بشر ذاتن موجودی اجتماعی است و همواره گرایش به همزیستی و هم یاری با سایر موجودات دارد. موجودی که به زعم ارسطو؛ حیوان اجتماعی و به باور جان لاک و هابس؛ ضرورت زیست گروهی اش سبب رفع بسیاری از مسائل و هیجانات ناشی از وجود تعارض های بین فردی و درون فردی می شود.
حضور در اجتماعات و گروه های مختلف، همواره این امکان را به آدمی می دهد تا شادی ها و غم هایش را با دیگری به اشتراک بگذارد و برای حل و فصل یا کاهش شدت آن ها چاره ای بیاندیشد.
گروه درمانی نیز یکی از این اجتماعات و فرآیندهای درمانی و مشاوره ای می باشد که انسان به واسطه ی شرکت و حضور فعال در آن قادر به چالش کشیدن خود و وقایع پیرامونی و دلمشغولی هایی است که طی دوران خاصی از زندگانی اش با آن مواجهه شده است. مسایلی که افراد درگیر با آن ها وارد بحث مشاوره ای می شوند ممکن است همیشه یکسان و نباشد اما علل زیربنایی ایجاد کننده ی این مشکلات در بسیاری از موارد مشابه هستند.
عامل اساسی مشکلات فرد در زندگی, ریشه در الگوها و عاداتی دارد که در طی رشد آموخته است و اکنون در پیشامدهای فعلی زندگی کارآمد نیستند و یا سبب واپس گرایی شخص گردیده اند؛ برای مثال اغلب توان یابان استان بوشهر با وجود پیشرفت در عرصه های مختلف زندگی، از جمله تحصیلات، گاهی دچار نوعی تعارضات و اختلالات خاص می شوند که ثمره ی مواردی تکراری همچون: وابستگی، بی عدالتی، عدم امکانات کافی و … می باشد.
روان درمانی گروهی، شرایط ویژه ایی جهت یادگیری در خصوص « خود » ، « دیگران » و « ارتباط خود با دیگران » فراهم می سازد که منتج به قادر ساختن فرد برای عملکرد بهتر و کارآمدتر در ارتباطات بین فردی و مخدوش شده اش در خارج از گروه می گردد.
روان درمانی گروهی زمانی ضرورت پیدا می کند که نیاز اجتماعی فرد در ارتباط با دیگران برآورده نشده و یا محیط به گونه ای باشد که هر چند روابط انسانی تا اندازه ای وجود دارند اما روابط موجود غلط و ناسالم می باشند.
اغلب بیماران خاص، دچار نوعی افسردگی هستند و این مساله به ارتباطات درون فردی و بین فردی آنان خلل وارد نموده است؛ گاه با گروه های طبیعی اجتماعی نیز به مشکل برمی خورند. لذا شرکت جدی و قاطعانه در چنین جلساتی می تواند به تدریج خلاء روابط ناسالم آنان را برطرف نموده و ارتباطات بین فردی شان را بهبود بخشد.
زیر بنای گروه و نحوه ی برخورد اصولی با مساله ی بهبودی، بر پایه ی ارزش درمانی استوار است که با در میان گذاشتن تجربیات میسر می شود.
تعریف گروه و گروه درمانی:
گروه: یک نظام باز که از سه نفر یا بیشتر ترکیب شده است. این افراد به دلیل وجود مشترکاتی با یکدیگر همبستگی پیدا کرده و تعامل متقابل آن ها باعث اثرگذاری هر یک بر دیگری شده است.
