* لطفا خودتان را معرفی کنید.
من مجتبا ناطوری زاده متولد ۱۹ مرداد ۶۲ در بوشهر و فرزند اول خانواده هستم. تحصیلاتم را در رشته ی زبان و ادبیات فارسی در مقطع کارشناسی و کارشناسی ارشد با پایان نامه بررسی سروده های بیوک ملکی و افسانه شعبان نژاد در گروه سنی نوجوان گذراندم و در بهمن ماه ۹۰ در این رشته فازغ التحصیل شدم.
* آیا از کودکی با ضعف بینایی مواجه بودید ؟
بله از بدو تولد کم بینا و دچار ضعف شبکیه هستم. نام علمی این بیماری من آرپی می باشد که در جامعه ما در سطوح بسیاری شایع است.
* با وجود مشکل کم بینایی که دارید، از چه شیوه هایی برای ادامه تحصیل استفاده می کنید ؟
برای مطالعه ی دروس علاوه بر یاری خانواده، اغلب در دوران دبیرستان و دانشگاه درس ها را به صورت بینایی و با کمک برخی وسایل کمکی خوانده و سپس با دوستانم به صورت شنیداری دروس را مرور می کردیم.
* چه شد که به دنیای شعر و ادبیات روی آوردید ؟
علاقه مندی من به شعر و ادب به دوران دبیرستان بازمی گردد. در دوران دبیرستان رشته ی ادبیات و علوم انسانی را برگزیدم. این علاقه در سن ۱۶ سالگی آرام آرام خودش را به صورت نوشته هایی بدون اشکالات وزنی نشان داد و من به دنبال قوت گرفتن این علاقه، مطالعاتم را افزایش داده و بیشتر به مباحث شعری و ادبیات پرداختم.
* نام کتاب تان چیست؟
** بی هوا با عشق…..
* لطفا دلیل انتخاب این نام را توضیح دهید.
بی هوا با عشق یک مجموعه ی پنج فصلی است که در فصل آخر آن اشعار نیمایی و آزاد سروده شده و نام یکی از آن ها به همین اسم می باشد. در واقع یک عنوان غیرتکراری و جالب توجه و مناسبی برای این مجموعه بود. در مجموع می توانم بگویم تمام محتوای کتاب را در این عبارت می توان خلاصه نمود.
* در کتاب شعرتان بیشتر به چه مباحثی پرداخته اید ؟
مباحثی که در مجموعه بی هوا با عشق گنجانده شده، اشعاری هستند در قالب های گوناگون و با مضامین و تصاویر عاشقانه و بعضا اجتماعی.
* کمی در مورد سبک شعری و فضای فکری خود توضیح دهید
به هرحال چون هر شاعری در سرودن اشعارش الگویی دارد و کم کم در ادامه به آن زبان کنحصربه فرد خود می رسد، من نیز زنده یاد قیصر امین پور را به عنوان الگویی برای کارهایم در نظر گرفتم. شخصیت و شعر ایشان تاثیر بسیاری بر زندگی و اشعار من گذاشت و با توجه به مباحثی که در کتاب شعر من (بی هوا با عشق) آمده، بیشتر سروده های عاشقانه ای می باشد که از این شاعر گران مایه الهام گرفته شده است.
* خانواده و اطرافیان چقدر در موفقیت های شما نقش داشته اند ؟
به جرات می توانم بگویم که در آغاز فعالیت های شعری من چندان مورد توجه خانواده ام نبود اما رفته رفته که تلاش و تمرکز من بیشتر شد و پیشرفت نمودم، به دنبال آن حمایت های خانواده هم بیشتر و بیشتر شد تا جایی که سایر بستگانم متوجه شدند که من در این زمینه صاحب نظر هستم.
فعالیت های چشمگیری داشتم، در صدا و سیما حضور یافته و در انجمن های ادبی، جشنواره ها و برنامه های شب شعر شرکت کرده و شعرخوانی می کردم و در مطبوعات نیز نقدهایی روی اشعار من می شد. کم کم نگاه اطرافیان به توانایی های من جدی تر شده و بدین ترتیب نقش حمایتی خانواده در این عرصه و همچنین اقدام برای انتشار کتاب، پررنگ تر شد.
