از شبکه ارتباطات شهری تا قدرت هویت شهروندی
پژوهشی در باب موانع تحقق شعار “شهرخوب، شهروند خوب” در شهر بوشهر
اسماعیل حسام مقدم
آذرماه ۱۳۹۰
مقدمه:
مهم ترین واقعه ای که در روند اجتماعی زندگی ایران در طول قرن بیستم اتفاق افتاده است، تغییر شیوه زیستی مردم کشور برای تبدیل شدن آن از روستانشینی وکوچ نشینی (که اکثریت مطلق جمعیت درابتدای قرن بیستم درآن وضعیت قرار داشتند) به شهرنشینی بالای ۷۰درصد درحال حاضر بوده و در این واقعه نیز، با نرخ رشدی به صورت شتاب زده در سال های آتی مواجه خواهیم شد. وجود بیش از ۷۰۰ شهر و پیش بینی کشوری با بیش ازهزارشهر در افقی بیست ساله، در صورتی که نتوان این شهرها را مدیریت کرد به معنی فرو افتادن در موقعیتی فاجعه بار از دیدگاه انسانی، شهری و زیست محیطی است. تغییر سبک زندگی در طول چهار دهه اخیر، تقریبا همیشه با افزایش میزان شهرنشینی و تغییر در اخلاق زیستی همراه بوده است: تغییر زیستگاه ها از خانه به آپارتمان، انباشتهای جمعیتی در شهرهای بزرگ،گسترش شگفت انگیز شمارخوردوهای شخصی در کنارگسترش ضعیف سیستم های حمل و نقل عمومی، بالا رفتن سطح استفاده از انواع دستگاه های انرژیبر در زندگی روزمره، … برخی از این تغییرات هستندکه نتیجه آن در ایجاد آلودگی های هوا، آب، خاک، … و نسبی نگری های اخلاق زیست شهری است. افزون بر این، جذابیت زندگی پر مصرف شهری، نه فقط به مهاجرت گسترده روستا- شهری دامن زده است بلکه مهاجرت ها را از شهرهای کوچک و متوسط به طرف شهرهای بزرگ نیز ایجاد کرده که این امر نیز که عموما به دور از مدیریت بوده و طرح های پیشین جامع و تفصیلی و غیره کمتر توانسته اند به حد قابل قبولی از اجرا برسند، هم از این رو نرخ جرائم، فساد و سایر آسیب های اجتماعی و فرهنگی نیز در شهرها دائما در حال افزایش است و باید برای آن چاره ای اندیشید زیرا با بزرگتر شدن هر چه بیشتر این شهرهاو افزایش شمار آنها ابعاد مسئله هرچه پیچیده تر و یافتن راه حل ها هرچه مشکل تر خواهند شد.(ر.ک. فکوهی، ناصر، انسان شناسی شهری، تهران:نی.) بالا رفتن درآمدهای عمومی مردم، هر چند به دلیل افزایش درآمدهای نفتی، امری انکارناپذیر است و یک قشر بزرگ “متوسط شهری / مصرف کننده” به وجود آورده که درحوزه فرهنگی نیز با گسترش “سرمایه فرهنگی” خود(آنگونه که پی یر بوردیو می گوید؛ ر.ک. بوردیو، پیر، تمایز، ترجمه حسن چاوشیان، تهران: ثالث) به شکل خاصی ازشهروندی و زیست شهری می گرایند، اما این اقشار در نهایت باز هم به دلیل سبک زندگی پرمصرف خود، قابلیت پایداری سیستم های شهری و شهروندی را کاهش داده و شانسی را برای برخورداری آیندگان از سیستمی بهتر کاهش می دهند.(به این وضعیت زیست شهری می توان در مقابل شهروندی، از واژه “شهرگرایی” یاد کرد.) از این رو بیهوده نخواهد بود که از پدیده شهرنشینی شتاب زده در ایران و سبک های زندگی همراهی کننده آن، به مثابه یکی از موانع اصلی در راه رسیدن به موقعیت شهروندی نام ببریم و روشن است که این امر درباره گسترش مفهوم شهروندی درخود شهرها دو چندان صدق می کند. پدیده ای که ذاتا آسیب زا و آسیب زدا بوده است، طبعا نمی تواند به مثابه راه حل و درمانی برای رسیدن به موقعیتی پایدار در زمینه شهری و حقوق شهروندی