گفتوگو با سیدقاسم یاحسینی درباب «مؤنث کردن» منابع مطالعاتِ زنانِ بوشهر؛
گفتمان حاکم بر تاریخنگاری، ندیدن زنان بوده است
الهام بهروزی
وقتی در کتب و منابع تاریخی که تاریخ و جغرافیای ایران و جنوب را در دورههای مختلف ترسیم کردهاند، مینگریم، با یک خلأ اطلاعاتی بارز در باب زنان یا طبقات فرودست جامعه مواجه میشویم. انگار که اینها، سوژههای دندانگیری برای مورخان مذکر یا مذکرپسند نبودهاند که به سادگی از کنار آنها عبور کردهاند. همین خلأ اطلاعاتی و منابعی موجب شده که نقش زن ایرانی در جامعه ایرانی از دوره باستان تا دورههای ابتدایی تاریخ و حتی قاجاریه و پهلوی آنگونه که باید مشخص و معلوم نباشد.
تنها آثار معدود و نادری وجود دارد که بهصورت جسته و گریخته در باب زن یا زنان ممتاز و شاخص ایرانی در عرصههای مختلف پرداخته شدهاند و در عموم متون تاریخی تنها در حاشیهنگاریها یا پاورقیها به زنان اشاراتی شده است که کشف آنها برای مورخان برابر است با مطالعات طولانیمدت و غور و تفحص در سفرنامهها و منابعی که گاه حتی به زبان فارسی هنوز ترجمه نشدهاند؛ اما قطعا مورخی که خواهان بازشناسی جایگاه زن ایرانی در تاریخ این سرزمین است، رنج این تفحص و جستوجو را به جان خریده و به دل سفرنامهها و منابع تاریخی میزند تا تاریخ در سایه و مبهم زنان ایرانی را کشف و ضبط کند. این مورخان همچنین به مطالعات باستانشناختی باستانشناسان از روی لوایح و کتیبهها پناه میآورند تا تاریخ پازلگونه زن ایرانی را به شکل ملموستری استخراج و دریافت کنند.
بیشک این کاری دشواری و حوصلهبر است که طاقت و توان بسیاری میطلبد تا بتوان سیمای مبهم و کتمانشده زن ایرانی را از دل متون تاریخی مذکرنویس بهشکل علمی و مستند و واقعگرایانهای بیرون کشید. در این زمینه، سیدقاسم یاحسینی، بسیار مصمم است. او که سالهاست در حین کند و کاو تاریخ از پایین و تاریخ تودهها، بازشناسی تاریخ زن ایرانی بهویژه جنوبی را بهطور جدی آغاز کرده و با انجام مطالعات گسترده و فراملی نقش موثری را در بازنمایی نقش و جایگاه زنان بهویژه زنان آوانگارد از عهد باستان تا کنون در تاریخ این سرزمین و حاشیه خلیج فارس بازی کرده است. او خوشبختانه در این زمینه به دستاوردهای سترگی هم دست یافته است و موفق شده سیمای زن جنوبی را در تاریخ ایران بازنمایی کند. هرچند خود او به این یافتهها قانع نیست و همچنان مشغول تفحص در متون باستانی و تاریخی دیگری است تا بتواند با قاطعیت بیشتری از زنان این منطقه بگوید و بنویسد.
یاحسینی که مطالعات مفصلی را در باب زنان جنوبی از عهد باستان تا امروز انجام داده است، خلأ اطلاعاتی در متون تاریخی را تعمدی میداند و بر این باور است که «تفکر و گفتمان حاکم بر تاریخنگاری و تاریخنگری، ندیدن زنان بوده و هنوز هم هست.» او مصر است که در حوزه مطالعات زنان باید به سمت مونث کردن متون تاریخی و کتبی حرکت کنیم. او که به تازگی چندین کتاب را در باب زنان تاثیرگذار بوشهری در حوزه آموزش، فرهنگ، درمان و … به پایان رسانده و در دست چاپ دارد، یک اثر منحصربهفرد و جامع و مفصلی را در خصوص زنان جنوب از عهد باستان تا کنون را در دست تدوین دارد که این اثر حکم دایرهالمعارف زنان جنوبی را خواهد داشت و منبع ارزندهای برای پژوهشگران حوزه زنان در آینده خواهد بود. خلأ اطلاعاتی در باب زنان در متون تاریخی و تاکید یاحسینی بر مونث کردن متون کتبی و تاریخی زمینهساز انجام گفتوگوی مفصلی با وی در این حوزه شد که در ادامه آورده میشود.
