چکیده
نسلی که در ادبیات اجتماعی ایران به عنوان «دهه ی شصتی ها» شناخته میشود دارای ویژگیهای جمعیتی و زیستی خاصی است که آن را به مثابه یک شبه طبقه در ساختار اجتماعی ایران قرار می دهد. شبهطبقه ای که خاستگاه ویژه خود، نیازهای زیستی ویژه خود و آینده ویژهی خود را دارد. نسلی که تولدش از دو سال پیش از تاریخ اسمی اش آغاز شد و دو سال پیش از پایان اسمی اش پایان پذیرفت، تأثیرات عمدهای را از نظام اجتماعی که میراث دار آن بود پذیرفت و تأثیرات شایان توجه ای را به عنوان میراث برای نسل پس از خود برجای گذاشت. در نوشتار حاضر با بررسی اجتماعی ـ زیستی دهه ی شصتی ها به واکاوی بیشتر ماهیت وجودی این شبه طبقه خواهیم پرداخت و تأکید میکنیم که گرچه این نسل در حال ورود به نیمه های عمر قابل تصور خود است، اما همچنان نیمی دیگر از راه را در پیش دارد و با توجه به شاخص های ویژه ی آن، نیاز است که بیشتر و عمیقتر بر روی این نسل به عنوان یک پدیده ی اجتماعی تأمل شود.
کلیدواژه: دهه شصت، نسل، پدیده اجتماعی، طبقه اجتماعی، شبه طبقه
مقدمه
تأثیرات ناشی از جمعیت بر مقولههای گوناگون اجتماعی، از جمله فاکتورهای اساسی است که میتواند در ساختاربندی یک نظام اجتماعی ایفای نقش نماید. برای شناخت و مطالعهی مناسبتر این تأثیرات به ویژه در جامعههایی که دچار سیر صعودی تحولات اجتماعی ـ سیاسی ـ اقتصادی هستند، میتوان نوزادان را در بازههای زمانی ده ساله تقسیمبندی نمود و به موازات تقسیم نمودن سایر مولفههای اجتماعی در این دورههای زمانی ده ساله، نسبت به مطالعه و شناخت آنها اقدام نمود.
در این میان و در جوامع مختلف مشاهده میشود، برخی از گروههای سنی که در دهههای مختلف تقسیمبندی شدهاند، با تأثیرپذیری از شرایط اجتماعی خود حرکتهای غیرمعمولی را بر روی هرم سنی آن جامعه برجای میگذارند. نسلهایی که دارای چنین خاصیتهای ویژهای هستند که میتوانند هرم سنی جمعیت یک کشور را دستخوش تغییرات عمدهی بصری کنند، از جمله شاخصترین نسلهای آن کشور برای مطالعات اجتماعی محسوب میشوند.
در ایران، نوزادانی که در دههی شصت شمسی، دنیا آمدند دارای چنین ویژگی هستند و بر این اساس میتوان آنها را به عنوان یک نسل خاص در کشور توصیف و تحلیل نمود.
نسلی که در دههی شصت به دنیا آمد، اکنون در اوج دوران جوانی قرار دارد و به نوعی تبدیل به موتور اصلی محرک کشور به ویژه در بخشهای صنعت و تولید شده است. نیازهای زیستی ـ اجتماعی این نسل که به لحاظ ۱. جمعیت زیاد آنها نسبت به سایر گروههای نسلی کشور و ۲. تأثیرگذاری آنها به ویژه بر نسلهای بعد از خود، باعث به وجود آمدن ماهیت اجتماعی خاصی برای این نسل شده و پرواضح است تأمل در این نیازها و شناخت هرچه بهتر این نسل میتواند عرصهای مناسب برای برنامهریزان و همچنین پژوهشگران اجتماعی باشد.
