در این مقاله سعی شده درباره پرویز داریوش مترجم بزرگ ایرانی اثار و سبک وی پزوهش مختصری ایراد گردد. پرویز داریوش در ۱۴ اسفند۱۳۰۱خورشیدی در مشهد دیده به جهان گشود.ام تحصیلات ابتدایی خود را در تهران گذراند و پس از اخذ مدرک دیپلم از مدرسه نظام برای تحصیلات عالی راهی امریکا شد. وی در رشته های روانشناسی فلسفه و انگلیسی به تحصیل پرداخت و سپس بطور ناقص انرا رها کرد. در سال ۱۳۲۸به ایران بازگشت ودر وزارت امور خارجه وگمرک به عنوان مترجم اغاز بکار کرد و اینچنین فعالیت های ادبی او در همان سالها اغاز شد.
در مدرسه همکلاس ایرج افشار پزوهشگر و از بزرگان کتابداری ایران بود ودر سالهای بعد از دوستان صمیمی جلال ال احمد شد و نتیجه ان اغاز ترجمه های اثار بصورت مشترک بود که از ان جمله میتوان بهکتاب “مائده های زمینی”اندره زید اشاره کرد. گفتنیست که وی برخی از اثار بزرگان ادبیات جهان را ترجمه کرده است ولی عمده شهرت وی را بخاطر ترجمه های “خانم دالاوی” و “خیزاب ها”اثر ویرجینیا ولف میدانند.
برخی دیگر از ترجمه های وی عبارتند از:سیمای مرد اهنین اثر جیمز جوییس، سیذاراتا اثر هرمان هسه، تام سایر اثر مارک تواین، اوای وحش اثر جک لندن، ماه و شش پشیز اثر سامرست موام، داشتن و نداشتن اثر همینگوی ، موش ها و ادم ها اثر جان اشتاین بک ، پرواز شبانه اثر اگزوپری، تسخیر ناپذیر اثر ویلیام فاکنر، مامور سری از جوزف کنراد و بلاخره ترجمه شگفت انگیز “موبی دیک” از هرمان ملویل که به نظر بسیاری از منتقدان و صاحب نظران حوزه ترجمه از بهترین ترجمه های وی محسوب میشود.
استاد داریوش درمورد ترجمه میگوید:ترجمه چیدن مکانیکی یک مشت وازه یکسان و یکدست پشت هم بنام ترجمه دقیق و وفادار به متن نیست.و نیز به برگردان متن بدون کاستی از متن ترجمه قائل است و در این باره میگوید:در کار ترجمه متون ادبی یا دارای ارزش ادبی وجه استتیک برگردان متن-اگر مترجم توانایی وهنر ان را داشته باشد-نباید از بین برود زیرا در اینگونه متن ها سبک بیان و انرزی زبانی ان پاره ای از ساختار معنا و زپایه ای برای ان است و با ان درهم تنیده و معنا نباید لخت به مخاطب برسد بلکه باید تاثرات قلم نویسندهدر ترجمه مترجم جاری باشد و در این باره ادامه میدهد:”کوشش من در ترجمه هایم از متن های بزرگ ادبی-فلسفیدر ای راستا بوده که با بکارگیری مایه ها و توانمندی های ادبی تاریخی زبان فارسی روح متن را انچنان که درمی یابم و زبان فارسی میتواند در خود پذیرا باشد در قالب این زبان بازافرینی کنم.”
در سال۱۳۷۱ رضا براهینی در خانه استاد را میزند و او را چنین توصیف میکند:”مردی نسبتا چاق پوششی اشرافی با ریش بزی سفید ابروهای پر رفتاری امرانه و اشرافی و کلامی سنجیده.”
درباره استاد گفته اند انقدر لغت میدانست که ترجمه هایش شیرین نیست!
در ترجمه ادبی گویند که اولا مترجم باید علاوه بر علم به اصول زبان شناسی و نیز قوت در حوزه زبان مبدا باید ادبیات را عمیقا درک کند ولی موضوعی که کمتر بحث شده عدم توجه مترجم در انتخاب نوع ادبیات و همچنین موضوع متن ترجمه است.بطوریکه مترجم بایدعلاقه و شوق نسبت به موضوع و نیز نوع قلم نویسنده زبان مبدا داشته باشد که این قدرت مانور مترجمدر برخورد با متن مبدا را قوت و در نهایت ترجمه را بهبود میبخشد.
