مهدیه امیری:
شورا از ابتدا تا کنون
انتخابات شوراهای شهر و روستا از جمله یادگارهای دولت خاتمی در عرصه مشارکت مردم در تصمیم گیری های مدیریت شهری و روستایی است. اولین دوره انتخابات این شوراها در تاریخ ۷ اسفندماه ۱۳۷۷ توسط وزارت کشور در سراسر کشور برگزار گردید و در شهر برازجان از میان ۱۲۲ کاندیدای این انتخابات هفت نفر به عنوان عضو اصلی و چهار نفر به عنوان عضو علی البدل انتخاب شدند. در بوشهر نیز ۱۷۷ کاندیدا احراز صلاحیت شدند.
دومین دور انتخابات شورای شهر در تاریخ ۹/۱۲/۸۱ برگزار شد و از میان نزدیک به ۸۰ کاندید هفت نفر به عنوان عضو اصلی و چهار نفر به عنوان علی البدل انتخاب شدند. در بوشهر نیز ۹۳ کاندید شرکت نمودند.
سومین دوره انتخابات شورای اسلامی شهر برازجان در تاریخ۲۴/۹/۱۳۸۵ با حضور تقریبی ۶۰ نفر برگزار گردید.در این انتخابات هفت نفر به عنوان عضو اصلی و چهار نفر به عنوان عضو علی البدل انتخاب شدند. در بوشهر ۹۷ کاندید شرکت کردند.
برای انتخابات شورای شهر برازجان در دور چهارم ۶۳ نفر و بوشهر ۱۵۶ نفر نام نویسی کرده اند. از ۳۳۸۲ ثبت نامی در سراسر استان بوشهر زیر ۵ درصد رد صلاحیت شده اند. در مجموع ۱۴۳۸ نفر عضو اصلی و ۹۲۷ نفر علی البدل انتخاب می شود.
گفتنی است انتخابات چهارمین دوره شوراها همزمان با یازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری، ۲۴ خرداد امسال برگزار می شود. در این دوره، شورای شهر برازجان ۷ عضو اصلی و ۴ عضو علی البدل و بوشهر ۱۱ عضو اصلی و ۵ عضو علی البدل خواهد داشت.
نخبگان شهری در انزوا
همین قدر مهم است که بدانیم شکوفایی یک شهر به شورای آن شهر نیز بستگی دارد.یکی از موضوعات اصلی باید این باشد که کاندیداها چگونه دیده و ارزیابی می شوند؟ آیا باید آنها را از لحاظ سطح طبقاتی یا طایفه ای مورد بررسی قرار داد یا نخبه بودن؟ در شهرهایی مانند برازجان “هویت بخشیدگی” به اعضای شورای شهر از طریق طایفه و قبیله برجستگی بسیار زیادی پیدا کرده است به نحوی که دیگر نخبگان حاضر به نام نویسی و حضور در شورا ها نمی شوند. اسماعیل حسام مقدم جامعه شناس در خصوص عدم حضور نخبگان در شورای شهر برازجان می گوید: ” به نظر می رسد که برازجان یک شهر مهاجر فرست می باشد. یعنی شهری است که مهاجرین را به شهرهای دیگر می فرستد.دلیل آن می تواند عملا شهرهایی باشد که اطراف برازجان هستند. شهر هایی که مهاجر پذیر هستند از جمله بوشهر و شیراز. به این معنا که در این شهرها به این مساله توجه ای ندارند که این مهاجر از چه طایفه ای، از چه تیره ای و چه قبیله ای و یا از کجا آمده است. آنجا بر اساس تخصصی که وجود دارد و می توانند از شخص استفاده کنند وی را می پذیرند. این دلیلی می باشد که در برازجان این نخبه ها نمی توانند بمانند و شاهد آن هستیم که یک حجم عظیمی از مهاجرین که به بوشهر یا شیراز رفته اند، می توانند آنجا در مناسبات مدنی حضور فعال داشته باشند. اما در برازجان به دلیل قبیله گرایی محض این اتفاق نمی افتد و به این دلیل ما دیگر فعال مدنی نداریم.”
