«شب زیباست
چهره های مردم من نیز
ستاره زیباست
چشم های مردم من نیز
خورشید هم زیباست
روح و جان مردم من نیز.»
فیلم «دوازده سال بردگی» ساخته ی «استیو مک کویین » برنده ی بهترین فیلم اسکار امسال شد. با این که فیلم «جاذبه» با دریافت هفت جایزه، پرافتخارترین فیلم اسکار امسال شناخته شد؛ اما دریافت جایزه ی بهترین فیلم به استیو مک کویین نیز، از اهمیت و توجه ویژه یی برخوردار است. پیش تر نیز چندمورد فیلم در مورد برده داری در تاریخ سینمای جهان ساخته شده بود، ولی این بار این فیلم، از چندمنظر تفاوت های زیادی دارد.
۱- فیلم «دوازده سال برده گی» بر اساس یک رخداد واقعی و تاریخی ساخته شده و فیلم نامه با اقتباس از زندگی نامه و خاطرات فردی به نام «سالامن نورثاپ» از کتاب «دوازده سال برده گی» گرفته شده است. چون فیلم هایی که پیش تر ساخته شده بود، در واقع روایت سفید پوستان از مساله برده داری در آمریکا بوده است.
۲- در جشنواره اسکار برای نخستین بار است که یک کارگردان سیاه پوست، جایزه ی بهترین فیلم اسکار را دریافت می کند!
سالامن نورثاب، از افراد معدود سیاه پوستی بود که بعد از دزدیدن شدن و قاچاق به ایالتی در آمریکا، توانست دوباره از برده داری نجات پیدا کند. سولومون (سالامن) توانست افرادی را که عامل ربودنش بودند، به دادگاه بکشاند، اما از آن جایی که نمی توانست علیه سفیدپوستان در دادگاه های شهرهای بزرگ شهادت دهد، پرونده قضایی را علیه «جیمز بارچ» باخت. بعد از دادرسی طولانی در نیویورک، ربایندگان او «همیلتون» و «براون»، نیز از تحت تعقیب بودن، خارج شدند. نورثاب در سال ۱۸۵۳ کتابی به نام «دوازده سال بردگی» منتشر کرد. او پس از این فعالی در جنبش ضد برده داری در آمریکا شد. در مجامع عمومی درباره ی برده داری به ایراد سخنرانی های مختلفی در شمال شرق ایالات متحده آمریکا پرداخت و به برده داران برای رسیدن به راه آهن زیرزمینی کمک و یاری می کرد. تاریخ، محل و علت مرگ سالامن نورثاپ مشخص نیست.
در فیلم این مسایل، روایت تصویری نمی شود، بل که زندگی سالامن را از هنگامی که هنوز برده نشده و به عنوان یک کارگر با خانواده ی خود در یکی از ایالات متحده ی آمریکا زنده گی می کند، به تصویر کشیده می شود و تا هنگامی که در اسارت سفیدپوستان آمریکایی ست و با ریسک هایی که خود و سایرین انجام می دهند، شرایط آزادسازی او فراهم می شود. فیلم وجه روایی دارد؛ و مخاطب را به خود مشغول ساخته و علی رغم وجه دراماتیکی که دارد و گاه مخاطب را عصبی و پرخاش گر هم می کند، تا پایان به پای فیلم می نشاند. وجه سادیستیک سفیدپوستان و مزرعه داران در فیلم، در بسیاری از صحنه های فیلم دیده می شود. سالامن، انسانی آزاد از شهر نیویورک ایالات متحده آمریکا بوده که با اغفال او، وی را برای فروش به ایالتی دیگر می برند. شخصیت اصلی، در فیلم تلاشی جسورانه دارد که همواره خود را در مواجه با سفیدپوستان، شخصی آزاد و با نام واقعی خود «سالامن» معرفی می کند. وی سیاه پوستی ست که آزاد بوده و خواندن و نوشتن بلد بوده است؛ اما خصم برده داران همین باورمندی سالامن به هویت فردی و استقلال و آزادگی اش است. برده داران با نفی نام واقعن «سالامن» و اطلاق نام «پِلَت» در دوران برده بودن اش، سعی در شکستن مقاومت و خلاقیت او در آزادی اش می شوند. اما او به آزاد بودن خودش باور دارد، و در طول فیلم تلاش می کند باورمندی خود را به «آزادی» و «رهایی» زندگی کند!
«آزادی / بذر پر برکتیه/ که احتیاج/ کاشته تش./ خب منم این جا زنده گی می کنم نه/ منم محتاج آزادی یم/ عینهو مث شما.» با رویای آزادی، آن را تمرین کند.»
فیلم درام دوازده سال برده گی تلاش صادقانه یی از سوی کارگردان آن- استیو مک کویین- است تا برده گی انسان و سیاه پوستان را در قرن بیست و یکم به انسان امروزی یادآور شود.
«هر کجا که باشد برای من یکسان است:
در اسکله های سی یرالئون
در پنبه زارهای آلاباما
در تپه های الماس کیمبرلی
در تپه های قهوه زار هاییتی
در موزستان های برکلی
در خیابان های هارلم
در شهرهای مراکش و طرابلس»
*عنوان یادداشت، جمله یی از ژیل دلوز- فیلسوف و متفکر معاصر فرانسوی است.
شعرهای درون پرانتز همه گی سروده ی «لنگستون هیوز» با ترجمه ی«احمد شاملو» می باشد.