لوین گروه را تمامیت سازمان یافته ای می داند که مختصات آن با مجموع عوامل تشکیل دهنده ی آن متفاوت است. (نوابی نژاد، ۱۳۸۵)
روان درمانی گروهی: در روان درمانی گروهی، بیشتر انگیزه های ناخودآگاه فرد مورد توجه است و به علت عمق و پیچیدگی مشکلات رشد، گاه فرآیند روان درمانی ماه ها یا سال ها به طول می انجامد. از عواملی که موقعیت گروه درمانی را خاص و ویژه می سازد، آن است که گروه درمانی نظامی امن و بسته است. افرادی که در گروه مشارکت دارند باید بپذیرند و توافق کنند که محتوای جلسات گروهی را کاملن محرمانه نگه دارند. (نوابی نژاد، ۱۳۸۵)
گروه درمانی به مجموعه ای از افراد اطلاق می گردد که با حضور درمانگر متخصص با هدف درمان، گرد هم آمده اند. فرض بر این است که شنیدن مشکلات دیگران و چگونگی حل مشکلات از طرف درمانگر و دیگران خود جنبه ی روان درمانی دارد.
بیرون ریختن تضادها، تعارضات و ناکامی ها به پالایش روانی کمک می کند. کنش های متقابل گروهی، پویایی و فرآیندهای ایجاد شده توسط افراد گروه و درمانگر اثر درمانی بیشتر در مقایسه با درمان سنتی دو نفره (درمانگر و درمانجو) دارد (نیکزاد، ۱۳۷۱).
تاریخچه گروه درمانی:
در گذشته مردم مشکلات روانی را به عنوان بیماری قبول نداشتند بلکه آن را نوعی جن زدگی می دانستند که در اثر بادهای بد و ارواح خبیثه و اجنه به وجود می آیند و فرد مبتلا تا پایان عمر با آن دست به گریبان خواهد بود و راه علاجی وجود ندارد. این بدبینی و باورهای غلط باعث شد مردم تصور کنند این قبیل بیماری ها از کنترل انسان خارج هستند. در آن دوران بیماران روانی را در دارالمجانین ها به غل و زنجیر می کشیدند و جن گیرها و جادوگران به حل این مسائل می پرداختند.
در قرن ۱۷ تا ۱۸ «پینل» غل و رنجیرها را از دست و پای این بیماران باز کرد، اما مدت ها زمان لازم بود تا بالاخره فروید در اوائل قرن بیستم گفت: این افراد بیمار هستند و بیماری آن ها معلول علتی است که علت آن جن و اوراح خبیثه و… نیست.
فروید علم روانکاوی را معرفی کرد و گفت می توان بسیاری از بیماری های روانی را درمان کرد. او به گونه ای کاشف ناخودآگاه بود و اساس نخستین روان درمان هایی که در قرن بیستم انجام می شد نیز ناخودآگاه بود. فروید معتقد بود افراد بشر به همه انگیزه های درونی کارهای خود آگاه نیستند.
در ابتدا روان درمانی فقط به صورت انفرادی انجام می شد اما از سال ۱۹۲۰ کم کم شیوه های مختلف گروه درمانی به وجود آمد. اولین گروه درمانی توسط یک پزشک آمریکایی به نام دکتر کلَت انجام شد. او که متخصص درمان مسلولین بود برای عده ای از بیماران خود به صورت گروهی کلاس هایی گذاشت و در مورد بیماری و مسائل بیماری آنان صحبت نمود. دکتر کلَت متوجه شد افرادی که در این گروه ها شرکت کرده اند روند سریع تر و بهتری در درمان دارند. از آن پس کم کم روش های مختلف درمان های گروهی مانند روان آموزش، روان نمایش و… متداول شد اما مشهورترین روش های گروه درمانی مبتنی بر یافته های روانکاوی بود که بعد از جنگ جهانی دوم در انگلیس و آمریکا مرسوم گردید، این گروه ها اولین بار در ارتش انگلیس توسط بیام تشکیل شد. استفاده منظم از گروهها در روان درمانی پدیده ی نسبتا تازهای است. هر چند التیام یابی گروهی سابقهای به قدمت تاریخ دارد که نمونههای بارز آن را در تعالیم مذهبی میتوان مشاهده کرد.