خاستگاه اجتماعی دهه ی شصتی ها
نسلی که در ادبیات امروز ایران با عنوان دههی شصتیها شناخته میشود، در عرف علم جمعیتشناسی به گروهی از جمعیت اطلاق میشود که از یکم فروردین سال ۱۳۶۰ تا ۲۹ اسفند سال ۱۳۶۹ در ایران متولد شدند. اما در بررسی اجتماعی این نسل متوجه میشویم که پدیدهی دههی شصتیها صرفاً یک مولفهی جمعیتشناسی نیست. این پدیده بنا به دلایلی که در این نوشتار به تشریح آن خواهیم پرداخت یک مولفهی «اجتماعی ـ جمعیتی» است. دادههایی که باعث میشوند بعد اجتماعی این نسل را در کنار بعد جمعیتی آن (و چه بسا پیشزمینه و عامل اصلی شکلگیری چنین پدیدهای) در نظر بگیریم، آنقدر برجسته و مشاهدهپذیر هستند که حتی برای غیرمتخصصین نیز درکپذیرند.
در تشریح چنین مدعایی، پیش از هرچیز نیاز است که این پدیده نیز مانند هر پدیدهی اجتماعی دیگری در بستر زمانی، مکانی، سیاسی و اجتماعی خاص خود بررسی و شناخته شود. اگر به برجستهترین تحولات اجتماعی که بر شکلگیری این نسل تأثیرگذاشتند دقت کنیم، متوجه میشویم که خاستگاه این نسل را میتوان به عنوان «نسلی پسا انقلابی و پیشا توسعهای» متصور شد.
با وقوع انقلاب اسلامی ایران در سال ۵۷ و به ویژه انعکاس و عمومیت یافتن پیامدهای پس از این انقلاب متوجه میشویم که آموزههای عمدتاً ایدئولوژیک انقلابی در میان نسل همگونی که انقلاب کردند، یک بدنهی واحدی را در میان نهاد خانواده در سطح کشور به وجود میآورد که چشماندازها، اهداف، بیمها و امیدهای بسیار نزدیک به همی دارند. این بدنه که تحت تأثیر شخصیت کاریزماتیک رهبر انقلاب قرار دارد با بحرانی به نام جنگ مواجه میشود و با ترکیب نیازهای جامعهی انقلاب کرده و در حال جنگ، شروع به افزایش نسل میکند و با رکوردزنی در تعداد جمعیت، رشد جمعیتی ایران را به رقمی بالغ بر ۳درصد میرساند. نکتهی جالب آنکه دقیقاً همزمان با پایان جنگ در سال ۱۳۶۷ و ورود ایران به عصر توسعهی انقلابی که با شکلگیری دولت سازندگی حیات یافت، تولید نسل ناگهان با شیبی تند و نزولی نسب به چند سال پیش خود مواجه میشود. بنابراین با نگاهی به آمار جمعیتی متولدین ایران در سالهای پس از انقلاب و پیش از شروع توسعهی اقتصادی کشور، میتوان این نسل را به عنوان یک نسل اجتماعی ـ جمعیتی متصور شد.
اما این نسل در دوران پیش از شروع توسعهی اقتصادی ایران، پایان میپذیرد. در اینجا لازم به ذکر است که در دوران معاصر ایران، با سه موج توسعه اقتصادی مواجه هستیم که به لحاظ ساختاری برجستهتر از سایر توسعههای اقتصادی دیگر در کشور هستند. نخست توسعهی آمرانهای که در دوران رضاشاه صورت گرفت. موج دوم توسعه از سال ۵۳ و با افزایش ناگهانی بهای نفت در بازارهای جهانی در کشور آغاز شد و سومین موج توسعهای که از سوی انقلابیونِ عبور کرده از دوران هشتسالهی جنگ و با کلید واژههایی همچون «سازندگی»، «جهاد» و… آغاز شد. آمارهای جمعیتی حاکی از آنند که نسل دههی شصت، پیش از شروع موج دوم سازندگی، با بازگشت به روند معمول رشد جمعیتی، عملاً پروندهی تولد خود را میبندد.
