به گزارش “اتحاد خبر”؛ اسماعیل حسام مقدم در این نشست ضمن اشاره به فرهنگ و چرخش فرهنگی عنوان کرد: در اروپا و در دههی ١٩٨٠ به طور کلی معنای واژه ی فرهنگ تغییر کرد و رابطه نخبگان و عوام با فرهنگ دچار دگرگونی شد، به گونه ای که تا قبل از این دهه که واژه فرهنگ در انحصار نخبگان و شهرنشینان بود و پس از آن نوعی زیست غیر شهری در مطالعات توسعه ی فرهنگی و خود مقوله ی فرهنگ به وجود آمد و از تمرکزگرایی فاصله گرفته شد و به پیرامون و حاشیه ها نیز توجه گردید و به نوعی نقش روستاها در فرهنگ ها و آیین ها پررنگ تر شد.
وی ادامه داد: اساسا از دهه ۱۹۸۰ در اروپا معنای واژه فرهنگ از آن معنای عامی که همواره از آن یاد می کردند و مطرح بود، به شکلی تغییر کرد و عمیق تر شد. پس از این دوره از تمرکزگرایی فاصله گرفته شد و به پیرامون و به حاشیه ها نیز توجه شد به این صورت که علاوه بر مراکز و پایتخت ها، دیگر شهرها و روستاها نیز در مبحث “توسعه ی فرهنگی” شرکت نمودند و از ذات گرایی فرهنگی فاصله گرفته و به نسبی گرایی فرهنگی سوق پیدا کردند تا به این شکل یک چرخش فرهنگی شکل گرفته باشد. به همین مناسبت سازمان یونسکو سال های ١٩٨٨ تا ١٩٩٧ میلادی را دهه ی “توسعه ی فرهنگی” نام نهاده و آن را مورد توجه قرار داد.
این پژوهشگر با اشاره به یک مورد دیگر از تمرکززدایی افزود: در این برهه عملاً در کنار مراکز کشور یا شهرهایی که به عنوان نمادها و مراکز فرهنگی هر کشوری معروف بودند، مراکز دیگری به دنبال هویت فرهنگی خود آمده و حضور پیدا کردند و به ارائه بحث معنای فرهنگی پرداختند و گروه های حاشیه ای، گروه های پیرامونی و جوانانی که همواره ممکن بود در پس نگاه های کسان دیگری که دارند کار می کنند و سنین بالاتری دارند اما دارای یک سرمایه اجتماعی خیلی قوی هستند نادیده گرفته شوند وارد عرصه بشوند. در این دوره و بعد از آن در این چرخش فرهنگی، ما فرهنگ کار یا فرهنگ جوانان را می بینیم که می آیند و خود را عرضه می کنند.
حسام مقدم با اشاره به چگونگی شکل گیری سمن ها و اهمیت نهادهای مردمی گفت: با پدید آمدن توسعه ی فرهنگی در جامعه، انجمن ها و سمن ها نیز به تدریج شکل گرفتند. بالطبع سمن ها یا NGO ها متشکل از کنشگران مدنی هستند، یعنی عوامل انسانی که در درون این نهادهای مردمی حضور پیدا میکنند و با ایده مشترک به دنبال یک هویت و ایجاد یا تولید معنای فرهنگی هستند. کنشگر مدنی در دوره جدید باید دارای یک سری مؤلفه ها همچون معاصر بودن و هم زیست بودن کنشگران مدنی، چندساختی و چند هویتی بودن- یعنی در درونش هویتهای مختلف باشد- ، داشتن استراتژی کافی، مسئله محور بودن، هویت چهل تکه داشتن، داشتن بینش اجتماعی و قانون مندی باشند.
وی ضمن بیان نقش NGO ها در توسعه ی فرهنگی اظهار داشت: NGO ها همچنین موجب فراهم آوردن بستر مشارکت فرهنگی و اجتماعی هستند و به مثابه ی حلقه ی ارتباطی میان بدنه های جامعه عمل می کنند. به علاوه سمن ها از عوامل کمک به شناخت فرهنگ ها و بسترسازی جهت آموزش و ترویج مفاهیم و سرمایه ی فرهنگی در جامعه می باشند.
دبیر انجمن ایرانی مطالعات فرهنگی و ارتباطات استان بوشهر خاطرنشان کرد: در بحث سمنها و مشارکت اجتماعی به طور کلی ما معانی و واژه هایی داریم که مفهوم های خاصی دارند از جمله فرهنگ و توسعه فرهنگی که در ادامه میآید.
وی تاکید کرد: نکته اینجاست اگر فرهنگ به عنوان فرهنگ غرب مطرح بود به عنوان یک مرکز از این دوره به بعد کشورهای حاشیه ای و کشورهایی که در استعمار بودند مثل هند، و کشورهایی که نادیده گرفته می شدند به دلیل اینکه زیر مجموعه کشورهای بزرگتری مثل بریتانیا و کشورهای بزرگی چون آمریکا بودند، آیین ها و مناسک و فرهنگ خاص خود را ارائه دادند و در نهایت اینکه همه اینها ما را از زادگرایی فرهنگی دور کردند.
