۱.
دوران پیری و فرسودگی تدریجی جسم و روح، واقعیتی است انکار نشدنی که دیر یا زود همه ما را در کام خود فرو می برد.
۲.
تعریف سالمندی: پیری کاهش قوای روانی و جسمی است که در اثر گذشت زمان روی می دهد. تعریف پیری در کشورهای مختلف با توجه به شرایط فرهنگی متفاوت است. در ایران سن پیری تعریف نشده است ولی اگر شروع دوره پیری را زمان بازنشستگی کامل از خدمت محسوب کنیم طبق قانون تأمین اجتماعی سن پیری برای مردان ۶۰ سالگی و برای زنان ۵۵ سالگی می باشد و طبق قانون استخدام کشوری سن بازنشستگی برای مردان و زنان ۶۵ سالگی است. مفهوم سالمندی از بعد روانی و روحی نیز به معنای فرسودگی تدریجی روانی می باشد و پیری روانی وقتی آغاز می شود که فرد احساس کند دارای نقش اجتماعی نیست. سازمان بهداشت جهانی سن سالمندی را اینگونه تعیین کرده: سالمندان جوان ۶۰-۷۴ سال، سالمند ۷۴-۹۰ سال و سالمند پیر ۹۰ به بالا.
۳.
جمعیت ایران رو به سوی سالخوردگی: پدیده افزایش جمعیت سالمندان یکی از مهمترین چالش های اقتصادی، اجتماعی و بهداشتی در قرن ۲۱ به شمار می رود. شمار جمعیت سالمندان در ۵۰ سال گذشته ۳ برابر شده و در ۵۰ سال آینده نیز ۳ برابر خواهد شد. سریع تر بودن رشد جمعیت سالمند نسبت به کل جمعیت، منجر به کاهش نسبی جمعیت اقتصادی مولد و تغییر ضریب وابستگی اقتصادی می گردد که این خود می تواند مانعی در برابر توسعه باشد. بر اساس سرشماری سال ۸۵ سالمندان بالای ۶۵ سال حدود ۲.۵ درصد، روندی سریع تر از سایر گروه های جمعیتی داشتند. لذا پرداختن به ابعاد سلامت سالمندان بالاخص سلامت اجتماعی آن ها مساله حائز اهمیت است. سالمندی پویا نیز از دیگر مسائلی است که می بایست مورد توجه قرار گیرد. این عبارت به این معنی می باشد که با افزایش کمیت جمعیت سالمند، کیفیت زندگی اجتماعی آن ها باید مورد توجه قرار گیرد.
ترقی و پویایی و اعتلای هر جامعه ای با داشتن عناصر و اعضایی سالم و کارآمد در آن اجتماع تجلی می یابد. افرادی که علاوه بر وضعیت جسمانی مناسب از لحاظ وضعیت روحی و روانی نیز در حد متعادل و مطلوبی قرار داشته باشند، بی تردید تقارن سلامتی جسمانی و روانی اصلی ترین نتیجه ی دارا بودن جامعه ای شکوفا و سرزنده است. تأثیر روح و روان بر عملکرد جسمانی بر هیچ کس مستور نیست؛ بنابراین سلامت روانی مقوله ای بسیار مهم به حساب می آید. آگاه شدن و بررسی شرایط و وضعیت جمعیتی و روانی افراد یک جامعه، به برنامه ریزی برای آینده ی آن جامعه کمک شایانی خواهند کرد.
۴.
مطرح شدن خانه ی سالمندان به عنوان یک نیاز مبرم جامعه امروزی نه یک معظل اجتماعی: در عصر مدرن امروزی که ساختار خانواده ها از حالت گسترده خارج شده و شکل هسته ای به خود گرفته است، جاذبه ای که بازار کار برای زنان به ارمغان آورده، کمبود وقت و مشکلات پراکنده ی دیگری که زندگی پر مشغله ی کنونی در شهرها و خصوصا کلان شهرها برای عموم مردم ایجاد نموده، همه و همه سبب می شوند تا امکانات و توان خانواده ها در برابر نگهداری از سالمندان به حداقل رسیده و به شدت کاهش یابد.
۵.
