حیدر کاشف:
از دوران مجلس بهارستان در عهد باستان، انجمن های ایالتی و ولایتی در روزگار پسین تر و شورا های شهر (از دوران اصلاحات تاکنون) که پس از ده ها تعطیلی دوباره بر سر کار آمد، هدف و آرمان این گونه شوراها بر همین اساس بوده است.
اما به گمان من شوراها در تعریف امروزین خود حضوری تنگاتنگ و بلا فصل در کنار شهرداری ها و به عنوان چشم مردم برای نظارت برکارکرد و بازده ارگان مذکور را در قالبی مردم نهاد و گزینشی دارند. تا اصل نخست دموکراسی که همانا رای مردم برای انتخاب مسئولین باشد، در نهاد شهرداری نیز اجرا شود.
از آنجا که برخلاف کشورهای توسعه یافته، شهرداری ها در ایران به نوعی سیستم اداره شهرهاست، که صرفن به حوزه مدیریت شهری اعم از مدیریت ساخت و ساز بافت شهری، زیبا سازی، بهداشت شهری، ترسیم و اجرای نقشه مسکونی و ترافیکی می پردازد، به وارونه ی آن چه در کشورهای غرب می بینیم، سیاست و سیاست بازی محلی از اعراب در رسالت شهرداری ها ندارد و ضرورتن مدیریت این ارگان به زیرشاخه های تخصصی تر برای اجرای اهداف یاد شده تقسیم میشود.
از اینرو می بینیم به تبع شهرداری، شورای شهر نیز به دلیل داشتن نقشی نظارتی بر یک ارگان تخصصی، می بایست خود از تخصص لازم در زمینه های کاری مربوطه برخوردار باشد. اما در باز تعریف وظایف شوراها، از زمان بازگشایی آنها در دور اول، داشتن تخصص و سابقه اجرایی به هیچ روی لحاظ نشده است. و دیده ایم که از بدو شروع نام نویسی و تبلیغات کاندیداها از دور اول تا کنون، چهره هایی از طیف های گوناگون اجتماعی، از پزشک و بازاری و فرهنگی و حتا دانشجو و افراد بیکار، برای کسب کرسی شورا رقابت می کردند. متاسفانه این رویه تا به امروز هم بر همین منوال بوده است. و می بینیم دست آخر هم به مصداق «هرکه بامش بیش برفش بیشتر» هرکدام از کاندیداها که طایفه بزرگتری می داشتند، توانستند ساکن ساختمان شورای شهر شوند.
اینگونه است که در این سبک از انتخابات (که دیدگاه اشتباه ما نیز در شکل گیری آن دخیل بوده است) نه دانش و تخصص، بل که صرفا مفاهیمی همچون«خوشنامی»، «حسن شهرت»، «ریش سفیدی» و… ملاک انتخاب کاندیداها بوده، که البته لازم است، اما به هیچ وجه کافی نیست. گویی که اعضای شورا، قرار نیست، سمت های مشاوره دهی، برنامه ریزی و مدیریت شهری را عهده دار شوند، بلکه نقش ریش سفیدی و کدخدا منشی در مسائل شهری را دارند و این هم البته نیازی به تخصص به معنای تحصیلات عالیه و سابقه تخصصی ندارد.
مشخص نیست که چنین رویکرد و نگاهی چگونه بر کار شوراها سایه افکند. آنچه بخوبی واضح است، اینست که راهی که می رویم، نه تنها به برپایی یک شهر توسعه یافته یا درحال توسعه نمی رسیم، بلکه تنها تصور افتادن به ورطه ی تکرار اشتباهات گذشته برایمان ممکن است.
البته وجود خلا قانونی در شرط تحصیلات، تخصص، سابقه مدیریت و کار اجرایی و ..هم مزید بر علت شده است که می بینیم امروز بجای مهندس شهرسازی و عمران و برنامه ریز شهری و… افرادی با تحصیلات غیر مرتبط سالهاست بر این مسند تکیه زده اند که سیاسی شدن شورا و دور افتادن از هدف اصلی، نمود عینی این ساز و کار اشتباه است.
هرچند در ظاهر، شورای شهر مشتمل از چند کمیسیون تخصصی است ولی در عمل شاهدیم نه اعضا و نه مسئولین کمیسیون هیچ سنخیتی با موضوع و عنوان کمیسیون مربوطه ندارند و صد البته نبایست از این روال، انتظار تغییر شگرفی در چهره و سیستم مدیریتی شهری هم داشت.
کلام سخن اینجاست که هیچ کس توقع تشکیل مجلسی شبیه ریش سفیدان یا روسای قبایل را از شورای شهر ندارد.
بلکه چشم داشت رفع مشکلات ساختاری شهر بر پایه کارهای زیربنایی و بنیادی است که البته ضمانت بلند مدتی در کیفیت و ماندگاری زیرساخت های شهری به همراه داشته باشد.
در مرحله یی برقراری ساز و کاری برای گزینش متخصصین امور شهری، طراحی و تدوین قوانین سختگیرانه تر در نامنویسی کاندیداها و باز تعریف وظایف و اختیارات منتخبین شوراها، ضروری به نظر می رسد.
بر این اساس و برپایه آنچه گفته شد اگر خواستار تحول در حوزه شهروندی و اجتماعی و ارتقای کیفیت زندگی شهروندان در پیوند با امور شهری باشیم بایستی با تغییر نگرش و دیدگاه خود نسبت به این نهاد ارزشمند و مغتنم مدنی،آنرا به محلی برای بروز و ظهور ایده های نو و مترقی تبدیل کنیم.
(متن یادداشت، تلخیص شده است)
*دانش آموخته عمران و دانشجوی مدیریت اجرایی