یکی از دلایل عقب ماندگی تئاتر ایران از اروپا – و به طور کلی تئاتر جهان- «به روزنبودن» بازار کتاب این رشته با بازار های جهانی است. به طور مثال جدیدترین کتب ترجمه شده در حوزه تئاتر مربوط به حداقل یک دهه پیش در اروپا یا جهان است. این عدم به روز رسانی باعث شده تا اکثر هنرمندان این رشته در ایران از تئاتر روز جهان فاصله داشته باشند. برخی از بزرگان تئاتر کشور برای اطلاع از آخرین دستاورد های تئاتری جهان، به طور کلی تنها کتب خارجی و به زبان اصلی را مطالعه می کنند. علی رفیعی – کارگردان بزرگ تئاتر کشور- در جایی گفته بود «در فرانسه – به عنوان پایتخت تئاتر جهان- اگر سه ماه از فضا دور باشی به طور کلی از قافله عقب خواهی ماند.» اکنون تصور کنید بازار کتاب – نمایشی – ما چقدر از قافله عقب است !
بدون شک نقش مترجمان در این زمینه بسیار حیاتی و تاثیرگذار است. خوشبختانه در حوزه نمایشنامه به همت مترجمان جوان یا با سابقه در نشر «افراز» و «قطره» فاصله ما با تئاتر جهان تا حدود چشم گیری کاهش یافته است. البته در حوزه کتب فنی و تحلیلی همچنان فاصله زیاد است. یکی از مترجمانی که توانسته فاصله ما را با آثار تئاتری جهان – در حوزه نمایشنامه – کمتر کند ، شهلا حائری است . او با ترجمه آثار اریک امانوئل اشمیت ضمن معرفی او در ایران توانست ما را با برخی از آثار تئاتر نو فرانسه آشنا سازد. آثار نویسندگانی همچون سباستین ترییر، لویی کالافرت، ساموئل بنشتریت و ژان میشل ریب از این دسته هستند.
شهلا حائری متولد ۱۳۳۷ در تهران و دارای مدرک دکترای ادبیات فرانسه و تطبیقی است. او علاوه بر مقاله نویسی، ترجمه نمایشنامه، داستان و رمان در دانشگاه آزاد هم تدریس می کند. رساله دکترای این مترجم درباره ی «مارسل پروست» که اثری تحلیلی و متفاوت است، منتشر شده است. دلیل شهرت او ترجمه و انتشار آثار «اریک امانوئل اشمیت» در ایران است . این آثار چندان با استقبال خوانندگان روبه رو شده که «خرده جنایتهای زناشوهری» به چاپ سیزدهم، «نوای اسرارآمیز» به چاپ هشتم و «میهمانسرای دو دنیا» به چاپ ششم رسیده اند. حائری تاکنون هفت کتاب از اشمیت را ترجمه و منتشر کرده است.
خانم حائری درباره ی «اریک امانوئل اشمیت» می گوید : « معتقدم آثار اشمیت خصوصیتی دارند که باعث جذابیت آنها شده است. او در واقع فلسفه خوانده و رشته ای است که دارد تدریس می کند. او مسائل خیلی مهم از قبیل مسائل فلسفی یا عاطفی که عمیق هستند را به نحو ساده در دسترس همگان قرار می دهد. علاوه بر این نکته باید گفت که اشمیت در آثارش تعلیقی را از همان ابتدا می گذارد که تماشاگر را تا پایان نمایش نگه می دارد. به نظرم نمایشنامه های اشمیت شباهتی به رمان دارند با این تفاوت که توصیف کمتر دارد و بر مکالمه بیشتر تاکید می کند. انگار رمان جذابی می نویسد که با قدرت نوشته شده است. او این گونه مفاهیم را خیلی سریع به مخاطب انتقال می دهد.» * سهراب سلیمی و داوود رشیدی از جمله هنرمندانی هستند که آثار ترجمه شده توسط حائری را به صحنه برده اند. سهراب سلیمی در گفت و گویی با نگارنده عنوان کرد : « خانم حائری مرا با دنیای اشمیت آشنا کرد. من وارد جهانی شدم که تاکنون برایم ناشناخته بود. این علاقه هنوز با من است و پس از اجرای چندین نمایشنامه از او – اشمیت – علاقه دارم نمایشنامه «جنایت در تئاتر بولوار» را امسال اجرا کنم. پیوند عمیقی بین من و آثار اشمیت برقرار شده و منشا این پیوند خانم حائری است.»