وی افزود:” در جامعه شناسی، جامعه ی مدنی یعنی یک جامعه ی ارگانیک که اصناف در درون آن حضور دارند. این اصناف فعالانی دارد . فعالان صنفی، فعالان مدنی، فعالان سیاسی، فعالان اجتماعی، فعالان مطبوعاتی و… جالب اینجا است که در درون یک جامعه ی مدرن و شهری نیاز به حضور این فعالان مدنی و صنفی به شدت احساس می شود. چون جامعه پیچیده است.جامعه ی پیچیده جامعه ای است که از طایفه گرایی خالی شده است. در آن همه چیز تخصصی گردیده و نیازمند شهراین است که تخصص ها و صنف ها درون آن حضور داشته باشند. به غیر از این موارد هیچ امکان دیگری وجود ندارد که شهر را به صورت واقعی یک شهر مدیریت ، برنامه ریزی و سیاستگذاری کرد. به همین دلیل این اتفاق می افتد که در درون شهرهایی که به سمت شهروندی و مسئولیت پذیری می روند نخبه گان درون آن شهر ها امکان بروز و ظهور پیدا می کنند. فعالان و نخبگانی مانند نخبگان سیاسی، نخبگان صنفی، نخبگان فرهنگی، نخبگان مطبوعاتی. همانطور در مقاله ای که در سال ۸۵ نوشتم” برازجان شهری که نیست” این اتفاق در برازجان نمی افتد. خود شهروندانی که اینجا حضور دارند و به عنوان خود شهروند این شهر محسوب می شوند امکان بروز و ظهور ندارند. نخبگان بعد از چند صباحی شهر را ترک می کنند و به جاهای دیگر می روند. چه برسد به کسانی که مهاجرند و از اطراف به برازجان آمده اند.این افراد نیز نمی توانند اینجا از توانایی هایشان استفاده کنند. می بینید که برازجان تبدیل به محلی می شود که افراد برای مدتی در آن زندگی می کنند و از لحاظ مالی و فرهنگی در سطح بالایی قرار می گیرند و برازجان را ترک می کنند. چون از توانایی های آنها استفاده نمی شود. به همین معنا ما اگر شورا را به عنوان مساله اصلی صحبت ها در نظر بگیریم، می بینیم شورا نیازمند به فعال مدنی، فعال حزبی، فعال مطبوعاتی، فعال تخصصی در حوزه های شهری می باشد.اما می بینیم در برازجان کسانی که کاندید شده اند فعال سیاسی یا فعال مدنی تمام وقت در برازجان نیستند. من روی تمام وقت تاکید دارم. تمام وقت یعنی بتوانند زمان، مکان و لحظه هایی از زندگی شان را بر روی آن مساله صرف کنند. ما در برازجان فعال تمام وقت مدنی و مدیریت شهری نداریم و به همین دلیل است که نخبگان در شورا نام نویسی نمی کنند . نخبگان ما یا مهاجرت می کنند یا سکوت می کنند یا عزلت می نشینند. قبیله گرایی و این دست از نوع رفتارها در اجتماع ما به بی تفاوتی اجتماعی نخبه گان می انجامد. در انتخابات آن چیزی که حرف اول را می زند روابط طایفه ای یا سفارش هایی است که طایفه ها می کنند. یعنی کافی است به یک طایفه ای وصل باشید یا وصل بشوید . مهم نیست که چه اندیشه و ایده ای دارید . این باعث می شود کسانی که می خواهند مستقل باشند یا ایده دارند و ایده ی آنها ایده ای است که درون آن فضای طایفه گرایی قرار نمی گیرد، نمی توانند حضور داشته باشند و هیچ وقت نمی توانند این پیوند و لینک را برقرار کنند. این امر باعث می شود که این افراد تنها باشند و بعد از یک مدت فعالیت های مدنی سرد می شوند و این داستا ن مادام تکرار می باشد. این مساله را فرهنگ مردم نمی پذیرد. چون فرهنگ مردم رابطه و ضابطه ی طایفه گرایی دارد و این طایفه گرایی باعث ایجاد بی تفاوتی اجتماعی می شود.این اتفاقی که می افتد و نخبگان نمی توانند استقلال نظری خود را حفظ کنند. در مدیریت و سیاستگذاری برنامه ریزی شهری برازجان ما با “هویت نخبگی” در شهر مواجه نشدیم. نخبه گان ما هویت مستقل و متمرکزی ندارند. زمانی که هویت ها شکل نگیرند باعث می شود ما با یک جامعه ی مدنی که فعالان مدنی درون آن وجود داشته باشد روبرو نشویم. ما با یک جامعه ای که پیشا جامعه ی مدنی و پیشا جامعه ی شهری می باشد، روبرو هستیم. نخبه بعد از یک مدت هویت دارد. هویت با انباشت تجربه ی شهری به وجود می آید. یعنی باید نخبه بتواند تجربه های شهری و مدنی را انباشت کند.این انباشت جز با حضور و ظهور نهادهای مدنی مانند مطبوعات، ان جی او ها و احزاب درازدامن .”