ژوزف پرات (۱۹۷۴) پزشک اهل بوستون را اغلب پدر گروه درمانی میدانند. در آغاز قرن بیستم ژوزف پرات مسأله گردهم آوری بیمارن معلول و آموزش جنبههای پزشکی بیماری آن ها به طور دسته جمعی را مطرح ساخت. او صرف نظر از کار تعلیم، فضایی گروهی به وجود آورد تا بیماران در سایه آن در مقام کمک متقابل به یکدیگر برآیند
چندین سال بعد، تعدادی از روانپزشکان آمریکایی نقطه نظرهای پرات را در زمینه درمان روانی به کار بردند؛ از جمله لازل و مارش که از یک شیوه ی آموزشی به صورت گروهی برای درمان ناخوشی های دماغی استفاده میکردند. این شیوه به زودی منسوخ گردید و جای آن را روان تحلیلی گران پر کردند.
فروید شخصن به کار گروه درمانی نپرداخت اما مقالاتی که در زمینه روان شناسی گروهی و تحلیل خود منتشر کرد، حاکی از اطلاع او از اهمیت پدیده گروهی بود اما آدلر شخصن از برنامههای گروه درمانی در مراکز هدایت کودکان و نیز معتادان به الکل استفاده نمود.
جنگ جهانی دوم به گروه درمانی وسعت تازهای بخشید و گروه درمانی برای تودههای عظیم بیماران روانی که به ارتش بریتانیا فرا خوانده شده بودند، نقش مهم درمانی ایفا نمود. بیمارستان نظامی نورت فیلد بخصوص مرکز مهمی برای ابداع شیوههای مختلف گروه درمانی بود. از جمله سایر بانیان گروه درمانی در آمریکا میتوان به گروهی از روانشناسان اجتماعی به سرپرستی کورت لوین اشاره نمود. (مولانا درمانی)
شرکت کنندگان بسته به نوع گروه و کیفیت مشارکت، در تعدادهای مختلف تعریف می شوند اما متوسط آن بین ۶ تا ۸ نفر می باشد.
جلسات گروه درمانی معمولن به دو صورت برگزار می شوند:
جلسات علنی یا باز و جلسات غیر علنی یا بسته که حضور در جلسات علنی برای عموم آزاد است و جلسات غیر علنی صرفن با حضور بیماران خاص برگزار می شود.
چرا گروه درمانی؟
سه ماه است که در موسسه ی باران مهر لیان بوشهر، این رویکرد به رهبری شخصی به نام داوود جمالی، کارشناس ارشد مشاوره در حال اجرا می باشد و هم اکنون وارد دوره ی جدیدی از تغییر و نفوذپذیری اعضا شده است.
بنا به اظهارات ایشان: « گروه درمانی از درمان فردی مفیدتر می باشد؛ چرا که جو منسجمی داشته و آگاهی و احساس بیشتری در آن جریان دارد و به دلیل چالش برانگیزتر بودنش، مشاور را نیز قوی تر می کند.
فرد میتواند از مشاهده مشکلات دیگران که همانند و یا گاهی شدیدتر از مشکل خودش است احساس دلگرمی کند؛ همچنین از مشاهده رفتار دیگران میتوان نکاتی آموخت و دیدگاه ها و واکنش ها را در تعامل با افراد گوناگون به کار گرفت.
گروه درمانی پیامدهای ارزشمندی از قبیل کمک به رشد شخصیت فرد و ایجاد اعتماد به نفس در وی، افزایش بینش و آگاهی از طریق آشنایی با دوستان جدید و مشکلاتشان، یاری رساندن به اعضا جهت سازگاری و انطباق با شرایط زیستی شان و … .»
