گفت و گو با عبدالمجید زنگویی پژوهشگر و گردآورنده ی غزلیات منوچهر آتشی
اشاره:
مطلبی که در پی می آید، متن گفت و گوی شبانکاره با عبدالمجید زنگویی شاعر و پژوهشگر بوشهری است که در رابطه با ارتباط اش با منوچهر آتشی و کتابی که حاوی غزلیات آتشی است، به نام “باران برگ ذوق” می باشد.
این گفت و گو یکی، دو روز بعد از مرگ آتشی در سال ۸۴ به صورت کتبی با زنگویی انجام شده است.
جناب زنگویی،آشنایی شما با شعر و شخصیت منوچهر آتشی چگونه شکل گرفت؟
از هنگامی که آتشی از چاه کوتاه به بوشهر آمد و در دبیرستان سعادت بوشهر به درس خواندن پرداخت با وی آشنا شدم.
این نکته را هم اضافه کنم که دو خانواده از پیش با هم آشنا بودند و رفت و آمد داشتند. خانواده مرحوم آتشی مدتی در محله ی کوتی بوشهر سکونت اختیار کردند و سپس به محله ی سنگی آمدند.این صحبت مربوط به بیش از پنجاه سال پیش است.
در آن زمان من با نوذر برادر منوچهر در مقطع دبستان هم کلاس بودم و منوچهر دبیرستانی بود. از همان زمان کار سرودن شعر را آغاز کرده بود در سبک دوبیتی و غزل. در آن زمان هر چند از شعر چیزی نمی دانستم اما با او و اشعارش آشنا شدم و به طور مرتب با هم در تماس بودیم و هم دیگر را می دیدیم.
با توجه به این که خود شما قریحه سرودن شعر دارید، تا چه حد مراوده ادبی با هم داشتید و تا چه حد از شعر و شخصیت خود آتشی متاثر بوده اید؟
اگر بگویم به معنی واقعی آتشی و محمدرضا نعمتی زاده مرا با شعر آشنا کردند سخنی به گزاف نگفته ام.
به ویژه از آن روز که منوچهر به سرودن شعر نیمایی روی آورد، پیوسته خود را از شاگردان منوچهر آتشی دانسته ام و تحت تاثیر وی از نظر اندیشه و فرم در شعر بوده ام . حتا گاهی اشعار خود را برای اصلاح و یا نظر خواهی به نظرش می رساندم. به بین روی گردان نیستم از این که بگویم بارها و در جاهای مختلف از نظر اندیشه و ساخـتار شعـری از
ایشان متاثر بوده ام. نه تنها برای من، که آتشی پیوسته در بوشهر و حتا در سطح ایران اثر گذار بوده است.
آتشی غیر از شعر نیمایی که می سرود و ما به آن کاری نداریم، در کارنامه ی ادبی او گزیده غزلیات اش هم می بینیم. ایشان در غزل معاصر چه جایگاهی دارند؟
نقش و جایگاه آتشی در شعر نیمایی روشن است که در این جا کاری با آن نداریم. اما در غزل هم هر چند نه به عنوان کار اصلی شعر بل که درحاشیه به عنوان تفنن.با این حال به نظر من جایگاه والایی در غزل معاصر دارد.
آتشی غزل را به نسبت شعر نیمایی و آزاد آن گونه که باید جدی نگرفته است ولی آن را رد هم نمی کند.آتشی آن گونه نیست و نمی اندیشد که از گذشته و شعر کلاسیک ببرد و آن را نادیده بگیرد و یا مانند بعضی ها ارزشی برایش قایل نه باشد ولی بر این باور بود که غزل پاسخ گوی نیاز امروزی جامعه نیست برای خودش غزل را حاصل خلوت خاص و تفنن خاصی که برای هر شاعر و پارسی گوی- حکم نوعی تزیین و آرایش درون مستمر دارد هست و اغلب هم ناخواسته زمزمه می شود.
انگیزه و عادت طبع آزمایی هم در میانه هست. زیرا مطالعه ی مستمر ادبیات کلاسیک-ادبیات طولانی کلاسیک- که اگر جزو برنامه ی هر شاعر پارسی گویی نباشد-غریب است.همیشه تو را به این بازی بر می انگیزد. عشق هم و اشراق هم، که برای ما سرایندگان شرقی،(عادات کهنه)کهنه ناشدنی هستند حضور دارند. پس غزل هم همیشه حضور خواهد داشت.
با همه ی این ها غزل آتشی باری از تخیل-احساس-اندیشه-نازک خیالی و ظرافت و صنایع شعری به ویژه تلمیع و تمثیل را به دوش می کشد و در این راستا غزل های قوی که با غزل های خوب معاصر قد می زنند-ارائه داده است، بی آن که ادعایی داشته باشد.
