هامون: دکتر مصطفی مهرآیین از نخبگان استان بوشهر می باشند که فارغ التحصیل دکتری جامعه شناسی از دانشگاه تربیت مدرس هستند. ایشان عضو هیئت علمی پژوهشگاه انقلاب اسلامی و همچنین عضو هیئت علمی پژوهشکده بین المللی زلزله شناسی در تهران را نیز در کارنامه خویش دارد. در حال حاضر ایشان به مدت سه سال هست که بنیانگذار و مدیر موسسه “رخداد تازه” را در تهران برعهده دارد.
۱- اندیشه یا فرهنگ چیزی جز همان محصولات عینی فکری یا فرهنگی نیست. به عبارت دیگر اندیشه همان “کالای نمادین معنادار” است که میتوان ما متون، جزوه ها، فیلم ها، تابلوهای نقاشی، مجسمه ها، رمان ها،… را ما به ازاء عینی- تجربی آن دانست. اگر اندیشه را اینگونه تعریف نماییم آنگاه تولید این محصولات عینی معنادار، همانند تولید هر محصول عینی دیگر، نیازمند وجود “تولیدگر” و “بسیج منابع” برای تولید آن است. بنابراین بنا به این تحلیل باید به “جامعه” (در هر چهار سطح سیاسی،اجتماعی،اقتصادی و فرهنگی آن) همچون “بانک منابع” نگریست که وظیفه دارد با “بسیج منابع” شرایط، امکانات و منابع لازم برای تولید فرهنگ و اندیشه را فراهم آورد. اما صرف وجود منابع در جامعه برای تولید اندیشه کافی نیست. تولید اندیشه همچنین نیازمند مکانیسم های واسطی است که منابع سیاسی(از قبیل آزادی های سیاسی، نگاه مثبت قدرت به تولید اندیشه)، اقتصادی(از قبیل پول و زمان)، منابع فرهنگی( از قبیل ماهیت نظم و سنت فرهنگی موجود از منظر باز یا بسته بودن آن)، و بالاخره منابع اجتماعی(چگونگی تعاملات اجتماعی از قبیل میل به کار های گروهی، وجود امکانات مبادله فرهنگی، وجود سرمایه عاطفی…)، را به سمت فرآیند تولید اندیشه هدایت نمایند. “بافت های نهادی” از قبیل محافل ادبی، دانشگاه ها، احزاب سیاسی، مطبوعات، حلقه های فکری، انتشاراتی ها، کتابفروشی ها، نهادهای مدنی فرهنگی.. از مهمترین مکانیسم های واسطی هستند که وجود و فعالیت آنها برای سوق دادن منابع اجتماعی به سوی فرآیند تولید اندیشه ضروری می باشد. از سوی دیگر در درون همین بافت های نهادی است که تولیدکنندگان اندیشه و خاطبان آنها در پیوند با یکدیگر قرار می گیرند و شکل گیری “شعائر تعامل برای تولید اندیشه” و “زنجیره های کنش فرهنگی” در آنها ممکن می شود.