با اینکه برای ترجمه فرمول هایی مدون گشته و مبانی مفیدی مشخص گردیده هر متن باید به شیوه منحصر به فردی ترجمه شود و نوع خاصی از ترجمه را میطلبد.از انجا که استاد داریوش از پیشکسوت های ترجمه زبان انگلیسی است یکی از نقد هایی که عموما به این نویسنده میشود ترجمه تحت اللفظی یا ترجمه دقیق است حال انکه استاد خود از منتقدان این نوع ترجمه است!
برای بررسی صحت و سقم ای ادعااقدام به بررسی مختصری در احوال ترجمه استاد کردم که در ادامه توضیح خواهم داد.
خانم دکتر طاهره صفارزاده در کتاب اصول و مبانی ترجمه ترجمه موش ها و ادم های اشتاین بک وبا متن انگلیسی متن استاد را زیر سوال میبرد که گاهی حق با ایشان است و گاهی خیر .مثلا یکی از شخصیت های داستان لنی دیوانه است که جملات را اشتباه بکار میبرد که مترجم این نقص اگاهانه را در ترجمه لحاظ نکرده که قطعا این نقد وارد استو طفره رفتن از ریزکاری های متن نوعی دخل و تصرف در اثر است. درجایی دیگرplay hookeyرا دزد بازی ترجمه کرده درحالیکه ای ترکیب معنای اصطلاحی داردو به معنی فرار از مدرسه یا جیم زدن از مدرسه است که این هم انتقاد بجاییست.ولی گاها ترجمه استاد را بهتر از ترجمه خانم دکتر میدانم مثل جملهhe smiled happily که اقای داریوش”او به شادی خندید” وخانم دکتر “لبخندی شادی او را نمایان ساخت ترجمه کرده که ترجمه استاد داریوش صحیح تر بنظر می اید. یکی دیگر ازنقدهای وارد به این مترجممورد استفاده نام خاص از زبان مبدا است چنانکه در این George را زرز ترجمه کرده که بهتر بود به همان تلفظ انگلیسی “جرج” ترجمه میکرد چراکه ما در رسم الخط فارسی حرف “جیم” را داریم.
بعضی جاها صفت را بصورت اسم ترجمه کرده که از لحاظ معنایی کوچکترین خللی ایجاد نکرده و حتی ریتم داستان را قوت نیز بخشیده که خوانش را روانتر میکند مثل جملهhe said softly که استاد انرا”او ارام گفت” ترجمه کرده که بیشتر از”به ارامی گفت” به داستان میاید.
دیگر اینکه استاد در بسیاری از جاها maybeرا گاس ترجمه کردهکه لهجه شیرازی است و تا حدی نامانوس و بهتر بود از ترجمه معیار و دقیق شاید استفاده کند.
در مجموع نقدهایی که به وی شده مواردی بسیار جزئی میباشد که نکاتی ظریف و دقیق را شامل میشود.
در داستان هایی که لحن داستان جدیتر و یا فلسفی تر استمترجم موفق تر بوده مثل ترجمه سیذاراتا از هرمان هسه که نویسنده لحنی ساده و صمیمی و داستان تمی فلسفی دارد.
اکثر اساتید و پزوهشگران حوزه ترجمه معتقدند که اثار ترجمه شده به زبان فرانسه ترجمه های دقیقتر و برتری نسبت به ترجمه های انگلیسی زبان اند هرچند که مترجمان از زبان فرانسه پیش تر دست به ترجمه زده اند.
خانم دکتر صفار زاده به صراحت می گوید :”بیش از ۷۵ درصدترجمه هایی که از زبان انگلیسی به عمل امده فاقد ارزس و اعتبارند.” هرچند کهبخاطر غیر جذاب و خشک بودن ترجمه های استاد نقد هایی به وی شده ولی او همچنان یکی از مترجمان برجسته و نیز از پیشکسوتان ترجمه انگلیسی در دهه ۳۰ است و اثار بزرگی را به قوت ترجمه نموده که او را از بسیاری معاصرانش ممتاز میکند.
این مترجم بجز ترجمه تالیفات دیگری نیز در حوزه ادبیات دارد که از این جمله میتوان اشاره ای به “یاد بیدار” (یادی از صادق هدایت)کرد که در سال۱۳۸۸ چاپ شد.
وی در ۱۵اسفند ماه ۱۳۷۹ در بیمارستان مهر تهران جامعه مترجمان ایران زمین را وداع گفت.