مشکلات روانی و اجتماعی سالمندان: نسل جوان دیروز که زمانی شاغل بوده و ساعت های متمادی زحمت کشیده و برای بهبود هر چه بیشتر شرایط زندگی خود و فرزندانشان تلاش می نمودند، حال با خاطری آزرده و تنی خسته تر از خستگی، حلقه ای گسسته از زنجیره ی کانون خانواده به حساب می آیند و رفته رفته رهسپار جاده ی فراموشی می شوند.
از میان مسایل مختلف در میان سالمندان،انزوای اجتماعی در بین سالمندان، واقعیتی است که در حال حاضر مورد توجه بسیاری از صاحب نظران علوم روانپزشکی و روان شناسی می باشد. احساس تنهایی یکی از مشکلات عصر حاضر است و به عنوان فقدان رابطه اجتماعی و یا رابطه اجتماعی مطلوب تعریف می شود. انزوای اجتماعی حالتی است که در آن فرد یا گروه تمایل یا نیاز به برقراری ارتباط با سایرین را دارد، ولی قادر به برقراری این ارتباط نیست. در حالی که احساس تنهایی، حالتی است ناخواسته و نامطلوب که در هنگام فقدان ارتباطات معنی دار رخ می دهد.
مروری بر ادبیات تنهایی سالمندان نشان می دهد که منشأ بسیاری از حالت های نامتعادل روانی از قبیل افسردگی، خودکشی و یأس شدید، احساس تنهایی است. مهمترین عامل در رفع نیازهای عاطفی-روانی سالمندان، مورد توجه واقع شدن و اهمیت دادن به آن ها توسط مددکاران اجتماعی و نظام بهداشتی و متعاقبا توسط افراد خانواده است.
۶.
سرای سالمندان: سرای سالمندان مکانی است که فرزندان یا اطرافیان به خاطر مشکلات شخصی یا شانه خالی کردن از پذیرش مسئولیت نگهداری بزرگان خویش و ادای بی مهری نسبت به آنان، والدینشان را راهی آنجا می کنند.
۷.
بازدید از سرای سالمدان و مزایای آن: در رابطه با آسایشگاه های دیگر اطلاعات چندانی ندارم، اما در چند بازدید اخیر و کوتاهی که از خانه ی سالمندان محمدیه بوشهر داشتم، آنجا را سردتر و بی روح تر از قبرستان شهر یافتم. جو آنجا به گور دخمه در بندر سیراف می مانست. چندی است که قوانین و ضوابط این مرکز خصوصی تغییر یافته و ورود افراد عادی به جز خانواده های سالمندان بدانجا اکیدا ممنوع می باشد. گویا خانواده ها از سازمان بهزیستی خواستار منع ملاقات عوام با این اقلیت شده اند.
عدم رضایت خانواده ها از گردآوری گزارش و انتشار تصاویر سالمندان را نمی توان نقض و نادیده انگاشت، اما این موضوع را هم نمی توان کتمان کرد که این دیدارهای عوام پسندانه برای سالمندان فوایدی دارد؛ چرا که ارتباط اجتماعی و داشتن هم صحبت و زنده کردن خاطرات، موجب بکار گیری حافظه و حتی بخش هایی از مغز که در روابط اجتماعی موثر هستند از سوی سالمندان می شود و این خود باعث پیشگیری از دمانس ها و خصوصا آلزایمر که حدود یک سوم از سالمندان را درگیر و مبتلا می کند، می شود.
برقراری این روابط از نظر عاطفی نیز از اهمیت بسیاری برخوردار است؛ زیرا این احساس ناخوشایند به سالخوردگان دست نخواهد داد که مانند زباله از جامعه به بیرون پرت نشده اند و وجودشان نامحسوس نیست ومی توانند درد و دل کرده و پند و اندرزهایشان را برای جوان ترها به ارمغان آورند. اما خانواده ها ممکن است گاه احساس کنند حضور افراد امکان دارد داغ دل این سالمندان را تازه کند و بهتر این است که کسی سراغی از آن ها نگیرد. اینگونه است که احساس غم و تنهایی و محیط سوت و کور آسایشگاه موجب افسردگی بیشتر و فرسودگی سریع تر سالمندان می شود.
۸.
