مهدیه امیری: زمانی اتفاق می افتد که انسان بر محیط خود کنترل ندارد و یا بنا به دلایلی کنترل بر محیط خود را از دست می دهد و اضطراب و رفتارهای ناسالم او افزایش می یابد. احساس غیر مفید بودن و عدم تعلق به وی دست می دهد و در این لحظه است که شخص برای داشتن آرامش ممکن است دست به رفتارهای ضد اجتماعی بزند. یکی از این رفتارها خودکشی می باشد. مردها بیشتر از زنان خودکشی می کنند، اما علل خودکشی زنان و ویژگی های زنانی که مرگ را انتخاب می کنند جای تامل دارد.
نمونه بارز این مورد را می توان خودسوزی دو زن در برازجان در تاریخ ۱۶ و۱۷ فروردین ماه سال نود و دو دانست. این زنان ۲۶ و۲۷ ساله و متاهل بوده اند. براساس اطلاعات به دست آمده از یک منبع معتبر میزان خودسوزی در بین زنان دشتستانی در سال گذشته ۷ الی ۸ مورد می باشد که متاسفانه در ابتدای سال جدید این میزان نسبت به سال گذشته افزایش داشته است.
یکی از روانشناسان در خصوص رفتارهای ضد اجتماعی زنان در جامعه گفت: «هنجارهای هر جامعه ارزش ها و قواعد رفتار، از ریزترین و خصوصی ترین تا کلان ترین آنها را از گذشته تا آینده ترسیم می کند و اگر فردی از این قوانین تخطی کند، با واکنش های شدید محیط خویش روبه رو می شود و از آنجا که فرد توان هنجارشکنی ندارد، در رویارویی با معضل خود به راه های مختلف از جمله خودآزاری متوسل می شود.
به عنوان مثال: به ازدواج درآوردن دختران جوان با مردان مسن، ازدواج محتوم دخترعمو و پسرعمو در برخی نقاط، مردسالاری های تمام عیار در خانواده که زن از کوچک ترین حقوق فردی برخوردار نیست، به ازدواج درآوردن تحمیلی دختران در بعضی مناطق برای پایان دهی به دعواهای طایفه ای که مردان به راه می اندازند و زنان با قربانی کردن خود باید آن نزاع های کور را پایان دهند، از جمله موارد اختلافات خانوادگی است.
دخترانی که در مناطق دورافتاده ایران زندگی می کنند، با تاثیر گرفتن از وسایلی چون رسانه های جمعی و با داشتن تحصیلات در سطوح مختلف و نیز برقراری ارتباط با دیگر شهرها و روستاها، دارای حس آرمانخواهی از سویی و آگاهی به وضعیت خویش هستند و این حس آنان را دچار کشمکش های ذهنی و روانی می کند و بی پاسخ ماندن خواسته های آنان زنان را به درون گرایی، رخوت و واخوردگی می کشاند. تمامی این عوامل می تواند باعث ایجاد یکی از رفتارهای ضد اجتماعی در جامعه شود.»
بر اساس تحقیقات به عمل آمده، خود کشی در بیشتر کشورها سومین عامل مرگ و میر جوانان و نوجوانان ۱۵ تا ۲۴ سال و به طور کلی هشتمین علت فوت در دنیا هست. بنا بر آمار بهزیستی، خودسوزی با فراوانی ٣۰ درصد کل خودکشی ها – پس از حلق آویز کردن – در رتبه دوم انواع خودکشی منجر به مرگ در ایران قرار دارد.
همچنین افسردگی در مناطق جنونی نسبت به دیگر مناطق کشور شایع تر می باشد. در این مناطق امید به زندگی و نشاط بدلیل سطح فرهنگ پایین، وضعیت بد اقتصادی، پرخاشگری و عدم گفتمان در بین افراد در سطح بسیار پایین می باشد.
داشتن افسردگی در افراد باعث بروز رفتارهای نامتعادل می شود که از جمله می توان به افزایش خودسوزی در بین افراد خصوصا زنان اشاره کرد.
قوانین نابرابر و تبعیض حقوقی همواره از منابع ایجاد نارضایتی و در نهایت خودسوزی و خودکشی زنان است. علاوه بر مورد فوق، نامساعد بودن شرایط زندگی بعضی از خانواده ها و حساسیت و سخت گیری بیش از حد والدین به دخترانشان، ازدواج های اجباری ، افسردگی ، زاد و ولد بی رویه ، حاملگی ناخواسته ، فقر ، مسئله ی سرپرستی کودکان (حضانت)، اعتیاد و بیکاری شوهر، ضرب و شتم زنان توسط شوهرانشان، چند همسری، اختلافات خانوادگی، پایین بودن سطح فرهنگ، مسائل ناموسی، توزیع نامتعادل امکانات بین مرد و زن، عدم آگاهی زنان به حقوق حقه ی خویش، نبود حمایت های اجتماعی و قانونی از عللی است که امید به زندگی زنان را کاهش می دهد.
