گفت و گو: رضا شبانکاره
مرجان شفیعی؛ از هنرمندان جوان هم استانی در حوزه ی هنرهای تجسمی می باشد. وی به تازه گی با همکاری حوزه هنری استان بوشهر به مدت یک هفته، از تاریخ یکم تا هفتم شهریورماه سال جاری در گالری سوره، موفق شد نخستین نمایشگاه انفرادی نقاشی خود را تحت عنوان «چشم ها مرا می خوانند» در بندر بوشهر برگزار کند. به بهانه ی برگزاری این نمایشگاه و معرفی این هنرمند جوان با وی به گفت و گویی نشسته ایم.
مرجان شفیعی پیش از این در چند نمایشگاه گروهی نقاشی دانشگاه زنجان به عنوان دانشجوی هنر با گرایش نقاشی حضور داشته است. این هنرمند جوان دشتستانی، متولد سال ۱۳۷۰ شهر برازجان و دانشجوی ترم هفت رشته ی نقاشی از دانشگاه دولتی زنجان است .
اگر ممکن است در ابتدا درباره دغدغه ها و فعالیت هایتان صبحت کنیم ؟
دغدغه ای که در من وجود دارد و من را به سمتی حرکت می دهد که فعالیت های بیشتری داشته باشم، ذهنیتی است که مردم ما به یک اثر هنری دارند به خصوص در استان های کوچک تر. این نه تنها در استان بوشهر، بل که در استانی مانند زنجان که در دانشگاه های آن رشته های نقاشی و گرافیک تدریس می شود نیز به وضوح دیده می شود. به نظر من مردم چنین شهرهایی؛ تحصیل در رشته های هنری را، سطح پایین می دانند. من به عنوان عضو خیلی کوچکی درجامعه هنری و نقاشان سعی می کنم با برگزاری نمایشگاه های بیشتر این ذهنیت را در مخاطب ایجاد کنم که نقاشی تنها کشیدن از روی یک شی یا کپی یک چیز نیست؛ بل که گاهی درگیری دید و ذهن هنرمند باعث آفرینشی در اثر او می شود که حتا مخاطب عام را به سمت آن اثر می کشاند. از فعالیت هایی که تا کنون انجام داده ام شرکت در ۳ نمایشگاه گروهی نقاشی در سال های ۱۳۹۲ و۱۳۹۳ در دانشگاه زنجان بوده که همین نمایشگاه ها باعث شد دید اساتید دیگر رشته ها به رشته ی نقاشی تغییر پیدا کند و حتی باعث فروش آثار دانشجوها نیز شود.
نمایشگاه «چشم ها مرا می خوانند» با چه هدفی برگزار شده است؟
نمایشگاه «چشم ها مرا می خوانند» با همان هدفی آغاز شد، که تمام ذهنیت من را آن هدف در برمی گیرد. من به عنوان کسی که تازه در این عرصه شروع به کار کرده، هدفم نشان دادن آثارم به تمام مردم ایران و جهان است. نشان دادن آثاری که نوع نگاه و دید من به جهان و پیرامونم را نشان دهد و این که مردم، «مرجان شفیعی» را با آثار و کارهای آن بشناسند نه با نام و چهره ی او، این نمایشگاه اولین قدم وحرکت من در دست یابی به اهدافم بوده است.
ایده ی شما در تابلو نقاشی های نمایشگاه «چشم ها مرا می خوانند» چه بوده است؟
عشق به طبیعت و زیبایی های آن همیشه منشا آفرینش بسیاری از آثار هنری بوده است. نگاهی که یک هنرمند به یک شی یا یک اتفاق ساده دارد، با نگاه دیگران بسیار متفاوت است. نگاهی که من به عنوان یک هنرمند، به طبیعت داشتم و متفاوت بود، باعث خلق این آثار شد.
ایده ی من فرم دایره وار چشم هایی بود که همواره در درختان مرا فرا می خواندند و در من ترس و گاهی نیز امنیت را به وجود می آورد. من در طبیعت افرینشی را دیدم که محافظ و نگهبان بودند و این نگاه، از فرم آن چشم ها پدیدار شد.
رنگ در کار شما نسبت به طراحی و دیگر عناصر نقاشی برجسته تر است. چرا؟
من این احساس را داشتم که کیفیت مفهومی آثار من با رنگ می تواند بیان بهتری داشته باشد تا سطح و خط، البته قرار گرفتن تنالیته های رنگی خودش باعث به وجود آمدن خط می شود، که در کار من نیز وجود دارد. می توان گفت اکثر نقاشی هایی که سمت و سوی انتزاعی دارند، بیشتر به سمت رنگ کارمی شوند تا خط.
وجه انتزاعی آثار نمایشگاه «چشم ها مرا می خوانند» از وجه برحسته یی برخوردار بوده است، بیشتر در این زمینه توضیح دهید؟
رویکرد انتزاعی و واقع گرا نبودن درکارهای من به این علت است که من عقیده دارم درون هر شخصی با نوع دید و هنرش در معرض نمایش قرار می گیرد. حال اگر به تصویر کشیدن طبیعت یا هر موضوع دیگری فقط تطابق دیده ها باشد بدون درگیری ذهن؛ ارزشی ندارد. من سعی کرده ام دید و نگاه خودم را به مخاطب نشان بدهم و این باعث شد من تا حدودی از واقعیت فاصله بگیرم.