چگونگی تهیه ی گزارش: بنا به محدودیت ها و معذوریت های ذکر شده، برای شروع کار، ابتدا معرفی نامه ای از سوی دفتر هفته نامه ی نصیر جهت کسب اجازه ی ورود به آسایشگاه سالمندان محمدیه، برای من و دوستان همکارم تدارک دیده شد؛ اما این مجوزی نبود که امکان ورود ما را به مکان مزبور میسر ساخته باشد و شاید برایتان جالب باشد که بگویم از ابتدای دریافت معرفی نامه تا همین اکنون که تحقیقات و بررسی هایم در باب سالمندان به پایان رسیده، تکه کاغذ مذکور همچنان در کیفم باقی است بدون آنکه حتی یکی از مسئولین مرکز نگاهی هرچند گذرا به آن انداخته باشد! بدیهی است که پرسنل با مشاهده ی چنین برگه ایی حساسیت و سخت گیری هایی دو چندان نشان خواهند داد و به قولی، آب پاکی را از همان ابتدا روی دست گزارشگر خواهند ریخت.
از هر فرصت و امکانی استفاده نمودیم تا بالاخره موفق شدیم در سه وهله دیداری با سالمندان داشته باشیم. یک بار را توانستم به واسطه ی یکی از دوستان پدربزرگم که چند سالی می شد برادرش راهی آن دیار شده بود، با عنوان یکی از آشنایان آن مرد بدان جا مراجعه نمایم. دفعات دیگر نیز با یاری و مساعدت دوستانم، به بهانه ی دلجویی و دیدار با سالمندان، قادر به نفوذ در آنجا شدیم و خوشبختانه به نتایجی چند دست یافتیم و مجبور نبودیم با دستانی خالی راه رفته را باز گردیم.
فضای بیرونی مرکز از در ورودی اصلی تا در ورودی سالن که در سمت چپ تعبیه شده بود، شامل حیاطی نسبتا کوچک و یک حیاط فرعی دیگر می شد. ظاهرا پشت ساختمان هم به محوطه ای ختم می شد که از دید ما پنهان بود.
دو باغچه ی کوچک که در ورودی سالن در مابین آن ها قرار گرفته بود و چند نیمکت به رنگ های نارنجی، قرمز و سبز تمام چیزی بود که در ابتدای ورود از نظرگاه هر بیننده ای می گذشت.
از مسئول آن جا تقاضای صحبت با سالمندان را کرده و خود را دانشجویانی معرفی نمودیم که بدون هیچ غرض و هدف سیاسی وارد این مکان شده ایم و فقط تمایل به برقراری ارتباط و صحبت با ساکنان آن محل را داریم… خانم مسئول ضمن تاکید بر شرایط و قوانینی خاص گه تماما زیر نظر بهزیستی می باشد، ابتدا مخالفتش را ابراز نمود اما وقتی اصرار و انگیزه ی ما را دید، فقط اجازه ی کار در آشپزخانه و کمک به سر آشپز را داد!
راستی چرا انسان ناچار است برای انجام چنین تحقیقاتی دروغ بگوید و متعاقب آن برای تکمیل اهدافش به حیله و نیرنگ متوسل شود؟ لازم به ذکر است که قصد ما از تهیه ی این گزارشات هیچ گونه شلوغ کاری و بر هم زدن نظم نبوده و نیست و صرفا برای شناخت مسائل اجتماعی و مدنی و ایجاد موجباتی جهت بهبود و رفع مشکلات می باشد.
درون ساختمان محیط غم زده و بی روحی بود که سمت راستش راهرویی منتهی به سه اتاق که مختص به زنان می شد و موازی با آن اتاقی دیگر به چشم می رسید که به مادریارها و پدریارها تعلق داشت. سمت چپ نیز محل پذیرش و جایگاه بعضی از پرستاران سفیدپوش به حساب می آمد. مرکز ساختمان را سالنی حدودا ۳۰-۴۰ متری تشکیل می داد که یک طرفش را چند دست میز و صندلی آبی اشغال کرده و یک تلویزیون که در بالا برای عموم مشاهده کنندگان قرار گرفته بود. انتهای سالن نشیمن همانند ابتدای آن دربردارنده ی راهرویی با سه اتاق می شد که خوابگاه مردانه بود.
