پیری، این دگرگونیِ نامطلوب

یادداشتی بر کتاب “کهنسالی” اثر سیمون دوبوآر فریبا حاج­ دایی آیا می ­دانستید اگر زاغچه ی جوانی به دیگر زاغچه­ ها هشداری دهد آن­ ها هیچ توجهی نخواهند کرد اما اگر زاغچه ی مسنی اعلام خطر کند ...

مبلمان ِ سالمند

ضرورت توجه به مبلمان شهری در برنامه ریزی های شهری شهرستان های استان بوشهر عباس جاودانی کارشناس ارشد جغرافیا و برنامه ریزی شهری مبلمان شهری به مجموعه وسیعی از وسایل، اشیاء، دستگاه ها، نمادها، خرده بنا...

این انسان شناسی فرهنگ

در معرفی وبسایت «انسان شناسی و فرهنگ» www.anthropology.ir هامون: وبسایت انسان شناسی و فرهنگ این جمله ی اریک ولف را شعار خود قرار داده است:« انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته ...

نقدی بر قانون جامع حمایت از معلولین. شماره ی دوم...

مهدی ناصری مقدمه: به پیشنهاد دوستی قرار است من با توجه به تجربیات فردی و کند و کاوی که پیرامون مشکلات معلولین در جامعه داشته ام؛ یادداشتی کوتاه در مورد هر یک از ماده های شانزده گانه ی “قانون جا...

“من نمی خواهم بشنوم”

برشی از نمایشنامه ی “پیکر زن همچون میدان نبرد در جنگ بوسنی“ دورا: می خواین براتون تعریف کنم چه جوری بهم تجاوزکردن؟ کیت: نه دورا. دورا: چرا، می خواین براتون تعریف کنم چه جوری بهم تجاوز کرد...

نقش سرمایه اجتماعی در توسعه اقتصادی

نقش سرمایه اجتماعی در توسعه اقتصادی اشکان نوری زاده کارشناسی اقتصاد دانشگاه شهید چمران اهواز ابتدا به صورت کوتاه به بررسی این مفاهیم می پردازیم تا در تحلیل ها به ما کمک کند.گاها توسعه اقتصادی با رشد ...

شهری که دوستدار کودک نیست!

گزارشی تحلیلی – انتقادی هامون در باب جایگاه و مفهوم واژه ی کودک در حوزه ی عمومی استان بوشهر رضا شبانکاره اشاره: وقتی از حوزه ی عمومی حرف می زنیم، عمومن همه ی اقشار جامعه همچون کودکان، نوجوانان، جوانا...

اشارتی به ضرورت پرداخت نقاشی کودک و توجه به آن...

اشارتی به ضرورت پرداخت نقاشی کودک و توجه به آن فریده دهملایی * راز پیشرفت یک جامعه در تعلیم و تربیت صحیح کودک می باشد . کودکانی که نسل فردای ما را میسازند . پس باید بیندیشیم که چگونه آن ها را پرورش د...

عکس نوشت: شازده کوچولو

“آخ، شهریار کوچولو! این جوری بود که من کَم کَمَک از زندگیِ محدود و دل‌گیر تو سر درآوردم. تا مدت‌ها تنها سرگرمیِ تو تماشای زیباییِ غروب آفتاب بوده. به این نکته‌ی تازه صبح روز چهارم بود که پی برد...