۲- همه عوامل و متغییرهایی که در بالا از آنها سخن گفته شد صرفا “شرایط بیرونی” تولید اندیشه را فراهم می آورند. تولید عملی اندیشه ها یعنی «تولید واقعی و عملی ایدهها که شامل محتوی و ماهیت ایده تولید شده، پیام مبادله شده و ابزار مفهومی بکار گرفته شده، میباشد».به عبارت دیگر «تولید واقعی ایدهها شامل ابداع و خلاقیت مفهومی، صورتبندی و پیریزی کردن درونمایه ایده خلق شده، تجزیه و تحلیل موضوعات و شکل دادن به جهتگیری سیاسی- اجتماعی اندیشه است». این جنبه از فرآیند تولیداندیشه «جنبه درونی» فرآیند تولید اندیشه است که باید آن را با کمک گرفتن از نظریههای نشانه شناختی، به ویژه نظریههای سوسور و باختین، توضیح داد. اندیشه ها چیزی جز « مجموعههای نظام یافتهای از نشانهها ـ مفاهیم، نمادها و شعائر ـ نیستند». این نشانهها دارای مرجع اجتماعی هستند، یعنی به مسائل و مشکلات مهم تاریخی مربوط میباشند. به عبارت دیگر، اندیشه یک مرجع اجتماعی دارد، یعنی درباره چیزی است. تولیدکنندگان ایدههای سیاسی- اجتماعی به سخن گفتن درباره مشکلات ومسائل مهم حیات اجتماعی از قبیل عقبماندگی اقتصادی، فقرونابرابری، تفاوتهای نژادی وجنسی، سلطه سیاسی و حکومت استبدادی و امنیت ملی میپردازند. با اینحال، آنچه آنها عملاً به بیان آن میپردازند مستقیماً از این مسائل اجتماعی استنتاج و استنباط نمیگردد. به زبان سوسور و باختین «نشانهها، اگرچه سخن از عناصر حیات اجتماعی میگویند و به آنها ارجاع دارند، اما آنها را به صورتی اختیاریتعریف میکنند و در ارتباط با یکدیگر قرار میدهند، یعنی به صورتی که نمیتوان آن را از مقتضیات و ضروریات حیات اجتماعی استنباط و استخراج کرد. ویژگی اختیاری یک نشانه بدان معناست که معنای نشانهها از مرجع اجتماعی آنها- مدلول- گرفته نمیشود، بلکه معنا حاصل رابطه یک نشانه با دیگر نمادها یا دالها در درون یک رمزگان گفتمانی است. بنابراین، معنا در درون بافت روابط با دیگر نمادها خلق میشود». «معنا حاصل واکنش نشانهها به نشانه دیگر است».ایدهها در نتیجه کنش متقابل دائمیمیان معانی و مفاهیم ـ که هر یک از آنها میتواند دیگری را مقید و مشروط سازد ـ تولید میشوند. «بیانها، معانی و ایدهها در ارتباط با دیگر بیانها، معانی و ایدهها که وجود دارند، خلق میشوند و به طور همزمان فضاهای متفاوتی را اشغال میکنند». این رابطه، رابطهای دو سویه است، واژگان با واژگان دیگر پاسخ مییابند، نمادها با نمادهای دیگر و حرکات بدن با حرکات بدن. ایدهها، ایدهها را خلق میکنند.این بدان معناست که تولید عملی اندیشه ها در درون یک جامعه نیازمند وجود یک بافت گفتمانی و میدان فکری فعال است که رابطه دوسویه و چند سویه میان اندیشه ها را ممکن سازد. تولیداندیشه «تابعی از نوع گفتمانهایی است که در محیط اجتماعی مسلط و غالب هستند. تولیدکنندگان ایدئولوژی ایدههای خود را در نسبت با چارچوب مفهومی،نظم نمادین و اعمال آیینی،یا به عبارت دیگر، قلمروهای گفتمانی اندیشه های رقیب تحول میبخشند. در برخورد با مسائل اجتماعی، آنها به ارزیابی دوباره، بازبینی، یا رد استدلالها، ادعاها و حتی بنیانهای مفهومی اندیشه های رقیب میپردازند. در همان زمان، آنها به طرح و ارائه پاسخها، رد و انکارها و استدلالهای مخالف خود در برابر ایدههای رقیب میپردازند».مجادلات، بحث و گفتگوهای ایدئولوژیک، «پویایی درونی»فرآیند تولید ایدئولوژی را سبب میشوند، به صورتی که یک سوی گفتگو، نوع استدلالهایی که دیگران در مقابل و مخالفت با آن طرح خواهند کرد را شکل میدهد.«در فرآیند تولید ایدئولوژی، هر سوی گفتگو، «زمینه / آماج/ نشانهگاه»تولید ایدئولوژی طرف مقابل را شکل میدهد».زمینه / آماج / نشانهگاه، مجموعهای از گفتمانها است که ایدههای جدید در رابطه و نسبت با آن صورتبندی و پیریزی میشوند.
