نخست باید بدانیم زبان توده ها از کجا امده است؟ از کجا مایه می گیرد؟ جامعه شناسان طرح اصلی آن را چنین می پذیرند: جهان واقعی تا اندازه ی زیادی ناآگاهانه بر عادت های زبانی گروه بنا گردیده است… ما می بینیم و می شنویم و از جهات دیگر تا اندازه زیادی بدین سان تجربه می کنیم، زیرا عادت های زبانی اجتماع ما زمینه را برای انتخاب های معین تفسیر و معنا می کند. از طریق زبان است که هر جامعه یا اجتماعی؛ عقاید، ارزش ها و هنجارهای مسلطش را شکل می دهد. زبان را می توان از طریق مدرسه، مذهب، تلویزیون، خانواده، موسیقی، زندان، طبقه اجتماعی و… فرا گرفت. معمولاً افرادی که در ارتباط با قلم و کتاب هستند به گونه ای زبان می دانند و آن ها که از قلم و کتاب دورند، بگونه ای دیگر زبان را در دهان می چرخانند. نوزاد از بدو تولد، زبان یاد می گیرد آنگونه که خانواده زبان را در دهان می گرداند. حال مهم این است که خانواده در چه مرتبه ای با طبقه ای از جامعه قرار داشته باشد. گیریم خانواده در طبقه ای از جامعه ای بوده باشد که توده ها را مشمول شود در این حالت از وضعیت کلی جامعه باید چنین استنباط نمود که از حیث سیاسی ـ اقتصادی چه روندی دنبال می گردد. جامعه فعلی ما بر مبنای معامله گرایی و دلالی استوار است و این دلالی در حال حاضر همچون «رشمه» (Rashmeh) یا تیرک عمود خیمه می ماند که تمامی توجهات را به خود جلب می نماید. جامعه وقتی بر اساس دلالی حکم می راند ناخواسته و یا بنا به شرایط خاص فرهنگ سازی را آن گونه ترویج می کند که متناسب با قابلیت ها و شایستگی ها است و نیز از همه مهم تر فرهنگ دلالی در طبقاتی نزدیک به قاعده هرم رخنه می کند که به ندرت از قلم و کتاب می تواند سود جوید. زبان توده ای در این طبقات رشد می کند و از واژگانی بهره می گیرد که راحت الحلقوم باشد و چرخش آن در دهان آسان آید.
زبان توده را اگر بخواهیم مورد نقد و بررسی قرار دهیم خود خرمنی از کاغد می شود اما اینکه چگونه می شود زبان توده ها بر زبان هایی دیگر حاکم می گردد عوامل متعددی در این خصوص دخیل اند. مهم ترین عامل اقتصاد و سیاست است که وا می دارد توده ها به زبان کوچه و بازار خو و عادت بگیرند و با این زبان، زندگی روزمره خود را بگذرانند و کمتر به زبانی دیگر مثلاً موزون و ادبیاتی تر تن در دهند. پیش از این آمد که دو عامل سیاست و اقتصاد در بقاء زبان توده ها اثرگذار است. در جامعه ای که سیاست زده است و کمترین مورد باید در زیر ذره بین نفس بکشد، چگونه می توانند توده ها آن چه را که باید، یاد بگیرند. امنیتی بودن خود توان یادگیری را از شخص می گیرد. فرض کنید یکی از اهالی فرهنگ (از هالی قلم و کتاب) از بهر چند روزی به قهوه خانه ای رفت و آمد داشته باشد و آنجا در میان قهوه خانه ای ساعتی بگذراند، با توجه به اینکه از بهر این می رود که چقدر می تواند با فرهنگ خود و فضای قهوه خانه ارتباط برقرار کند و چه مقدار با زبان می تواند بر آن جماعت اثر بگذارد. در اطراف و حول و حوش اش، چه کند و کاو ها که صورت نمی گیرد و چه حرف و حدیث ها که در نمی گیرد و این واکاوی ها چه چیزی را که دامن نمی زند! حتی قهوه خانه ای ها هم برایشان قابل هضم نیست از اینکه می بینند کسی از اهل «اونا» آمده است و در کنارشان نشسته و باهاشان حرف می زند! اقتصاد می تواند زبان توده ای را رونق بخشد در شرایطی که بی ثبات باشد و حول محور دلالی بچرخد. امروز در کنار زبان توده ای زبان زرگری که تولد یافته است. در جامعه ای که ارزش پولی آن لحظه به لحظه افت پیدا می کند و اسکناسش همچون کاغذ باطله مورد مطائبه قرار می گیرد چه طعن هایی، چه حرف های رکیک و چه پرخاشگری ها و چه دهن دریدگی هایی که به دنبال دارد و این خود به گسترش زبان توده ای دامن می زند. وانگهی در کنار این بی ثباتی اقتصادی است که با کلاه گذاری ها و کلاهبرداری ها و بزهکاری ها و نیز لطیفه گویی ها و طنزپردازی ها و کلیپ ها و نرم افزارهای مانند وایبر و واتس آپ که