از دیگر مولفههای شاخصی که در به دنیا آمدن این نسل ایفای نقش کردند، درگیر شدن کشور در جنگی هشت ساله است که این هشت سال جنگ، از ابتدا تا به انتها در دوران تولد نوزادان دههی شصتی قرار گرفت. گرچه نگارنده نتوانست به پژوهشی علمی در رابطه با تأثیرات جنگ ایران و عراق بر روند رشد تولید نسل دست یابد، اما با توجه به بار ایدیولوژیکی غالب در دههی شصت که افراد را در پیوندی مستمر با جامعه درگیر مینماید به گونهای که نیازهای جامعه و مردم همخوانیهای مشهودی مییابند، میتوان مقوله جنگ را حداقل در تئوری به عنوان یکی از عوامل اصلی تولد پدیدهی اجتماعی ـ جمعیتی دههی شصت متصور شد.
با در نظر گرفتن چنین خاستگاهی و توجه به آمارهای جمعیتی که در جدول ۱ آمده است، به وضوح میتوانیم بیان کنیم که نسل دههی شصت به عنوان یک پدیدهی اجتماعی، تمام و کمال در این دههی زمانی (یعنی از ۱ فروردین ۶۰ تا ۲۹ اسفند ۶۹) اتفاق نیفتاد. رشد جمعیتی پدیدهی دههی شصت با افزایش ناگهانی جمعیت نسبت به سالهای پیش از خود در سال ۵۸ شروع میشود، طی سالهای ۵۹ و ۶۰ به اوج میرسد و روند شیب ملایم خود را تا سال ۶۷ ادامه میدهد و عملاً پس از پایان جنگ و پیش از شروع موج دوم توسعهی اقتصادی ایران، به شیب معمول بر میگردد.
اصلیترین مولفه ی نسل دهه ی شصتی ها
مولفهی «انبوهی جمعیت» را میتوان به عنوان اصلیترین مولفهای که از بدو حیات این نسل پا به عرصهی اجتماع گذاشت و تاکنون نیز قدم به قدم با آن به پیش آمده، به عنوان اصلیترین مولفهی اجتماعی که بیشترین حجم چالشهای زیستی ـ اقتصادی را نیز برای آن به دنبال داشته است، در نظر گرفت.
با مرور خاطرات مشترک دههی شصتیها از دوران کودکی آنها از جمله قرارگیریشان در پشت سد کنکور، مواجه شدن با بحران بیکاری و… میتوان گفت انبوهیِ این جمعیت از یکسو و عدم پیشبینی و عدم جلوگیری از به وجود آمدن مشکلات پیشروی این نسل باعث شده دههی شصتیها در طی روند تطور تاریخی خود در هر مرحله از زندگی با میراثی برجای مانده از نسلهای سنی بزرگتری مواجه شود که به لحاظ انبوهی جمعیت یا ناچار به خرد کردن و تقسیم نمودن آن میان خودشان هستند یا ناگزیر به بروز رقابتهای نفسگیر و در نتیجه اتلاف وقت، انرژی، هزینههای مالی و از همه مهمتر عمری هستند که از دستشان میرود.
دو شیفت کار کردن مدارس، استفاده همزمان سه تا چهار دانشآموز از یک نیمکت و موارد دیگری از این دست از جمله مثالهای شاخصی هستند که تنها در رویارویی دههی شصتیها با نظام آموزش و پرورشی مواجه شدند که به هیچ وجه برای این حجم از جمعیت پیشبینی نشده بود.
مولفهی برجستهی دیگر این نسل که بایستی در شرایط خاص زمانی ـ مکانی آن درک شود، مربوط به تکنولوژی و به ویژه دنیای کامپیوتر است. دههی شصتیها آخرین نسل کودکان ایرانی بودند که دوران کودکای خود را به طور کامل بدون بهرهمندی از کامپیوتر به سر بردند. این مقوله به دو صورت در روند رشد کودکان این نسل خود را نشان میدهد. نخست آنکه بسیاری از این کودکان بر خلاف کودکانی که در دهههای بعد در ایران به دنیا آمدند، دوران کودکی خود را در کوچهها و با برقراری کنشهای مختلف با سایر همسن و سالهای خود سپردی کردند. کلیدواژههایی همچون «بچههای همسایه»، «بچه محل» و… که مدتهاست در ادبیات معمول کوچه و بازار ایران کمتر شنیده میشود، از جمله پرتکرارترین عبارتهایی بودند که در دههی شصت و تاحدودی هفتاد بسیار به گوش میرسیدند و هر کدام بار معنای مشخصی را به ذهن متبادر میکردند.
