- هامون ایران - https://www.hamooniran.ir -

زنانگی در شعرهای فروغ فرخزاد و رمان چراغ‌ها را من خاموش می‌کنم

زنانگی در شعرهای فروغ فرخزاد و رمان چراغ‌ها را من خاموش می‌کنم

 

حلیمه آذریون
دانشجوی کارشناسی ارشد زبان و ادبیات فارسی

 

 

 

در این مقاله به بررسی ابعاد زنانگی در عشق در آثار فروغ فرخزاد و شخصیت کلاریس در رمان “چراغ‌ها را من خاموش می‌کنم” اثر زویا پیرزاد می‌پردازد. در این بررسی، هدف اصلی تحلیل نحوه‌ی ابراز عشق و چالش‌های مرتبط با آن در دو بستر متمایز است. شعرهای فروغ که به‌طور مستقیم و شجاعانه به احساسات و عواطف زنان می‌پردازد، و رمان زویا پیرزاد که در آن عشق پنهان و فشارهای اجتماعی به تصویر کشیده می‌شود.

 


زنانگی و چالش‌ها در “چراغ‌ها را من خاموش می‌کنم”

در رمان “چراغ‌ها را من خاموش می‌کنم”، کلاریس شخصیت اصلی با چالش‌های اجتماعی و فردی خود دست و پنجه نرم می‌کند. عشق در این رمان نه تنها به عنوان یک احساس، بلکه به عنوان یک عامل تعیین‌کننده در انتخاب‌ها و سرنوشت شخصیت‌ها عمل می‌کند. این رمان به بررسی تضادها و تناقض‌های عشق و زندگی زنان می‌پردازد.


عشق و زنانگی در شعر فروغ فرخزاد:
تابوشکنی: فروغ فرخزاد، شاعری خلاق و تابوشکن، با نگاهی عمیق به عشق و زنانگی، به بررسی احساسات و چالش‌های زنان در جامعه‌ای سنتی می‌پردازد. عاطفه زنانه فروغ، نقشی اساسی در شکل‌گیری تفکر و نگرش فروغ ایفا کرد که در این شعر به خوبی بازنمایی شده است:

تمام روز در آیینه گریه می‌کردم
بهار پنجره‌ام را
به وهم سبز درختان سپرده بود
تنم به پیله تنهاییم نمی‌گنجید
و بوی تاج کاغذیم
فضای آن قلمرو بی‌آفتاب را
آلوده کرده بود …

عریانی در شعرهای او، نه تنها به معنای فیزیکی بلکه به معنای عاطفی و روانی است. با استفاده از زبانی قوی و استعاره‌های زیبا، فروغ شعر خود را عریان می‌کند و به جستجوی هویت و معنای عشق می‌پردازد. این ترکیب از تابوشکنی و جستجوی هویت، فروغ را به یکی از مهم‌ترین چهره‌های ادبیات زنانگی در ایران تبدیل کرده و تأثیر عمیقی بر نسل‌های بعدی شاعران و نویسندگان داشته است.


