سی و چهارمین عصرانه فرهنگی هامون با موضوع «رابطه ادبیات و سیاست» با ارایه محمدرضا محمدزادگان – شاعر و تحصیل کرده ی رشته علوم سیاسی- سه شنبه ۲۹ بهمن ماه در محل دفتر اتحاد جنوب برگزار شد. وی صحبت های خود را با شعری از زنده یاد محمد بیابانی آغاز کرد:«ذات سحر که گفته سپید است/ هرگز به دست داده که گورستان/ از چشم های تشنه ننوشد آب؟/ این عطر آشنا؛ حتا مخاط گرگ بیابان را آزار می دهد/ باید کسی گذشته باشد از این جا/ دستم به حرف های گنگ خیابان نمی رسد/ چشمم به گریه های آن پس دیوار/ باید از آن طرف که می گذرد او/ من هم گذشته باشم/ می بینم این وطن که باز نمی گردد!» (از مجموعه شعر “دستی پر از بریده ی مهتاب” اثر محمد بیابانی)
وی در ادامه گفت: «من ابتدا از سیاست حرف خواهم زد، سپس وارد موضوع ادبیات می شوم، تا ببینیم آیا می شود، رابطه ای بین ادبیات و سیاست برقرار کرد یا نه؟!» محمدزادگان سپس سیاست را از نظرگاه های مختلفی تعریف کرد و گفت: « ریشه ی واژه ی سیاست (Politique) را می توان در یونان یافت. واژه Polis به معنای شهر. ازنظر یونانیان هرچه به سیاست مرتبط بود از واژه ی پولیس گرفته می شد. علاوه برآن واژه پولیس در زبان یونانی دربرگیرنده ی “شهر” نبود، بلکه در معنای “دژ” ، “دولت” و “جامعه” نیز به کار می رفت. البته حمید عنایت در پیشگفتار کتاب “سیاست” اثر ارسطو می گوید؛ مفهوم شهر با Polis یونانی تفاوت آشکار دارد. شهر به معنای جایگاه زیست مردمان را در یونان Asty می نامیدند و پولیس در آغاز قلعه ای بود که در پای Asty می ساختند. اما به تدریج معنای آن تغییر کرد و به معنای جامعه منظم سیاسی به کار رفت. درواقع سیاست، در معنای یونانی؛ علم حکومت بر شهر بود.» محمدزادگان به نقل از ژاک لانگ گفت: «هر جا که شکلی از زندگی جمعی سازمان داده می شود، سیاست هم هست. نیرویی که گاه مخرب و منفی و گاه سازنده و مثبت است» این شاعر و نویسنده در ادامه افزود: «پیش از به وجود آمدن علم سیاست به عنوان یک رشته آموزشی، سیاست در انحصار شهریاران، سیاست مداران و فیلسوفان بود، اما با پیدایش دموکراسی و به ویژه ناسیونالیسم، انحصار علم سیاست نیز پایان یافت و سیاست، امری همگانی شد و در اینجا بوده که به افکار عمومی می رسیم و چیزی با عنوان افکارعمومی شکل می گیرد» محمدزادگان در ادامه افزود که رشد آموزش و پرورش به گسترش فزاینده ی آگاهی سیاسی توده های مردم انجامید. مردم روز به روز بیشتر در جریان های سیاسی شرکت کردند. دیگر هیچ سیاستمداری نمی تواند به نظریات مردم بی تفاوت باشد. در حقیقت افکار عمومی اهمیت پیدا کرده و به همین روال احزاب سیاسی شکل گرفتند و تشکیلات حزبی به وجود آمدند که توانستند بر انتخابات تاثیر بگذارند و ازهمین طریق توانستند هواداران بیشتری جذب کنند و به قدرت سیاسی دست یابند. در ادامه این صحبت ها، حضار به تحلیل مفهوم سیاست از دیدگاه خویش پرداختند. در ابتدا اسماعیل حسام مقدم؛ نویسنده و کارشناس ارشد مطالعات فرهنگی از میان صحبت های محمدزادگان، دو طرزتلقی و چشم انداز را درباب سیاست استخراج نمود؛ اینکه رویکرد نخست سیاست را به عنوان اصول زیستن تفاهم برانگیز میان افرادی که در کنار هم