سید محسن حسینی رییس شورای شهر در دور اول در خصوص عدم حضور نخبگان می گوید: “اگرزمینه برای حضور نخبگان مهیا نیست، دلایل مختلفی دارد. اول از طرف مردم و نحوه ی اظهار نظرهای مردم می باشد. متاسفانه عده ای به دلیل عدم اگاهی از شخصیت افراد و عدم تعهد نسبت به آنها اظهار نظرهایی می کنند و این اظهار نظرها برای کسانی که شان و منزلتی در جامعه دارند وبرایشان بسیار مهم است وارد شورا نمی شوند. بنده خودم اصرار بوده در شورا نام نویسی کنم، قبول نکردم ، چون در مورد افراد آنچنان اظهار نظر منفی می کنند که کسر شان انسان می شود وارد شورا شود. اتهام ها یی که در شخصیت آن فرد وجود ندارد و به وی زده می شود. سیل اتهام ها و شایعاتی به شخص وارد می شود و چون نخبه گان دارای یک باری می باشند و بدلیل باری که دارند جامعه نظر به ورود آانها دارد ولی بدلیل ارج گذاشتن به شخصیت خود وارد این مسائل نمی شوند. حتی اگر برای جامعه بخواهند فعالیتی کنند و احتمال آن را بدهند که حرفی در مورد آنها زده شود که در شان آنها نیست وارد صحنه نمی شوند.دیگر به مسئولین بر می گردد. زمانی که شنیده شود فلان مسئول اینقد اختلاس کرده، بلافاصله این طرز فکر بوجود می آید که از بالا تا پایین مانند هم هستند. سوم به سیسیتم بر می گردد. چون در سیستم اگر مسائلی وجود داشته باشد باید اصلاح شود. بازرسی کل کشور و یا بسیاری از سازمان های دیگر مسئول بررسی اشکال ها می باشد. یکی از وظایف سازمان های کنترلی که در همه ی ادارات وجود دارد این است که سالانه بودجه را تصویب و بعد از سال باید تفریق بودجه کنند. این به معنای کنترل می باشد. وظیفه بسیاری از سازمان ها در کشور بررسی و نظارت برسازمان ها می باشد. چنین سیستمی در جامعه وجود دارد اما متاسفانه عملکرد آن صفر است. عامل چهارم که شاید به سیستم هم برگردد این مساله می باشد که شرایط کاری اکنون با گذشته متفاوت است. در گذشته اگر بخواستم انتقادی کنیم بدون ترس اینکار را می کردیم چون روحیه ی انقلابی مسئولین و مردم بالا تر بود. هر چه جلوتر می آییم متاسفانه شدت آن افت کرده است. امروز بنده آن حرف هایی را که پشت تریبون می زدم جرات آن را ندارم به زبان آورم. شاید یکی از عوامل این مساله، شرایط سنی باشد چون هر چه سن انسان بالاتر رود محافظه کار تر می شود.”