آن دقایقی که در آشپزخانه به سر بردیم، آن خانم مهربان کمی از تجربه هایش برایمان تعریف کرد؛ اینکه بیست سالی می شود سابقه ی کار در سرای سالمندان را دارد و طی این مدت، شانزده سال را در خدمت به انجام رسانیدن کارهای سالمندان و یاری به آن ها بوده و مابقی را در آشپزخانه سپری کرده است. به گفته ی ایشان رسیدکی به سالمندان این مرکز چه از نظر بهداشتی و چه از لحاظ تغذیه ای در سطح بالا و بسیار شایسته ای قرار دارد و اینکه اخیرا بهای ماهیانه برای مراقبت از هر سالمند، به پانصد هزار تومان تقبل یافته است.
در پایان اندکی هم از خود سالمندان نقل نمود که تعدادی از آن ها مانند اطفال همواره در خواب به سر می برند و بعضی هایشان هم تنها تفریحشان به انتظار نشستن فرا رسیدن زمان ناهار و شام و سوال درباره ی چگونگی و کیفیت غذا می باشد. سالمندان مقیم سرای محمدیه که قطعا همانند سالخوردگان عادی ساکن در اماکن مسکئونی، علاقه مند و مشتاق به دیدار پیوسته ی فرزندان و نوه هایشان می باشند و از اینکه کودکانشان گرداگردشان را بگیرند و فضای اطرافشان آکنده از مهر و صدای خنده آن ها گردد، غرق شادی و سعادت خواهند شد، اما اگنون بایستی بخاطر بی مروتی روزگار این چنین در انزوا و خموشی مابقی عمر را به بطالت گذرانده و به انتظار شنیدن سوت پایان حیاتشان گوش فرا دهند.
پس از انجام کمی کار و رفع تکلیف، وقت ناهار فرا رسید و به ما این امکان داده شد که به همراه پرستار، هنگام غذا دادن به سالمندان وارد بخش شویم و سلام و احوال پرسی مختصری با اقلیت سالمند داشته باشیم و این بود ماجرای دیدار نخست…
توصیف همه ی جریانات و توضیح در خصوص پیرامون هر یک، موجب خروج نوشتار از مبحث اصلی و کسالت خاطر خوانندگان می شود لذا در این جا صرفا به بررسی و توصیف فضای اتاق ها می پردازیم.
اتاق های زنان که تعدادشان نسبت به مردان بیشتر است، بزرگ تر و گسترده تر و دارای تخت های بیمارستانی زیادتری بود. به دلیل شرایط جوی و خاص سالمندان، هوای اتاق ها سریعا آلوده می شود که این مساله و نور گیر نبودن اتاق ها به تاثیر بخشی در خلق و خو و دامن زدن هر چه بیشتر فرسودگی و بیماری های مزمن می گردد. قرار گیری اشخاصی که دچار آشفتگی روحی هستند و کنترل مهار هیجانات و حملات روانی خود را ندارند و افراد نیازمند به استراحت و سکوت، در یک اتاق، آرامش را نیز از گروه دوم سلب می نماید.
۹.
فعالیت بدنی، موضوعی مهم در سلامت جسم و روح سالمند: «دوروتی» استرالیایی توانسته است نام خود را به عنوان مسنترین پینگ پنگ باز ثبت کند و نشان دهد در هر سن و سالی میتوان به کارهای عجیب دست زد. ایشان که سن بالایی دارد(۹۷سال) به عنوان نماینده کشور استرالیا در مسابقات تنیس روی میز برزیل شرکت و این عنوان را کسب کرد. به گزارش ایسنا، به نقل از پایگاه اینترنتی ثبت رکوردهای جهانی گینس، او در سن ۵۰ سالگی به این ورزش علاقه پیدا کرد و با شرکت در کلاسهای آن توانست تا این سن ورزش پینگ پنگ را ادامه دهد و در سال ۲۰۰۸ میلادی عنوان مسنترین تنیسور زن جهان را کسب کرد.
