با کرونا تا شالیکوبی ؛ یک روایت داستانی، نوشته سپیده حسن پور...
با کرونا تا شالیکوبییک روایت داستانی سپیده حسن پور تازه شیفتم ، شروع می شد.واسه پوشیدن لباس فرم، می خواستم برم رختکن که مریم از داخل بخش صدام زد:– سعیده یه دقیقه وایستا…داشت به طرفم می ...