تأثیر دیگری که فقدان کامپیوتر و پس از آن اینترنت بر دوران کودکی این نسل گذاشت را میتوان در ساختار بروکراسی سنتی جست که بدنهی مدیریتی کشور در آن زمان داشت و براساس چنین سازمانی برای جامعه برنامهریزی میکرد. پایین بودن سرعت نظام بروکراتیک کشور، در عین زیاد بودن سرعت تقاضاهایی که با رشد دههی شصتیها و همچنین تحولات اقتصادی جامعه بیشتر و بیشتر خودنمایی میکرد، در مجموع باعث به وجود آمدن آنومیهای خاص این دوره شد.
عدم شکلگیری نهادها و ساختارهای تخصصی، برای پرداختن وسیع به نیازهای این نسل و عمدتاً دولتی بودن همان ساختارهای محدود موجود، مثالی بارز برای اثبات این ادعاست. در این خصوص تنها کافیست تعداد نهادها و ساختارهای متعدد اجتماعی که در شرایط فعلی جامعه مشغول خدماترسانی به نوزدان و کودکان هستند را با ساختارهای موجود در دههی شصت مقایسه کرد. در شرایط فعلی جامعه با فعال نمودن بخش خصوصی و درک نیازهای ساختارمند برای کودکان، شروع به ارائهی خدمات اجتماعی به کودکان امروزی نموده، اما در دههی شصت جامعهی تودهوار ایرانی فرصت اجتماعی کردن کودکان خود را به نظام به نسبه توتالیتاری سپرده بود که سرشار از ایدیولوژی بود. ابژههای یکسان دههی شصتیها چه در ابزارهای آموزشی و اجتماعی و چه در محتوای این آموزشها و تفاوت با نمادهای گوناگون و پرتنوعی امروزی که در اختیار کودکان قرار گرفته است، دلیلی است بر این مدعا.
شبه طبقه
این نسل نه تا بدان حد اشتراک اقتصادی دارد که بتوان آنها را در مفهوم مارکسیستی طبقه نامید و نا بدان حد تمایزهای فرهنگی با نسل پیش و پس خود دارند که بتوان آنها را در مفاهیم نومارکسیستی در قالب طبقه بخشبندی کرد. حتی از دید مفاهیم ساختارگراها هم نمیتوان این نسل را به عنوان یک طبقه خاص در نظر گرفت چراکه گرچه در کارکرد و ساختار تفاوتهایی با نسلهای دیگر دارند، اما این تفاوتها آنقدر فاصله و شکاف ندارند که بتواند آنها را به عنوان یک طبقه مجزا معرفی کند.
نسل دههی شصت، آنقدر در خاستگاه، ابزار زیست، تکنولوژی در دسترس، تیپهای رفتار اجتماعی، پوشش، تعلیمپذیری و… مشابهت دارند که گرچه نمیتوان آنها را در معنای معمول کلمه به عنوان یک طبقه اجتماعی در نظر گرفت، ولی به دلیل این حد از مشابهت، میتوان آنها را به عنوان شبهطبقه متصور شد. شبهطبقهای که گرچه در سالهای فعلی و با تغییر شرایط اجتماعی تفاوتهای آشکاری در نوع عمل با یکدیگر یافتهاند، اما هنوز در رفتارهایی که این نسل از خود بروز میدهد، میتوان به یکسانی آنها در بسیاری موارد کلیدی، پی برد.
با مرور جوکها، روایتهای نوستالوژیک، دست به دست شدن تصاویر ابژههای دههی شصت در بین کاربران دنیای مجازی و… میتوان تأثیرهای عاطفی و عمیق ناشی از شرایط یکسان اجتماعی را که هنوز در این نسل مانده است را مشاهده نمود.