نبود هویت مستقل در شورا
با روی کار آمدن شورا در ایران این مساله با استقبال زیادی روبرو شد، چرا که مشارکت شهری و شهروندی در آن بسیار برجسته بود و هر شخص که دارای ایده و توانایی بود می توانست در آن حضور داشته باشد و هویت مستقلی را در یک اجتماعی به نام شورا کسب کند. شورایی که خود نیز مستقل بود. این استقلال در گرو با هم بودن و هویت داشتن مطرح بود. این هویت می تواند دلیل کافی حضور باشد، حضور در کنار دیگری. متاسفانه در برازجان بعد از سه دوره تجربه شورا، این هویت هنوز شکل نگرفته است. چرا که بدون تجربه های فرهنگی واجتماعی نمی توان به هویت مستقلی رسید. این عدم استقلال و حضور نخبه گان باعث کم شدن استقبال مردم در شورای شهر در برازجان و شهر هایی از این دست شده و ما در هر دوره شاهد کم شدن اسامی جهت شرکت در شورای شهر می باشیم. اسماعیل حسام مقدم در این خصوص گفت:” نکته ی جالب این است که بعد از سه دوره شورا ما با شورایی مواجه هستیم که دوست دارند، اعلام کنند ما مستقل هستیم. در صورتی که عملا چیزی که از درون آنها بوجود می آید عدم استقلال است. چون در شورا تفکر به جایی وصل نیست. این امر باعث می شود با افرادی مواجه باشیم که با انباشت تجربه های شهری و مدنی روبرو نیستند. این عدم حضور تجربه نخبگی باعث می شود که شورا خودش را به جایی نصب کند. این است که شهرهای از دست ما طایفه و قبیله ای می شود. چون طایفه و قبیله در شهر ها محدود است تعدد کاندیداها تضعیف می شود. یعنی ما دیگر با آدم های مستقل روبرو نمی شویم. با آدم هایی روبرو می شویم که باید خودشان را به جاهایی مانند قبیله وصل کنند. از آنجا که طایفه ها محدود هستند، این محدودیت باعث می شود تعداد افرادی که نام نویسی می کنند نیز محدود شود. جالب اینجاست که از مهاجرینی هم که وارد برازجان و شهرهایی از این دست شده اند به آنها هم جایگاهی داده نمی شود جز اینکه سال های متمادی گذشته باشد و دارای طایفه ی بزرگی شده باشد تا بتواند خود را در حد یک قبیله معرفی کند. به همین دلیل تعدد کاندیداها کم می شود. تکراری بودن نام ها و القاب نیز نتیجه ی همین است. این تکرار بعد از مدتی باعث ایجاد ملالت اجتماعی می شود. چون از لحاظ جمعی یا اجتماعی مردم می بینند که کاندیداها همان افراد با همان رفتارهای صنفی و شورایی هستند. پس عملا افراد جدید هم رغبت و تمایل به حضور در این بازی را ندارند و بازی صرفا یک بازی همیشگی و دم دستی می شود که متاسفانه تجربه ی شورا در برازجان دچار این شده است.”
حسینی نیز در این خصوص گفت:” فرهنگ دشتستان و برازجان با بوشهر متفاوت است . بوشهر به دلیل وجود خرده فرهنگ های متعدد از قدیم الایام تا کنون با فرهنگ های متفاوتی سرکار داشته و این امر باعث پالایش فرهنگ بوشهر شده است. طی این سالها معایب فرهنگی تا حدودی برطرف شده ولی در برازجان متاسفانه فرهنگ مانند فرهنگ جا افتاده در بوشهر نیست. در برازجان افراد بیگانه به آن معنا نداریم که فرهنگ برازجان را تحت تاثیر خود قرار دهد و تفاوتی در فرهنگ ما ایجاد کند. عموما کسانی که به برازجان وارد شده اند از روستاها و اطراف می باشند و باعث پیشرفت فرهنگی نمی شوند. اگر ما در زمینه ی فرهنگی پیشرفت کنیم این امر باعث ورود بیشتر نخبه گان نیز در مسایل جامعه می شود و این اختلاف در نام نویسی شورا را تنها در دیدگاه های مردم می بینم. از دیگر سو بوشهر چون مرکز استان می باشد از لحاظ بودجه ای بیشتر به آن رسیدگی می شود. چون استانداری آن را حمایت می کند . بوشهر اول به خود بوشهر و بعد از آن به شهرستان دشتی و گناوه رسیدگی می کند. به دلیل اینکه سهم مدیریتی در مرکز استان بیشتر به آن شهرستان ها داده شده است تا به دشتستان. به لحاظ جمعیت سهم مدیریتی در استان بوشهر برای دشتستان کمترین می باشد.پس مساله ی دیگر حمایت بی قید و شرط استانداری می باشد. هر جا مراکز صنعتی و تولیدی باشد شهرداری آن قوی تر است. در دشتستان بسیاری از شرکت ها به دلیل مسایل اقتصادی به تعطیلی کشیده شده اند و بعضی شرکت ها و مرغداری ها هیچ گونه درآمدی برای شهرداری ندارد که باعث عمران و آبادی شود. این مساله می تواند باعث هجوم افراد به سمت همکاری با شورا و یا حتی مشارکت افراد در رای دادن باشد. که متاسفانه تهنا شرکت سیمان در برازجان باعث درامدزایی شهرداری شده و این عدم وجود بودجه افراد را از شرکت در شوراها منصرف می کند.”