آقای یاحسینی! پیش از شروع بحث اصلی، اگر موافق باشید درباره کمبود و حتی در مقاطع بلندی، خلأ منابع درباب مطالعات تاریخی زنان در بوشهر، بپردازیم.
به موضوع مهمی اشاره کردید، چنانکه خودم در فصلی از کتاب «تاریخ از پایین» نوشته و تأکید کردهام، یکی از مشکلات تاریخنگاری و مطالعات این چنینی، کمبود و در موارد زیادی نبود منابع مطالعاتی است. اجازه بدهید این موضوع را کمی بیشتر توضیح بدهم.
بله، موافق توضیحات بیشتر همراه با ذکر مثال هستم.
حقیقت این است که تاریخ بشریت، از همان زمانی که در بینالنهرین و ایلام خط اختراع شد تا همین امروز، «تاریخ مُذکر» بوده است. نه اینکه زنان در جامعه حضور نداشته و کاری نمیکردهاند، بلکه به این دلیل واضح و در عین حال عجیب که بودند و گاه نقشآفرینی هم میکردند، اما به عمد نادیده گرفته میشدند و هنوز هم میشوند. چرا راه دوری برویم! مدتی است من در مراسم رونمایی کتابهای خانمها و آقایان شاعر و نویسندۀ بوشهر شرکت میکنم. نکتۀ آزار دهند برای من در این مراسم، نادیده گرفتن آشکار زنان و حضار مؤنث در چنین جلساتی است. حتی در یکی، دو مورد شاهد بودم، هنگام رونمایی یک کتاب خاص، شعر، داستان کوتاه یا رمان، نوشتۀ یک خانم، همسر محترم او رفته و از کتاب رونمایی کردهاست! هچنین بارها مشاهده کردهام که روی سن، یا جلو مجلس، صف طویلی از «آقایان» وجود دارد، اماگاه هیچ خبری از خانمها نیست؛ البته مدتی است برای خالی نبودن عریضه، یک خانم را هم میآوردند روی سن، اما کل مراسم مردسالارانه و مُذکر است!
یا چندی پیش، سالگرد سیامین سال تأسیس یک نهاد فرهنگی در بوشهر بود. مجلس شلوغی مرکب از تعداد قابل ملاحظهای از آقایان و خانمهای شاعر، نویسنده، محقق، استاد دانشگاه، روزنامهنگار و دیگر علاقهمندان به فرهنگ در این مجلس جمع شده بودند. تمام سخنرانان مرد بودند و موقع اهدای جوایز، حتی از یک زن که نیمی از مجلس را تشکیل میدادند، برای رفتن روی سن، دعوت نشد. وقتی هم من که از جمله سخنرانان همان جلسه بودم، به نادیده گرفتن زنان اعتراض کردم، مسوول محترم آن نهاد فرهنگی، با افتخار رو به من کرد و فرمود: «آقای یاحسینی، خوشبختانه ما فمینیست نیستیم!» و راست هم میگفت، چون در این سه دهه، حتی یک عنوان از آثار زنان محقق بوشهری را در نهاد فرهنگی تحت مدیریتشان چاپ و منتشر نکرده و برای یک چهره فرهنگی زن بوشهر، بزرگداشت نگرفته است!
