فریده دهملایی: برای داشتن جامعه ای سالم باید کودکانی سالم پرورش داد.حال برای این معماران آینده چه برنامه ای داریم کودکانی که گروه سنی هفت تا هجده سال را در بر می گیرد و تا چه حد برای سلامتی روح، جسم و نفس آنها سرما یه گذاری نموده ایم. این امر مهم بعد ازخانه بر عهده خانه دوم آن ها یعنی مدرسه؛ که به تعبیری دیگر خانه اول را نیز تحت شعاع قرار داده، واگذار شده است. و اما این وزارت خانه موسوم به وزارت آموزش و پرورش به صورت کجدار و مریز این رسالت مهم را به دوش می کشد چنانچه بخواهیم راهکارهایی برای خروج از ابن بن بست بیابیم بطور خلاصه به چند موارد اشاره می کنیم؛ که امید است که هر شخص با حس مسئولیت در آینده این کودکان راهکارهایی ارائه دهد، ابتدا باید به مقوله پرورش توجه شود که شاید یکی از این راهکارها اختصاص ساعتهایی برای این امر است. قطعن اگر بخواهیم با موعظه روی بایدها و نبایدها برای دانش آموزان وقت بگذاریم، بازدهی بسیار کمی خواهد داشت بنابراین با واگذار کردن این کار به خود آن ها و با نظارت مسئولین بسیار عالی جواب خواهد داد، مثلن ازآن ها خواسته شود در مورد موضوعی با یک نمایش و اجرا در حضور شاگردان دیگر به صورت بسیار ساده و قابل فهم پیام ان موضوع مورد بحث را برسانند، بدین گونه کودکان ما ادبیات سخن گفتن را نیز می آموزند. چنانچه نهادینه شود که یکی از دروس کلاسی به درس بازاریابی اختصاص پیدا کند، یک گام بزرگ برای اینده فرزندانمان برداشته ایم بدین گونه کودکان ما با ابزار کار ونحوه ایجاد اشتغال اشنا می شوند به طور مثال: با توجه به گروه سنی ومقطع تحصیلی ازدانش اموزان بخواهیم در ساعتی که به این درس اختصاص دارد برای یک کار خیریه با یک کار گروهی محصولی چه به صورت خوردنی یا یا کاردستی وحتا یک نمایش برنامه ای تدارک ببینند و دست آورد خود را با تشکیل بازارچه مدرسه ای و با دعوت از والدین و… به معرض دید بگذارند و هزینه بدست اورده را خود به نیازمندان اهدا کنند.بدین طریق علاوه بر حس انسان دوستی همکاری و روح تعاون به آنها آموخته ایم که دست آوردهای انها تا په حد می تواند مفید وبرای خودو جامعه مفید و با ارزش باشند.که این همدلی و همراهی والدین معلمین و مسولین الگوی موثری برای دانش آموزان خواهد بود. علاوه بر تمام این موارد علم واگاهی کودکان ما به جامعه ای که در آن زندگی می کنند، ضروری است.ن باید شناخت کودکان ما از استانشان در دوره دبستان وراهنمایی در این حد خلاصه شود که مردمی خونگرم و استانی دارای آب وهوای گرم وخشک دارد و در دوره دبیرستان متوجه می شود در ردیف استانهای محروم و در دوره کنکور جزو سهمیه منطقه سه است. اینگونه است که کودکان ونوجوانان ما تصورشان از استان بوشهر استانی است بدون صنعت وپس از اتمام دوره دانشگاه و پایان دوره سربازی ومدتی بیکار بودن متوجه می شوند که عسلویه متعلق به استان خودشان است ونه تنها هر کسی به انجا رفته معتاد نشده بلکه عظیم ترین پروژه های صنعتی کشور در انجا اجرا می شود.ان زمان است که دست افسوس بر پیشانی نهاده که ای کاش کتاب درسی جغرافیای استان به معرفی بیشتر وبا ارزشتر ومهم تر بودن صنایع استانمان تآکید می کردند ومسئولین با تآکید بر منابع عظیمی که برای اشتغال در استان داریم سیستم اموزشی را هدفدارتر میکردند و اینجاست که بخاطر ضعف سیستم آموزشی موجب لطمه ای جیران نا پدیر به جوانان می شوندواین کودکان دیروز وجوانان امروز بدون درک مناسبی از آینده در رشته ای تحصیل می کنند که عاقبت ان بیکاری است وچنانچه وارد بازار کار شوند مرتبط با رشته تحصیلی آنها نیست.