همه چیز به دموکراسی ختم نمی شود
مساله ی دموکراسی تنها به رای دادن و رای گیری ختم نمی شود. بلکه مقوله های برجسته تری بعد از آن مطرح می شود که دموکراسی را در اذهان عمومی دچار تردید می کند. شهروندان این حق را دارند که کاندیدای مورد نظر خود را انتخاب کنند ولی آیا این کاندیدای منتخب پس از قبولی در شورا نیازهای افراد را برآورده می کند؟ آیا در ابتدایی ترین حالت آن گفت و گوی عمومی بین شورای شهر و شهروندان و یا حتا خود اعضای شورا ایجاد می شود؟ این گفتگو کمترین موردی است که می توان به آن اشاره کرد چه برسد به عملکردهای فرهنگی و اجتماعی و شهری دیگری که جز وظایف شورا می باشد. امور مهم نباید فقط به وسیله ی یک نفر گرفته شوند. این گونه تصمیمات باید به طور گروهی اتخاذ شوند. نظرات نباید تحمیل شوند. این نارسایی ها درکی دوگانه از دموکراسی را برای افراد ایجاد می کند از یک طرف آزادی در رای دادن و از طرف دیگر تحمیل نظرات در محیط کوچکی مانند شورا به یکدیگر چه با گفت و گو چه با دعوا. عدم وجود گفتمان مناسب در شورای شهر برازجان تبدیل به تجربه ای شده است که برای افراد این پیش فرض وجود دارد که در شورا به طور دائم درگیری وجود دارد. حسام مقدم در خصوص تغییر در گفتمان شورا می گوید:”به خاطر تغییر گفتمان اجتماعی در کل کشور و یا حتی جهانی ما از گفتگوی فرهنگی به سمت نزاع فرهنگی پیش می رویم. در دور اول یک همجواری شاید نسبی در شورا حاکم بود که از گفتمان ملی و جهانی بر می آمد. همانطور که به این سمت می آییم متاسفانه درگیری و تنازع فکری و فرهنگی بسیار بیشتر شده است. من در اینجا تاکید بر ایجاد کردن ذهنیت و ناخودآگاه شهری و ایجاد کردن خاطره ی جمعی می کنم. یعنی اینکه شورا و تفکر شورایی در درون یک شهر در جهت مدیریت و برنامه ریزی و سیاست گذاری پیش رود و باید خاطره ی جمعی شهری را به شهروندانش ارائه دهد. تجربه ی شورا به این نتیجه رسیده که فعالیت های مدنی و شهری صرفا از راه شورا تعریف نمی شود. به نظر می رسد فعالیت شهری بدون خاطره ی شهری باید از کانال های دیگری وارد شود. در اینجا ما دچار یک چرخه می شویم که فعال مدنی نداریم و از آن طرف نخبه برای حضور در شورا نیز نداریم و همچنین فعالیت دراز دامن در زمینه های فرهنگی و اجتماعی و.. نداریم.” این جامعه شناس می افزاید: “ما باید تجربه ی شورا را به تجربه ی دیگری از شورایی بودن تغییر دهیم. از دید من به عنوان یک جامعه شناس اولین نکته این است که مکان جغرافیایی شورا باید تغییر کند. یعنی شورا از اینکه زیر مجموعه ی شهرداری باشد باید بیرون بیاید. چون شورا مستقل است . در این سه دوره، شورا جایی بوده که باید بر آن نظارت می کرده اما خودش زیر مجموعه ی شهرداری شده و ما عملا با یک شورایی روبرو هستیم که حتی از لحاظ فرمی و شکلی هم تجربه ی مستقلی از شورایی فکر کردن را در آن ندیده ایم. پیشنهادی که می دهم این است که اگر شورا می خواهد به یک وجه دیگری از تفکر شورایی و دموکراسی شهری برسد باید جایی برود که نماد و جایگاه گردهمایی مردم آن شهر باشد. از دید من کاروانسرای مشیر می تواند جایگاه بعدی شورا باشد. جایگاهی که مستقل باشد، میدانی داشته باشد که مردم بتوانند حضور پیداکنند و از آیتم ها و مولفه های فرهنگی و تاریخی آنجا استفاده کنند. مکانی که به شورا هویت ببخشد. اما شورا الان کجاست؟ شورا جایی نیست. شورا هیچ جا نیست. شورا با این فضا نمی تواند استقلال خود را حفظ کند و به خود هویت ببخشد.”
