یک. انگیزه هر انسان در هر کنشی رسیدن به لذت والا و به دست آوردن احساس خوشایند و دوری از درد هست. لذا فرد برای دوری از درد به لذت تمایل دارد. اما اینکه فرد تا چه اندازه به لذت های والا و لذت های کم ارزش تر آگاهی داشته باشد از طریق آموزش و پرورش و رشد عاطفی که در طی زندگی خانوادگی خود دیده، قابل مشاهده هست. هر چه این آموزش ها بیشتر باشد قابلیت های ذهنی فرد نیز رشد می کند. این مساله را شاید بتوان در رفتارهای برخی شهروندان در طی یک سال زیست با کرونا مشاهده کرد. فرد برای فرار از درد و یا به نوعی سرکوب درد، تمایل به لذت های کم ارزش همراه با انکار درد دارد. به مسافرت می رود، قوانین رعایت پروتکل های بهداشتی را به نوعی نادیده می گیرد و همچنان به زندگی روزمره خود همچون گذشته ادامه می دهد.
این نادیدگی و بی اهمیتی نسبت به مساله کرونا در دوران مدرن در جامعه ایران نشان دهنده این است که جامعه ایران برای رسیدن به مدنیت راه بسیار درازی در پیش دارد. درست است که فرد مختار و آزاد هست که بر اساس ارزش های ذهنی، موقعیت خود را بسنجد و اقدام به عمل کند اما در زمانی که دردی همه گیر می شود، انتظار هست که همه افراد با یک همبستگی اجتماعی در مواجهه با درد یک صدا شوند. چیزی که در جامعه ایران ما برعکس آن را شاهد بوده و هستیم و کاهش مشارکت و همبستگی اجتماعی در شهروندان و رهاشدگی زیست اجتماعی همه شهروندان در بین برخی مسیولین، این نظریه تمایل به لذت های کوچک را تشدید می کند.
دو. همواره در جامعه ایران، مناسک جایگاه بسیار بالایی دارد. با شیوع ویروس کرونا به نوعی مناسک زدایی اجتماعی صورت گرفته و باعث محدودیت در برخی مراسمات و گردهمایی ها در سطح ملی، مذهبی و محلی شده است. حتی در برخی خانواده های ایرانی ما شاهد کم شدن دید و بازدید ها و جمع شدن خانواده و …. هستیم. همین مناسک زدایی و تعلیق در مناسک ها باعث فشارهای روحی و روانی و افزایش اضطراب در برخی افراد شده و به نوعی می توان گفت کرونا با معلق کردن مناسک باعث تغییر در سبک زندگی روزمره و همچنین تاثیرگذاری آن در آینده شده است.
سه. عدم دسترسی به هویت مکانی فرد را دچار اختلال در هویت فردی می کند. کرونا فضاهایی که به مثل مکان در ذهن شخص شکل گرفته را تبدیل به نامکان هایی کرد و فرد به دلیل اجباری که در قرنطینه کردن خود می بیند از آن مکان ها دست می کشد و دچار بحران روحی روانی می شود. کرونا؛ مکان هایی که در ذهن فرد دارای هویت، تاریخ و حافظه جمعی بودند را تبدیل به نامکان هایی کرده که دیگر هویت، تاریخ و ارتباطات انسانی در آن ها معنایی ندارد. در دوران کرونا این نامکان ها در حال افزایش هست و همواره ما شاهد تعطیلی مشاغل و کسب و کارها و پاتوق ها و کافه ها و پاساژها و… هستیم. در دوران کرونا، مکان های واقعی پاتوق ها و …. تبدیل به پاتوق های مجازی شده و به نوعی می توان گفت نامکان هایی مجازی در حال شکل گیری هستند که این نامکان های مجازی، زندگی در دنیای واقعی را بسیار لغزنده کرده است. در آینده ما شاهد سبک زندگی نامکان های مجازی بیشتری خواهیم بود. نامکان هایی که به خلق خاطره های کوتاه مدت در ذهن افراد می پردازند و جایگاه مکان های واقعی هویتمند و حافظه جمعی بلند مدت را در ذهن افراد با چالش و اختلال مواجه می کنند.