روز درختکاری، بهانهای برای واکاوی ردپای درخت در افسانههای جنوب؛
درختان؛ خدایان سبز افسانههای کهن
الهام بهروزی
۱۵ اسفند به نام روز «درختکاری» آراسته شده است؛ مناسبتی که بیش از هر زمانی اهمیت درخت و پیوند تنگاتنگ آن را با زیست بشر و جهان هستی بازیادآوری میکند. این مناسبت را دستاویزی قرارا دادم تا در نوشتاری به جایگاه درخت در افسانههای کهن ایران و جنوب بپردازم. درخت یکی از عناصر منحصربهفرد طبیعت است که از دیرباز در نزد مردم مهم بوده و هست تا جایی که در افسانههای و اساطیر ملل مختلف جای پای محکمی دارد و بعدی تقدسگونه پیدا کرده است. با اندکی تامل در افسانههای سرزمینهای گوناگون در مییابید که درخت از نشانههای یک توتم گیاهی مقدس در باورهای مردمان جهان برخوردار است. برای مثال در اروپا درخت فندق، در آسیای شرق بامبو (خیزران) و در ایران نخل و کنار مقدس شمرده میشوند.
در افسانههای ایرانی درخت تا بدانجا مقدس شمرده میشود که گاه بعد انسانوارگی مییابد تا اینکه یک گیاه صرف باشد. در این افسانهها که بخشی از ادبیات شفاهی مردم جنوب را تشکیل دادهاند و از بنمایههای اساطیری برخوردارند، درختانی نظیر کنار و نخل دارای معنا و مفهومی خاص و تقدسگونه هستند تا جایی که بر مبنای همین افسانههای کهن، هنوز که هنوز است درخت کنار بهویژه در میان روستاییان جنوبی مقدس است. مردمان این دیار با بستن تکهها و نوارهای (بندهای) پارچهای به شاخههای این درخت حاجتخواهی میکنند. در بسیاری از این روستاها معمولا یک درخت کُنار در نقطهای از روستا مقدس دانسته میشود که به «دار لکهای» (درختی که مردم برای حاجتخواهی به آن تکههای پارچه را گره میزنند) مشهور است. شمایل این درختها بهدلیل مزین شدن به پارچههایی رنگارنگ که هر کدام بهر حاجتی بدان درخت گره خورده، جالب و در نوع خود قابل درنگ است.
در باور مردمان کهن این سرزمین، درختان مقدس از تمام ویژگیهای خدایان نظیر جاودانگی، نیروی باروری و زایش و حمایتگری برخوردار بوده و برایشان حکم معابدی مقدس و آسمانی داشته است. درخت کنار که بیشتر در مناطق گرمسیر و جنوب ایران میروید در بطن افسانههای مردمان بوشهر و فارس و خوزستان و هرمزگان بسیار خوش نشسته است. بسیاری از این افسانهها، همچنان در باورهای مردمان این منطقه نفوذ و جریان دارد به خصوص در نقاط روستایی.
البته درختی مثل کنار نه تنها در افسانههای مردمان جنوب، بلکه در افسانههای بسیار کهن نیز حضور و نمود داشتهاست. در این رابطه فاطمه تسلیمیجهرمی در مقالهای با عنوان «تحلیل جایگاه درخت کنار در فرهنگ، ادبیات و باورهای عامیانه فارس با تکیه بر شهرستان جهرم» به حضور این درخت در اسطورههای کهنی چون گیلگمش اشاره کرده و در این باره نوشته است: «در داستانهای اسطورهای مناطق غربی ایران و میانرودان، نظیر حماسه گیلگمش بارها در مورد جنگلهای سدر، رابطه ایزدان و قهرمانان با این درخت و کاربردهای چوب آن سخن گفته شده است. در گیلگمش جنگل سدر از نمادهای برجسته است. در این اثر کهن، ازهومبابا نگهبان درخت سدر، تناوری درخت سدر که بهنام سیدار خوانده میشود و با نام سدر تطابقدارد، جنگلی از درختان سدر، کوه سدر بهعنوان جایگاه خدایان و عقوبت قهرمان بهعلت بریدندرخت سدر یاد شدهاست. «توصیف ادیبانه و متعالی از جنگلهای سدر مقدس، فارغ از اینکه آیا بهراستی درحوزه جغرافیایی زاگرس ساخته و پرداخته شدهباشد یا خیر، بههر رو مؤید بارقههایی از تأثر بینافرهنگی اصل روایت و دیدگاه شاعران و کاتبان سومری آن است.» در بخشی از داستان اودیسه نوشته هومر نیز از کُنار و جزیره کنارخواران یاد میشود. اودیسه و یارانش وارد جزیرهای بهنام کنارخواران میشوند که هرکسی از کنار شیرین آن بخورد، راه خانه را گم خواهد کرد. وی همراهانش را از خوردن کنار باز میدارد و بهکشتی بازمیگردد.»
