در سال های اخیر بارها و بارها مسئله احداث نگارخانه در برازجان مطرح شده و برای مدتی بر سر زبان ها افتاده اما به سرعت فروکش کرده و از یاد رفته است. هر بار با مطرح شدن این مطالبه از سوی هنرمندان دشتستان به تبع آن مسئولان وعده هایی داده اند ولی این وعده و قول ها هرگز به سرانجام نرسید. به طور مثال در زمان تصدی مهندس حسین آبادی در شهرداری برازجان، زمین مجاور انجمن سینمای جوان برازجان، واقع در ابتدای بلوار فرهنگیان، برای احداث نگارخانه در نظر گرفته شد. آن طور که نگارنده اطلاع دارد مشکل کاربری و سایر مسائل قانونی آن نیز حل شد. ماه گذشته وقتی درباره وضعیت زمین مذکور پیگیری کردم در کمال شگفتی با خبر شدم این زمین در اختیار سازمان عتبات عالیات قرار گرفته و نهاد مزبور ساختمان خود را نیز در آن احداث کرده است. این نمونه ای از وعده های بی سرانجام مسئولان در این باره بود. ماه گذشته هنگامی که نامه سرگشاده ای به فرماندار دشتستان در خصوص مشکلات حوزه هنر در این شهرستان نوشتم، به مسئله نگارخانه نیز اشاره نمودم و از اهمیت آن سخن به میان آوردم. جان کلام اینکه احداث نگارخانه در برازجان همواره دغدغه و درخواست هنرمندان بوده است. دغدغه ای که تاکنون «جدی» گرفته نشده است. ناگفته نماند که نگارخانه تنها مطالبه نقاش یا خطاط نیست. بلکه تقریبا تمامی هنرمندان از وجود چنین مکانی منتفع خواهند شد. از کاریکاتوریست و عکاس گرفته تا عکاس و نقاش و خطاط و … اتحاد جنوب در این شماره از هنرمندان در این زمینه پرسیده است.
برای عکس هایی که شکنجه می شوند
کامران دشتی
عکاس
تاکنون به قصه ی مورچه ای که در آجر شماره ۱۴۵ م اتاقی که اکنون در آن، در حال مطالعه ی این یاداشت هستید فکر کرده اید؟ از زمانی که لای آجر و سیمان گیر افتاد تا وقتی که از کمبود اکسیژن یا غذا جان داد چقدر طول کشید؟ زجر کشید یا مورچه ها تعریفی از درد ندارند؟ چند ساله بود؟ اصلاً همچین مورچه ای وجود دارد؟! این اتفاق ممکن است برای هر چیزی بیافتد از یک موجود زنده تا یک شئ یا یک اثر هنری که منظور ما دقیقاً همین مورد آخریست. آیا شما می توانید با احساس موجود در پدیده ای که تا کنون ندیده اید همراه شوید یا طعم میوه ای در دورافتاده ترین نقطه ی جنگلی در یک جزیره کشف نشده را توصیف کنید؟ شاید بتوان با کمی تخیل تمام این موارد را خلق کرد. اما کدام تخیل می تواند احساس نگاه کودکی را در عکسی که در هارد رایانه ی یک عکاس به فراموشی سپرده شده است را باز تولید کند؟ اسکار وایلد شاعر ، داستان نویس و نمایشنامه نویس ایرلندی می گوید: « هنر کلید فهم زندگی است. » وقتی پای کلمه ی “فهم” به میان می آید وجود موجودی که بفهمد نیز ضروری می شود. اگر منظور فقط فهم خود صاحب اثر باشد از رسالت والای هنر که تاثیر گذاری و انتقال مفهوم است فاصله گرفته ایم. در اینجا نکته مهمی پا به میان می گذارد و آن «ارائه» اثر هنری و نحوه ارائه آن است. فضای ارائه اثر، بر فهم اثر توسط مخاطب تاثیر بسزایی دارد. برای بیان بهتر نمایشگاه عکس “قار سوم” رضا کیانیان را مثال می زنم ممکن است عکس های موجود در این نمایشگاه به هیچ عنوان با عکس عکاسان انجمن سینمای جوان برازجان قابل مقایسه نباشد و از کیفیت به مراتب نازل تری برخوردار باشد (برای اثبات این ادعا می توانید در اینترنت جستجو نموده و عکس ها را ببینید). ولی وقتی با نحوه انتشار عکس ها روبرو می شویم قضیه فرق می کند. نمایشگاه عکس های رضا کیانیان طراحی متفاوتی دارد. نمک را به جای برف روی زمین ریخته اند و تمام کولرها را روشن کرده اند. چند پر کلاغ هم این سو و آن سوی زمین ریخته شده است. همه جا سفید است و فقط سیاهی کلاغان است که دیده می شود. هر از چندگاهی هم صدای قارقار گروهی کلاغ ها شنیده می شود. سوال اینجاست که اگر کیانیان این عکسها را در اینستاگرام یا فیسبوک ارائه داده بود همین تاثیر را بر مخاطبانش می گذاشت؟ حالا به سرنوشت عکس هایی که از سقف انجمن سینمای جوان برازجان به دار آویخته شده اند یا روی چند خرک در فضای مات و کم نور فرهنگسرای سابق یا طاقچه های کاروانسرای مشیر الملک گذاشته شده اند فکر کنید. کدام یک از مکان های یاد شده برای ارائه اثر هنری ساخته شده اند؟ اینجاست که عکاس ترجیح می دهد عکس هایش را ارائه ندهد، تا با ارائه آثار در چنین مکان هایی حس موجود در اثرش را «فاسد» کند. و اینجاست که فرایند «هنرمند کشی» آغاز می شود و بی انگیزگی در هنرمند مثل غده ای سرطانی شروع به رشد می کند. شهرستان دشتستان به عنوان بزرگترین شهرستان استان با داشتن تعداد خیره کننده ای فعال در زمینه هنرهای تجسمی متاسفانه فاقد مکانی برای ارائه آثار هنریست. اگر از تعداد هنرمندان فعال و کیفیت آثار آنها در رشته های عکاسی، خوشنویسی ، نقاشی و کاریکاتور در شهرستان دشتستان مطلع باشیم متوجه خواهیم شد که خواسته این هنرمندان چیزی جز مطالبه حق مسلم آنان نیست. حقی که تاکنون از آنها سلب شده است. بارها شاهد نمایشگاه های قدرتمند از هنرمندان شهرستان بوده ایم ولی به دلیل ارائه در فضایی نامناسب هیچ وقت آن چنان که باید، مورد توجه قرار نگرفتند، ولی گوش این هنرمندان پر است از وعده هایی که هیچ کدام به انجام نرسیده اند. حالا چشمان خود را ببندید و به حس موجود در یک اثر هنری که داخل یک قاب یا لای سکتورهای هارد یک رایانه در حال جان کندن است فکر کنید. هرگز نخواهد مُرد ولی بدون مخاطب تا همیشه جان خواهد کند.
ساخت نگارخانه در هاله از ابهام و مدفون زیر وعده هاست
فرهاد بحرینی مطلق
نقاش و مجسمه ساز، مسئول انجمن هنرهای تجسمی برازجان
سال ها دل طلب جام جم از ما می کرد آنچه خود داشت ز بیگانه تمنا می کرد
شهرستانی با قدمت چند هزار ساله و سابقه طولانی در هنر، خصوصا هنرهای تجسمی و ده ها هنرمند ملی و بین المللی و بی شمار آینده ساز و نوجوان، که هم چنان در حسرت یک نگارخانه می سوزند. ارزش ها و داشته هایی را که می توانستیم بیست سال پیش در جامعه نهادینه کنیم، فرهنگ و هنر و زیبا اندیشیدن را در درون جامعه تقویت کنیم و شاید با کم ترین هزینه به نسلی کمک کنیم، اکنون باید رقابتی نابرابر را با دیگر فرهنگ های جوامع در دنیا داشته باشیم که طبیعتا در توان مان نیست. چون سال ها عقب افتاده ایم و باید تاوان دهیم. تاوان کم کاری و بی اهمیتی مسئولین و دولتمردان این استان و شهرستان که داشته هایمان را هیچ انگاشتند و صدای هنرمندان و جوانان را نشنیدند.
ساخت یک نگارخانه با حداقل هزینه شاید می توانست چند سال پیش انجام پذیرد که هم چنان هم در هاله ای از ابهام است و مدفون به زیر وعده ها. چه چیزی ارزشمند تر از سلامت روح و روان و جسم جوانان یک سرزمین است؟ چرا شهری با این همه هنرمند نباید مکانی برای ارائه آثار هنرمندانش داشته باشد؟
یک نگارخانه، جایگاه تقابل اندیشه ها و افکار هنرمندان و مخاطبان شان است. از بدو تاریخ هنر تاثیرگذار ترین روش برای اثبات زیر ساخت های یک جامعه محسوب می شده و هم چنان جایگاه هنر و هنرمند به عنوان معمار اندیشه ی جوامع ستودنی است.
برازجان در استان دارای پتانسیلی بالا در هنر است و این امر بر هیچ کس پوشیده نیست. در این راستا، انجمن هنرهای تجسمی برازجان با همکاری اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی دشتستان می کوشند تا فرهنگسرای قدیمی واقع در خیابان شهید چمران را بازسازی و موقتا به عنوان نگارخانه هنرهای تجسمی راه اندازی نماید. این مکان می تواند با حداقل هزینه و با کمک های مردمی و همت هنرمندان به نگارخانه ای در خور هنرمندان این شهر بدل شود. به امید آینده ای پر فروغ و درخشان برای جوانان و هنرمندان دشستانی.
