- هامون ایران - https://www.hamooniran.ir -

“آدم های وارونه”؛ رمانی که در هیچ قالبی نمی گنجد!؟

بیستمین عصرانه فرهنگی هامون – آخرین نشست از سری اول این برنامه فرهنگی- سه شنبه ۲۸ آبانماه۹۲ در دفتر هفته نامه اتحاد جنوب برگزار شد. عصرانه بیستم به خوانش و نقد کتاب “آدم های وارونه” اثر قدرت مظاهری اختصاص پیدا کرده بود. ارایه این جلسه را نغمه بلالی؛ دانشجوی کارشناسی ارشد زبان و ادبیات فارسی، افسانه سراج زاده (مدرس دانشگاه) و قدرت الله مظاهری(نویسنده کتاب) عهده دار بودند. ولی باید اشاره کنم، سراج زاده به دلیل مشکلاتی نتوانست عصرانه را همراهی کند، اما این عدم حضور با نوشته ایشان که توسط نغمه بلالی قرائت شد، توانست تا حدی عدم حضور وی را در جلسه جبران نماید.
در ابتدای جلسه ی رضا شبانکاره رزومه ای از فعالیت های فرهنگی مظاهری را شرح داد و در همین راستا از فعالیت های روزنامه نگاری ایشان که ستون طنزی در دورانهای مختلفی در هفته نامه اتحادجنوب داشته و دارد، اشاره کرد و این خط سیر گذار تا رسیدن به چاپ کتاب داستانی مستقل «آدم های وارونه» را برای دوستان بیان داشت. وی گفت: «گَپ گُتی، سایه روشن، نور بالا، شی نیم کاسه؛ ستون های طنز مظاهری در هفته نامه اتحاد جنوب بوده و هم اکنون نیز «هُف تو لوله ی پولیکا» را به صورت هفتگی در این نشریه می نویسد.»
مظاهری از سال ۱۳۶۹عضو انجمن سینمای جوان برازجان می باشد. وی آخرین فیلم مستند خود را تحت عنوان «سیراف در باد» تولید کرده است. در حوزه ی داستان نویسی نیز، قبل از چاپ کتاب، داستان کوتاه «پرنده و سرباز» وی عنوان چهارم جایزه جشنواره داستانی “صادق هدایت” را کسب نمود.
سپس قدرت مظاهری از کتاب خود و روند انتشار آن گفت: «این کتاب هم چون نام آن “آدم های وارونه” زندگی آدم هایی را روایت می کند، که در جهان سوم زندگی می کنند و گوشه ی کوچکی از دل مشغولی ها و زیست روزمره ی ماست. آدم هایی که وارونه و اتفاقی و خلاف میل باطنی خود در جایی قرار گرفته اند و یک پازل ناقص و بی معنی را شکل داده اند.»
خالق رمان آدم های وارونه گفت: «این رمان چهار شخصیت دارد و شخصیت اصلی رمان، کتاب فروشی است که بعضی از دوستان می گویند که در خیابان انقلاب مغازه دارد، اما من مکان خاصی را برای آن متصور نشده بودم. این کتاب شامل یک داستان اصلی است که تا پایان رمان، داستان های فرعی دیگری نیز در کنارش جوانه می زند.»
مظاهری در ادامه افزود: «به زعم من، رمان آدم های وارونه، اعتراضاتی است که نسبت به جهان و آدم های اطراف خود داشته و تمامی این موارد، در قالب کتاب آدم های وارونه آورده شده است. من دفترچه ی یادداشت های روزانه دارم، و در نوشتن رمان آدم های وارونه، از یادداشت های روزانه ام بهره جسته ام.»
در ادامه اسماعیل حسام مقدم به تحلیل داستان پرداخت و گفت: «راوی داستان (شخصیت اصلی) یک قضاوت ایدئولوژیک نسبت به هم چیز روا می دارد و همچنین کاراکترهای داستان پرورش نیافته اند و تشخص خاص خود را خلق نکرده اند. این گونه بازنمایی از کاراکترها در رمان، همچون عروسک های بی جانی هستند که در قسمت های مختلف توسط نویسنده قرار گرفته اند.» وی خاطر نشان کرد: « زندگی روزمره پیچیده گی ها و زوایای پنهان خود را دارد که با تیپ سازی که شما در داستان انجام داده اید، این ذات نهفته زندگی را ربوده اید و آن را تهی کرده اید.» حسام مقدم، سپس به شخصیت گل محمد، شخصیت اصلی رمان کلیدر (دولت آبادی) و شیرمحمد در رمان تنگسیر صادق چوبک اشاره کرد و گفت: «در آن رمان آنچنان این شخصیتها پرداخته شده که بیشتر از خالقان خود معروف و محبوب شده اند. کاری که به گمان من نویسنده در رمان آدم های وارونه نتوانسته از پس آن برآید.»
