- هامون ایران - https://www.hamooniran.ir -

تجربه بزوس و جوان ایرانی | یادداشتی از دکتر سید رضا شاکری

تجربه بزوس و جوان ایرانی

 

دکتر سید رضا شاکری

 

جف بزوس رییس و مالک آمازون است. آمازون بزرگترین فروشگاه اینترنتی جهان، چند ملیتی و مستقر در آمریکا در حوزه تجارت الکترونیک است.جف به واسطه همین شرکت که خود سهام دار اصلی آن است، در شمار چند ثروتمند بزرگ دنیا می باشد‌.
منظور از این نوشتار تایید کارکرد و فعالیت آمازون و رییس آن نیست. بالاخره این شرکت در چارچوب قواعد و قوانین نظام سرمایه داری امکان رشد و موفقیت دارد و در این نظام اخلاق و عدالت همواره در خطر تعرض و زوال قرار دارد و همین چند سال پیش بود که خبرهای مستند در باب وضعیت رقابت وحشیانه برای کار در آمازون در رسانه ها درز کرد و البته جف بزوس موضوع را تایید نکرد ولی قول داد از جنبه های انسانی مراقبت بیشتری کند.
یادداشت حاضر در باره جنبه مثبت حرکت، انگیزه ها، رشد و بالندگی شخصیت بزوس در رسیدن به جایگاه مدیریتی و شناخت قوانین زندگی و موفقیت در فضای کسب و کار و از یک نگاه ویژه شناخت درست جف بزوس از توان و استعداد خویش و بخصوص درک سرعت و منطق کار و پیشرفت است. او هنگامی که سوار بر هواپیما بود و از روی آمازون پرواز می کرد در اندیشه نام شرکت خود بود و پس از چند نام به آمازون رسید و آن را برگزید. در موفقیت جف چند قانون مهم دخیل است یکی قانون بی آهی یا گریز از حسرت بر دل‌، دوم قانون جوجه تیغی و.‌‌..
آنچه برای جوانان امروز سرزمین ما و پدران و مادرانی که جوان پسر و دختر دارند، مفید و ضروری است آگاهی یافتن از قدرت ویژه انسان در فایق آمدن بر محدودیت ها با شناخت و عمل به هنگام و خطرپذیری درست و حساب شده است.
در اینجا می خواهم به چیزی اشاره کنم که خود بزوس یکی از علل اصلی موفقیت خویش می داند. آن نه پول است، نه سرمایه نه رانت و نه تبار و ارث و میراث‌. جف در مصاحبه ای می گوید که مطالعه ده کتاب در موفقیت او تاثیر بسزایی گذاشته است. نخستین آنها کتاب رمانی است نوشته یک انگلیسی ژاپنی تبار به نام کازوئو ایشی گورو‌.نام اصلی کتاب با انگلیس remains of the day است که در ایران با نام بازمانده روز به قلم نجف دریابندری به استادی و روان برگردان و در انتشارات کارنامه چاپ ونشر شده و تنها عنوان فارسی آن گویای محتوا نیست. فیلم ساخته شده براساس این رمان به کارگردانی جیمز آیوری و با بازی تحسین برانگیز آنتونی هاپکینز با نام بقایای روز در سال ۱۹۹۳ ساخته شد‌. به نظرم هر دو عنوان فارسی انتخاب شده برای کتاب و فیلم، معنای کتاب و بخصوص درسی را که بزوس از مطالعه این کتاب گرفته اصلا نمی رساند‌‌. من عنوان درست برای کتاب را “ته مانده روز” می دانم که به مسئله ای که در ادامه بدان می پردازم مربوط می شود. 

از نظر بزوس مهمترین درسی که از خواندن رمان ته مانده روز باید گرفت، توجه به قانون “بی آهی” یعنی جلوگیری از ایجاد “حسرت” در زندگی و کار است. و ایشی گورو در این رمان می خواهد بگوید اگر حسرت روی دست کسی ماند هیچ کاری برایش نمی توان کرد و هر مقدار حسرت های یک فرد بیشتر شود، موفقیت هایش کاسته خواهد شد و فرصت های بعدی را از دست خواهد داد‌. دشوارترین جنبه حسرت به دل شدن، ارتباط آن با زمان است و زمان با عمر و بخصوص دوره جوانی پیوند می خورد. وقتی تکه ای هرچند کوچک از زمان از دست برود، حسرت نتیجه آن است.
رمان ته مانده روز، در دوره پس از پایان جنگ جهانی اول در باره استیونز، یک پیش خدمت با وفا، وظیفه شناس و بسیار جدی در عمارت بزرگ یک لرد انگلیسی است‌. او آن قدر در انجام وظایف خود و خدمت هرچه تمام تر به ارباب غرق است که به پیرامون خود نمی تواند نگاه کند و فرصت های اندکی که برای عشق و دوستی به او دست می دهد، جملگی فدای وظیفه شناسی تک بعدی او می گردد. در این وفاداری افراطی عشق نخستین و ارزشمندترین چیزی است که قربانی شده و به حسرت تبدیل می گردد. او در این مسیر و با این سبک زندگی، سبب می شود تنها مستخدم زنی که در این عمارت عاشق او بوده(میس کنتین) را از کار اخراج کند. به هنگام پیری و بازنشستگی تصمیم می گیرد به مناطق مختلف انگلیس سفر کند و اتفاقا پیدا کردن آن زن او را به این کار بر می انگیزد‌. گویی میس کنتین گمشده ای در درونش استیونز است. او تنها یک بعد ازظهر کوتاه فرصت دارد تا او را بیابد. در این مدت او به خود می آید و همه فرصت های از کف رفته را که در طی یک عمر وظیفه شناسی نامتوازن تبدیل به آه و حسرت شده، مرور می کند. ته مانه روز اشاره به آخرین لحظه هایی است که او می تواند به عشق نگاهی داشته باشد: نگاهی پیر و خسته و ناتوان و البته بی سرانجام.
رمان ایشی گورو در دوره جوانی توانست الگویی سرشار از تلنگر و هشدار برای جف بزوس شده و او را در مسیر موفقیت بیاندازد. از نظر بزوس هر جوانی که حسرت هایش کمتر باشد به همان میزان موفقیت هایش بیشتر خواهد بود. این رمان امروزه به درد چون منی که سن و سالم رفته و در آستانه ی پیری ام، دردی دوا نمی کند. در واقع رمان مد نظر برای فرزندان جوان خوب است و نه برای والدین.
رمان ته مانده روز را باید در اوج جوانی خواند و بدان اندیشید و از چنین تقدیری ترسید. جوان امروز ایرانی باید رمان را بخواند و پس از آن برنامه ریزی کند تا در طی زمان و مراحل مختلف زندگی و کاری از حسرت ها جلوگیری کند و قانون “بی آهی” را تحقق بخشد.
به امید روزهایی که جوانان ایران حسرت هایی هرچه کمتر داشته باشند.