امروز در موبایل های افراد دست به دست می شود و از این موبایل به آن دیگری انتقال می یابد، خود زبان توده را بسیط و مبسوط می دارد. چه این صحنه های مضحک و نوشته های خنده دار و کاریکاتورها و امثالهم برگرفته از سیاست ها و اقتصاد جامعه “وصله پینه” ای است. در جامعه ی وصله پینه ای؛ نه فرد برجسته و مسئول برای خود احترام قایل است، نه انتظاری از اشخاص می رود که برای خود شخصیتی قایل شوند. وقتی لودگی و لوندی تمامی زوایای آن جامعه وصله پینه ای را پر کرده باشد، بالتبع زبان توده ها هزاران بار گسترش می یابد و هر روز از روز پیش دامنه اش گسترده تر و لُمپن وارتر می گردد. اما اینکه چگونه می توان از زبان توده ها با آن ها سخن گفت نه نیاز به افسانه گویی ست و نه نیاز به پیمودن راهی صد ساله دارد. واعظین و سخنرانان مذهبی سال های سال است که در دل روستاها نه، که در دل شهرها جولان می دهند و مردم را به دنبال خود می کشند. جالب اینجاست که با یک کلام توده ها را به حرکت و جنبش وامی دارند، علت چیست؟ نقل است که بانک ایران روس در نقطه ای از تهران بر روی گورستانی قدیمی و کهنه بنا نهادند. واعظ محل از بالای منبر صدا می زند چرا مرده ها و رفتگان خود را فراموش کرده اید؟! بعد از اتمام مراسم و ختم جلسه جماعت مسجدی رو به سوی گورستان نهاده می بینند آنجا ساختمانی بنا گردیده و قبرها زیر و رو شده و آشفته بازاری ست. در طرفه العینی ساختمان را در هم کوبیده و هیاهویی در می گیرد که قشون دولتی توان رو در رو شدن در خود نمی بیند. نیازی نیست که به توده ها واژه نو و امروزی یاد داد؛ آنچه مهم می نماید درد آن هاست که باید به درستی تشخیص داده شود و از دل آن ها باخبر باشیم. از درونشان اگر آگاهی کسب شود می تواند در جهت اهداف خیرخواهانه و در راستای بهبود وضعیت معیشتی شان مفید واقع گردد زیرا علت و معلول آشکار می گردد بی آنکه خود متوجه باشند. امروز بر اثر سیاست گذاری های غلط و بی ثباتی اقتصاد و بی بندوباریی که در میان برخی مسئولین شکل گرفته و توده ها را به نوعی به تعارض واداشته، به نوعی به مبارزه منفی وا می دارد و نیز تناقضات را سبب می گردد که حاصل اش لُمپنیسم هم می شود. در جهان توده زده بخصوص با گرایشات لُمپنیسمی باید که سخن روزمرگی شان به ویژه در کوچه و بازار پرخاشگری و فحاشی و الفاظ رکیک و قبیحه باشد. در چنین جامعه ای می طلبد از در دوستی وارد شد یعنی اینکه پای صحبت های کسان نشست و در حوزه ی کاریشان پرس و جو شد. نقاط ضعف و قوت را از دهان ها بیرون کشید پس با یک تحلیل صحیح و جامع انچه می تواند در نظرها خوش آید و باب ذائقه باشد مکتوب نمود و بر کاغذ جاری کرده مثلاً آنجا که کارگران از جانبی مورد ستم و بداخلاقی کارفرما قرار می گیرند و از حیث مالی همچون اضافه کاری ها و دستمزدها و بعد از تعطیلات و در مجموع به گونه ای مورد استثمار و بهره کشی هستند، می طلبد این وضعیت را برجسته کرد. از طرفی بهره گرفتن از اشعار که باید از میان لایه های طبقاتی با دقت و تیزبینی (البته به گونه ای عمومیت داشته باشد) بیرون کشیده شوند و در پاورقی ها گنجاند. زبان توده ای یک سیر تاریخی را به دنبال داشته است، یک سیر استبدادی را به دنبال داشته است. ظلم و ستمی که در دراز مدت بر مردم روا رفته و سالیان متمادی از این گذر پی گرفته شده، نتیجه ای را چنین عاید نموده است. ملتی که مدام با بیگانگان رو در رو بوده و اثر جبر تاریخ و گاه ندانم کاری حکام با بیگانگان محشور شده است و همچنان در طول تاریخ با قبایل و عشایر و اقوام و با دوست و دشمن در داد و ستد بوده این را حاصل گردیده است تا ملت ایران زبان کوچه و بازاری و توده ای را دنبال نماید؛ بخصوص وقتی بین توده و قشر مطلع و آگاه همچون شاعران و روشنفکران صالح و دلسوز و وطن پرست و میهن دوست و نویسندگان و ژورنالیست ها و روزنامه نگارانی که از جان مایه می گذاشتند فاصله انداختند و هنوز هم که این را فاصله بیشتر و بیشتر دامن می زنند.