زیست می کنند و رویکرد مقابل که سیاست به عنوان چیزی در نظر می گیرد که باعث تضاد و آنتاگونیسم درونی در زیست مردمان می شود. و در ادامه ایشان افزود که هرکسی با توجه به پاسخی که به این پرسش می دهد می تواند رابطه خودش را با جهان و مفاهیم دیگر ارائه دهد. در ادامه کاووس کمالی نژاد؛ شاعر و فعال فرهنگی به مفهومی از سیاست اشاره نمود که به طور ذاتی باعث برخورد منافع و فریب مردم عامه می شود و اینکه سیاست باید با دروغ و فریب و سیاس بودن همراه باشد تا بتواند امور جامعه را نظم بخشد. در مقابل این دیدگاه اسفندیار فتحی؛ شاعر و مدیر انجمن اهل قلم دشتستان از معنای دیگر سیاست گفت که می توان به درون سیاست پای گذاشت و دروغ نگفت و با راستی و درستی به ایفای نقش پرداخت. در مقابل عباس پرنیانی؛ فعال فرهنگی به معنای سیاست از دیدگاه افلاطون اشاره نمود و سیاست را به چیزی متناقض در درون خود معنا بخشید که هر دو معنا و کارکرد بالا را در خود دارد. از سوی دیگر برنا کمالیان؛ یکی از اعضای عصرانه فرهنگی هامون نیز به تعریف پیش گفته از طرف محمدزادگان از سیاست اشاره نمود و سیاست را هم پایه و هم معنا با واژه “شهریاری” قرار داد و ریشه واژه پولیس را در شهر و شهروندی و شهریاری جستجو نمود و نتیجه گرفت که ذات سیاست / شهریاری مثبت هست و به سمت رتق و فتق امور شهری می پردازد، ایشان ادامه دادند که اگر وضعیت فریب و آسیب در جریان سیاست برمی آید به روی دیگر آن برمی گردد که این روی دیگر همان قدرت هست. قدرت هست که باعث کثیف شدن بازی سیاست می شود. این جریان گفتگو بین حضار به جمع بندی این بخش از صحبت ها از طرف حسام مقدم رسید که ایشان اشاره نمودند که همین که هر شهروندی از سیاست کارکرد خاصی را در نظر بگیرد، همان خود می تواند رابطه اش را با ادبیات مشخص نماید و از این رو بحث ها و توجه همگان را به بخش دوم صحبت های محمدزادگان جلب نمود. هرچندکه در پایان این بخش محمدزادگان پیش از پرداختن به ادبیات، جمله ای را از پریکلس؛ فیلسوف و سیاستمدار یونان باستان درباب سیاست ارائه نمود: «آدمی که به کار سیاست نپردازد، شایسته صفت شهروند بی آزار نیست، بلکه باید اورا شهروندی بی خاصیت بدانیم.»
محمدرضا محمدزادگان در بخش دوم صحبت های خویش درباب ادبیات و تعریفی که از آن می شود داشت، این چنین توضیح داد که؛ در تعریف از ادبیات به دو خوانش از آن اشاره نمود: ابتدا ادبیات را از دیدگاه ماکسیم گورکی؛ نویسنده روسی تحلیل نمود و سپس از دیدگاه موریس بلانشو؛ نویسنده فرانسوی به تفسیر معنای ادبیات پرداخت. وی از دید ماکسیم گورکی اینچنین هدف ادبیات را بیان داشت که: «۱- به انسان کمک می کند تا خود را بشناسد ۲- ایمان به خود را تقویت کند ۳- میل به حقیقت و مبارزه با پستی ها را در وجود خود توسعه دهد ۴- در روح مردم عفت، غرور و شهامت را بیدار کند.» مجید عوض فرد، تعریف گورکی از ادبیات را تعریفی ایدئولوژیک و نگاه مقطعی به ادبیات دانست. نگاه ابزاری به ادبیات که در یک زمان کاربرد دارد و بعدها محو و به فراموشی سپرده می شود که در مقابل این دیدگاه اسفندیار فتحی و حسین پاپری به مخالفت پرداختند و تعریف گورکی از ادبیات را تعریف مناسبی یافتند.
