مرجان شفیعی
پیله و پروانه
نویسنده: ژاک دومینیک بوبی
مترجمان: فریبا تنباکوچی – میچکا سرمدی
ناشر: چشمه چاپ چهارم
” اگر من بالاجبار باید زندگی کنم، بهتر است که به بهترین شکل زندگی کنم.”(از متن کتاب)
کتاب پیله و پروانه نوشته ی “ژاک دومینیک بوبی” – نویسنده و روزنامه نگار فرانسوی- است، که سرگذشت مردی را روایت می کند، که بر اثر یک حمله ی مغزی شدید دچار سندرم قفل شده گی یا همان فلج کامل شده است.
در واقع کتاب روایت سرگذشت خود ِ شخص ِ “دومینیک بوبی” است که بر اثر بیماری یادشده به مرور، توانایی حرکت های فیزیکی و جسمی خود را از دست داده، به طوری که حتا قادر به صحبت کردن هم نیست و تنها می تواند بشنود و یکی از پلک هایش را تکان دهد.
دومینیک که در این اثر، زنده گی خود را در قالب یک داستان یا یک روایت توصیف می کند، می نویسد که تنها با همان حرکت یک پلک خود توانسته، حرف های خود را در این کتاب بیان کند و روایت ِ زنده گی خود را به دست مخاطب خود برساند .
نویسنده در این کتاب بر این باور است که: ((… زنده گی در سخت ترین شرایط ادامه دارد، پس باید به زنده گی امید داشت و زنده گی کرد.)) وی در قسمتی از کتاب ِ خود می نویسد: ((… یکی از سخت ترین لحظات در این دوران به یاد آوردن روزهای خوب گذشته و زندگی با خاطرات آن دوره است؛ اما من در تمام این خاطرات نشانه هایی از ادامه زندگی را می بینم که نشان می دهند زندگی برای من ادامه دارد…))
وارد شدن به چنین دوره ای از زندگی برای فردی مانند دومینیک بسیار دشوار بود. زیرا او سردبیر مجله ی ال( مجله ی بسیار معروف در فرانسه)و فردی سر شناس و مفید در جامعه ی خود بوده است.
دومینیک در کتاب پیله و پروانه از مشکلات خود در دوران معلولیت یاد می کند و مسایلی را روایت می کند، که باعث دلسرد شدن او از زندگی می شد، اما او هرگز حاضر نمی شود به زندگی خود خاتمه دهد.(( سرم مثل سر یک زن افریقایی که پس از سال ها حلقه های دور گردنش را در اورده باشند لق لق می خورد.متخصص کار درمانی با لبخند و صدایی که انگار دارد خبر خوبی به من می دهد گفت” تو می توانی صندلی چرخ دار را هدایت کنی !”در حالی که این گفته در گوش من حکم حبس ابد بود. ))
دومینیک با جا به جا کردن حروف الفبا در ذهن خود، حروف جدیدی را می سازد که با پلک زدن و متوقف شدن روی آن حرف، بیننده را متوجه کلمه خود می کرد. که با تکرار آن، بیننده هم می توانست تکه هایی از جملات را با اجزای کم و بیش بفهمد.
او کم کم با گفتار درمانی توانست تمام حروف الفبای را کم و بیش به طور مفهومی تلفظ کند. دومینیک در این مورد می نویسد:
“گفتار درمانی هنری است که شایسته است به طور وسیع تری شناخته شود.نمی توانید تصور کنید زبان شما چه عملیات اکروباتیکی را به طور مکانیکی انجام می دهد تا تمام صداهای یک گویش را تولید کند.در حال حاضر در حال مبارزه با حرف “ل” هستم.پذیرشی رقت انگیز برای سردبیری که حتا نام مجله خود را نمی تواند تلفظ کند.”
دومینیک تا آخرین صفحات این کتاب می خواهد از درد و رنجی که در دوران معلولیتش برده، از بیماریی که با آن مبارزه می کرده صحبت کند.گاهی هم این مبارزات، به او احساس آرامش و امید می داد و زمانی برایش چیزی جز افسوس و ناامیدی نبود.
اما وی درک می کرد که بهترین راه، زندگی با شرایط کنونی ست.
*عنوان یادداشت، برگرفته از نام کتاب The Interpretation Dreams اثر زیگموند فروید است.