آموزش ابتدایی تا راهنمایی مرحله بسیار مهمی است که در تمام دنیا بر روی آن سرمایه گذاری زیادی صورت گرفته اما در ایران اهمیت چندانی داده نمی شود ودر استان بوشهر(که موضوع این نوشتار است) آن قدر ضعیف است که به عنوان مثال تقریبن تمام کسانی که در مقطع راهنمایی درس می خوانند (مقطع پر اهمیتی که پس از ان شخصیت دانش اموز ومسیر زندگی او شکل واضح تری به خود می گیرد)از امکانات استان خود در جهت اشتغال چیزی نمی دانند.انها نمی دانند که نود در صد نفتصادراتی ایران متکی به جزیره کوچکی به نام خارگ است.وبنا براین تمامی اقتصاد ایران متکی به همین جزیره کوچک است.انها نمی دانند که حجم پروژه های عسلویه ودر امد ان,به قدری عظیم است که شریک جنوبی ایران در پارس جنوبی(قطر) را مبدل به ثروتمندترین کشور دنیا کرده است.انها نمی دانند که محل کار یهترین شرکتهای نفتی ایران(فلات قاره,نفت وگاز پارس وپایانه های نفتی) در استان بوشهر است وتقریبآ تمامی شرکتهای خصوصی معتیر ایران وخارجی وخصوصی با زمینه فعالیتهای مختلف در عسلویه کار می کنند ویا نمایندگی دارند .البته شاید تا حدودی در مورد نیروگاه اتمی بدانند اما نمی دانند که مطابق قانون وتلاش دلسوزین استان!!!! تمام شرکتهای دولتی وخصوصی موظف هستند که حداقل پنجاه در صد نیروی کارگرمورد نیاز خود را از ساکنان بومی استان تآمین کنند! مسلمآ برای این شرکتها بهتر وبا صرفه تر است که محل زندگی نیروی کار انها در نزدیکی محل کارشان باشد. چرا باید در استانی که ثروتمند ترین استان کشور است,پیشرفته ترین صنایع کشور را در خود جای داده است وبه تنهایی بیشترین سهم را در گرداندن چرخ های اقتصاد یک کشور هفتاد میلیونی دارد به جای مشاهده جوانانی در بهترین مشاغل وپستها با ید ننگ زشت اعتیاد وبیکاری وبزهکاری را ببینیم برای اینکه قبل از دیپلم برروی این بچه ها اموزشهای لازم واطلاعات مناسب صورت نمی کیرد لازم به یاداوری است که قرار نیست همه به دانشگاه بروند اگر دانش اموزی علاقه مند به ادامه تحصیل نباشد وبه حقوق خود اشراف کامل داشته باشد ومیدانست که یک جوشکار دارای تخصص وتوانایی در کار خود در صنایع پارس جنوبی ماهیانه بین دو تا سه ملیون در امد دارد مسلمآ مسیر زندگی خود را بهتر انتخاب می کرد هر چند بحث پیمانکاران بماند که سهم بسزایی در فقر وبیکاری دارند اینها گوشه هایی از ویژگی ها وتوانمندیهای استان است. با تمام بحثها استان بوشهر دارای توانمندیهای قدر تمندی در زمینه های دیگر نیز می باشد .استان بوشهربزرکترین تولید کننده خرما در کشور است.دارای امکانات گردشگری وتاریخی است واز پتانسیل خوبی در زمینه تولید صنایع دستی مانند :گلیم گبه وفرش برخوردار است واین استان مرزی دارای بنادر اقتصادی که این مسئله توانایی استان را در زمینه تجارت دو چندان میکند .بزرگترین مرکز صید ابزیان در این استان می باشد که متعاقبآ بزرگترین صنعت کشتی سازی نیز در استان بوشهر میباشد جناب دکتر سالاری شما استاندار چنین استان ثروتمندی هستی اینها همه فرصتهای برتر شغلی هستند اما تنها زمانی به صورت عملی در می ایند که برای کودکانمان که جوانان اینده هستند برنامه مدون وپیشرفته تدارک ببینیم تا خود با توجه به علاقه مندی هایشان وپیدا کردن جایگاهشان به ان منزلتی دست پیدا کنند که سزاوارند.
*فریده دهملایی؛ مدیر و موسس اموزشگاه هنری آرتا و فعال مدنی حقوق کودک – پرورش هنرجویان کودک در طی سال های متمادی و هدایت هنرجویان به سمت کسب ۴۰ مقام بین المللی در حوزه هنرهای تجسمی- عضو جامعه کنشگران مدنی برازجان