متاسفانه در ایران اینگونه جا افتاده است که شخص ۵۰ ساله دیگر یک فرد فرتوت و از کار افتاده است که قادر به انجام هیچ عملی نمی باشد؛ در صورتی که این طرز تفکر اپیدمی شده کاملا اشتباه است. پیری شاید در برخی موارد فعالیت جسمانی را کاهش دهد، اما نمی تواند باعث کمرنگ شدن نقش های اجتماعی در جامعه گردد و این مورد بستگی زیادی به روحیه و چگونگی ذهنیت شخص سالمند از عملکرد خویش دارد.
۱۰.
پر کردن اوقات فراغت: فضای روانی حاکم بر سرای سالمندان محمدیه را آنچنان یاس آور و دلمرده یافتم که حسی که در آن دقایق با دیدن سالمندان بر من مستولی شد، سرتاسر غم بود و زخمی عمیق بر دلی شکسته… پیرمردان و پیرزنانی را نظاره می کردم که اغلب در گوشه و کنار سالن ایستاده و یا نشسته بودند. بعضی هایشان گوشه ی دنج تری را انتخاب کرده و به نقطه ای نا معلوم خیره شده بودند و گویی به انتظار فرا رسیدن زمان مرگشان ثانیه شماری می کنند. نور امید به زندگی در چشم هایشان خاموش گشته و جایش را اندوه و احساس بطالت پر کرده بود. آن هایی هم که غرولندشان گاه فضا را درگیر می کرد، دچار زوال عقل بودند. چرا باید آن ها بخاطر ضعف قوای جسمانی کنار گذاشته شده و نادیده گرفته شوند؟ آیا برخی از آنان توانایی انجام کارهایی همچون پخت و پز، پرورش گیاهان و یا انجام فعالیت های ورزشی سبک را ندارند؟ ورزش باعث افزایش حجم عضلات و توان و قدرت فرد و افزایش در میزان متابولیسم، تحمل قند خون، کاهش کلسترول، تنظیم حرارت بدن و تراکم استخوان ها می شود. بر اساس پژوهش هایی که درباره ی نحوه ی گذراندن اوقات فراغت بین سالمندان ایران و سوئد صورت گرفته، حدود ۶۰ درصد از سالمندان سوئدی، اوقات فراغتشان را به مطالعه می گذرانند در حالی که در ایران این رقم به نصف هم نمی رسد…
۱۱.
روحیه بخشی به سالمندان و مدل های ارائه ی خدمات آن ها به بخشی از جامعه: قسمتی از حافظه ی سالخوردگان که مربوط به گذشته شان می باشد، مملو از تجربیات و خاطراتی است که با مرگشان زیر خاک می رود و شاید هیچ گاه نتوان بدان ها دست یافت؛ از چه بازی ها، فرهنگ ها، لالایی های محلی، غذاها و داروهای گیاهی و مرهم هایی که اطلاع دارند و ما از آن بی بهره هستیم و بدین سان است که با گذشت زمان، غذاها و داروهای محلی از رده خارج می شوند و جای آن ها را مواد شیمیایی و مضر پر می کند.
بایسی فضای سبز آنجا را گسترش داده و پرورش گیاهان را در اختیار خودشان قرار داد.
می توان بعضی از سالمندانی که هنوز سر پا هستند و قدرت تکلم دارند را داوطلبانه به مدارس برد تا برای بچه ها قصه بگویند و بازی های زیبا و جذاب زمان قدیم را به نسل خردسال آموزش دهند. آیا این بیشتر به کودکان کمک می کند یا بازی های الکترونیکی و زیان بار امروزی که تمامی حواس و ذهن بچه ها را به خود معطوف کرده و سبب بیماری و آشفتگی روانی شان شده؟
قرارگیری آسایشگاه و پرورشگاه در کنار هم نیز راهکار دیگری است که می تواند در تاثیر روحیه و نشاط بخشیدن به آن ها موثر واقع شود.
جدا از سالمندانی که به صورت نباتی روزگار می گذرانند (زندگی نباتی (سندرم آپالیک) به حالتی گفته میشود که بیمار نفس میکشد، فشار خون طبیعی دارد، دستگاه گوارش وی کار نرمال خود را انجام می دهد، چشمان بیمار باز است و گاه و بیگاه نیز حرکاتی غیر ارادی انجام میدهد اما هیچیک از این حرکات در پاسخ به محرک های محیطی نیست)،
به رغم فرسودگی و سواد اندک می توان چنین اظهار نمود که گنجینه ای از دانش در وجود این مادربزرگان و پدربزرگان نهفته، حتی برخی از آن هایی که دچار آلزایمر هستند نیز می توانند کارایی هایی داشته باشند.