محمدزادگان در ادامه تعریفی که از ادبیات داشت به موریس بلانشو رسید و از ایشان نقل قول نمود. ایشان بیان داشتند که: موریس بلانشو در کتاب “نگاه اورفه” می نویسد که ادبیات به تنهایی تعریف پذیر نیست و نمی توان آن را به عنوان یک مفهوم مستقل یا یک دانش مستقل تعریف کرد. بلکه ادبیات در رابطه با دیگر مفاهیم و دانش ها هست که شکل می گیرد. بلانشو در جایی دیگر از همین کتاب می افزاید که ادبیات بدون تردید نامشروع است. یک فریبکاری ویرانگر در آن هست. می گوید ادبیات نه تنها نامشروع است بلکه پوچ است. یکی از وظایفی که سوررئالیسم به عهده گرفت، واداشتن ادبیات به این است که خالی بودگی درون را در معرض دید بگذارد. ادبیات هنگامی تبدیل به همه چیز می شود که با هیچ چیز مطابقت نداشته باشد.» و یا درجایی دیگر بلانشو اعتقاد دارد که ادبیات؛ عمل ناممکن آفریدن از هیچ، عمل ناممکن از هیچ به همه چیز رسیدن. از نظر بلانشو تضاد منشا اثر هنری است. بلانشو می گوید: «اگرچه زبان و ادبیات نمی تواند چیزی را که در جستجوی آن هست همچون یک ابژه برای خود حاضر کند، اما خواستن این خواست و میل به منشا، جهت آن را به سمت بیرون تغییر می دهد. حالا جهت ادبیات به سمت بیرونیتی هست که پوشیده ماندنش سبب پیدایی ادبیات و به طور کلی جهان می شود. به سمت بیرون بودن خصلت هر اثر هنری خلاقانه است.
سپس، اسماعیل حسام مقدم از تمایز بین این دو تعریف از ادبیات باز همان تمایزی را استخراج نمود که درباب سیاست ارائه نموده بود و اینکه تلقی از ادبیات نیز در دو جریان عمده می تواند خلاصه شود؛ یکی تعریفی ایدئولوژیک گورکی و دیگری ادبیات به معنای آفرینش زیبایی از هیچ به زعم بلانشو. و اینکه باز در کدام یک گام بگذاریم، باعث می شود تکلیف رابطه مان را با سیاست و دیگر چیزها معلوم نماییم. در ادامه حسین رویین تن؛ نویسنده و طنزپرداز به وظیفه ادبیات در مقابل سیاست اشاره نمود و به گونه ای به پرسش رابطه بین ادبیات و سیاست پاسخ داد که باید ادبیات بتواند در مقابل سیاست با آفرینش ادبی، ایستادگی و مقاومت نماید. عوض فرد به پاسخ به این جریان ایدئولوژیک ادبی پرداخت و آن را تلقی چپ و مارکسیستی از ادبیات نامید اما در مقابل فتحی به انگاره متعهدانه ادبیات اشاره نمود و پاپری نیز به ادامه بحثها به سمت این نکته اشاره نمود که چرا ادبیات نباید مسئولیتی اجتماعی را برعهده بگیرد و عملن این ادبیاتی که صرفن زیبایی شناختی هست، چه دردی را از جامعه دوا می کند؟ در کنار این گفتگوها کمالی نژاد به این نکته اشاره نمود که چرا حتمن باید از ادبیات رسالتی را انتظار بکشیم؟ اصلن نیازی به تحلیل وظیفه ادبیات نیست. این جریان گفتگوها به سمتی پیش رفت که پرسشی درباره چیستی و رسالت ادبیات مطرح شد که محمدزادگان در پاسخ به آن گفت: «برای ادبیات رسالت قایل شدن، در واقع محدود کردن ادبیات و به انحصار در آوردن آن است.»
