اسماعیل حسام مقدم*:مقاله حاضر به بازنمایی زیست زنانه طبقه متوسط ایرانی در رابطه با تجربه ی زندگی روزمره در سینمای ایران میپردازد. در واقع، زندگی روزمره می تواند محملی برای تجربه ی زیسته ی زنانی باشد که به جستجوی مقاومت و رهایی از نظم نمادین فرهنگ مردسالارانه، درحال ایجاد کردن تاکتیک هایی برای مقاومت از طریق زندگی روزمره هستند تا معیاری برای گفتمان قدرت زنانه خود بیافرینند آن گونه که در تمام حوزه های شناختی، هستیشناختی و اخلاقی با گزاره های قدرت مردانه در تقابل قرار گیرد. سینمای ایران در دهه هشتادشمسی بهمثابه یکی از مهمترین میانجی هایی که به بازنمایی زندگی روزمره زنانه قدرت امکان حضور بخشیده، همواره می تواند مورد تحلیل و تفسیر قرار گیرد. فیلمهایی چون چهارشنبه سوری، کنعان، به همین سادگی، هرشب تنهایی، سعادت آباد و جدایی نادر ازسیمین که همگی در همین دهه ساخت و اکران شده، به توصیف، تفسیر و تبیین فضایی برآمده اند تا از مقاومت در زندگی روزمره زنانی تصویری به دست بدهند که درجستجوی کردارهای مقاومت زنانه اشان، همواره تاکتیک هایی برای مقاومت انتخاب کنند که با ناکامی مواجه شده و گویا امکان رهایی ای برای زنان متصور نبوده است.
امر روزمره آن گونه که در مطالعات فرهنگی مورد مطالعه قرارگرفته، بازیگران کوچک قدرت را در سطح امور زیست عیان می سازد، یعنی در بستر تجربه زیسته ی روزمره، همه افراد دارای قدرت و مقاومت در برابر نظام قدرت به طرق متمایز و متفاوت می باشند. عقیده بر این است که امر محلی- بومی به صورت قالب و چهارچوبی عمل میکند که افراد از آن برای معنا دادن به منابع فرهنگی استفاده می کنند. معنا دادن به منابع فرهنگی، بخشی از استراتژی های افراد برای معنادارکردن زندگی روزمره است، ازهمین رو نیز توجه به امرروزمره در فرآیندهای مقاومتی گروه های پیرامونی مانند زنان، معلولین، کودکان، حاشیه نشینان، جوانان، مهاجرین و غیره به موردی مسئله مند مبدل شده است و در این جا به طور خاص زندگی روزمره برای زنان به الگویی برای معنا بخشیدن به جهانشان مبدل گشته است. مطالعاتِ زندگی روزمره ی معاصر؛ محصول تعامل مستمری میان خلاقیت نمادین زنان و اوضاع و شرایط محلی آن ها را تصویر می کنند. تصاویر، اطلاعات و محصولاتی که صنایع رسانه ای و فرهنگی عرضه می کنند، منابعی برای چانه زنی های افراد در زندگی-روزمره می شود، این فرایند شامل برساختن و ابراز هویت های تاملی و ایجاد فضاهای قابل سکونت است به همین ترتیب نیز هست که زنان از درون همین مقاومت های روزمره خود به بازاندیشی در هویت خویش می پردازند و به خلق فضاهایی برای استشمام هوای تازه دست می زنند. به این ترتیب، می توانیم زندگی روزمره را فضایی زیباشناختی بدانیم، از همین روی هم هست که به میانجی سینما، به بازنمایی خلاقیت و تاکتیک¬های مقاومتی افراد به طور اعم و زنان به طور اخص پرداخته شده است.
سینما به مثابه ی ابزاری تکنولوژیک، در تصاویر و ایماژهایش به بازنمایی دنیایی از افراد و ذهنیت ها می پردازد که تکنولوژی این توانایی را به آن اعطا نموده است. از درون همین توانایی تکنولوژیک هست که می توان به انکشاف جهان افراد نائل شد. از درون این سینمای زندگی روزمره زنان در دهه هشتاد و تحلیل آن، دقیقن به دنبال انکشاف و پیدا کردن زوایای تاریک زندگی روزمره زنان هست تا بتواند با نور تابیدن بر آن، فضای مقاومت آنان را از طریق زیست روزمره اشان هویدا سازد. هرچند که در تحلیل نهایی این سینمای زنانه، فیلم های اشاره شده به دنبال بیان کامل و منسجمی از همان چیز غایبی هستند که زنان با تمام قوا به دنبال آن دست به جستجو می زنند اما تمام تلاش ها و کوشش های نظری به جایی ره نمی برد و نخواهدبرد؛ این که دقیقا زنان درون این فیلم ها به دنبال چه چیز خاصی بوده اند، همواره بی معنا هست، اما آنچه که درون این سینما عیان هست این نکته می باشد که گفتمان مسلط مردسالارانه، همواره هرگونه مقاومت زنانه را درون فضایی محدود می کند که امکان هیچ گونه چالش و امرتروماتیک را ازبین ببرد و هرگونه رهایی طلبیدن را با ناکامی مواجه کنند، هویتهای حاشیه ای (به خصوص زنان) همواره درپی مقاومت کردن دربرابر هژمونی مسلط هستند تا بتوانند اندکی به سوی حقوق فراموش شده اشان درلایه های ناخودآگاه اشان میل کنند، چیزهای غایبی که همیشه از فراچنگ اشان می گریزد و همواره ناکام و شکست خورده باقی می مانند. مثلن در فیلم “به همین سادگی” نیز سرانجام مقاومت و آرزوی رهایی طاهره(نقش اصلی فیلم)، چیزی جز ناکامی و انقیاد مجدد نبود و در تمام سکانس های فیلم، باد هرجا که بخواهد می¬وزد. باد و طوفانی که در مقابل اش نمی شود مقاومت کرد و مقاومت طاهره نیز درمقابل گزارههای معرفتی گفتمان مسلط مردسالارانه که درلایه های ناخودآگاه اش نیز رخنه¬کرده اند، با شکست همراه می شود و انگار هیچ امکان رهایی ای برای سوژه های ازهم گسیخته متصور نیست.
این مقاله در همایش ملی “ابعاد اجتماعی جامعه ایران” در انجمن ایرانی مطالعات فرهنگی و ارتباطات- اردیبهشت۱۳۹۰ ارائه شده است.