بیماری آلزایمر ۲ تا ۵ درصد اشخاص مسن را دربر می گیرد و گاهی هم به اشخاص جوان تر حمله می کند. یکی از نشانه های اصلی بیماری آلزایمر عدم توانایی در تحکیم یک یادگیری تازه (مثل یادآوری یک آدرس تازه) و دشواری در جهت یابی است، اما خاطرات رویدادهای دور معمولا کمتر آسیب می بینند.
برقراری نظم روزانه و کمک گرفتن از وسایل کمک حافظه بسیاری از سالمندانی را که توانایی تشکیل خاطرات تازه را ندارند از دشواری های حاد نجات می دهد.
داشتن ارتباط اجتماعی مستمر، باعث می شود مغز جوان بماند بنابراین انجام سرگرمی هایی که ترکیبی از فعالیت های اجتماعی، فیزیکی و روانی است، ممکن است بهترین محافظ در برابر بیماری جنون باشد.
با توجه به توضیحات فوق، چنین استنباط می گردد که سالمندان نیاز شدیدی به فعالیت های بدنی، ارتباط با عوام و صحبت با آن ها و انجام سرگرمی هایی مثل مطالعه دارند.
بهتر این است که اجازه دهند دانشجویان، داستان نویسان وپژوهشگران پای صحبت های شان بنشینند و آن ها هم از خاطرات و داستان هایشان نقل کنند. حرف های دلنشین آن ها را می شود به صورت یک مجموعه کتاب درآورد.
ایجاد شغل هایی سبک و سازگار با توان سالمندان، از سرگرمی هایی محسوب می شود که ساعات کسل کننده و ملال آور آن ها را به دقایقی لذت بخش و زودگذر مبدل می سازد.
چه بسا چیزهایی کوچک از این قبیل که باعث تغییرات بزرگی در آحاد و بخش های مهمی از جامعه می شود.
ازدواج و پیوند مهر و محبت، شادی و نشاط و امید به زندگی را در وجودشان دو چندان خواهد کرد.
فضای آسایشگاه، به خصوص فضای درونی آن برای ۴۲ سالمند(۱۶ مرد و ۲۷ زن) بسیار کوچک و نفس گیر است و بایستی گسترده تر شود.
به امید روزی که تغییرات اساسی و ضروری در این سرا صورت گیرد و مکان مزبور همچون خانه ای واقعی و راحت برای این اقلیت درآید ومشکلاتی همچون نداشتن فضای کافی، نبود تفریح و سرگرمی و یا عدم وجود هم صحبتی به جز افرادی از همان رده سالمندان و اغلب با همان مشکلات و موارد و کاستی های دیگری که شرح آن رفت، تا حد چشمگیری کاهش بیابند.
از این رهگذر می توان چنین استدلال نمود که سالمندان نیز همانند جوان ترها قادرند به زندگی طبیعی خود ادامه دهند اما با اندکی تغییرات در عملکرد و شیوه های رفتاری شان.
هر انسانی کودکی، نوجوانی و برنایی را پشت سر گذاشته و سرانجام قدم به مرحله ی کهولت سن می گذارد و پیری را تجربه می نماید. سالمندان که تمامی قوای جسمی و جوانی خود را در سالهای گذشته استعمال کرده و اکنون در صدد بهرهبرداری از سالهای گذشته ی عمر خود می باشند، نمی بایست با بی اعتنایی و برچسب زنی به آن ها وجودشان را نقض کرد.
در پایان اینکه امید است بهبود وضعیت سرای سالمندان نیز مانند دیگر ضروریات زندگی اجتماعی، موازی با آن ها، در جهت رشد و شکوفایی و پیشبرد هر چه بهتر، از اهداف جامعه قرار گیرد.
جا دارد در اینجا از مساعدت و کمک های ارزشمند و صمیمانه ی دوستان گرانقدرم، خانم طیبه تناور و خانم زیبا کشاورز که سبب به وجود آمدن این نوشتار شد، سپاس و قدردانی خود را ابراز نمایم.