تلقی شما از گردآوری غزلیات آتشی تحت عنوان(باران برگ ذوق)چه بوده است؟
آتشی از نوجوانی سرودن دوبیتی و غزل را آغاز کرد.آن هم ترانه و غزل های لطیف و زیبا.
نمونه اش:
غزال ناز دشتستان تویی،تو
گل شاداب این بستان تویی،تو
درخت خشک این صحرا منم،من
بهار سبز جاویدان تویی،تو
یا در غزل
تو را دیدم سخن بر لب شکستم
پری دیدم کتاب عقل بستم
بیا بر دامنم چون ژاله بنشین
که من چون لاله در راهت نشستم …
آتشی در نشست های دوستانه و در کنار اشعار نیمایی و آزاد گه گاهی غزل هم می سرود و می خواند. غزل هایی که به نظر خواندنی، ماندنی و شایان توجه هستند. تعداد آن ها به اندازه ای بود که می شد و می باید در یک مجموعه بزرگ گرد آیند و اگر پافشاری و اصرار من نبود بی تردید تمام آن ها به مرور از بین می رفتند فکر می کنم آدم دلسوزی هم نبود که روزی در غیاب او به فکر گردآوری و چاپ آن ها باشد.
البته چند غزلی این سوی و ان سوی پیش این دوست و آن دوست بود که آن هم هرگز نمی توانست به صورت یک مجموعه حداقل در زمان زندگی شاعر در آورد.
این بود که بارها از او خواستم تا غزل ها و دیگر نمونه های شعر کلاسیک خودش را در اختیارم قرار بگذارد.آتشی خود این کار را جدی-چندان جدی-نمی گرفت و مایل هم نبود.اصرار و پافشاری من او را به این موافقت -چاپ غزل هایش- وادار کرد.
در حقیقت نگران بودم که مبادا آثار کلاسیک آتشی روزی از بین برود و در معرض افکار و دید خواننده گان آثارش قرار نگیرد. پس بایستی هر چه زودتر این پراکندگی را جمع و جور می کردم.
ویژگی های غزل آتشی را در چه می دانید؟
مطلبی را که من از آتشی در کتاب باران برگ ذوق آوردم-چنین می گوید:”غزل را با همان صورت کلاسیکش-حافظانه-صائبانه می پسندم و گه گاه سعدیانه و معتقد هم نیستم که در قلمرو آن و صورت های معدود تصویری آن نواوری ممکن باشد یا من چنین کاری کرده باشم. عشق و اشراق، درآمدهای مستداع و مستمر وجودند و چندان با تغییرات هم گام نمی شوند.خصوصن آن جا تجلی شاعرانه دارند-پس چیزی به نام (غزل مدرن) یا (مثنوی مدرن) وجود ندارد یا من از آن غافلم….”
این دیدگاه آتشی است از غزل با همه فروتنی و شکسته نفسی پیرامون غزل خودش جالب این است که مدعی هیچ ابداعی در این قالب نیست.
اما به نظر من در بسیاری از غزل های آتشی ویژگی و تکان هایی را می بینیم که در بسیاری از غزل های معاصر نمی بینیم یا کمتر-ضعیف تر مشاهده می کنیم.غزل آتشی در عین سادگی و نداشتن پیچیدگی های لفظی و معنوی از حیث اندیشه و استحکام و صنایع شعری همان گونه که عرض کردم قوی،پربار،پر شور و با احساس است.
آقای محمدعلی بهمنی طی یادداشتی پس از مرگ آتشی در روزنامه همشهری ضمن انتقاد از غزلیات آتشی از شما به عنوان گردآورنده ی آن گلایه داشتند.ایشان در این یادداشت به این اشاره کرده اند که غزلیات آورده شده آتشی در دفتر باران برگ ذوق، تفننی سروده شده اند.نظرتان در این باره چیست؟
نخست این را به گویم که این دفتر تمام غزل های آتشی را در بر نمی گیرد.غزل هایی بودند که خود شاعر حذف کردند یا به عللی به کنار گذاشته شدند.و دیگر این که کمتر دیوانی است که تمام غزلیات و یا اصولاٌ شعرها برتر یا برترین بوده باشند به ویژه که غزل های این دفتر در سنین-موقعیت ها-حالات و زمان های مختلف توسط شاعر سروده شده و بنا بر ارایه و پیشنهادات من از آنها استفاده شده است.
