از مهمترین مشخصه هایی که می توان در جستار چرایی عدم وصول جامعه به یک وضعیت مطلوب یا نظام اجتماعی سالم و عادلانه مورد تحلیل و بررسیدن قرار داد موارد زیر است:
۱-انتظارت یا توقعاتی که که جامعه در گذار از یک شرایط بسته و ریاضتی به وضعیتی متناسب با انتظارات نسبی قابل اجرا دارد تا حدود زیادی نگاهی بر مبنای ایده آل گرایی می باشد.(به مفهوم جامعه ای دست نیافتنی یا حداقل در شرایط فعلی غیر قابل دستیابی) منشا چنین رویکردی از عدم اتکا بر خرد گرایی،واکنشهای احساساتی و منفعلانه عمل کردن نشات میگیرد.صبور نبودن مردم نیز از همین رفتار بر می خیزد که در قالب واکنشهای غیر عقلانی و احساسی بودن عینیت می یابد.به تبع این رفتار غیر متعادل ، انتظار از حل موانع و معضلات با شتابی فزاینده قابل تصور است.(که غالبن با نا امید های مفرط از اشخاص و موقعیت ها همراه است) مگر در صورت مشاهده تجربه های متوالی و اموختن از آنها!به عنوان نمونه دلزدگی هایی که از سد سازیهایی که در دوران هشت ساله اصلاحات به طور مداوم ایجاد شده بود و در پی آن ناکامیهای ناشی از به ثمر ننشستن تغییرات و تحولاتی که مدنظر جامعه مدنی و مردم بود نمونه بارزی از تعادل نداشتن جامعه در مواجهه با بزنگاههای مهم تاریخی ست. یا در انتخابات ریاست جمهوری اخیر تعداد قابل توجهی از شهروندان (ضمن احترام به نظر،کنش و واکنشهای آنان) در آن انتخابات مشارکت نکردند. آوردن این مثال بدین خاطر است که به نوعی می توان آن را در چارچوب مشخصه توضیح داده شده ارزیابی کرد و مورد ملاحظه قرار داد.
۲-از مهمترین نشانه های یک جامعه متلون، خواسته ها و نیازهای چند پهلو،آشفته و متناقض آن جامعه در رویارویی با وقایع اجتماعی و فردیست.چه از منظر وقایع کلان اجتماعی و چه از منظر رویدادهای میان قشری،طبقه ای ،گروهی و حتا در روابط میان دو فرد.تضادی چشمگیر در نحوه برخورد افراد جامعه ما با امور عینی و همچنین حوادث پیرامونی خود با پیش فرضها، انگاره ها و جهان بینی اولیه آنان وجود دارد.در جهت شفافیت معضل فوق مصداقهای متعددی می توان نوشت:
۲-۱-گاهی مواقع دیده میشود که فرد یا خانواده ای،در اوضاع و احوال مطلوب زندگی-بدون پیشامدی که در اثر آن در شرایط نابهنجار یا بحرانی قرار بگیرند-خواستار روابطی در جامعه هستند که بر پایه صلح و دوستی و مدارا یا به عبارت بهتر هر ارزش جهان شمول دموکراتیک دیگری میان افراد شکل گرفته باشد.اما به محض اینکه در یک دعوا یا رویداد خشونت آمیزی که در پی آن شکواییه ای علیه مظنون تنظیم میکنند و خواستار مجازات شدید کیفری و مالی وی هستند یا در موضعی فراتر خواهان برخوردی فردی و انتقام جویانه یا افزونتر از مچازات قانونی با متهم هستند،آن هنگام مشخص میشود که ایده چنین کسانی چه میزان با آرمانهای بشردوستانه، صلح جویانه، برابری خواهی که در سابق خواستار آنها بودند مطابقت دارد! علاوه بر از اینان،کسان دیگری که در دوسوی اختلاف نیستند نیز، خواسته های ناعادلانه و کینه ورزانه شاکی و اطرافیان او را با علاقه ای دلچسپ مورد تایید قرار می دهند.همین اشخاص هنگامی که صحبت از موضوعات مدرن عقیدتی/ اندیشه ای، بنیان ساختن جامعه ای مطلوب و کاربرد مباحث جامعه شناختی و اصول یک جامعه متعالی در زندگی خویش و دیگران به میان می آید.از پیشنهادها و تزهای روشنفکرانه اندکی فروگذاری نمی کنند.