خودسوزی در مناطقی مانند ایلام، لرستان، کردستان، کرمانشاه، خوزستان، چهارمحال و بختیاری، اردبیل، آذربایجان شرقی، بخش ترکمن نشین استان گلستان و بوشهر نسبت به دیگر مناطق کشور بسیار شایع تر است.
در این مناطق ذکر شده روابط بیشتر بر اساس طایفه ای و یا ایلی می باشد و در آن مرد حرف اول را می زند و این امر باعث سرخوردگی در بین زنان و دختران و ایجاد محدودیت در روابط آنها می شود.
بر اساس تحقیقات به عمل آمده، به جرات می توان گفت خودکشی در بین زنان متاهل نسبت به دختران مجرد بسیار شایع تر می باشد.
علت خودکشی دختران مجرد معمولاً اعمال فشار از سوی خانواده، تجاوز جنسی، تهدید و ارعاب، احساس پوچی و بی توجهی خانواده است.
موسی ملک محمودی، یکی از پژوهشگران طرح پژوهشی بررسی جامعه شناختی زنان می گوید: «۴۴ درصد زنانی که اقدام به خود کشی می کنند خانه دار هستند.»
زنان خانه دار در جوامع مرد سالار، بدلیل نداشتن آزادی و تحرک اجتماعی، دست به خودکشی از نوع خودسوزی می زنند. اکثر زنان خانه داری که دارای سطح سواد پایین و شرایط بد اقتصادی می باشند فریاد اعتراض خود را با سوزاندن خود در آتش به گوش می رسانند.
همچنین خودکشی در میان زنان متاهل بیشتر به دلیل آزار و اذیت از جانب همسران شان بوده است. آزار همسر به ویژه برای زنانی که در سنین پایین ازدواج می کنند سبب افسردگی می شود و می تواند عامل مهمی در ایجاد انگیزه خودکشی باشد.
اما یک روانشناس معتقد است دلیل اصلی خود کشی زنان متاهل بی پناهی در جامعه است. وی افزود: زشت بودن طلاق در جامعه، عدم حمایت درست خانواده در صورت جدایی و ترس از بدتر شدن شرایط در صورت طلاق سبب می شود زن در حالتی قرار بگیرد که دیگر نخواهد زنده بماند. اما در کتاب «به زنان خودسوخته» نوشته پروین بختیارنژاد، بالا رفتن سطح آگاهی زنان و اطلاع از اینکه چه حقوقی از آنان سلب شده و عدم توانایی زنان برای تغییر وضع موجود از علل اقدام به خودکشی ذکر شده است.
دلایل خودکشی و بالطبع رواج خودسوزی در بین زنان می تواند هر یک از دلایل مطرح شده در بالا باشد اما اینجا این سوال مطرح می شود که، مراکزی که با افراد جامعه خصوصا زنان سروکار دارند برای رفع این مشکل تا کنون چه اقدام یا اقداماتی کرده اند؟ و آیااین اقدامات خود را بطور گسترده اطلاع رسانی کرده اند تا جامعه با این بحران آشنا شود و بیاموزد که رفتارهای خود را تحت کنترل در آورد؟
تاسیس خانه های سلامت، مراکز شبه خانواده ، ایجاد خطوط تلفن بحران، مراکز مشاوره یی خانوادگی، اصلاح و ساماندهی مراکز مشاوره قبل از ازدواج ، ارتقای سطح فرهنگ جامعه در خصوص جایگاه شخصیتی زنان، پیش بینی و تشدید مجازات مردانی که به هر دلیل اقدام به همسر آزاری می کنند، تاسیس وزارت یا سازمان رفاه اجتماعی جهت ارائه خدمات کارآمد به افراد آسیب دیده و آسیب پذیر به عنوان راهکارهایی برای کاهش خودکشی زنان پیشنهاد شده است که بعضی اجرا و بعضی عقیم مانده اند.
متاسفانه در جامعه ی حال حاضر، کمتر ارگان یا موسسه ای به مساله خودکشی می پردازد و این مساله برای آنها دارای ارزش کمی می باشد.
آموزش و پرورش با آموزش در مدارس و دبیرستانها و امید به زندگی در بین جوانان می تواند تاثیر بسیار خوبی در آینده آنها داشته باشد.
نیروی انتظامی ،بهزیستی، کمیته امداد، اداره ارشاد و سازمان تبلیغات با برگزاری کلاس، همایش ها و کنگره های ترویج امید در خانواده ها و مقابله با مشکلات در شرایط سخت می توانند از آماری که در سال جدید نشان می دهد رو به رشد می باشد را کاسته کنند و ما شاهد آن باشیم که خودکشی و از جمله خودسوزی در استان های دارای آمار بالا، رو به کاهش می باشد.
اما متاسفانه در حال حاضر برنامه ریزی مدونی در این خصوص توسط متولیان امر صورت نپذیرفته و کسی به فکر این مساله نیست که این مشکل را ریشه یابی نماید و راه حل مناسبی برای آن ارایه نماید.
همچنان در جامعه خودکشی رواج دارد و کسی به فکر مهار این بحران شوم به طور اصولی نیست.