کنشگری اجتماعی همان سلول بنیادی جامعه و همان رفتارهای قصدمندی است که افراد در جامعه نسبت به هم دارند. در واقع هر عمل و فعالیتی که افراد در ارتباط با هم و در جامعه خود به منظور خاصی انجام میدهند، کنش اجتماعی محسوب میشود.
ما در اینجا به کنشگری یا فعالیت زنان در جامعه میپردازیم. مساله ما در این توضیحات این است که زن چگونه به این کنشگری میپردازد؛ کم یا زیاد. آیا زنان جامعه ما، در فعالیتهای اجتماعی سهیم هستند یا نه؟ در کدام فعالیتها؟ اگر کنشگر فعالی هستند در کدام حوزهها و اگر نیستند به چه دلیل؟
فعالیتهای زنان و حضور آنها از انقلاب تا کنون افت و خیزهای زیادی داشته است. اوایل انقلاب به دلیل این که دولت در پی حل بحرانها بوده است، زنان نتوانستهاند نقش پررنگی در اجتماع از خود داشته باشند. تقریبا از سال ۱۳۷۶ به بعد به علت باز شدن فضا برای فعالیت زنان، زنان حضور گستردهتر و تخصصیتری پیدا کردند و آرام آرام پا به عرصههای علمی و سیاسی گذاشتند.
زنان معمولا فعالیت خود را از زمانی شروع میکنند که به مراکز علمی بالاتر از متوسطه راه پیدا میکنند؛ یعنی از زمانی که وارد دانشگاه میشوند. تقریبا سن فعالیت زنان در جامعه ما از زمان ورود به دانشگاه است تا تقریبا قبل از ازدواج و یا قبل از بچهدار شدن. و بعد دوره رکود فعالیت آنان شروع میشود به حکم وظیفه مادری. در این زمان، زنانی که همت بلندی دارند و همچنین نسبت به حقوق خود، آگاهی دارند، بعد از بزرگ شدن فرزندان، دوباره پا به عرصه اجتماع میگذارند.در غیر این صورت نه، و رکود ادامه مییابد.
بنده معتقدم زنان در جامعه ما از نظر کنشگری اجتماعی حضور فعال دارند و نمیتوان نقش آنان را کمرنگ محسوب کرد. آمار دانشجوهای زن نسبت به مرد این کنشگری فعال را نشان میدهد. همه زنانی که در مشاغل مختلف مشغول به کار هستند و همه آنهایی که در دانشگاهها و حوزهها تحصیل میکنند، نوعی کنشگر فعال محسوب میشوند. زنان دانشجو، مدرس، کارمند، پزشک، کارآفرین و زنان حاضر در انجمنهای آموزشی، حمایتی، ورزشی، زیستمحیطی و همچنین زنان حاضر در نشریات زنان، ان جی اوهای زنان و غیره همگی کنشگران فعالند. رشد و توسعه انجمن زنان، تاسیس گروههایی که در مورد زن فعالیت میکنند، حضور زنان در هیات دولت و معاون رییس جمهور، انتخابات شورای اسلامی شهر و روستا، حضور در مسابقات جهانی و پیشرفتهای علمی آنان نشان از کنشگری فعال زن ایرانی دارد.
ولی با این اوصاف زنان در بعضی حوزهها که منظور بعضی فعالیتهای خاص و بعضی مکانهای(شهرهای) خاص است، فعالیت محدودی دارند. مثلا زنان در حوزه سیاست کنشگری فعال محسوب نمیشوند. این کنش کم میتواند به دلیل عدم آگاهی سیاسی زنان نسبت به مردان باشد. همچنین در شهرهای کوچک، زنان فعالیت کم و محدودی نسبت به کلان شهرها دارند که همین کنشگری کم زنان در شهرهای کوچک درصد کل کنشگری را تا حدودی پایین میآورد.
در اینجا میپذیریم که کنشگر زن با کسب جایگاه عالی در جامعه کم است. و یا درصد زنان شاغل در مشاغل رسمی سازمانی به نسبت مردان در کل ایران کمتر است که البته باز در کلان شهرها این نسبت بالاست.