جمعیت و فرهنگ در دو کفه ی ترازو
برازجان از لحاظ جمعیتی نسبت به بوشهر تنها ۵درصد اختلاف دارد. در بوشهر ۱۵۶ نفر در دور چهارم شورا کاندید شده اند و در برازجان ۶۳ نفر. این آمار نشان می دهد که در بوشهر ۳۰۰ درصد بیشتر از برازجان افراد رغبت بیشتری به حضور در شورا دارند. مساله اینجاست که آیا تعداد افراد می تواند اعلام کننده ی فرهنگ شهری باشد یا عدم کارایی مناسب شورا در دوره های گذشته باعث عدم رغبت مردم به حضور در شورای شهر شده است؟
حسام مقدم در این خصوص گفت:”این موضوع اصلن قابل قیاس نیست. اینکه ما همه چیز را کمی کنیم و فکر کنیم که فرهنگ شورا یک امر کمی است و بخواهیم آن را با چند شهر مقایسه کنیم و از آن نتیجه ای بگیریم که باید همه اینها تعداد اعضا و یا کاندیداهایشان یک اندازه باشد یا حداقلش کاندیداهایی که حضور پیدا می کنند در یک نسبت باشند، نیست. مانند تجربه ی شکست خورده ی شهر کردن روستاها است. در شهرستان ها و حوزه هایی که حضور داریم متاسفانه روستاهایی تبدیل به شهر شده اند که فقط به دلیل کمیت کردن جمعیتی و یا فرهنگی است. فرهنگ شهری با تعداد افراد جمعیتی یک شهر یا روستا بوجود نمی آید. فرهنگ باید زیر ساخت های فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی و شهری داشته باشد که جوابگو باشد و به همین دلیل است که در جاهایی مانند برازجان امکان قیاس وجود ندارد. این مقایسه کردن ما را به جایی نمی برد. به جای اینکه ما به کمیت ها بپردازیم طرح ها، نظریه ها و حرف هایی بزنیم که به ما کمک کند و فضای شورایی فکر کردن و گفتگوی فرهنگی را در شهر ایجاد کند. فضایی را به پیش ببریم که هر فرد و شخصی به طور خاص و مستقل بتواند وارد عرصه ی رقابت ها شود. فرهنگ مردم جز با انباشت تجربه شهری رخ نمی دهد. به این معنا که باید یک خاطره ی مدنی و شهری از شورا به ذهن مردم مانده باشد. شخصیت حقوقی شورای شهر برازجان به طور حقوقی هیچ گونه موقعیت ذهنی شهروندی مدنی ندارد. نهاد شورا باید در فکر این باشد که تجربه های شهری را به شهروندان خود بدهد. کدام یک از سه دوره شورا این کار را انجام داده ست؟ یعنی وقتی وارد برازجان می شوی شما با آیتم ها و مولفه های شهری روبرو بشوی. بتوانی با یک خاطره ی شهری از برازجان بیرون بروی. مثل یک موزه ی شهر، یک موزه ی مردم شناسی، کارهای تحقیقاتی و میدانی در باب شهر و شورا، یک فیلم تبلیغاتی درباره شهر برازجان، یک کاتالوگ شهری که در آن تمام بحث های شهر و شهروندی باشد. بیلبوردهایی که می توانیم پیام های هفتگی درباره شهروندی داشته باشیم. یک مکان یا موسسه ای که زیر نظر شورا باشد و نخبگان و افراد بتوانند فعالیت کنند. شورا در این سه دوره این کارها را نکردند. شورا در این سه دوره با یک بحث هایی روبرو می شد که کاملن شخصی بود. ما با شخصیت حقوقی شورا روبرو نیستیم