وقتی در نیمه اول قرن بیست و یکم میلادی در بوشهر و بسیاری از شهرهای دیگر ایران چنین آشکارا، حضور و کنش زنان و دختران نادیده گرفته میشود، وضع در چهار هزار یا پانصد سال قبل، معلوم است که چه خبر بوده است! زنان به معنای واقعی کلمه، «نیمه پنهان» جامعه و تاریخ بشری بوده و هنوز هم در برخی جاها هستند. وقتی شما پدیده یا شخصی ر ، به عمد یا سهوا نمیبینید و به رسمیت نمیشناسید، روشن است که در تواریخ رسمی و حتی غیررسمی نیز خبری از آنان نیست و نخواهد بود. من بر این ادعا هستم که مردها در طول تاریخ، آشکارا و البته به عمد، زنان را در قالب کنشگر و نقشآفرین ندیدهاند. البته استثناهایی هم در این باب وجود دارد، اما به قول علمای اصولی. استثنا نقیض قاعده نیست. تفکر و گفتمان حاکم بر تاریخنگاری و تاریخنگری، ندیدن زنان بوده و هنوز هم هست.
شما به الواح خوانده شده ایلامی در تخت جمشید بنگرید، صدها زن کارگر و کارفرما و… وجود داشتهاند که هزاران سال ما هیچ خبر و گزارهای از وجود و حضور آنان نداریم. در تاریخ ایران باستان مثلاً شجاعت و نقش سردار مردی چون «آریوبرزن» بُلد و برجسته شده و در کتابهای درسی مدارس و حتی در قالب رمان، دربارهاش نوشتهاند، اما ما ایرانیان تا چند سال پیش تا چه اندازه خبر و اطلاعاتی درباب فرمانده نظامی سرکار خانم آرتمیس، فرمانده یکی از ناوهای نیروی دریایی و ناوگان هخامنشی، داشته و داریم؟ چند قصه یا رمان تاریخی درباره او نوشته شده است؟ (اخیراً، ۱۳۹۸، دیدم خانم مریم کاظمی یک قصه واره به نام «آرتمیس» درباره این خانم فرمانده و نظامی نوشته و منتشر کرده است.) بنابراین به خاطر بافت تاریخ مکتوب مُذکر، مورخ و مطالعهکننده تاریخ زنان با کمبود و نبود شدید منابع روبهروست.
برای حل این مشکل یا تقیضه تاریخی چه باید کرد؟
در مطالعات جدید زنان اصطلاحی رایج شده با عنوان «مونث کردن منابع»؛ یعنی مورخ و محقق تاریخ و کُنش زنان، باید در لابهلای متون تاریخی، الواح، کتیبهها و انواع و اقسام منابع کتبی و مادی تاریخی موشکافانه و با دیدی ذرهبینی بگردد تا شاید مطالبی در این باب به دست آورد یا حتی حدس بزند. در موارد زیادی هم چیزی به چنگ مورخ و محقق نمیآید.
همین کمبود شدید منابع باعث شده تا تاریخنگاری و مطالعات زنان در ایران و البته شهرهای مختلف کشور، همچنان نحیف و کم جان باقی بماند؛ اما فکر میکنم، زمان مونث کردن منابع و به حرف درآوردن متون، فرارسیده و روشهایی چون هرمنوتیک و منابع باستانشناختی و مطالعات انسانشناسی فرهنگی نیز میتواند در این مورد خاص به یاری محققان مطالعات زنان بیاید. مثلاً با خوانده شدن الواح تخت جمشید، ما امروزه اطلاعاتی نو، دقیق و منظمی درباره حال و روز زنان منطقه فارس در عصر هخامنشیان داریم که تا پنجاه، شصت سال پیش به مُخیلۀ ما هم خطور نمیکرد. چنانکه در جای خودش خواهم گفت، در لابهلای همین متنهای خوانده شده الواح تخت جمشید، به طور جسته و گریخته، اطلاعاتی درباره وضعیت اقتصادی و کار زنان در استان امروزی بوشهر نیز به دست آمده که برای مورخی چون من که با حساسیت و کنجکاوی دنبال چنین منابع و اطلاعاتی هستم، هیجانانگیز است!!