نه یک نگارخانه که سه نگارخانه لازم داریم
علی بحرینی
نقاش، مدیر آموزشگاه هنری چشمه
شهر برازجان یکی از شهر های مهم و تاثیرگذار بر هنرهای تجسمی استان است. برازجان از دیرباز چهره های شاخص و مطرحی در سطح کشوری در دامان خود پروریده است و اکنون نیز نسل جوان و خوش استعداد جایگاه ارزشمند شهر در عرصه هنرهای تجسمی را حفظ و ارتقا بخشیده اند. در دهه گذشته فرزندان این آب و خاک حتی توانستند مقام های متعددی در سطح بین المللی را از آن خود کنند ما هر ساله شاهد بلوغ هنری هنرمندان شهر در جشنواره های متعدد کشوری و منطقه ای هستیم که با کسب مقام های برتر برای این شهر افتخار آفرینی می کنند.
اما فضای هنری شهر واقعا بیمار است و ما اثری از این همه نبوغ و استعداد را در شهر شاهد نیستیم. بعضی از عزیزان هنرمند به علت عدم حمایت های لازم دست از کار کشیده اند و وارد کارهای غیر هنری شده اند که این روند آینده هنر را دچار بحران خواهد کرد.
متاسفانه شهر ما با این همه جمعیت و این همه استعداد حتی از داشتن یک نگارخانه و محل دائمی عرصه آثار هنری محروم است. در این سال ها بنده خود که به صورت مستقیم با موضوع در ارتباط بوده ام به هر دری زدیم اما این طلسم شکسته نشد. نه اعتبار دولتی به این مهم اختصاص یافت و نه بخش خصوصی رغبتی نشان داد.
وجود حتی یک نگارخانه می توانست علی رغم فرهنگ سازی و تلطیف روحیه عمومی محلی برای برای ارائه ایده های نو و ارتقاء سطح هنری و علمی هنرمندان شود. یک نگارخانه دائمی می توانست در شناخت و معرفی استعداد های جوان و خلاق نقش مهمی ایفا کند و حتی در زمینه اقتصاد هنر نیز نقش به سزایی داشت. برای این شهر نه تنها یک نگارخانه بلکه سه نگارخانه در وضعیت فعلی مورد نیاز است که امید می رود در آینده ای هر چه نزدیک تر شاهد این اتفاق خوب باشیم تا بالندگی فرزندان برازجانی را در سطحی وسیع تر نظاره کنیم. در این جا از سوی خود و به نیابت از همه هنرمندان شهر از خیرین و انبوه سازان خوش قریحه که چندی است به شهر رنگ و بوی خاصی داده اند عاجزانه می خواهیم برای تحقق شهری با نشاط هنری برای ساخت نگارخانه های لازم این شهر آستین بالا بزنند و وارد میدان شوند. از مسئولین و متولیان امر نیز تقاضامندیم بستر های لازم را برای عملیاتی شدن موضوع فراهم آورند. انشاالله.
نگارخانه نقش تاثیر گذاری در اقتصاد هنر و هنرمند دارد
فریده دهملایی
نقاش و مجسمه ساز، مدیر آموزشگاه هنری آرتا
از زمان تاسیس اولین نگارخانه در ایران در حدود ۶۵ سال می گذرد. وقبل از آن هنرمندان برای به نمایش گذاشتن آثار خود مجبور به متوسل شدن به انجمن های خارجی در ایران می شدند که از نسل اول گالری داری در ایران تنها گالری (نگارخانه)سیحون است که هم چنان به حیاط خود ادامه می دهد.
بعد از شناخت و پی به ارزش هنر با خرید و فروش آثار هنری به خصوص در حراجی های بین المللی کریستیز و سابیز رونق این هنر ارزش خاصی پیدا کرد و توانست توجه علاقمندان به آثار هنری را به خود جلب کند زیرا باعث شد هر گالری دار حرفه ای و موفق به سود اقتصادی کلانی دست پیدا کند و همین امر موجب شد که به تعداد گالری داران در ایران افزوده شود زیرا پی به نقش تاثیر گذار در اقتصاد هنر ایران شدند.
با توجه به تعاریفی که از نقش گالری و گالری داری شد پی به اهمیت این بازار شغلی هنری می شویم که داشتن مکانی ثابت جهت ارائه آثار، دانش هنری و ارتباط موثر با جامعه علاوه برداشتن سود دهی برای گالری دار با نوعی فرهنگ سازی و بستری مناسب جهت رشد هنر در جامعه مواجه می شویم.
اما باید در نظر داشت که گالری در راستای توسعه هنر بدون فرهنگ سازی نتیجه منفی خواهد داشت. داشتن یک نگارخانه درهر شهرستان علاوه بر معرفی و شناخت جامعه از هنرمندان و خریداری آثار نه تنها کمک به اقتصاد هنرمند می شود بلکه تشویقی است برای دوستداران هنر به فعالیت های هنری و رقابتی برای هنرمندان جهت به نمایش گذاشتن آثارشان به خصوص نسل جوان که نیازمند مکانی است تا بتواند اثرش را به بوته نقد بگذارد تا آماده برای رقابتی در سطح ملی و بین المللی شود و هم چنین از همه مهم تر با برگزاری نمایشگاه آثار در نگارخانه بهانه ای می شود برای ارتباط بیشتر هنرمندان شهرهای دیگر کشور جهت نقد و به روز رسانی علم هنر.