درخت کنار یا سدر تنها در اساطیر رسوخ نکرده، بلکه در قرآن نیز ۴ بار از آن نام برده شده است که این مساله به تقدس این درخت در نزد مردم افزوده است. بههر روی، کنار از دیرباز درختی مقدس شناخته میشده از همین روی شما این درخت را در بسیاری از امامزادهها یا مکانهای متبرک در جنوب ایران میبینید. در این میان برخی بر این باورند که گذشتگان عموما امامزادهها را در جنوب کشور در جاهایی میساختند که درخت کناری روییده بوده است. این نشان از نگاه تقدسگونه مردمان این اقلیم به درخت کنار دارد.
سلیمیجهرمی در بخشی دیگر از مقاله مذکور در خصوص باورمندی مردم جنوب به این درخت آورده است: «ارزش فوقالعاده کنار یا سدر در باور مردم سبب شده که هرگونه آسیب به این درخت مانند بریدن شاخه یا قطع درخت آتش زدن و… گناهی نابخشودنی و بدشگون محسوب شود. در منابع حدیثی نیز آمده است که پیامبر، کسی را که درخت کناری قطع کند، لعن کرده است (صنعانی، ۱۴۱۰ ق، ج ۱۱: ۱۱)، در فرهنگ عامه هر درخت سدر شناسنامهای در طوایف نامی و مشهور گذشته داشت و با آن نام راه و مسیر شناخته میشد تا عابران گمراه نشوند و محدوده زمینهای زراعی به این وسیله از هم تفکیک میشدند.»
اینپژوهشگر حوزه فرهنگ عامه مردم جهرم در خصوص باورمندی مردم این خطه نوشته است: «در جهرم نیز مانند بسیاری از مناطق، درخت کنار را مقدس و آن را مظهر مراد میدانند و برای رسیدن به مراد خود به آن لته میبندند یا زیر آن شمع روشن میکنند. در جهرم گفته میشود اگر کسی از شهپول (شاهپول؛ درخت کناری که به آن دخیل بسته میشود) یا از میوههای رسیده کنارهایی که به آنها دخیل بسته شده بخورد، توسپیک (تب نوبه) میکند. تعدد شاخهها، برگها و میوههای درخت کنار، نشانهای از زایش بوده است و در بین اعراب بدوی صحرای النقب، زنان برای رفع نازایی به زیارت این درخت میرفتهاند و نذوراتی به آن تقدیم میکردهاند (دافنی، ۲۵۰: ۵)، هنوز هم بهویژه در مسیرهای عشایر رو شهرستان جهرم، برخی درختان کنار مقدس هستند و به شاخههای این درختان، نوارها یا تکههای پارچه سبز برای برآورده شدن حاجات و به خصوص فرزنددار شدن میبندند. «در یک رسم باستانی درختی زیبا را که در روستا جدا از دیگر درختان روییده و اغلب نزدیک چشمه آبی است، برای باطل کردن سحر و جادو مناسب میدانند و زنان نازان با دستمالهای قرمزرنگ در درخت، دخیل میبندند. گویی درخت از گل قرمز پوشیده شده باشد» (شوالیه و گربران، ۱۳۷۹، ج ۳، ۱۹۵)، این رسم دخیل بستن به درخت کنار در جهرم نیز وجود دارد، اما معمولاً از نوارهای رنگارنگ و اغلب سبزرنگ برای دخیل استفاده میشود.
