فیلم از معدود آثار هنریست که فارغ از چند و چون کلیشه ایِ یک رابطه عاشقانه، به چیستایی عشق می پردازد. آنچه در این فیلم به چشم می آید این است که عشق را نه به عنوان انگیزشی در یک رویداد عینی بلکه هویتی مستقل از اخلاق مورد بررسی قرار می دهد. امور، پنجره ای رو به چرایی عشق با رویکردی فیلسوفانه است. از این منظر، می توان آن را هنر ساختارشکن به شمار آورد؛ چرا که توانسته از کلیشه رایج «چگونه دوست داشتن» عبور کند و به جای آن به «چرا دوست داشتن» بپردازد.
تسهیل مرگ زن توسط همسر، برای او درست مثل رهانیدن یک کبوتر گرفتار از دام می تواند آرامش بخش و توضیح پذیر باشد. تصویر بسیار رمانتیک پیکر آرام گرفته زن در میان گل های آراسته، پایان تکان دهنده و جنون آمیز فیلم را در حسی عاشقانه درمی آمیزد و بیننده را با یک سوال مبنایی تنها می گذارد: آیا می توان دوست داشتن را نجات معشوق از یک وضعیت رقت بار هم خواند؟ و آیا عشق چیزی مستقل از مفاهیم تعریف شده اخلاقی است؟