عشق و زنانگی کلاریس

کلاریس، مادر سه فرزند و همسر یک کارمند است که زندگی روزمره‌اش تحت تأثیر مسئولیت‌های مادری و شوهری قرار گرفته است. او هر روز صبح زود از خواب بیدار می‌شود تا فرزندانش را آماده کند و به مدرسه بفرستد. پس از آن، وظایف خانه‌داری و کارهای روزمره‌ای چون پخت و پز و تمیزکاری را انجام می‌دهد. با این حال، در عمق وجودش، او احساس می‌کند که بخشی از هویت و زن بودنش را گم کرده است.
روزی در حین خرید در فروشگاه محلی، با مردی آشنا می‌شود. او همسایه جدیدی است که به محله‌ی آن‌ها نقل مکان کرده و ظاهری دلنشین و دوستانه دارد. او به عنوان یک هنرمند، از نظر کلاریس جذاب و متفاوت است.
با گذشت زمان، کلاریس و مرد همسایه به هم نزدیک‌تر می‌شوند. آن‌ها به تدریج دوستان خوبی می‌شوند و از یکدیگر حمایت می‌کنند.
احساسات عمیقی در دل کلاریس به‌وجود می‌آید. او متوجه می‌شود که عاشق او شده است. این عشق برای او به‌عنوان یک زن، نه تنها یک نیاز عاطفی است بلکه به‌عنوان یک جستجو برای هویت و خودشناسی نیز به شمار می‌رود. کلاریس درمی‌یابد که عشق به مرد همسایه، تجلی زنانی‌اش است که در اوج مسئولیت‌ها و چالش‌ها، هنوز هم توانایی عشق ورزیدن و جدی گرفتن احساسات را دارد.
اما این احساسات عاشقانه باعث ایجاد تضاد در زندگی کلاریس می‌شود. او میان عشق به آرتور و وفاداری به خانواده‌اش دچار کشمکش است. در حالی که او به عشق و آزادی که در مرد پیدا کرده بود، وابسته می‌شود، همچنین ترس از عواقب این رابطه برای خانواده‌اش او را نگران می‌کند. در این زمان، کلاریس با چالش‌های بزرگی روبرو می‌شود؛ او باید تصمیم بگیرد که چه کسی را باید از بین عشق و مسئولیت‌های مادری و شوهری خود انتخاب کند.

 

سکوت و خودسانسوری کلاریس

شخصیت کلاریس در رمان “چراغ‌ها را من خاموش می‌کنم” اثر زویا پیرزاد، نماد زنی است که در دنیای سنتی و محدودکننده‌ی جامعه ایرانی، با چالش‌های عاطفی و اجتماعی مواجه است. کلاریس، با وجود عشق پنهانی به شوهر زن همسایه، احساساتش را در درون خود سرکوب می‌کند و به نوعی خودسانسوری دچار می‌شود. او در مواجهه با انتظارات اجتماعی، سکوت را به عنوان یک راه‌حل انتخاب می‌کند و این سکوت، به تنهایی و انزوا منجر می‌شود.
عشق او به‌عنوان یک احساس عمیق و در عین حال گناه‌آلود، او را در یک کشمکش درونی قرار می‌دهد. کلاریس در تلاش است تا میان خواسته‌های قلبی‌اش و فشارهای اجتماعی تعادل برقرار کند، اما به دلیل ترس از قضاوت و عدم پذیرش جامعه، به ابراز احساساتش نمی‌پردازد. این خودسانسوری و سکوت، نه تنها به احساسات او آسیب می‌زند، بلکه هویت او را نیز تحت تأثیر قرار می‌دهد.

 

تفاوت‌های کلاریس و فروغ

شخصیت کلاریس در رمان “چراغ‌ها را من خاموش می‌کنم” اثر زویا پیرزاد و شخصیت فروغ فرخزاد به عنوان یک شاعر، هر دو نماینده‌ی زنانگی و چالش‌های آن در جامعه ایرانی هستند، اما از جنبه‌های مختلفی متفاوت‌اند. زندگی کلاریس در یک جامعه‌ی سنتی و محدودکننده شکل می‌گیرد. او با انتظارات اجتماعی و خانوادگی مواجه است و در تلاش است تا بین عشق و مسئولیت‌هایش تعادل برقرار کند. کلاریس به نوعی نماینده‌ی زنان خانه‌دار است که در چهارچوب‌های اجتماعی محصور شده‌اند.
فروغ فرخزاد به عنوان یک شاعر، در تلاش است تا با شعرهایش به نقد جامعه و هنجارهای آن بپردازد. فروغ به عنوان یک چهره‌ی ادبی مستقل، به موضوعات عمیق‌تر و پیچیده‌تری چون هویت، عشق و آزادی فردی توجه دارد.
کلاریس به خودسانسوری و سکوت دچار است. احساسات و عشقش را در درون خود پنهان می‌کند و به دلیل ترس از قضاوت، به ابراز آن‌ها نمی‌پردازد. این سکوت و پنهان‌کاری او را به انزوا می‌کشاند. برعکس، فروغ با شجاعت و صراحت احساسات و تجربیات خود را در شعرهایش بیان می‌کند. او از زبان و استعاره‌های قوی استفاده می‌کند تا عشق و زنانگی را به تصویر بکشد و به نقد محدودیت‌های اجتماعی بپردازد.