* به عنوان یک کم بینا رفتار افراد جامعه را با خودتان چگونه ارزیابی می کنید ؟
این سوال که رفتار افراد با من و امثال من چگونه است یک سوال کاملا کلی است؛ چرا که هر کسی بر اساس دیدگاه و طرز فکر و شخصیت خود و همینطور اطلاعاتی که در مورد فرد مقابل دارد، قضاوت و رفتار می کند. ما شاهد رفتارهای متفاوتی در جامعه هستیم؛ برخی مانند یک فرد معمولی برخورد می نمایند و این آگاهی را دارند که نباید رفتار ترحم آمیزی بروز دهند. بعضی ها هم مستاصل بوده و اصلا نمی دانند با شخصی که دارای محدودیت های فیزیکی است چطور باید رفتار کنند و کاملا در شیوه ی برقراری ارتباط دچار ضعف می باشند. افرادی هم هستند که رفتارهایی کاملا ترحم آمیر و دلسوزانه از خود نشان می دهند اما آن هایی که توانایی های یک فرد توان یاب را می بینند، همواره وی را تحسین کرده و او را الگویی برای خود و اطرافیان قرار می دهند و همیشه بهترین آرزوها را برای چنین افرادی دارند.
* آیا از افرادی که مانند خودتان هستند حمایتی هم می کنید ؟
دیدگاه و بنیه ی فکری من همواره بر این اساس بوده که ابتدا اگر حمایتی را دااشته و در بعضی از زمینه ها هرچند به صورت نسبی به نقطه ی موفقیت رسیده ام، باید برای انتفال آن به افرادی مانند خودم و کسانی که نیازمند حمایت من هستند بی هیچ چشم داشتی تلاش کنم. درخصوص شعر و آموزش شعری همیشه سعی کرده ام در کنار دوستان باشم و از جان و دل برای شان مایه بگذارم و تمام اطلاعات شخصی ام را در ارتباط با دروسی مانند عربی و ادبیات در قالب کارگاه ها و کلاس هایی که برگزار می نمودم، به دوستانم و این جامعه ای که در کنارشان زندگی می کنم، انتقال داده ام. چند نفر از شاگردانم در زمینه ی ادبیات به سطوح بالایی از توانایی های ادبی و شعری دست یافته اند و من از این جهت رضایتی درونی را در خودم احساس می کنم.
* برای دوستان نابینا و کم بینا چه توصیه ای دارید ؟
دوستان نابینا و کم بینایی که در کنار من بودند، هستند و احتمالا خواهند بود تنها یک توصیه برای آن ها دارم و آن این است که همه چیز از شیوه ی فکری انسان سرچشمه می گیرد و خودباوری نعمت بزرگی است که سطح فکری و ذهنی انسان را بالا برده و اهداف را مشخص می نماید. هر فرد با توجه به توانایی هایی که دارد، می تواند در مسیر این اهداف قرارگرفته و تلاش کند و به نتایج مطلوبی برسد؛ حتا آن اهدافی که برای دارا بودن شرایط بهتر از زمان حال خود قرار می دهد. به باور من، انسانی که در زندگی هدف نداشته باشد زنده بودنش تنها هزینه است. خداوند در وجود ما انسان ها هر آنچه را که باید می گذاشته قرار داده است و نه محدودیت فیزیکی و نه هیچ محدودیت دیگری نباید مانع رسیدن به اهداف و آرزوهای یک انسان شود. تلاش اگر بر اساس انگیزه و خودباوری باشد قطعا به نتیجه خواهد رسید و این خود باوری است که به ما انگیزه می دهد.
* حرف آخر ؟
حرف آخر من آرزوی موفقیت تمام قشرهای آسیب پذیری است که در حیطه ی توان یابان قرار دارند و امیدوارم با خودباوری و بالا بردن سطح فکری و شخصیتی شان بتوانند به عنوان یک انسان شرافتمند موفقیت هایی کسب کنند که خودشان از خودشان راضی باشند. همچنین گلایه ای دارم که مربوط به عدم حمایت های واقعی در جامعه ی ادبی است.
برای انتشار کتاب و حمایت از کسانی چون من که شیفته ی شعر، فرهنگ و ادب و مسایل این چنینی هستند، صحبت ها همه شعارگونه است و اوایل راه همه سخنان دلگرم کننده بر زبان می آورند اما کمی از مسیر را که می پیمایی، توجه می شوی که در نقاطی از راه بایستی به تنهایی آن مسیر را پشت سر بگذاری و آن حرف های دلگرم کننده اول راه هیچ عملی در پی ندارد.