جهرمیها همچنین بر این باور بودند که هر کس درخت کنار را قطع کنند، نسلش قطع میشود یا اگر شاخههای آن را قطع کنند، درخت نفرینش میکند و بدبیاری میآورد.»
مردمان بوشهر هم مانند مردم جهرم چنین عقایدی را درباره درخت کنار داشته و دارند. شما اگر به امامزادههای این استان مراجعه کنید با وجود یک درخت کنار پر از تکه و نوارهای بسته به آن مواجه میشوید که از سوی حاجتخواهان بسته شده یا با شمعهای آبشدهای که برای دخیلی زیر آن روشن شده، روبهرو میشوید. همه اینها نشان از آن دارد که درخت کنار همچنان در میان اهالی بوشهر مقدس است. جالب است که در برخی از مناطق این استان به کُنار نیز «دار» میگویند.
در میان اهالی بوشهر، علاوه بر اینکه درخت کنار مقدس بوده و برای حاجتخواهی، حاجتخواهان بدان تمسک میجستند، آنها این درخت را سکونتگاه اهل «اوشون» (اجنه) نیز میدانستند. از همین روی، کسی اجازه سنگ انداختن به این درخت یا بریدن شاخهها یا کندن میوهها و برگهای آن را نداشت؛ چراکه به عقیده آنها، هر گونه آسیبی به کنار برابر بود با رفتار قهرآمیز اجنه با آدمها.
طبق باورهای مردم قدیم این منطقه، آدمیان شبهنگام بهویژه غروب نباید از کنار درخت کنار رد میشد. در برخی از روستاها، برخی از درختهای کنار به دار شیطانی شناخته میشدند و افسانههای متعددی که همگی برخاسته از ترس آنها در برابر ناشناختگیهای طبیعت بود، برای آن ساخته شده بود. برای مثال که میگفتند اگر شبهنگام زیر این درختان رد شوید ممکن است پای روی فرزندان اوشون بگذارید و آنها با کور کردن چشم یا لال کردن یا فلج کردن بخشی از بدنتان از شما انتقام خواهند گرفت و باورهایی از این دست که ریشه در خرافه داشت و البته در میان قدیمیها بسیار باوری محکم و پذیرفته شده بود. در این راستا، داستانهای زیادی هم در این منطقه وجود دارد که پرداختن به آنها مجال دیگری میطلبد.
بههر روی همین باورها بودند که زیرساخت فرهنگی این منطقه را شکل دادهاند. این باورها چنان به عمق و ژرفنای جامعه سنتی بوشهر رسوخ کرده که کتمان یا بیاعتقادی افراد به این باورها را تاب نمیآوردند؛ چراکه درخت کنار به مانند نخل جای پای محکمی در اسطورهها و افسانههای این سرزمین داشت و به جایگاه مقدسی رسیده بود تا جایی که کسی اجازه زیر سوال بردن تقدس آن را نداشت. در افسانههای این دیار، این درختان همچنین نقش حمایتگری هم داشتند. از همین روی است که در بسیاری از افسانههای و قصههای کهن جنوبی این درختان در بزنگاههای حساس یار و یاور قهرمان یا قهرمانان داستان بودند. از قصههای جنوبی که درخت در آن نقش ایفا کرده میتوان به افسانه هفت برار، سبزعلی قبا یا سبزقبا و… اشاره کرد.
در پایان این نوشتار یادآور میشود که شاید همه این خرافهها و باورهایی که نسبت به درخت در جامعه سنتی جنوب ایران بهویژه بوشهر رواج داشته، تلاشی برای حفظ این عنصر طبیعی حیاتی به منظور برکتبخشی به زیست آدمیان بوده باشد. امید میرود که در عصر حاضر انسانها بر اساس شناخت علمی و بیولوژیکی به درختان توجه کنند و در درختکاری و درختداری اهتمام لازم را برای داشتن زیستی باکیفیت و سالم به کار گیرند. قطعا جهان ما با درختان هم زیباتر و هم سالمتر خواهد بود. این افسانهها هم میتواند بهعنوان میراث فرهنگی دیرینه در اذهان ما زنده بمانند چراکه نیاکان ما به درختان بعدی انسانی بخشیده بودند چون زندگی خود را جدای از طبیعت و عناصر آن نمیدانستند.