طرحوارههایی از آینده
در صورت قائل بودن به وجود چنین شبه طبقهای، بایستی در نظر داشت این نسل چه به دلیل جمعیت بالای آنها و چه به دلیل تجربیات و خاطرات مشترک تاریخی، ممکن است رفتارهای مشابه یا نزدیک به تشابهای را در مواجه با برخی از مسائل اجتماعی از خود بروز دهند. همچنانکه میبینیم این نسل اکنون با چالشهای عمدهای مواجه است که در بسیاری موارد هیچ شباهتی با مشکلات نسلهای پیش از خود ندارند و در بسیاری از آنها میتوان چنین مشکلاتی را صرفاً ناشی از بار جمعیتی آنها تصور نمود.
به نظر میرسد «دههی شصتیها» دو حرکت عمدهی دیگر را در طول تاریخ حیات خود طی خواهند نمود.
۱. نخست این نسل طی چند سال آینده وارد دوران میانسالی میشود. از مشخصههای قابل پیشبینی چنین دورانی میتوان به موارد ذیل اشاره نمود:
ـ دهه ی شصتیها طی این دوران رفته رفته نقش و کارکرد اصلی خود در موتور محرک و سوخت اصلی حرکتی چرخهای تولیدی و اقتصادی کشور را به نسل بعد از خود سپرده و پای خود را جای پای نسل میانسالی میگذارند که عمدتاً در ساختارهای میانی نظام مدیریتی قرار میگیرند. از تکنسینهای جوان کارخانه ها به مدیران صنعتی تبدیل میشوند و از معلمهایی جوان به معلمهای با تجربه یا کادر مدیریتی نظامهای آموزشی تغییر شکل میدهند.
ـ جمعیت غالب این نسل همچنین با عبور از وضعیت تشکیل خانواده، کلید اصلیترین نهاد اجتماعی ایران (خانواده) را در دست گرفته و شروع به تأثیرگذاریهای عمدتاً منتج از تجربیات خود بر نسلهای بعد خواهند نمود. واکاوی گفتمانی که در این میان میان والدین دههی شصتی و فرزندان دههی هشتاد و نودی شکل میگیرد، میتواند از محورهای برجستهی پژوهشی و اجتماعی باشد که پرداختن به آن در چارچوب این یادداشت نمیگنجد.
۲. دومین مرحلهای که دههی شصتیها طی سالهای آینده بدان پای خواهند گذاشت، ورود به دوران بازنشستگی و سالمندی است. دورانی که از هماکنون نگرانیهای قابل تأملی را میان جمعیتشناسان و برنامهریزان اجتماعی به وجود آورده است. تعداد قابل توجه این جمعیت که میلههای جمعیتی آن همچنان در هرم سنی جمعیت ایران خودنمایی میکند، از نقش آفرینی به عنوان نیروهای مولد خارج شده و بار هزینهای خود را که شامل تأمین هزینههای درمانی ویژه دوران سالمندی و همچنین دریافت حقوقهای بازنشستگی و… است را بر دوش گروههای سنی جوانتر کشور میگذارند. در این دوره نیز به نظر میرسد این نسل با چالشهای ویژهای از جمله افزایش مراجعات به خانههای سالمندان، نیازهای عاطفی، بهداشتی، درمانی و… مواجه شود.
نتیجه گیری
با مرور آنچه گفته شد، در میابیم چنانچه برای دهه ی شصتیها یک جایگاه شبه طبقهای با مشخص نمودن خاستگاه ویژه آنها و نیازهایی که در طول دوران حیات خود طی خواهند نمود، متصور شویم میتوانیم به مقولههای زیر دست یابیم:
ـ این نسل را به عنوان یک نسل شاخص در معادلات اجتماعی کشور در نظر بگیریم.
ـ میراث آن را برای نسل بعد و میراثپذیری آن را از نسل قبل از خود به عنوان یکی از اصلیترین محورهای دوران گذار کشور بشناسیم.
ـ از هماکنون شروع به برنامهریزی برای کاهش فشارهای ناشی از ورود این نسل شاخص به دوران میانسالی و سالمندی نماییم.