد صنفی، دانشجویی، کارگری، کارمندی، ورزشی و فرهنگی و هنری و مانند این ها، روحیه ی اجتماعی و همکاری جمعی و تحمل عقیده ی مخالف، رایزنی با یکدیگر، و احترام گذاشتن به اندیشه ها و باورهای دیگران را در افراد نیرومند ساخت و زمینه ای برای انباشت و پذیرش کار جمعی در حزب و تشکل ها و مانند این ها پدید آورد.
آن چه بیش از دیگر چیزهای مهم، در استان بوشهر، مانند استان های دیگر غایب به نظر می رسد، روحیه ی مسئولیت پذیری و رعایت حقوق دیگران پیش و بیش از حقوق خود است. به نظر من جا دارد برای رفع این کمبود تلاش های بسیاری صورت بپذیرید.