۳- در تاریخ معاصر جامعه ما فرآیند تولید اندیشه با توجه با چگونگی عمل متغییرهایی که در بالا از آن سخن گفته شد، سرنوشت های متفاوتی را پذیرا شده است. این نکته در خصوص سال های پس از انقلاب نیز صادق می باشد. به عبارت دیگر فرآیند تولید اندیشه در فاصله آغاز دهه اول تا پایان دهه سوم انقلاب،با توجه به وضعیت عوامل و متغییرهای بالا که توضیح دهنده شرایط تولید اندیشه می باشند، سرنوشت های متفاوتی به خود گرفته است. در هشت سال گذشته، با توجه به منتفی شدن نقش آفرینی همه متغیرهای بالا در فرآیند تولید اندیشه ما با یک رکود با درجه بالا روبرو هستیم. اعتقاد به نقش دولت و دستگاه ایدئولوژیک دولت در کنترل فرآیند تولید اندیشه، جلوگیری از رفتن منابع به سمت فضای مدنی تولید اندیشه، برخورد منفی، کنترل شده و در نهایت تعطیل کننده با بافت های نهادی تولید اندیشه، تحت فشار گرفتن تولید کنندگان اندیشه و مهمتر از همه مسدود و محدود کردن فضای گفتمانی جامعه به چند گفتمان خاص که در راستای قدرت حرکت میکنند و در نهایت تکصدا شدن جامعه از مهمترین عواملی هستند که امکان یافتن فرآیند تولید اندیشه دار درون جامعه ما در سال های اخیر را منفی ساخته اند. پویا شدن میدان تولید اندیشه نیازمند نقش آفرینی دوباره همه متغییرهایی است که در بالا از آن سخن گفته شد و چون قدرت مهمترین متغییر در ایجاد فضای مناسب برای نقش آفرینی این عوامل است، گشایش در فضای فرهنگی نیازمند گشایش در فضای سیاسی گشته است. نوآوری فکری در تاریخ جامعه ما تا حدود بسیار تابعی از نوع نگاه سیاست به فرهنگ است. سیاسی یا اجتماعی شدن فرآیند تولید فرهنگ به این موضوع بستگی دارد که آیا منابع کنترل و اداره بازارهای فکری در اختیار دولت است یا اینکه نهادهای فرهنگی (یا مذهبی) متنفذ خارج از دولت کنترل این بازارها را دراختیار دارند. بنابراین، باید جایگاه گفتمان زمینه در فضای سیاسی- اجتماعی جامعه را مورد توجه قرار داد: ۳) اگر گفتمان زمینه پیوند ضعیفی با دولت داشته باشد یا اگر نخبگان حاکم نسبت به مباحثات و مجادلات ایدئولوژیک بیتفاوت و بیعلاقه باشند، در آن صورت فرآیند تولید ایدئولوژی به قلمرو جامعه مدنی محدود میشود و جهتگیری غالب اجتماعی و غیرسیاسی پیدا میکند. گفتمانهای زمینهای که غیرسیاسی هستند باعث بوجود آمدن گفتمان مخالف غیرسیاسی میشوند. ۴) اگر گفتمان زمینه در ارتباط قوی با دولت باشد، یا اگر نخبگان حاکم به نحو گسترده وارد مباحث و مسائل فرهنگی شوند و بکوشند ایدئولوژی خاصی را رواج دهند، در آن صورت فرآیند تولید ایدئولوژی سیاسی شده و جهتگیری سیاسی پیدا میکند. در این زمینه گفتمانی و بافت اجتماعی است که ایدئولوژیهای سیاسی پدیدار میشوند.بنا به نظریه گفتمان، هر چقدر گفتمان زمینه به قدرت دولتی نزدیکتر باشد، احتمال اینکه شاهد پیدایش ایدئولوژیهای سیاسی مخالف باشیم بیشتر است. به عبارت دیگر، هر چقدر میزان دخالت دولت در قلمرو فرهنگ بیشتر باشد، احتمال پیدایش ایدئولوژیهای سیاسی بیشتر است؛ و هر چقدر میزان دخالت دولت در قلمرو فرهنگ کمتر باشد، احتمال پیدایش ایدئولوژیهای اجتماعی بیشتر است.