تجربه‌ی عشق کلاریس

عشق او به شوهر زن همسایه به عنوان یک احساس گناه‌آلود و پنهانی در نظر گرفته می‌شود. او در این عشق به نوعی وابستگی و آسیب‌پذیری عمیق دچار است، اما نمی‌تواند به آن عمل کند.
عشق فروغ در اشعار او به عنوان یک تجربه‌ی عمیق و چندوجهی مطرح می‌شود. او به بررسی عشق به عنوان یک منبع الهام و همچنین چالش‌های آن می‌پردازد و احساساتش را با جسارت بیان می‌کند.

 

برخورد فروغ فرخزاد در شعر و راوی رمان “چراغ‌ها را من خاموش می‌کنم”

– فروغ در شعرهایش به‌طور صادقانه و عمیق به بیان احساسات می‌پردازد. او عشق را به‌عنوان یک تجربه واقعی و انسانی توصیف می‌کند که می‌تواند هم لذت‌بخش و هم دردناک باشد.

– دوگانگی عشق و آزادی: او به تضاد میان عشق و آزادی توجه دارد. در شعرهایش، عشق معمولاً با احساس وابستگی و محدودیت همراه است، ولی او در جستجوی هویتی مستقل و آزادی در عشق است.

 

برخورد راوی رمان “چراغ‌ها را من خاموش می‌کنم”

– تردید و احساس گناه: راوی رمان، کلاریس، با تردید و احساس گناه در مواجهه با عشقش روبرو است. او در تلاش است تا بین احساساتش و انتظارات اجتماعی و خانوادگی تعادل برقرار کند.
– کلاریس در مسیر عشق خود به جستجوی هویت و خودآگاهی می‌پردازد. او در مواجهه با چالش‌ها و محدودیت‌های اجتماعی، به دنبال یافتن پاسخ‌هایی برای سؤالات درونی‌اش است.
– راوی با تضادهای داخلی زیادی مواجه است. او همزمان به عشق و وابستگی عاطفی نیاز دارد و از طرفی به آزادی و استقلال نیز اهمیت می‌دهد. این تضادها به خلق لحظات تنش‌زا و عاطفی در داستان منجر می‌شود.


زنانگی فرخزاد در شعر

شعر “اگر به خانه من آمدی برای من ای مهربان چراغ بیاور” از فروغ فرخزاد ابعاد مختلفی از زنانگی را به تصویر می‌کشد. در این شعر، زنانگی او را می‌توان در جنبه‌های زیر بیان کرد:

نیاز به عشق و محبت
– فروغ در این شعر به‌وضوح نیاز عاطفی و احساسی خود را بیان می‌کند. او از محبوب خود می‌خواهد که چراغی بیاورد، که نماد حضور عشق و محبت در خانه و زندگی اوست. این نیاز به عشق و ایجاد پیوند عاطفی نشان‌دهنده‌ی یکی از اصول اساسی زنانگی است که تمایل به برقراری ارتباط عمیق و نزدیک دارد.

آرزو برای روشنی و خوشبختی
– درخواست برای “چراغ” و “دریچه” به‌عنوان نمادهایی برای روشنی و دید وسیع، معرف آرزوی عمیق او برای خوشبختی و زندگی مثبت است. زنانگی در این زمینه به معنای جستجوی زندگی خوشایند و توسعه فردی از طریق محبت و خوشبختی است.


احساساتی عمیق و صمیمی
– شعر نشان‌دهنده‌ی احساسات عمیق و صمیمی فروغ فرخزاد به عنوان یک زن است. او با جسارت ابراز نیازها و خواسته‌های خود، به نمایش و بیان حس زنانگی و حساسیت‌های ناشی از آن می‌پردازد. این صراحت در بیان احساسات و خواسته‌ها، علامت قدرت و شجاعت زنانگی اوست.