از دیگر سوی در تدوین و تنظیم این دفتر به طور کامل تابع نظرات خود آتشی بودم،یعنی این که نمی خواستم نام کتاب را ((باران برگ ذوق))بگذارم که خود نامی دیگر برگزیده بودم. قرارم این بود که غزل ها را بر پایه ی حروف الفبایی تنظیم کنم ولی نظر شاعر بر این بود که بر پایه ی تاریخ سرودن شعر ها منظم گردد.ضمن این که احترام خاصی به غزل سرای بزرگ معاصر و دوست نازنین ام جناب محمد علی بهمنی به نظر و دیدگاه اش دارم اما نمی خواستم غزلی از آن ها را حذف کرده باشم و این گونه نبوده که غزل های تفننی از غزل های حرفه ای و غیر تفننی جدا کنیم.
اما این که آقای بهمنی اشاره فرموده اند غزل های آتشی تفننی است این مسأله چیز دیگری است که خود استاد آتشی هم گفته اند. زیرا آتشی فقط غزل سرا نیست و خودش را هم غزل سرا نمی داند –چه می دانیم که کار اصلی آتشی را اشعار نیمایی و آزاد تشکیل می دهند و خود هم که پیشتر گفتم مدعی ابداعی در غزل نیست و نبوده و قصد چنین کاری نداشته و اصلاٌ به آن هم معتقد نیست. غزل های آتشی حاصل تفنن خاص و خلوت خاص او سروده شده اند.اما نه باید فراموش کرد که بسیاری از همین غزلها با بهترین و برجسته ترین غزل های معاصر قد می زند و بسیار جدی و حرفه ای به نظر می رسند.
رویکرد آتشی از آنچه که در مقدمه کتاب به آن اشاره کردند چرا غزل مدرن را قبول نداشتند و چرا غزل را به طور حرفه ای ادامه ندادند؟
ببینید- به نظر استاد آتشی در قرن شیوع پست مدرنیسم باید به گونه ای دیگر به غزل نگریست.باور دارد که با پیشرفت زمان و علم و تکنیک و صنعت،شعر هم باید متحول و دگرگون شود.در جوامع اروپایی و صنعتی و علمی دیگر اشعار قرون گذشته جایی ندارند و جزو آثار کلاسیک به شمار می روند ولی چگونه است که ما در ایران هنوز هم بیشترین اشعارمان را از غزال های سده ی هفتم و هشتم و نهم می دانیم.
این چیزی نیست جز این که بگویم جامعه ی ما بدون حرکت و پیشرفت فکری و علمی و صنعتی بوده که این قدر عقب افتاده است.دلیل ندارد که مانند شاعران سده های گذشته بیندیشیم و شعر به سرایییم.پس آتشی بر این باور است که کلیت شعر از جمله غزل باید تابع پیشرفت و دگرگونگی های زمان باشد که تا کنون نشده.
نهایت این که تا عشق هست(که همیشه خواهد بود)غزل هم خواهد بود.منتها به موازات تحولات اجتماعی_پس،چون غزل پاسخ گوی خواسته های فکری مردم زمانه نیست،آتشی هم حرفه ای به غزل نمی نگرد و بیشتر به شعر امروز توجه و عنایت دارد و وقتش را صرف آن می کند.آتشی بر این باور است که قاب غزل در این روزگار نمی تواند پاسخ گوی نیاز مردم زمانه باشد.
البته این را قبول دارد که غزل در این چند سال و دو دهه اخیر از حیث مضمون و محتوا و نگرش های تازه دچار دگرگونی هایی شده است.آتشی جهان خاموش را پست نمی دید.دنیا رو به تکامل و پیشرفت و تحولات لحظه ای و روزانه است. پس جهان برای هیچ کس- گروه و یا کشوری توقف نخواهد کرد.
در این دنیا شعر و ادبیات هم هنور نیز به ناچار تابع این تحول و دگرگونی است.
جناب زنگویی غزل های چاپ نشده از او وجود دارد که شما بخواهید چاپ کنید؟
هنگام چاپ کتاب (باران برگ ذوق)آن چه را یافت و خود صلاح می دانست در اختیارم گذاشت.چند قطعه را هم پس از چاپ این کتاب به من دادند که در کتاب (سرود نخل و دریا)جا دادم.پس از چاپ این کتاب او به من گفت چند غزل سروده ام. قرار هم بود که در فرصتی مناسب در اختیارم بگذارند.من شتابی برای گرفتن آثار از خود نشان ندادم و ایشان نیز.دریغ که اجل مهلتش نداد و چه زود روی در نقاب خاک کشید.
پس بی تردید آتشی هنوز هم غزل های چاپ نشده دارد که امیدوارم در فرصتی مناسب چنان چه ورثه ی آن زنده یاد آن ها را یافتند و صلاح دانستند در اختیارم بگذارند تا بتوانم آنها را هر جا ممکن شود به چاپ به رسانم.
البته مهم این است که به چاپ رسند خواه به وسیله ی من و خواه به وسیله ی دیگری.