خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) در بوشهر – بشیر علوی: ایماژهای اثباتی و همسویی خوب آن با زبان و عاطفه از ویژگیهای شعر زندپور است. «ارتفاع حوصله» دومین دفتر شعری مرتضی زندپور سال ۱۴۰۰ با نشر «هامون نو» در ۳۵ قطعه شعر با محوریت غزل و فرم سنتی در شمارگان ۷۰۰ نسخه به چاپ رسیده است. نام کتاب از بیت زیر با شعری با همین عنوان انتخاب شده است:
«من آن قناریام به دل تنگ این قفس
بر ارتفاع حوصله آواز تا به کی؟»
نخستین دفتر جناب زندپور با عنوان «تابوتهای خیس» با نشر «زمزمههای روشن» در سال ۱۳۹۷ با فرم نیمایی و سپید به چاپ رسیده بود و در حقیقت زندپور با بهگزینی اشعار نو در دفتر اول و گزینش غزلهای خوب خود در دفتر دوم، کار چاپ و نشر دفترهایشان را مرتب و منظم تاکنون به انجام رسانده است.
وی فرزند حسام متولد خرمشهر است که از سال ۱۳۶۰ تا ۱۳۸۵ مقیم بوشهر و از سال ۱۳۸۶ مقیم شیراز شده است. زندپور کارمند بازنشسته سازمان بنادر و دریانوردی بوشهر و سالها دبیری سرویس ادبی نشریه «نصیر بوشهر» را برعهده داشته است. اشعار و نقدهای او در نشریات بوشهر و شیراز و… به چاپ رسیده و میرسد. رشته تحصیلی زندپور حسابداری در مقطع کارشناسی است. وی فعّال جُنگها و مجموعههای ادبی نیز هست (علوی، ۱۳۹۸: ج ۲: ۲۴۶).
جنم و ویژگی اصلی دفتر اول زندپور، سادگی زبان و عبور از ابهام و درهم پیچیدگی متن بود که در جای خود قابل بحث و بررسی است. دفتر دوم زندپور نشان داده است که این صمیمت و سادگی را بهره زبان خود در همه قالبهای شعری قرار داده و در حقیقت به سبک زندپور تبدیل شده است.
در این نگارش، دفتر ارتفاع حوصله را با رویکردهای زیر مورد بحث و بررسی قرار میدهم:
الف: زبان:
از امکانات زبان تا حدی بهره برده است که از نُرم معمولی زبان خارج نشده و لذتی که حاصل متن کرده است، صریح و سریع قابل دسترس است. زبان این متن نیز در ادامهی زبان دفتر قبلی زندپور سیّال و روان است. عاطفه را در پناه واژگان و زبان و نمادهای آن قرار گرفته و متن را به سادگی قابل خوانش کرده است. در همین حیطه، کار در رویکرد همنشینی و جانشینی باز و مناسب صورت گرفته و تصاویری که خلق شده با کمک زبان، رو به جلو و دست اول هستند و این توانایی زبان شاعر یا راوی را میرساند. زبان این دفتر چکشکاری شده و سنجیده و مهیا مددکار عاطفه شعری شده است.
«من آن تبدارم و در جمع غوغا میکنم هر شب
که آتش را نهان در شعله رسوا میکنم هر شب
چنان از عشق سر مستم که هستی رفت از دستم
وجودم را بر معشوق شیدا میکنم هرشب» (زندپور، ۱۴۰۰: ۲۵)
ب: عاطفه:
عاطفه در تکامل خود به محور عاطفه انسانی سوق مییابد. زندپور در دفتر تابوتهای خیس همین رویکرد انسانی را در عواطف خود آغاز کرده و در ادامه در همین دفتر نیز اصلیترین محور عاطفه شعری زندپور همین عاطفه انسانی است که در حقیقت رشد نهایی و رتبه عالی محورهای عاطفی را به خود اختصاص میدهد. با توجه به فراوانی این عاطفه در هر دو دفتر زندپور به این نتیجه میرسیم که شاعر یا راوی بیش از همه چیز دغدغههای امور انسانی و بشری را داشته و در انتقال این دغدغه، متن را با خواننده، شریک و همسو کرده است:
«در وادی طلب سفر دل به سوی اوست
همراه دوست بلبل شیرین کلام بود» (همان:۱۰)
«سایهام در گرگ و میشی آفتابی دیده است
رقص طیف هفت رنگ نور در منشور را» (همان:۶۰)
«در مجلس رندان همه جا عشق عیان بود
عاشق خود معشوق ولی عشق خبر داشت» (همان:۲۴)
ج: تصویر:
ایماژها از گونههای مختلفی قابل بررسی هستند و بسامد هر کدام نوع سبکی شاعر را مرتب و آشکار میکند. آگاهی از نوع و کنش تصاویر در هر دفتر شعری میتواند تا حدود زیادی راه سبکشناسِ آن متن را کوتاه کند. از میان انبوه تصاویر، ما بهدنبال دو تصویر اثباتی و اتفاقی در شعر زندپور هستیم.