اسماعیل حسام مقدم تصریح کرد: عملاً ذاتگرایی فرهنگی چیزی است که ما را به سمت فاشیسم و به سمت شوونیسم پیش می برد، اما از این دوره به بعد ما از جریانی که ذاتگرایی و مطلق پنداری فرهنگی نامیده می شد فاصله گرفته و به طرف جریانی که نسبی گرایی نامیده می شود پیش رفتیم. به نوعی این جریان توانست یک چرخش فرهنگی ایجاد کند، اینجاست که جریان توسعه فرهنگی را اگر با این معنا از فرهنگ بخواهیم تفسیر کنیم و ارائه دهیم این است که توسعه ی فرد صرفاً معطوف به نخبگان نیست بلکه عوام جامعه در شکل دادن این توسعه فرهنگی نقش داشته اند و توسعه فرهنگی معطوف به شهرنشینان و مرکزنشینان نمی باشد.
این پژوهشگر و جامعه شناس همچنین ابراز داشت: اگر این سیر را از دهه ۱۹۸۰ به بعد در نظر بگیریم، می توانیم نقش مهم سمن ها را در پدیده NGO ها ببینیم که چرا از توسعه فرهنگی حرف می زنیم. در این دوره به خصوص در هزاره سوم که ما اکنون در ابتدای آن هستیم نقش NGO ها و عوام مردم چقدر موثر و چشمگیرتر از دولت هاست و این باید مورد توجه قرار گیرد، لذا همینجاست که یونسکو و سازمان ملل متحد در کنفرانسی که در سال ۱۹۸۲ در مکزیکوسیتی داشتند مصوبهای نوشته اند که یک دهه -یعنی سال ۱۹۸۸ تا ۱۹۹۷ میلادی- را به عنوان دهه ی توسعه فرهنگی و دهه ی توجه به فرهنگ مورد توجه قرار دادند و نسبت به برنامهریزیهای بسیار گسترده در این ده سال در کل کشورهای زیرمجموعه یونسکو اهتمام ورزیدند. لذا سازمان های یونسکو و سازمان ملل -که به نوعی NGO های بزرگ بین المللی هستند- در شکلگیری سمن های فعلی بسیار موثر واقع شدند.
مدیرمسئول نشریه آوای هامون مطرح کرد: در اینجا می بایست به دو مقوله “سنجیدن جامعه مدنی و دولت” و “جامعه مدنی و توده ای” پرداخت. به این مفهوم که چون این کنشگران باید در جامعه مدنی و NGO ها باشند، ان جی او ها نیز وقتی در کنار هم قرار می گیرند تشکیل و ایجاد چیزی به نام جامعه مدنی است.
وی ادامه داد: جامعه توده ای و جامعهی عوام با هم فرق می کنند. اما چیزی که در توسعه فرهنگی بسیار موثر است و این چرخش فرهنگی آن را ایجاد کرده این است که عوامل کنشگر مدنی پیش نیاز دارد یعنی عملاً کسی که وارد کنش مدنی می شود باید این سه پیش نیاز را داشته باشد، اول کنشگر عقلانی باشد و دقیقاً مبتنی بر یک جریان عقلانی وارد ماجرای کنشگری خود شده باشد. دوم کنشگر اخلاقی باشد و سوم پیش نیاز ارتباطی بودن را داشته باشد، یعنی بتواند در درون خود یک جریان شبکهای از دوستی شکل بدهد.
اسماعیل حسام مقدم، دبیر انجمن ایرانی مطالعات فرهنگی و ارتباطات استان بوشهر در پایان با تشریح نقش عملی NGO ها در توسعه فرهنگی گفت: ان جی او ها یا سمن هاباید به مثابه این ۷ مولفه باشند؛ اول، بستر مشارکت فرهنگی را فراهم کنند. دوم، سمن ها باید به مثابه حلقه ارتباطی بین اقشار و گروه های مختلف باشند یعنی NGO ها و سمن ها باید نماینده آراء و نظرات مختلف در حوزه های مختلف در جامعه فرهنگی بوده و صاحب نظرات از هر قشری در کنار هم قرار گرفته و مطرح شود. سوم، سمن ها به مثابه نهاد مردمی به شناخت فرهنگ ها یا ژرف شناسی کمک می کنند. چهارم، NGO ها به مثابه تریبون خرده فرهنگ ها هستند. پنجم، سمن ها به مثابه رسانه گسترده ژرف فرهنگی می باشند. ششم، سمن ها به مثابه بسترساز آموزش و ترویج مفاهیم اند و هفتم بستر قوام بخش سرمایه فرهنگی باشند.