طرح امید اجتماعی به واسطه «ساختار» و «شیوه اجرا» بیش از آنکه طرحی عمیق برای بازگرداندن امید به اجتماع و افزایش مشارکت افراد و گروههای اجتماعی باشد، طرحی است دولتی که با نگاهی از بالا به پایین سعی در «طلب مشارکت» از طبقههای پایین و متوسط اجتماعی دارد. این در حالی است که دولت هنوز سهم آوردهی اساسی خود در بهبود حوزههای عمومی که میتواند منجر به افزایش زیرساختی امید و مشارکت اجتماعی شود را فراهم نیاورده ست.
این طرح یک حسن انتخاب دارد که برای ورود به بحث، ما هم از همان منظر به موضوع نگاه میکنیم. اینکه نهاد دولت به این فهم زیرساختی میرسد که «سرمایه های اجتماعی» در جامعه ی ما رو به زوال گذاشته و شاخصهایی همچون «اعتماد» و «مشارکت اجتماعی» در پایشهای مختلف اجتماعی افتهای قابل توجه و هشداربرانگیزی را نشان میدهند(۱)، دریچهی مثبتی است که به نظر میرسد طراحان «طرح امید اجتماعی» نیز با درک عواقب نامطلوب این افت سرمایههای اجتماعی، دست به طراحی آن زده باشند.
اما طرحی که در نهایت ساخته و پرداخته شد و از آذرماه سال جاری در استان بوشهر اجرایی گردید، همچون بسیاری دیگر از طرحهای مشابه که از نهاد دولت بیرون آمده و برای سطح عمومی جامعه طراحی شدهاند، دارای ایرادهای ساختاری مشهودی است که باعث میشود طرح مذکور اساسا از دستیابی بلندمدت و یا حتی میانمدت از اهدافش باز بماند.
ایراد ساختاری اساسی این طرح، جزیرهای بودن آن است به گونهای که موجب شده همچون یک حلقهی منفک از سایر حلقههای اجتماعی دیگر که میتوانند موجب بازگشت امید و اعتماد به جامعه و افزایش مشارکت عمومی در مسایل اجتماعی شود، عمل کند.
در ایرانِ معاصر کاهش اعتماد اجتماعی به موازات تخریب و از بین رفتن نهادهای اجتماعی (همچون نظام خویشاوندی، دگرگونی شیوههای تولید، نظامها و ارتباطهای سنتی صنفی و…) و همچنین کارکردزدایی از بسیاری دیگر از نهادها و برون سپاری این کارکردها به دولت صورت گرفته است که در این زمینه نیز میتوان نهاد خانواده را میتوان به عنوان برجستهترین این نهادها برشمرد.
پرسش اساسی اینجاست که سهم آوردهی دولت در افزایش امید اجتماعی و بهبود مشارکت عمومی چیست؟ آیا آموزش و سمینار و نشست و همایش بود که اعتماد و مشارکت اجتماعی جامعه را دستخوش تغییر کرد که اکنون با آموزش و سمینار و نشست و همایش در پی بهبود آنها هستیم؟ آیا میتوان جامعهای که دچار آسیب بیاعتمادی است را پشت میز یادگیری و گفتگو نشاند و بدون اصلاح اساسی رفتارهایی که موجب تخریب اعتماد عمومی و کاهش مشارکت اجتماعی شدهاند، از بازگشت اعتماد و مشارکت و امید و توانمندی سخن گفت؟
آن هم در شرایطی که دولت همچنان استیلای قابل توجهی در تمامی عرصههای عمومی و اجتماعی دارد. حتی برجستهترین ساختار اجتماعی پیشنهادی دولت برای بهبود مشارکت اجتماعی که همان سازمانهای مردم نهاد است، ـ و از قضا جز اصلیترین الگوهای پیشنهادی در طرح امید اجتماعی هم است ـ بجز با موافقت کامل «دولت» و وابستگی نظارتی «دولت» و ارایهی گزارش به «دولت» محقق نمیشود.
در زمینه های مشابه میتوان به مواردی که جلاییپور برای نارساییهای موجود در عرصهی عمومی ایران برشمرده اشاره کرد. این جامعه شناس استاد دانشگاه تهران معتقد است دخالت نهادهای قدرتمند جامعه، عرصه ی عمومی را در ایران تنگ کرده است. در جامعه ی مدرن و وسیع ایران، صداوسیمای سراسری که باید وسیلهای موثر در شکلدهی به عرصهی عمومی و طرح آزاد مهمترین مسایل کشور باشد، بیشتر در خدمت تبلیغات و کلیشههای ایدیولوژیک رسمی است. روزنامهها، یکی دیگر از وسایل موثر در عرصهی عمومی، با محدودیت روبهرو بوده و هستند. حتی عرصهی عمومی، نقد و بررسی در محیطهای دانشگاهی هم با موانعی روبهروست. (۲)
اینجاست که جزیرهای بودن و «حلقه ای منفک بودن» از سایر حلقههایی که میتوانند امید، اعتماد، توانمندسازی درونی، نشاط و مشارکت را به جامعه برگرداند، مشخص میشود. دولت زمانی میتواند از امید اجتماعی سخن بگوید، که در گام نخست، عملاً شروع به رها نمودن و واگذاری عرصههای عمومی به نفع حوزههای عمومی کند. وقتی عرصهی عمومی را به اجتماع واگذار کردیم، مشارکت اجتماعی معنا مییابد؛ و سرمایهی اجتماعی مجال اندوخته شدن و در نهایت فرصت بروز مییابد. و اگر اینها به عنوان پیششرطهای اصلی برای ایجاد امید اجتماعی فراهم نشوند، دچار همان آسیبی میشوند که سایر طرحهای آموزشی به در بستهی آن خوردهاند. یعنی همانطور که جامعهشناسان پیشبینی میکنند مقصد اصلی دستگاههای عمومی و آموزش و پرورش و رسانهای، تربیت شهروند مدنی نیست؛ بلکه ساختن انسان طراز نوینِ حافظِ نظام است.(۳)
از سویی دیگر در اجرای این طرح حتی چنانچه قایل به حداقل دستآوردها هم باشیم، به نظر میرسد در عمل شیوهی اجرای آن اعم از پراکندگی جامعهی هدفی که در جلسات این طرح شرکت کردهاند، نگاه آموزشی مبتنی بر دیدگاه ناشی از نگرش بالا به پایین آن، مقطعی بودن و… باعث میشود که طرح حتی از حداقلهایی که میتواند دستآوردهای میان مدت و بلندمدت آن را تضمین نماید، دور بماند.
بنابراین در مجموع به نظر میرسد طرح امید اجتماعی، بیشتر طرحی باشد در راستای «امید دولتی» برای جلب مشارکت مردم و افزایش سرمایههای اجتماعی، آن هم بدون فراهمسازی بسترهای اصولی مشارکت و بدون ترمیم قابل مشاهده و اساسی رفتارها و کنشهای گذشته و حال حاضر دولت.
………..
نگاه کنید به صحبتهای خانم مولاوردی، معاون رئیس جمهور در امور زنان و خانواده در جلسهی افتتاح طرح امید اجتماعی که در رسانههای محلی و خبرگزاریها منعکس شد.
جلاییپور، حمیدرضا، ۱۳۹۳، جامعهشناسی ایران، تهران: علم. صفحه ۲۳۰ تا ۲۳۳
توسلی، عباس، ۱۳۸۶، جامعهشناسی آموزش و پرورش، تهران: علم. صفحه ۲۹۵ تا ۳۰۹
محسن عباسپور؛ منتقد اجتماعی