ولی چرا در بعضی حوزههای فعالیت اجتماعی و ردههای بالای شغلی زنان کنشگری کمی دارند:
-هنجارهای جامعه
-فضای تعاملات
-قالبهای ذهنی
-قالبهای مردسالاری سیستم
-عدم خودباوری
-ترجیحات زنان نسبت به مردان و غیره.
هنجارهای جامعه ایرانی به طور کل نه چندان موافق حضور زنان در ردههای بالای کنشگری اجتماعی و سیاسی هستند.هنجار جامعه یعنی باید و نبایدهای اجتماعی که حضور مرد را باید و بایسته میداند و حضور زن را نباید و نبایسته میشمارد. که این هنجار شاید برگرفته از فرهنگ ایرانی و دین حاکم بر جامعه ایرانی باشد. فضای تعاملات در جامعه ایرانی، یک فضای مردانه و شبهدار است. که همین مساله سبب نفی کنش زن از جانب مرد است. سیستمهای دولتی، بیشتر قالب مردسالاری دارد و پستهای رده بالا بیشتر در اختیار مردان است. قالبهای ذهنی که بیشتر در جوامع سنتی و کوچک حاکم است، مانع حضور پررنگ زن در اجتماع میشود. و مساله دیگر عدم خودباوری و اعتماد به نفس پایین زنان ما سبب میشود که خود شخصا مانع کنشکری خود باشند. در ابتدا گفتیم زنان بعد از ازدواج کنشگری کمی در اجتماع پیدا میکنند. یکی از دلایل، قالبهای ذهنی خود زنان است که تصور میکنند وقتی متاهل شدند باید زن خانه و خانواده شوند و صرفا به خانهداری مشغول شوند و فعالیت در اجتماع، ممکن است زندگی خانوادگی آنان را به خطر اندازد.و دیگر قالبهای ذهنی مرد است که موفقیت زن را محدود به موفق بودن او در امور خانهداری و مادری میداند.
همچنین ترجیحات و علایق زنان در فعالیتهای اجتماعی با ترجیحات مردان متفاوت است.زنان بیشتر به فعالیتهای آموزشی، حمایتی علاقهمندند و مردان بیشتر در حوزه سیاست و اقتصاد مشغولند.
و یک مساله مهم از نظر بنده در زمان حاضر، محو شدن هویت زن بعد از ازدواج و جذب هویت مرد برای خود است. زنان بعد از ازدواج تمایلات، علایق، آگاهیها و تواناییهای خود را به کناری میگذارند و علایق همسر را به عنوان علایق خود و نظر او را به عنوان نظر خود برمیگزینند. آنها(ما زنان) آگاهی و سطح دانش مرد را بالاتر و با کیفیتتر میپندارند و تواناییهای خود را کمکم به فراموشی میسپارند. که این مساله خود مانع کنشگری فعال زنان میشود.
آگاهی لازمه کنشگری اجتماعی زنان است؛ آگاهی از حقوق زن و دانش تخصصی. زن فعال باید متخصص، آگاه و مسلط به حوزهای باشد که در آن فعالیت میکند تا تاثیرگذار باشد و بتواند با ارایه نظریات نو و با شناخت از فرهنگ جامعه، در رشد اجتماع خود موثر باشد. زن فعال باید مطالعه دقیق از اوضاع علمی، فرهنگی و اجتماعی جامعه و حتی خانواده خود داشته باشد و دست به فرهنگسازی بزند.
بنابراین بنده کنشگری اجتماعی زنان را کم نمیدانم. ما زنان در جامعه امروزی فعال هستیم ولی میتوانیم میزان فعالیت خود را گستردهترکنیم با آگاهی و دانش بیشتر و از بین بردن تفکرات قالبی و مردسالارانه.حضور زن در فضای تعاملات شهری میتواند در شکست هنجارها و ایجاد موقعیتهای برابر یا نسبی موثر باشد. و با حضور خود بر افکار عمومی غلط جامعه فشار آورده تا لایهها ترک بردارند و آنچه حقیقت توانایی زن است، خودش را نشان دهد.