توانمندی های بانوان در نسل های جدید
دکتر شبنم آفرین
چندی پیش سخنران چند گردهمایی بودم که برگزارکنندگان آنها عمدتا از بانوان جوان و البته تحصیل کرده بودند. بانوانی که به دنبال ثبت نشان های تجاری خود بوده و هر یک در حوزه ای فعالیت جدی داشتند. آنچه بیش از پیش برایم جالب توجه بود تفاوت معنادار ظاهری آنها و ممارست شان در رشد و ایجاد ارتباط با همدیگر بود که شعف مرا برای همراهی شان چند برابر میکرد. زیرا آنچه از بانوان در دهه های ۶۰ و ۷۰ به یاد دارم، موفقیتشان صرفا در استخدام شدن یک سازمان دولتی و قبولی در کنکور نفس گیر آن دوره و قبولی در رشته های تعریف شده بود. زمانی که خندیدن، بلند صحبت کردن ضد ارزش و ساده پوشی، آرام بودن و اعتراض نکردن از ارزش ها بود و معیارهای دختر خوب در جامعه متفاوت تر بود اما در حال حاضر گاهی دانشجویانم را می بینم که در دوران دانشجویی به دنبال کسب مهارتهای جانبی بوده و دیگر تک بعدی رفتار نمی کنند و برای ارتقای موقعیت خود تلاش کرده و شغل دانشجویی برایشان در حیطه علاقمندی هایشان است نه صرفا منشی یک اداره بودن! …..
باید اذعان داشت که آنها به این آگاهی از پتانسیل های خود رسیده اند که دیگر یک زن نامرئی نباشند، آنها اصطلاح زنانگی جاودان که در برخی از آثار نیچه به چشم می خورد و اشاره بر این دارد که _سرنوشت زنان در طبیعت نوشته شده و از پیش تعیین شده است و زنان هیچ نقشی در تعیین یا تغییر سرنوشت خود ندارند و خودشان سرنوشت شان را نمی سازند و فقط دنیایی را که در آن جایگاه ایشان از پیش تعیین شده است، زینت می دهند یا آلوده می سازند را_ به نقد می کشند.
آنها در پی این هستند تا امکاناتی را فراهم سازند که بتوانند خودشان را تعریف کنند و ارزش های خاصشان را شکل دهند و صدای خود را در عرصه های سیاسی، اجتماعی، هنری، علمی و فرهنگی به گوش دیگران برسانند. آنها به دنبال خلق جامعه ای هستند که فضایل و ارزشمندی های خاصشان را به رسمیت شناخته و به آن احترام بگذارد. در این راه از بسیاری تابوها، تفکرات و باورهایی که منشعب از اعتقادات و تعصبات مردسالارانه بوده و قرن ها زنان را سرکوب کرده عبور می کنند.
در برخورد با دختران نسل های جوان تر بسیار شاهد هستم که تلاش می کنند تا سکوت نکنند زیرا می دانند خطر سکوت، خطر از دست دادن همه چیز است. آنها دیگر اسطوره ناتوانی نیستند و به راحتی دیدگاه مونترلان که ادعا می کند زن عبارت است از شب و تاریکی و بی نظمی را نادیده می گیرند زیرا خود را از ظلمت تشنج آوری که زن را جنس دوم میدانست نجات داده اند. البته باید اذعان داشت که نمی توان انتظار داشت که سنت های هزاران ساله یکباره دستخوش تحول گردند، چه بسا در این صورت بسیاری از ارکان می لرزند و از هم فرو می پاشند ولی این را هم باید در نظر داشت که حرکت لاک پشتی و یکی به میخ و یکی به نعل هم همیشه راهکار مناسبی نبوده و این فرایند را به تعویق می اندازد. اما خوشبختانه امروزه با وجود ارتباطات بسیار و رسانه های جمعی تبادل دانش به طرز شگرفی سرعت پیدا کرده و می توان در هر حوزه ای به اطلاعات مورد نیاز دست یافت. جای بسی خوشحالی است که بانوان نسل های جدیدتر به این دانش و آگاهی دست یافته اند که اشتغال برای آنها صرفا مشاغل رده های پایین هرم شغلی نیست بلکه این پتانسیل را در خود می بینند تا از مدیران رده اول باشند و تیمی هدفمند داشته باشند انها می دانند که می توانند تصمیم ساز و یا تصمیم گیر حرفه ای شوند و جای خالی ظرافت های زنانه را در کارآفرینی و شرکت های نوپا و نوآور پر کنند. آنها به این نکته واقف هستند که در کنار هویت اجتماعی شان می توانند همسر و مادری آرامش بخش باشند چون توانمندی لازم برای ایجاد تعادل در این حوزه ها را دارند. آنها با تلاش برای اثبات توانایی هایشان از نیروی بزرگی که خداوند در درونشان نهفته استفاده می کنند و همگام با مردان در کسب موقعیت های متعالی تلاش می کنند. در عین حال به خوبی می دانند که هنوز بسیاری از بسترها فراهم نیست تا بتوانند جایگاه خود را در جامعه به منصه ظهور بگذارند اما می کوشند تا خود را اثبات کنند و در این مسیر هر روز با سلاح دانش و تجربه و آگاهی خود را توامندتر می کنند زیرا می دانند که آنچه شکستی عظیم به نظر می آمد چیزی بود که جرقه موفقیت را زده پس برای شکوفایی و کامیابی هر چه بیشتر از هم حمایت می کنند زیرا در این مهم شکی نیست که هر فردی تنها خودش می تواند رویاهایش را تحقق بخشد نه شخص دیگری ….
قطعا با این باور و ذهنیت و نیز با تربیت فرزندانی که درک درستی از توانمندی انسانی دارند خواهند توانست جامعه ای بدون سوگیری و جهت گیری های جنسیتی و بر مدار شایستگی و بر اساس اصول انسانی بسازند و بسترهای رشد و پیشرفت کشور را بیش از پیش رونق بخشند.