غلامرضا شبانکاره در ادامه گفتگوها اشاره کرد که در ادبیات با گونه های متفاوت قدرت و سیاست مواجه هستیم، به طور شاخص حکومت شوروی، علاقه یی خاص به تسلط یافتن به نوشتار نویسندگان، شاعران و هنرمندان داشت و همواره به گونه یی در تلاش خلق ادبیات حکومتی بود و از این میان همواره با هنرمندان سورآلیسم، فوتوریسم، آکمه ایسم و… سرناسازگاری داشت و هنرمندان و نویسندگان بسیاری را روانه ی ارودگاه کار اجباری کولاگ در سیبری کرد. حکومت ها همواره با نگاه های متفاوتی آثار ادبی رو دوست دارند به حاشیه برانند. وی خاطرنشان کرد چنانچه با رویکرد ادبیات تطبیقی به سراغ آثار ادبی به عنوان ادبیات سیاسی برویم؛ شاید درک روشن تری از رابطه ی سیاست و ادبیات پیدا کنیم. محمدزادگان در تکمیل حرف های آقای شبانکاره چنین گفت که در شوروی، حکومت با فوتوریست ها سر ناسازگاری نداشت. شاید بتوان از عنوان بیانیه ی فوتوریست ها (؛ سیلی به گونه ی سلیقه ی مردم) به این موضوع رسید که تفکر فوتوریست ها با حکومت ناسازگاری ندارد بلکه یکی از شاعران برجسته ی این جریان که بیانیه را امضا کرد و حتا از انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ استقبال نموده بود؛ ولادیمیر مایاکوفسکی هست که به عنوان یک چهره انقلابی مطرح شد. حتا از آکمه ایست ها هم؛ اوسیپ ماندلشتایم است که به عنوان یک چهره سیاسی مطرح و کشته می شود. و معروف است که آنا آخماتووا (از جریان ادبی آکمه ایست ها) از انقلاب چیزی نمی فهمید. در ادامه اسفندیار فتحی به این نکته اشاره نمود که در ادبیات فارسی آثاری در حوزه ادبیات سیاسی به شدت محدود داریم و به تعداد انگشتان دست هم نرسد که این ایده با مخالفت قاسم تنگسیرنژاد؛ کارگردان تئاتر مواجه شد که تعریفی که آقای فتحی از ادبیات سیاسی دارد بسیار محدود به ذکر اسامی افراد سیاسی و وقایع سیاسی هست که این را ملاکی برای سیاسی بودن اثر می پندارند و از دیدگاه تنگسیرنژاد هر اثری که بتواند نظم موجود را به هم بزند می تواند در قالب ادبیات سیاسی قرار گیرد هرچندکه به طور مستقیم به جریانات سیاسی و وقایع اشاره نکرده باشد.
در جمع بندی سی وچهارمین عصرانه فرهنگی هامون محمدزادگان این چنین به ارائه بحث پرداختند که: با توجه به حرف هایی که گفته شد درباره ی رابطه ی ادبیات و سیاست، شاید بتوان گفت که اگر سیاست، دانشی باشد که به امور شهر (جامعه) می پردازد، بنابراین با ادبیات که به گفته ی موریس بلانشو «پوچ» است، ایجاد ارتباط نخواهد کرد. اما در سوی دیگر این قضیه، ادبیات است که برای زایش خود می بایست در ارتباط با دیگر دانش ها از جمله سیاست قرار بگیرد. نکته ی مهم و قابل درنگ همین جاست؛ سیاست به تعبیر امروزی، حوزه اش را گسترش داده و دیگر محدود به اداره امور شهر نیست. نهادها و پدیده های فرهنگی، تاریخی، اجتماعی و حقوقی را نیز به زیر چتر سیاست قرار دارند و به گونه ای سیاسی شده اند. بنابراین از آن جا که ادبیات نیز به همه ی پدیده ها و نهادهای موجود در جامعه نظر دارد به ناگزیر در ارتباط با سیاست قرار می گیرد.
۳۵مین نشست عصرانه فرهنگی هامون به «تحلیل بازنمایی اجتماعی شاهنامه فردوسی» همراه با پخش فیلم اپرای عروسکی رستم و سهراب با ارایه کاووس کمالی نژاد و قاسم تنگسیرنژاد اختصاص خواهد داشت. این نشست روز سه شنبه ۱۳ اسفند راس ساعت۱۷ در محل دفتر هفته نامه اتحاد جنوب (برازجان- خیابان شریعتی- پاساژ شهرداری- دفتر نشریه) برگزار می شود.
در نشست های هامون، حضور همه آقایان و خانم های علاقمند در مباحث، آزاد می باشد. سلسه گزارش های عصرانه فرهنگی هامون را می توانید در تارنمای هامون به نشانی www.hamooniran.ir بخوانید.
عنوان گزارش مبتنی بر جمله ای از موریس بلانشو می باشد.