۲-۲- در مواقعی که دول غرب با عزمی راسخ کمر همت به تحریم ملت ایران بسته بودند، عده بسیاری از اقشار دانشگاهی و طبقه متوسط جامعه که آرزوی ایرانی دموکراتیک در سر می پرورانند به تحریمهای شورای امنیت و دولت های اروپایی و آمریکا و حتا به جنگ روی خوش نشان می دادند!!! در تطبیق آمال آنها با اقدامات دول غربی تعارضی اساسی به چشم می آید.اینان با خود نمی اندیشند که چگونه ممکن است ملتی با مشکلات اقتصادی دست و پنجه نرم کنند و در همان حال در پی دموکراسی خواهی و موازین حقوق بشر باشند؟ همین چالش بر سر حمله به سوریه نمایان شد و تعداد زیادی از شهروندان طبقه متوسط با اقدام نظامی به سوریه موافقت غریبی از خویش بروز می دادند.این افراد هنوز نتوانسته اند تضاد موجود در نظر خود را با عمل در آینده حل نمایند؛ در واقع مساله را کماکان حل ناشدنی باقی گذاشته اند.بگذریم از اینکه دو گزاره متناقض اساسن قابلیت تجمیع و سازگاری ندارند.
۲-۳- مثالی دیگر در شناخت ناسازگاری انگاره های موجود در اذهان افراد جامعه با امور پیرامونی خود این است که در هنگام اجرای رفتار صحیحی که منتج از مواردیست که در گذشته مورد انتقاد آنها بوده شانه خالی می کنند و وضع خود را شبیه همان رفتار یا اقدام نادرست می نمایند که سابقا در نکوهش آن سخنورزی مینمودند.ریاکاری و دروغگویی اعمال ناپسند و مردودی است ولی وقتی که در جایگاه پذیرش یا رد آنها قرار می گیریم انجامشان می دهیم ولو با روکش تغییر یافته! یا در محافل دوستانه و خویشاوندی در نقد و غیر مقبولیت رفتارهای خشن سخن ها می سراییم و آنها را مذموم می شماریم. اما چنان چه فردی با ما برخورد نا مناسب و خشونت آمیزی داشته باشد واکنش هایی همانند رفتار مورد تقبیح طرف مقابلمان اظهار می کنیم.
در واقع چنین وضعیت نابسامانی یادآور ماجراهای قلعه حیوانات در رمان جرج اورول است که حقیقتاً به درستی این رمان شرایط وخیم جوامع استبدادی را بصورت نمادین به نمایش متنی گذاشته است.
آنچه که در ذکر این چند نمونه بارز وعیان است دوگانگی در سخن(ذهن) و عمل(عین) می باشد.علل تکوین چنین دوگانگی ای معضلی است که ریشه در تاریخ جامعه ایران دارد که خود موضوع تحقیق مفصل و گسترده ای است…
شاید یکی از علتهای مهم درونی(که مربوط به وضعیتهای مختلف اخلاقی،فرهنگی،روانی و…در جامعه است) چنین وضع پارادوکسیکالی این باشد که آرمانهایی که مورد تقاضای جامعه است بطور قطع و حقیقی پی جو و خواستار آنها نمی باشند. افراد و گروهها غالبن بر اساس شرایطی که منافع خود را درآن می بینند رفتارهایی مقطعی دارند.علت درونی دیگر ممکن است این باشد که جامعه نمی داند که خواهان چیست؟! به تعبیری بهتر خواسته های مورد نیاز جامعه مورد ارزیابی و کاوش مفهومی توسط بدنه جامعه واقع نگردیده است تا بطور دقیق خواسته های خویش را بشناساند.
نکته:منظور از واژه هایی همچون جامعه افراد و مانند اینها اطلاق و تسری دادن مشخصه های مزبور به کلیه اشخاص و نهادها و همه مردم نمی باشد بلکه آنچه در این یادداشت مد نظر قرار گرفته جمعیت کثیری است که در اغلب موقعیتها و مواقع قابل مشاهده است.