بهترین روش کار برای تهیه منابع یا به قول شما «مؤنث کردن منابع» چیست؟
خوب مطالعات تاریخی زنان در ایران و بوشهر، بسیار دشوارتر است تا مثلا مطالعات زنان از قاجار تا امروز. محقق میتواند با استفاده از روش تاریخ و خاطرات شفاهی و روش پیمایشی، کلی اطلاعات ناب و روایت ناشده درباب انواع و اقسام مسائل تاریخی مربوط به زنان در این مقطع، قاجار، پهلوی و روزگار خود ما، به دست آورده و مورد تجزیه و تحلیل و نقادی قرار بدهد، اما مشکل تاریخ شفاهی این است که مورخ شفاهی حداکثر تا صد سال پیش ممکن است عقب برود و مثلاً درباب زنان در عصر ساسانیان یا حتی سامانیان و صفویه، استفاده از چنین روشی غیرممکن است، مورخ برای مطالعات در آن مقطع، ناچار است از روشهای دیگر که یکی از آنها همین مونث کردن منابع است، سود ببرد.
یعنی میتوان امیدوار بود که تا چند دهه آینده فرضاً ما شاهد نگارش یک کتاب دقیق، علمی و مفصل درباره حال و روز زنان بوشهری در عصر باستان باشیم؟
بله من خیلی در این زمینه خوشحال هستم. یادمان باشد که مثلاً تا قبل از انقلاب بهمن ۱۳۵۷، میزان اطلاعات ما از بود و باش زنان در عصر ایلام یا ساسانیان در بوشهر، چیزی حدود صفر بود، اما در پرتو ترجمه چند متن مهم تاریخ و باستانشناسی ایلام یا خوانش متون الواح تخت جمشید و البته تلاش چند مورخ محلی و پژوهشگر زنان در بوشهر، ما امروزه کلی اطلاعات در این باره خاص داریم. من امیدوارم با حفاریهای علمی در شبه جزیره بوشهر، خواندن و تحلیل تمام الواح تخت جمشید و همچنین کشف منابع تصادفی که تا امروز بر ما مکشوف نشده، وضعیت مطالعات تاریخی مربوط به زنان بوشهر در عهد باستان، بهتر، علمیتر و دقیقتر بشود.
تا آن موقع چه باید کرد؟
باید مرتب خودمان و اطلاعات تاریخی و باستانشناختیمان را بهروز کنیم، با استفاده از علوم انسانی و حتی علوم طبیعی و دقیقه، مواد و منابع موجود را مؤنث کنیم و افقهای تازهای پیش روی خودمان بگشاییم. از خطا کردن، کهنه شدن و تحلیلهای خطا، هراسی نداشته باشیم. در تاریخ علم، هیچ داده، تحلیل و فکتی، جاودانه نیست. علم چونان رودخانۀ خروشانی است که به قول پروتاگوراس، دو بار نمیتوان در آن شنا کرد، خصوصاً اکنون که انسان به کامپیوتر و هوش مصنوعی نیز مجهز شده و معجزاتی میتواند بکند که حتی در فکر و اندیشه نسل پیش هم خطور نمیکرد.
درباب «مؤنت کردن» منابع مایلم کمی بیشتر توضیح بدهید.
ببینید در علم شناخت روشن شده که آدمی معمولاً دنبال چیزی است که در جستوجوی آن است. مثلاً محققی را در نظر بگیرید که به دنبال نقش غذا در تاریخ استان بوشهر است. او همه منایعی را که جستوجو میکند، «غذایی» میبیند! همین روزها که من دارم با شما صحبت میکنم، کتابی در دست نگارش دارم درباره تاریخ قهوه و چای در بوشهر. طبیعی است من تمام منابعی را که مورد استفاده قرار میدهم، از زاویه وجود یا نبود اطلاعاتی درباب قهوه و قهوهخوری در بوشهر متمرکز است. من برای این کار به حدود شصت سفرنامه ایرانی و خارجی رجوع کرده و «متون قهوهای» آنها را بیروننویسی و فیشبرداری کردهام. میتوان به شوخی گفت، چنین کاری قهوهای کردن منابع است!