تبدیل شود. این پدیده زمانی ابعاد حادتر خودرا نشان می دهد که ما از یک سو شاهد «روستایی شدن» شهرها در معنای انتقال گروه بزرگی از رویکردهای روستایی به شهرها در قالب رفتارهای ناهماهنگ و آشتی ناپذیر با زندگی شهری هستیم (مثلا درمعضل روابط همسایگی) و از طرف دیگر شاهد حرکت معکوس شهرنشینان به سوی روستاها برای ایجاد نوعی پهنه های خاص برون شهری که سبک های زندگی شهری را حتی تا دورترین روستاها نیز منتقل می کنند. و این انتقال البته با درآمد نفتی و وصل شدن روستاها به شبکه برق و بودن در معرض رسانه ها، پیش از این نیزآغازشده و سبک زندگی روستایی را لااقل از لحاظ مصرف گرایی به زندگی شهرنشینان شبیه کرده است. آنچه در سال های گذشته با شروع برنامه هایی همچون «شهر سالم» و سپس توقف آن در ایران اتفاق افتاد در صورتی که به آسیب شناسی آن پرداخته شود، نشان می دهدکه لزوما از طریق برنامه ریزی های از بالا و اداری نمی توان گرهی از مشکلات روبه افزایش شهری ما باز کرد و باید برنامه با رویکردی از پایین به بالا و در سطح انجمن های مدنی شهروندی ازطریق تقویت آنها هدف توسعه پایدار شهری را دنبال کنند. لذا این پژوهش هدف خویش را در آسیب شناسی کردن شعار “شهرخوب، شهروند خوب” قرارخواهدداد و به دنبال “چشم اسفندیار” آن دست به پژوهشی مردم نگارانه در بندربوشهر خواهد زد.
شهر ایرانی: یک آسیبشناسی تاریخی
هرچند نگاهی به تاریخ معاصر ایران و کشورهای خاور میانه نشان می دهد که شهر نشینی سرنوشت تمام جوامع این منطقه بوده است و درکشور ما به دلیل درآمدهای نفتی و گازی، این فرایندشتاب بیشتری یافته است، اما نبایدفراموش کنیم که شهرنشینی لزوما به معنی زندگی بهتری برای مردمان این کشورها هست. تغییر شیوه های زندگی پیشین که اغلب مردم بر آنها اشراف داشته اند به شیوه های زندگی جدیدی که کمتر اشرافی برآنها وجوددارد، بیشترسرچشمه اشکال مختلف مسائل شهری و شهروندی است تا به وجودآمدن زندگی بهترو رفاه وآسایش و احساس امنیت بیشتری در شهرها. مدرنیته ایرانی که عمدتا در قالب مفهوم شهر و فضا در صدسال اخیر اتفاق افتاده است در بخش مادی خود یعنی ایجاد فضاهای جدید به هررو توانسته است به نوعی “شبیه سازی” از فضاهای مشابه با کشورهای توسعه یافته دست بیاید، امری که از نهادهای دولتی تا قالب های شهری معاصر می توان مشاهده کرد. اما این به هیچ رو به معنی به وجود آمدن اشکال غیر مادی یا ذهنیت های قابلانطباقبااشکالمادیمزبورکهبتوانندامکانانطباقیافتن با آنها را درحوزه فرهنگجامعه ایجادکنند، نبوده است. بدین ترتیب، شهرها ازبیرون جذابیت هرچه بیشتری را نشان می داده اند و سبب تداوم پیوسته مهاجرت بهآنها میشده اند، درحالیکه از درون، عاملی برای یک زندگی روزمره نگران کننده و پراضطراب و ناسالم(به دلیل آلودگی ها، جرائم وکمبود شدیدروحیه شهروندی) بوده اند.(ر.ک. بروجردی، مهرزاد، تراشیدم پرستیدم شکستم، تهران: نگاه معاصر) از اشکال این تنش پیوسته و احساس سرخوردگی میتوان بهعدم رشدسیستمهایفرهنگیلازمبرایشهرهای بزرگ و متوسط؛ نظیر مراکزتولیدوتوزیع مناسب کالاهای فرهنگی، گرانی، بههم ریختگی اجتماعی، عدم شکلگیری هویت های شهری و برعکس تداوم یافتن هویت های محلی و قومی در شهرها و قدرتمند بودن جماعتها درسطح آنها سخن گفت که درنهایت شهرها را بدل به اشکالی بیثبات کرده که حتی درتداوم رشد خود نتوانستنددر قالب های مادی نیز تعادل خویش را حفظکنند به صورتی که امروز بیهویتی فضایی با بیهویتیفرهنگی بریکدیگر انطباق یافتهاندوموقعیتهای بسیارحادی را ایجادکردهاند.