این ویژگی ها تا حدودی در سایر ترجمه های ایشان نیز دیده می شود. در مجموعه نمایش نامه «تئاتر بی حیوان» از ژان میشل ریب نوعی فلسفه پوچ گرا موج می زند. در این کتاب که به طور مشخص می توان آن را در ردیف آثار تئاتر نو فرانسه قرار داد، ویژگی هایی را شاهدیم که پیشتر در آثار بکت، یونسکو، ژنه و سایر نویسندگان این جریان ادبی دیده بودیم . در «تئاتر بی حیوان» شاهد چند تکه ی نمایشی هستیم که هر کدام به پوچیِ زندگی انسان در دوران معاصر، سست بودن روابط بعد از ازدواج، لکنت در برقراری ارتباط میان انسان ها و … می پردازند. موضوعاتی که به طور مشخص در آثار اشمیت قابل دیدن هستند. در نمایشنامه ی «خرده نان» نوشته ی لویی کالافرت – دیگر ترجمه ی خانم حائری – هم به نوعی با این موضوعات مواجهیم. با زن و شوهری مسن که با روزمرگی دست و پنجه نرم می کنند. به ویژگی ها برشمرده برای آثار فوق «طنز یا تمسخر، هراس و مسئله ی هویت» را نیز می توان افزود. در «منهای دو» با هراس از مرگ، در «نوای اسرار آمیز» با مفهومی عاشقانه در قالب طنزآلود و در «آقای اشمیت کیه» با مسئله هویت مواجه می شویم. علاقه خانم حائری به این مفاهیم در آثار نمایشی که وی ترجمه کرده، همه از علاقه اش به آثار مدرن فرانسه حکایت دارد.
حائری از جمله مترجمانی است که «وسواس» خاصی برای ترجمه دارد. او معتقد است هر کتابی را نباید ترجمه کرد. از نظر او « ترجمه این نیست که فقط ترجمه کرده باشی. وقتی اسم مترجم را بر کتابی می بینید، این اسم تداعی کننده یک گزینه است و نشان دهنده یک گلچین است. یعنی تو بگو چه ترجمه می کنی تا بگویم کی هستی. اگر آدم ترجمه کردن را درونی تر بکند، فکر می کنم ترجمه هم با انگیزه بیشتر و بهتر انجام خواهد شد.» این تفکر در مترجمان بزرگی دیده می شود. مثلا وقتی نام مترجمانی مثل عزت الله فولادوند، سروش حبیبی، خشایار دیهیمی یا داریوش آشوری را می بینیم، تکلیف مان با آن ها مشخص است. می دانیم قرار است با چه آثاری رو به رو شویم. از این رو آثار خانم حائری از یک سلسله تفکرات مشخص خارج نمی شوند و تکلیف مخاطب با آن ها معلوم است.
مهم ترین ویژگی ترجمه های حائری «سلیس و روان» بودن آنهاست. وقتی ترجمه ای از وی می خوانیم با متنی رو به رو می شویم که گمان می رود اثری فارسی زبان – و نه خارجی زبان – است. همین ویژگی باعث شده بازیگران در ادای دیالوگ ها و بیان مفهوم آن ها با مشکل کمتری رو به رو شوند . فصاحت و روانی ترجمه های حائری به قدری است که هرگز از خود اثر عقب نمی ماند. تسلط وی بر زبان فرانسه باعث شده ترجمه هایش نه تنها از ارزش اثر کم نکرده، بلکه بر آن نیز بیافزاید. از این نظر می توان – با احتیاط- به شباهت ترجمه های حائری و ترجمه های احمد شاملو از اشعار مارگوت بیکل اشاره کرد. البته باید تاکید کنم شهلا حائری در «واژه سازی» به پای شاملو نمی رسد.
به طور کلی، مجموع ویژگی های بالا باعث گردیده آثار ایشان از اهمیت زیادی برخوردار باشند. بدون اغراق شهلا حائری توانسته آثار جدید و مهمی را به خوانندگان و هنرمندان ایرانی معرفی نماید. از این جهت می توان گفت با وجود ایشان فاصله ما با آثار جهانی کمتر شود. شهلا حائری در حوزه ترجمه ی آثار نمایشی به جایی رسیده که نقش بستن نامش بر روی جلد هر کتابی، خواننده را ترغیب می کند آن را مطالعه کند. به راحتی می توان او را جزء چند مترجم تاثیرگذار در حوزه ادبیات نمایشی برشمرد. خواندن آثار حائری برای هر خواننده ای لذت بخش است. مثل قدم زدن زیر باران.
پی نوشت :
*منبع نقل قول های خانم حائری، متن مصاحبه رضا آشفته با اوست که در روزنامه بهار منتشر شده بود.