در مورد مؤنث کردن منابع نیز موضوع چنین است. باید عینک مردسالاری را از چشم برداشت، با نگاه بود و باش و نقش زنان، متون کتبی، خاطرات شفاهی و منابع مادی تاریخ را جستوجو کرد و یافت یا حتی بینالسطور و سفیدها را خواند و به حرف آورد.
یک مثال عینی میزنید؟
شما ممکن است برای خواندن فاتحه به قبرستان بروید. معمولی اگر بروید، فاتحه خواندن است و بس! اما اگر قرار باشد قبرستان را مؤنثانه ببینید، به قبرهای زنان، نام آنان، تاریخ تولد و مرگز و حتی نوع مطالبی که روی سنگ قبر زنان است و تفاوت آن با سنگ قبر مردها، دقت میکنید. با همین دقت اولیه، یک عالمه دانش ناب تاریخی فراچنگتان خواهد آمد. مثلاً چرا در تمام سنگ قبرها، هیچ نامی از مادر صاحب قبر نیست و فقط نام پدر آمده است؟ یا مثلاً میخواهید ببینید پررواجترین اسم در فاصله ۱۳۰۰ تا ۱۳۵۷ در سنگ قبرهای زنان یک قبرستان، چه اسمی است؟ با این روش، یکی از منابع مادی تاریخ را که قبرستان باشد، مؤنث کردهاید. من چند سال پیش، مطالعهای در باب چاپ عکس زنان روی اعلامیههای ترحیم و حتی سنگ قبرها در بوشهر انجام دادم که در قالب یک مقاله آن را منتشر کردم. این مونث کردن مثلاً اعلامیۀ ترحیم است!
مثال دیگری ممکن است بزنید؟ مثلاً چگونه مؤنث کردن منابع کتبی و تاریخی!
مثال فراوان است. اجازه بدهید در مورد بوشهر خودمان متمرکز بشوم. شما کتاب «فارسنامۀ ناصری» را در نظر بگیرید. دهها مورخ و پژوهشگر بوشهری از این اثر ارزشمند میرزاحسن حسینی فسایی استفاده کردهاند؛ اما اگر محققی فقط دنیال رد پای زنانی که به بوشهر آمده یا زنان بوشهری باشد، دست خالی برنمیگردد! این مؤنث کردن فارسنامه ناصری است! یا چند سال پیش و اوایل انقلاب، حوالی سال ۱۳۶۱، شادروان علیاکبر سعیدی سیرجانی کتابی با عنوان «وقایع اتفاقیه؛ گزارشهای خفیهنویسان انگلیس در اواخر عهد قاجار» کشف و منتشر کرد. اگر محققی با نگاه مطالعات زنان، نسوانیات این کتاب را بیرون بکشد، تنظیم کند، دستهبندی و تحلیل کند، این کتاب را از دیدگاه فمنیستی «مؤنث» کرده است! به همین سادگی.
ممکن است تعریف مشخصی از «مؤنث کردن منابع» بدهید؟
این سینا، فیلسوف بزرگ ایرانی و عالم اسلام، کتابی درباب تعریف و حدود آن دارد. در آن کتاب میگوید که مشکلترین کار، دادن یک تعریف جامع و مانع است!استاد داریوش آشوری کتابی درباره تعریف فرهنگها دارد که حدود صد و پنجاه تعریف از فرهنگ را گردآوری و ترجمه کرده است، با وجود این، هیچ کدام از علمای جهان، هنوز هم اجماعی عام درباب همین یک مفهوم به ظاهر ساد و و بسیار کاربردی «فرهنگ» ندارند!
من اگر بخواهم در وسیعترین و فراگیرترین شکل ممکن «مؤنث کردن منابع» را تعریف کنم، میگویم هرگونه نگاه، رویکرد و گرایش زنانگارانه به متون، پدیدهها، رفتارها، فرهنگها و تمدنها را میتوان مؤنث کردن منابع نامید یا تلقی کرد. این نگاه ممکن است از سوی محقق زن باشد یا مرد! مهم نوع نگاه و فلسفۀ پشت نگاه است که زنانهگر باشد!