(در این باب به نظریه “فضا- مکان شهری” از هانری لوفور میتوان رجوعکرد در: تاجبخش، کیان، آرمانِشهر؛فضا، هویت وقدرت دراندیشه اجتماعی معاصر، ترجمه افشین خاکباز، تهران: نی) شهرکه باید بهمثابه واحدی برای ساخت “دولت ملی” در فرایند “دولت-ملت” سازی بهکارگرفته میشدو در این راه خود نیز رشد میکرد و به اشکال پایداری درتوسعه خود میرسید، عملا این فرایندها به تاخیرافتاد زیرا قابلیت تولیدهویتهایشهروندیرا درخویشنداشت.(نظریهجامعهکوتاه مدت؛ جامعه کلنگی از همایونکاتوزیان می توانددرتایید این نظرگواهیدهددر: کاتوزیان، همایون، تضاددولت و ملت در ایران، تهران: نی) این درحالی استکه پدیده شهردر ایران تاریخی طولانی دارد و برخی از قدیمیترین شهرهایجهان دراینکشور وجودداشته وحتی درزمینه ادبیات شهرداری نیز ما منابع بسیار زیادی را داریم که نشان میدهد دغدغه اداره مناسب شهرها، صدها سال است در اینکشور وجودداشتهاست. با اینوصف، شهرایرانی از ابتدا شهریسیاسی و نهشهری مبتنی برقراردادی مدنی و فرهنگی بوده و بعدها نیز زمانیکه شهرهایایرانی رشدجدیدخود رااز ابتدای قرن بیستم آغازکردند، بهویژه بهدلیل درآمدهای نفتی، شهرهایی دولتی باقی ماندند و نه شهرهایی متکی و استوار بر اخلاق و مبانیشهروندی.(ر.ک. فکوهی، ناصر، انسان شناسی شهری، تهران: نی)
شهر بوشهر؛ همانگویی شهرهای شبه مدرن ایرانی
در این میان گسترش دائم جمعیت شهری در شهرهای مختلف ایران، در ابعاد کمی و کیفیخود، نه فقط بهالگویی تبدیل شد، که تقریبا همه اشکال وابعادش بهصورت مستقیم و بلافصل درهمهشهرها دچارهمانگوییشد. درحالیکه این همسانی، بیشتر از آنکه یک واقعیت کارکردی باشد، نوعی اجبار و فشاربودکه سبب بهوجودآمدن انواع واقساماشکالآسیبزده و آسیبزای شهری میشد. شهرهایی همچون بوشهر، بیشتر از آنکه الگویی برای توسعه شهری پایدار باشد، به الگویی برای توسعه شهری ناپایدار بدل شد. زاغهنشینی، تداوم و ازهمپاشی بافتهای فرسوده درون شهری، سوداگریبرزمین و بر ساختوسازهایمسکن وسایر فضاهایشهری، کژکارکردهایحقوقشهروندی،فاصله شدید درآمدی میان شهروندان، توزیع نابرابر و بیمعنای امکانات شهری و … برخی از این موارد نابسامانی بودند که طبعا نمیتوانستندکاری جزفاصلهگرفتن این شهر از الگوی “شهرخوب، شهروندخوب” انجام دهند، درحالیکه باتقلید این موقعیتها درشهرهایدیگر، هدفتوسعهپایدار باز هم به رویایی دست نایافتنی تر تبدیل می شد. فرض اصلی این پژوهش درفرهنگشهری و شهروندی فضاهایی همچون بوشهر، برهمین اساس پایه ریزی شده است که الگوهای شهری اش را مورد مطالعات انسان شناسیشهری و مطالعاتفرهنگی قرارداده تا نابسامانی و ازهم پاشیدگیهایشهری وشهروندی را درآنمورد ردگیری قرار دهیم و از همین رو به شتاخت آن حفره ها و گسل های فرهنگی ای نائلآییم که از تحقق شعار “شهرخوب، شهروندخوب” جلوگیری بهعمل میآورد. فرضیهای که در این مطالعات درباب بندربوشهر تصدیق یا ابطال خواهدشد.
