ادبیات کودکان و نوجوانان ایران به شکل امروزی اش،از دهه سی به همت کسانی همچون مرحوم جبار باغچه بان آغاز می شود، اما رویکردش در آن زمان بیشتر ((تعلیم وتربیتی)) است تا ((ادبی)).بعدها یکی از نام های روشنی که ادبیات کودکان ایران را بارویکردی ادبی رونق می بخشد استاد مهدی آذریزدی است. زمانی که مهدی آذریزدی((قصه های خوب برای بچه های خوب))را برای کودکان نوشت،ادبیات کودکان نیز در ابتدای راه بود و بیشتر به ترجمه و نمونه برداری از آثار غربی تمایل داشت،اما آذریزدی نوشتن برای کودکان را تکیه بر ادبیات کهن و با نثری سالم و زیبا بنا ساخت.
بی گمان نقشی که آذریزدی در پی ریزی نثر روان وکودکانه در نثر معاصر از لحاظ آشنایی کودکان و نوجوانان با ادب غنی و پربار پارسی داشته انکار ناپذیر است. اکنون که بانام و جایگاه آذریزدی در ادبیات معاصر آشنا شدیم، نگاهی گذرا نیز به زندگی و آثار او می اندازیم.
مهدی فرزند علی اکبر رشید به سال۱۳۰۰ش در محله خرمشاه یزد در خانواده کشاورز به دنیا آمد، پدرش به دلیل باورهای مذهبی خود نگذاشت تا او به مدرسه برود. از این رو تا اوان جوانی تنها از پدر خویش مختصر سواد خواندن و نوشتن و از مادربزرگ قرآن را یاد گرفت و بیشتر روزگارش به کار رعیتی و کشاورزی می گذشت. درجوانی راهی به مرکز شهر جست و با کار در کارگاه جوراب بافی و سپس کتاب فروشی یزد، با دنیایی کتاب آشنا شد. دوسال در ((کتاب فروشی یزد))که خود در بازار خان به راه انداخته بود مشغول شد. سپس برای پیوستن به جمع دوستداران دانش و علم راهی تهران شد. بیش از پنجاه سال در تهران به کارهای مختلف حروف چینی وغلط گیری مطبی و کتابفروشی و حتی عکاسی پرداخت و امرار معاش کرد.
آذریزدی در همین آمد ورفت های بویژه کار در چندین موسسه ی مطبوعاتی معتبر بیش از سی جلد کتاب چاپ و منتشر کرد که بغیر از دوره هشت جلدی ((قصه های خوب برای بچه های خوب)) و دوره ده جلدی ((قصه های تازه ازکتاب های کهن)) می توان به کتابهای : مثنوی بچه ی خوب، شعر قندوعسل، خاله گوهر، گربه تنبل، گربه ناقلا، دستور طباخی و خانه داری(به عربی هم ترجمه شده است)، خود آموز عکاسی، خود آموز شطرنج، لبخند، قصه های ساده، یاد عاشورا، چهل حدیث، قصه های پیامبران و سرانجام هم تصحیح مثنوی معنوی مولوی اشاره کرد که بیشتر این آاثار بارها تجدید چاپ شده است.
از بین کارهای خودش شعر قند و عسل را از همه بیشتر دوست می داشت. و می گفت درد زندگی است، بعد از آن ((بچه آدم ))را که جزو چهارم قصه های تازه از کتاب های کهن است ،((خاله گوهر ))که در سال۱۳۵۴ برای ((کمیته پیکار با بیسوادی)) نوشت و سرگذشتی واقعی است و در نهایت گربه تنبل را از همه کتاب هایش بیشتر دوست داشت. دو سال قبل فوتش کتابخانه عزیزش را با هزارن کتاب نایاب، به موسسه پژوهشی تاریخ ادبیات کودکان هدیه کرد، با این شرط که تاوقتی زنده است، کتاب ها پیش او امانت باشند.
درباره دلیل موفقیتش می گوید:((فکرم خوب بوده، اخلاص هم داشتم. نه شهرت می خواستم، نه پول. فقط می خواستم برای بچه هایی که کتاب ندارند بنویسم و برکتی که این کار داشته به خاطر اخلاصی است که داشتم.)) بعضی می گویند خوشبخت کسی است که وقتی سرش را می خواهد بگذارد زمین، حسرت به دل نباشد، اما پدر قصه کودکان همیشه حسرت به دل بود، از کودکی تا وقت مرگ، حسرت مدرسه رفتن، کتاب داشتن، حسرت مهر مادر وپدر حسرت آفرین گفتن خانواده به کارهای دوست داشتنی اش بین مردم….
اما تا جایی که می شد سعی کرد یک حسرت را از روی دل بچه های ایرانی بردارد، حسرت کتاب خوب مناسب سن و همخوان با ذائقه ایرانی را، آن هم در روزگاری که همه چیز باید راحت الحلقوم باشد تا نگاه بچه ها به طرفش بکشد.
مربی آفرینشهای ادبی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان شهرستان تنگستان