بعد از صحبت های حسام مقدم، قسمتی از متن سراجی توسط نغمه بلالی قرائت شد. سراجی در متن خود به عدم ضرورت آوردن نام کتاب ها، فیلم ها، شخصیت های تاریخی و … در کتاب اشاره کرد. در این مقاله آمده است: « نویسنده هر جایی که ممکن است اطلاعات مفیدی به خواننده می دهد که چه کتابی، چه داستانی، فیلم یا نمایش نامه ای را خوانده یا دیده است. اما این به اصطلاح “القا دانشی”، در داستان زمانی مؤثر است که سقف ظرفیتی خواننده در نظر گرفته شود. شخصیت ها زمانی محبوب و مطلوب دل خواننده می گردند که خودشان باشند نه پشت نقاب شخصیت های دیگر داستان؛ مثلا در صفحه ۸۱ می گوید: “فیلم تنگسیر که بهروز وثوق بازی اش کرده بود”؛ اسم شیرممد از آن فیلم، هجده بار به جای شخصیت داستان می نشیند و به همین نام نامیده می شود. حتی تشبیهاتی که نویسنده به کار می برد، برگرفته از همین حال و هواهاست که یک آسمان از درک خواننده جدا هستند مانند صفحه ۸۹: “آدم بدریخت توی فیلم کابوس خیابون الم افتاده شبیه دخترک کبریت فروش هانس کریستین اندرسن” یا در صفحه ۱۸۴ کتاب: “یک مرد اوریانا از الکوس می پرسد که فلان نویسنده باید مطمئن شود آنچه که خودش خوانده، خواننده اش هم شنیده یا خوانده است.” آوردن این تکه ها در داستان هیچ لطفی برای خواننده ندارد. نویسنده باید مخاطب خود را دست کم نگیرد اما الزاما این به آن مفهوم نیست که نویسنده سر در هر کتابی داشته یا هر رمانی خوانده باید اشاره ای یا اسمی از آن در داستان خود داشته باشد. این کار مثل این است که خواننده بر بام داستان نشسته و مرتب او را وادار به پر کشیدن بنمایی این تصاویر که برای خواننده خودنمایی و تظاهر محض اند به همین منوال تا پایان کتاب ادامه می یابند.»
حسام مقدم در جواب به نقد سراجی گفت: اتفاقن ارجاعات بینامتنی سبب تقویت اثر می شود و من کاملن با سراجی مخالفم و شبانکاره، نیز گفت:«باید ببینیم که چقدر این ارجاعات مناسب بوده وهم نشینی مناسبی با متن دارد و گاهی البته این برون ارجاعی های متنی، باعث دست کم گرفتن مخاطب هم شاید بشود، اما گاهی باعث خلجان ذهنی مخاطب می شود.» اسماعیل حسام مقدم نیز در ادامه ی صحبت های خود گفت:«ما در این رمان مشاهده می کنیم که بعضی مسایل بزور در خود گنجانده و یا بهتر بگویم چسبانده شده است و این اتفاق خوبی برای رمان نیست.»