از شبکه ارتباطات شهری تا قدرت هویت شهروندی؛ به مثابه یک چهارچوب نظری
مفهوم شهروشهروندی همواره در جامعهشناسی و انسانشناسی موردبحث و مباحثه قرارگرفتهاست و بهخیل متکثر وگوناگونی ازنظریات و رویکردها دستیافته وجهانی درهمپیچیده ازنظریاترا برساخته است، که درجدول شماره یک بهطور مختصر ملاحظه مینمایید:
جدول شماره یک: طرح کلی نظریه اجتماعی شهروندی
نظریات کلاسیک |
نظریات مدرن |
نظریات مدرنیته متاخر |
نظریات ترکیبی |
الف: شهروندی انقلابی (مارکس) |
الف: شهروندی مدنی – سیاسی و رفاه (تی. اچ. مارشال) |
الف: شهروندی جنسیتی، شهروندی مونث، شهروندی بالقوه/بالفعل، شهروند تفکیک شده (پیتمان، لیستر، ماریون) |
الف: شهروندی اجتماعی – رفاهی (الکوک، دوروراس) |
ب: شهروندی عقلانی (وبر) |
ب: شهروندی اجتماعی مدرنیستی (پارسونز) |
ب: شهروندی هویتی- سیاست هویت- هویت شهری (ترنر) |
ب: شهروندی کامل (نیسبت، کلی، یانوویتز، روشه) |
پ: شهروندی مدنی-عرفی (دورکیم) |
|
|
پ: شهروندی چندفرهنگی (آرون) |
ت: شهروندی عرفی – گزلشافتی (تونیس) |
|
|
ت: شهروندی حاشیه ای و درجه دوم (هیسلر و بروباکر) |
|
|
|
ث: شهروندی حوزه عمومی (هابرماس) |
منبع: توسلی، غلامعباس و سیدمحمود نجاتی (۱۳۸۱) واقعیت اجتماعی شهروندی در ایران، فصلنامه علمی پژوهشی مجله جامعه شناسی ایران، دوره ۵، شماره ۲، صفحه ۳۶
آنچه که در رهیافت نظری این پژوهش در باب شهر- شهروندی بوشهری مورداستفاده قرارخواهد گرفت، مبتنی بر ترکیببندی دوحوزهی نظری:
الف: ” شهروندیحوزه عمومی” به زعم یورگنهابرماس که در شکل شماره یک به آن پرداخته شده:
اخلاق گفتگویی شهروندی روندی
|
عقلانیت و کنش ارتباطی شهروندی
|
شهر به مثابه ی شبکه ارتباطی |
زیست جهان تفاهمی-توافقی شهروندی
|
شکل شماره یک: الگوی جامعه شناختی شهروندی از دید یورگن هابرماس
منبع: منوچهری، عباس و سیدمحمود نجاتی (۱۳۸۵) درآمدی بر نظریه شهروندی گفتگویی در فلسفه سیاسی هابرماس، فصلنامه علمی پژوهشی نامه علوم اجتماعی، شماره ۲۹، صفحه ۲۵
و
ب: “هویت شهری” به زعم برایانترنر می باشد.که درشکل شماره دو بهآن پرداختهشده است:
جماعت
|
شهروندی خوب
|
شهر خوب |
منابع
|
هویت
|
شکل شماره دو: الگوی جامعه شناختی شهروندی از دید برایان ترنر
منبع: عاملی، سعیدرضا (۱۳۸۱) تعامل جهانی شدن، شهروندی و دین، فصلنامه علمی پژوهشی نامه علوم اجتماعی، شماره ۱۸، صفحه ۱۷۴
این دونظریه در ترکیببندیای که باهم مییابند، دربخش “شهروندی خوب” نظریه ترنر با نظریه هابرماس به تطابق و توافق میرسند و درون همین چهارچوب نظری، سه حوزه دیگر در نظریه ترنر را نیز مورد مطالعه قرار میگیرد. هردو این نظریات در راستای بهبود بخشیدن به فضای شهری و فهم شهروندی از زیستجهان و هویت صورتبندی شدهاند و بههمین دلیل این پژوهش مبتنی بر این ساختار نظری ترکیبی، مبتنی شده است.
جمعبندی و نتیجهگیری:
همانگونهکه ازچهارچوبنظری، روششناسی ومراحل انجام پژوهش برمیآید با پژوهشی چندساحتی و بینارشتهای مواجهیم که این خود از ضروریات پرداختن و تامل در موضوعات و مسائل فرهنگی ای همچون کالبدشهر و هویت شهروندی درشهرهای پیچیدهای چون بوشهر می باشد، لذا با استفاده از روش هایکیفی انجام تحقیق به توصیف، تفسیر و تبیین مسالههای فرهنگی دربندربوشهر خواهیم پرداخت که ریشهها و خاستگاههایی درکیفیتزندگی و زیست-جهان مردمان این دیار دارد، آنچنان که سنت در ریشه ها و ناخودآگاه جمعی اشان حضوری نمایان دارد، به همان گونه نیزمدرنیته و مدرنیسم نیز درون ذهنیت و حیات درونی اشان رسوخ کرده و بهگونهای مسالهمند درجدال وستیزه اند، و ازهمین رو شعارها و گزاره هایی همچون “شهرخوب، شهروندخوب” به طور ذاتی درون این فرهنگهای زیستی، چالش برانگیز است.