از ۸۴ تصویر موجود در این دفتر، شش تصویر اتفاقی و ۷۸ تصویر اثباتی است. حضور تصاویر اثباتی همراه و همسو با زبان و عاطفه است. از آنجا که رویکرد زندپور در انتقال مفاهیم و مضمون به خواننده به ابهام و سختگیری و ساخت و ساز بازیهای دِمُده نیست و از آنجا که شاعر همواره تلاش میکند با زبانی شسته و رفته و در عین حال ساده و زودفهم، مطلب مورد نظر راوی خود را به خواننده انتقال دهد، کشش و حرکت صفحات تصویرساز ذهن وی به سمت و سوی تصاویر اثباتی میروند تا علاوه بر اینکه عاطفه را یاریگر شود، در همسویی و همراهی با دیگر موازین شعری این دفتر نیز همراه باشند و تناقضی میان زبان و تصویر و عاطفه ایجاد نکند.
این اتحاد بدون حضور راوی و شاعر و بدون هیچگونه تعمدی صورت میگیرد. این ذهن شاعر است که خود به خود سبک خود را اینچنین همراه و مشخص میکند. در این دفتر تصاویری مانند تن دریا، بلبل شوریده نغمه خوان، شراب چشم تو، هلال ابروانت، پل رنگین کمان و سینه نی در زمره تصاویر اثباتی قرار میگیرند. پس تصویرهای ساختهشدهی این دفتر عمیق و مناسب و از نوع تصاویر اثباتیاند، این تصاویر در همسویی با سادگی زبان در همراهی با عاطفه، نقش مفیدی داشته است.
همین اتفاق در دفتر نخست زندپور نیز به دست آمده است. مجموع ۶۶ تصویر در متن تابوتهای خیس وجود دارد که همگی اثباتی هستند، تصویرهایی مانند ساحل خموش، هنگام رویش خورشید، پیچ و تاب موج، سینه دریا، شب بسته چشم خویش، بال شب، خون سرخ تاک، گردان نخل، ساحل گرفته دامن دریا، پیک خورشید و آشیان تنت، علاوه براینکه اثباتیاند به خاطر حضور واژههای حسی، پویایی خاص خود دارند (علوی، ۱۳۹۸: ج ۲، ۲۴۸).
حجم واژگانی کتاب بسیار بالاست. مصراعها اکثراً طولانی و پرواژه هستند. متن بسیار روان، ولی پر ایماژ سروده شده و دغدغههای سنتی و افسوسهای هستیشناسی، پرمضمونترین بسامد این متن محسوب میشود و گله و گزاریهای عاشقانه و مفاهیم عاطفه بشری را میتوان جای جای این دفتر مشاهده کرد. بسامد اندوههای انسانی شاعر در این دفتر فراوان است. اندوهی که همه انسانها پس از عبور از سالهای عمر به آن خواهند رسید.
واژههای حسی در این متن برتری دارند که عامل پویایی شده است. واژههای سست و کممایه در این متن دیده نشد. انفکاکی میان دو مصراع وجود ندارد و همین عامل باعث شده که وسایط میان دو مصراع حذف شود و برای درک دو مصراع و ارتباط آن دو به وسایط محذوف نیازی نیست و ارتباط دو مصراع به خوبی و مطلوب ایجاد میشود.
این مجموعه با زبانی آشنا و روان چیده شده و زبان شعر مملو از مؤلفههای فرهنگی که در سطح اندیشگی شعر مؤثرند، است. حضور مبانی فرهنگی باعث پشتوانهسازی متن شده است و این رویکرد علاوه بر عمیق نمودن سطح سواد متن، پویایی را هم شامل شده است.
زندپور در این اثر علاوه بر اینکه تصاویری هنری را به جامعه اهدا کرده، نشان داده است که یک اثر هنری قابلیت معرفتبخشی نیز میتواند داشته باشد تا جامعه بتواند با خوانش یک اثر هنری به کثرتگرایی ارزشی نیز متوسل شود.