قدرت الله مظاهری، ضمن تشکر از نقدهایی که صورت گرفت، ارجاعات بینامتنی داستان را از علایق خود دانست. پس از این صحبت ها، جلسه با خوانش بخشی از داستان توسط دوستان ادامه پیدا کرد و پس از پایان خوانش، قسمت پایانی متن سراج زاده قرائت شد. در این بخش از متن سراجی آمده است: « شخصیت های مظاهری دوبار ساختگی اند. او ۲۷ بار نام شیر ممد، ۴۲ بار کافکا، تقریبن ۲۰ بار باربی ، ۲۰ بار همفری بوگارت، ۴۲ بار باترفلای و ۱ بار هیپارچیا را به جای نام شخصیت های اصلی و غیر اصلی داستان به کار برده است که این کار کاملن با شخصیت پروری نویسنده در تناقض است. این تعبیرات ( به کار بردن نام شخصیتهای داستانی به جای نام حقیقی شخصیتها رنگ و چاشنی تمسخر و استهزاء) در داستان را بسیار زیاد می کند، حتا اگر قصد نویسنده همین باشد که هست! تا حد زیادی آش شور شده است. مثلا همفری بوگارت دارای چه ویژگی و خصوصیات ظاهری و اخلاقی است که با تداعی ذهنی مخاطب بتواند به مقصود نویسنده پی ببرد. گاهی نویسنده شخصیت های داستان های تاریخی یا داستانی مثل لیلی و مجنون ص۱۵، رومئو و ژولیت ص۱۲۳ را به جای شخصیت ها می گذارد و گاهی در فضایی تقریبن طولانی از داستان ص ۱۱۰ تا ص ۱۱۵ از لفظ مهره به جای فرد استفاده می کند که اصلن واژه درستی نیست.» در بخشی دیگری از متن نیز آمده است: « ص ۱۴۵ و ۱۴۷ حالت استیصال و نمام آشفته ترین بخش داستانست ص ۱۸۹: “گفتم اونا که توی لانگ شاتن، زوم کن رویکی دیگه که حالت کلوزآپ شدن را داشته باشیم.” پرش کاربرد واژگان که ساختار را به هم می ریزد به عربی، انگلیسی و فرانسوی ختم نمی شود و پای لغت کهنه های مغولی را هم وسط کشیده است. ص ۱۹۰: “بعد گفتم پیرزنه، حیوونی چی کشیده از دست این امیرتومان عصا قورت داده.” در مغولی امیر ۱۰۰۰۰ سپاهی را امیر تومان می گفتند. حال نویسنده چه اجباری در به کار بردن این واژه ها دارد. یکی از رسالت های نویسنده ارزش گذاری، حفظ و تداوم زبان است و اگر این مهم فراموش شود دیگر معلوم نیست چه کسی مسئول خواهد بود!!»
فریده فهیمی نیز در جواب به نوشتار سراجی در این باره گفت:«در دنیای رمان گستره ی واژه گان بسیار وسیع است و ما هیچ گاه با کلمات خشک و معیار روبرو نیستیم»
اسماعیل حسام مقدم نیز به یکنوایی داستان و نداشتن اوج فرود در رمان اشاره کرد، که ذهن مخاطب را خسته و گاهی منصرف از ادامه خوانش کتاب می کند» قدرت مظاهری نیز در پاسخ گفت:«اگر این کتاب توانسته باشد این خستگی را به مخاطب خود القا کند، باید بگویم که من در هدف خود برای نشان دادن زندگی روزمره و کسالت بار موفق بوده ام» و در مورد متن سراج زاده نیز گفت که ساختار شکنی و واژه سازی را حق خود می دانم»
در ادامه نیز مجید عوض فرد از کسانی که رمان را خوانده بودند، سوال کرد که چه قدر این کتاب توانسته خود را به زبان داستان نویسی معاصر نزدیک کند و تکنیک های زبانی را رعایت کند؟ ویا اینکه بیشتر ساختار رمان را برای انتقال ایدئولوژی ها و پیام هایش انتخاب کرده است؟ قدرت مظاهری به عوض فرد این گونه جواب داد که نویسنده های نسل چهارمی و امروزی که مورد سنجش شما بوده اند گاهی مواقع آنقدر به مسائل تکنیکی داستان می پردازند که موضوع اصلی فراموش می شود.
حسام مقدم با این سوال بحث را جلو برد که آیا این داستان که در قالب رمان نوشته شده است، توانسته متنی نوتر از تجربه های رمان های پیشین ارایه دهد؟! نویسنده کتاب گفت:«این کتاب به عنوان اولین اثر یک نویسنده با اقبال واستقبال خوبی از سوی مخاطبان قرار گرفته است ولی این که چقدر موفق بوده، باید منتظر بازخورد هایی که از سوی مخاطبان در آینده ارایه می شود بود. وی تاکید کرد با اینکه همه ی هزینه ی چاپ کتاب با هزینه ی شخصی نویسنده تامین شده بود، اما سود مالی نیز برای نویسنده در چاپ اول اتفاق افتاده است.» در پایان نشست نیز از سوی نویسنده، کتاب «آدم های وارونه» امضا و به حاضران در نشست اهدا شد.
جلسه بعدی هامون به نقد و بررسی سری اول عصرانه های هامون اختصاص دارد. این نشست مانند همیشه روز سه شنیه راس ساعت ۱۷ در دفتر هفته نامه اتحاد جنوب واقع در بلوار دکتر شریعتی، پاساژ شهرداری برگزار می شود.
شرکت عموم علاقه مندان در این نشست ها آزاد می باشد.