با شخصیت حقیقی اعضای شورا روبرو هستیم و این باعث افول شورا می شود. این مساله باز ریشه در قبیلگی اعضا دارد. افرادی که با این موضوع طایفه ای و قبیله ای رای می آورند، باز همان درگیری ها و نزاع های تاریخی بین آنها رشد می کند و زاده می شود و ما می بینیم که با شخصیت حقوقی شورا به عنوان یک کل هم بسته روبرو نیستیم با یک افرادی که بدون هیچ گونه همبستگی گروهی هستند، روبر هستیم. من در مقاله ای به عنوان “چاه بابل” در باب شورا و درگیری های شورا نوشته ام که: اگر شورا به سمتی برود که درگیری های شخصی و طایفه ای آن بخواهد بولد شود باید جوابگوی آن نزاع های درون خیابان برازجان باشد. باید جوابگوی آن اتفاق های ناهنجاری باشد که اتفاق می افتد و باعث کشتن و کشتار و گرفتن روحیه ی امید از مردم یک جامعه باشد.”
شناخت هویت ها
اشتباه شورا در سه دور گذشته عدم شناخت هویت و به دست آوردن آن به طور مستقل بود. هویتی که شهروندان تنها با حمایت های قبیلگی به طور نمادین به اعضای منتخب خود داده اند و نگرانی ها و انزجار هایی را در دیگر شهروندان بوجود آورده اند. انتظار می رود شهروندان در انتخابات شورای دور چهارم دست از حمایت صرف قبیله و طایفه ی خود بردارند و شهر را به سمتی هدایت کنند تا نخبگان شهری وارد عرصه ی رقابت ها شوند و شهر به هویت واقعی خود دست یابد. هویتی که در آن شان شهروندان محترم شمرده شود و امید به زندگی، درک حضور دیگر، شادی و… با انجام فعالیت های فرهنگی و اجتماعی شورا رو به رشد باشد. حسام مقدم در این خصوص گفت:”تجربه ی شهری با دیگری شکل می گیرد. در تجربه ی شهری شخص باید این توانایی را داشته باشد که به تعریفی صحیح بین هویت و دیگری برسد. مادامی که از درون شهرهایی مانند برازجان، دیگری معنا پیدا نکند هویت نیز معنا پیدا نمی کند. تجربه ی شهری دقیقا مبتنی بر تعریفی است که از دیگری می شود. در صورتی که در برنامه ریزی مدیریت شهری چنین تعریفی وجود ندارد. شخص عملا برای خودی ها برنامه ریزی می کند که این خودی ها طایفه ها یا خودی های شهری می باشند. دیگری در این زمینه وجود ندارد. دیگری هایی که در برازجان وجود دارند؛ دیگری های عرب، افغان ها، کسانی که از روستاهای اطراف آمده اند و تعداد آنها اندک است. شورا نسبت خود را با این افراد باید مشخص کند. تجربه ی شهری با حاشیه نشین ها، مهاجرین، گروه های اقلیتی مانند سالمندان، کودکان، زنان، معلولین ایجاد می شود. چه تبصره یا بحثی در درون شوراها به عنوان جایی که باید محل همه باشد، شکل گرفته است؟ همه ی این موارد را در تجربه ی شهری اقلیت ها می توان یاد کرد. تجربه ی شهری کسانی مانند حاشیه نشینان شهری که در مورد سیل برازجان نمونه آن مطرح می باشد و خسارت های زیادی به آنها به دلیل اینکه هیچ وقت در مناسبات شهری و سیاست گذاری ها وارد نشده اند؛ وارد شد.”