طبق نظریه ی سیستمی، گروه درمانی یک سیستم است با مرزی که آن را از محیط خارجی جدا می سازد. گروه، اعضای گروه را شامل می شود که هر یک از آنان زیر سیستمی یا سیستم مجزایی هستند و هر عضو از زیر سیستم های متنوعی پدید آمده است. نظریه پردازان سیستم ها (هلن دورکین، جیم دورکین و جان بوریلو) معتقدند که نفوذپذیری مرزهای اعضا نسبت به محیط گروهی، اعضا را قادر می سازد تا در هر پیشرفتی که گروه در حل کردن تعارض ها بدان دست می یابد، سهیم شوند. همچنین نفوذپذیری، اعضای گروه یا زیرگروه های اعضاء را قادر می سازد تا به گروه به مثابه ی کل اثر بگذارند. وقتی مساله ای در گروه مطرح می شود، اعضا مبتنی بر عوامل مختلف از جمله ویژگی های از پیش موجود در شخصیت و مشکلات روانشناختی پیشین، مواضع متفاوتی در ارتباط با آن اتخاذ می کنند. اعضایی که موضع مشابه دارند درباره ی یک مساله به هم می پیوندند و زیر گروه شکل می گیرد. اقامت اعضا در یک زیر گروه برای آنان امنیت و آسایش را به ارمغان می آورد؛ به طوری که آن ها قادر به کشف وجوه دفاعی موضع شان می شوند.
یادگیری هایی که از این خلال در زیرگروه رخ می دهد به محیط گروهی وسیع تر انتقال داده می شود و به رشد گروه به مثابه ی کل ختم می گردد.
نقش درمانگر در نظریه سیستم ها، اداره کننده مرز می باشد.
مهمترین دستورالعملی که اعضا می بایست به آن توجه نمایند، نمایش افکار و احساساتشان به صورت خودانگیخته و خودجوش است. زمانی می رسد که اتوریته در فضا گم می شود اما همچنان به صورت پنهان گروه را هدایت کرده و سعی در انتقال همدلی برای واکنش های اعضا، خصوصن واکنش های تهدیدکننده و دردزا دارد.
روان درمانی گروهی، اغلب عامل درمانی جهان شمولی را به چالش می کشد؛ این چنین که فرد در رنج کشیدن یکه و تنها نیست و این امر زمانی به وقوع خواهد پیوست که فرد از احساسات و تکانه هایی که تا حدودی به وی شباهت دارند صحبت نماید و این خود معلول اثرگذاری مکانیزم های سودمند همانندسازی می باشد که لازمه اش برقراری ارتباطات بین فردی است.
این نشست های گروهی که گاهی در صورت صلاح دید درمانگر تمدید می گردد، می توانند مبنایی برای تشکیل گروه های مدنی و گسترده تری به لحاظ فکری و اجتماعی باشند که قابلیت بسط و اشاعه ی فرهنگ های مختلف را دارد. امروزه اروین یالوم را یکی از سر آمدترین روانشناسان این عرصه و به ویژه مکتب فلسفی اگزیستانسیالیسم می دانند که کتاب های سودمند بسیاری نیز در این زمینه به نگارش درآورده است. عمده ی تالیفات یالوم به صورت رمان های آموزشی می باشند که یکی از این کتب معروف، درمان شوپنهاور نام دارد که آموزه های درمان گروهی و فلسفی را به گونه ای جذاب و در قالب یک داستان به تصویر کشیده است.
این کتاب گویای واقعیت های تلخ و شیرین زندگی اجتماعی افراد درگیر و روایت کسانی است که سه سال از دوران زندگی شان را، در هر هفته، در کتابخانه ی ژولیوس (اتوریته) گرد هم آمده و فارغ از هر گونه ویژگی های اکتسابی، ظاهری و طبقاتی به مباحثه و گفت و گو پرداخته و برای پر کردن و ترمیم شکاف های سطحی و عمیق یکدیگر کوشش می نمایند؛ در آخر، جایگزینی نقش برخی اعضا و بدل شدن آن ها به پدیدآورندگان اجتماعی دیگر است که خاصیت دنباله دار شدن این نسشت ها را به خواننده ابلاغ می کند و این همان خاصیتی است که به گمان من در چهل و ششمین عصرانه ی فرهنگی هامون به بحث گذاشته شد.
درمان شوپنهاور نشان می دهد که چطور افراد برای پیوستن به مباحثات عمیق بایستی از مباحثات سطحی عبور کنند و همچنین چگونگی مقابله با شرم و یا نارسیسیسم را یادآور می شود.