به زعم خودتان مهم ترین مولفه در کارهای شما چیست؟
مهم ترین اتفاقی که در کارهای من نمود دارد؛ منظر اتفاق هایی است که در فضای اطراف من وجود دارد و از فیلتر ذهن و تخیل من عبور می کند و تبدیل به یک اثر می شود که حال این اتفاق در دل طبیعت افتاده و از جایی شروع می شود که چیزی ذهنت را درگیر می کند، نگاهت رو متفاوت می کند: مثل درختانی که من را از تاریکی به سمت روشنایی سوق دادند.
به طور کلی شما در آثارتان به دنبال القای چه مفهومی هستید؟
من در تمامی آثارم به دنبال آفرینش هستم آفرینشی که در جای جای این جهان و در لحظه به لحظه ی آن رخ می دهدو چشمان آدمی را باز می کند و از او می خواهد که ببیند. در جهان پیرامون ما انسان ها؛ همیشه اتفاق هایی رخ می دهد که ما را به آن سمت می کشاند و من را به عنوان یک انسان، دچار سر گردانی می کند. من در اثارم به دنبال این نیستم که جهان را تغییر یا این که یک کار غیر ممکن انجام بدهم؛ من فقط سعی بر این دارم که آن دید خودم را، که از طبیعت به وجود می آید خیلی بی آلایش بر پهنه ی بوم به تصور در آورم.
زن و جوان بودن در خلق آثارتان چه تاثیری داشته و آیا بازتاب دهنده ی روحیه ی زن بودن و جوان بودن را ارایه می دهد؟
قطعن روحیه و شخصیت یک زن با یک مرد متفاوت است. مسلمن این روحیه در آثار من تاثیر داشته است. وقتی داشتم برای یکی از مخاطبانم که نویسنده است، ایده و احساساتم را نسبت به موضوعی که انتخاب کرده بودم بیان می کردم و این که چشمان درختان، به من حس بدی را می داد و من احساس ترس می کردم و معذب می شدم از این همه نگاه، او به من گفت تو یک زنی و در این سن دچار یک نگاه متناقض شده ای. چیزی که خود من نیز به آن توجه نکرده بودم. من به عنوان یک زن نمی توانم احساساتم را درون کار هنری ام بیان نکنم، این حسی است که در ناخودآگاه من وجود دارد.
استقبال مردم از اولین نمایشگاه تان چگونه بود؟
خوب بود با توجه به انتزاعی بودن آثار، تعداد مخاطبان نمایشگاه متوسط بود. با توجه به صحبت هایی که در نمایشگاه با هم استانی های خودم داشتم فهمیدم که نمایشگاه توانسته تاثیر به سزایی روی آن ها بگذارد، و نوع دید من نسبت به طبیعت برای آن ها خیلی جالب بود. البته من توقعی نداشتم که همه ی مردم کارهای من را بپذیرند یا با آن ارتباط برقرار کنند. اما همین که آنها به پای آثار من آمدند و به احساسات من گوش دادند و نگاه کردند؛ برای من یک دنیا ارزش داشت و من مطمئنم برگزاری این نمایشگاه ها می تواند تاثر مثبتی بر روی فرهنگ ما بگذارد.چون به نظر من فرهنگ را با هنر می شود بدست آورد.
اکثر بازدید کننده ها از چه قشری بودند؟
اکثرن از جامعه هنر و ادبیات بودند. حضور فرهیختگان ارجمندی هم چون حمید موذنی؛ مهدی جهان بخشان؛ عباس فلاحی؛ مسعود ماهینی؛ رضا شبانکاره و… در نمایشگاه مایه ی خوشحالی و خرسندی من شد و از هم صحبتی با ایشان لذت بردم. حضور جوانان نیز در نمایشگاه قابل ستایش بود. از همه ی کسانی که وقت گذاشتند و به بازدید نمایشگاه «چشم ها مرا می خوانند» آمدند؛ سپاسگزاری می کنم.
نمایشگاه «چشم ها مرا می خوانند» نخستین تجربه اتان در برگزاری نمایشگاه انفرادی بود. می خواستم بیشتر از این تجربه صحبت کنید.
اینکه آثارت رو در معرض دید دیگران قرار بدهی، حس خیلی خوبی است. این که مخاطبان، آثارت را می بینند و نظراتشان را ارایه می دهند، نقد هایی که روی آثارت می شود، همه گی خیلی می توانند برای بهتر شدن آثار هر هنرمندی موثر واقع شود و بالطبع من نیز از این امر مستثنا نیستم. از این که در برخورد با بازدیدکنندگان دریچه هایی نویی در آثارم گشوده شد، بی آن که هنگام خلق آثار توجهی به آن موارد نداشتم؛ برایم خیلی ارزش و اهمیت داشت.
چشم انداز کارهای هنری اتان را در آینده چگونه می بینید؟
فکر می کنم که این خود انسان هست که می تواند اهداف خودش را برای آینده برنامه ریزی کند و برای رسیدن به تک تک آن ها هم البته تلاش کند، من تمامی سعی و تلاش خودم را انجام می دهم و امیدوارم که بتوانم با برگزاری نمایشگاه های بیشتر و در شهرهای دیگر تا حدی آثارم را به مردم نشان دهم.
تصمیم دارم در همین رشته (نقاشی) در مقطع کارشناسی ارشد ادامه تحصیل بدهم، بیشتر کار کنم و بیشتر مطالعه کنم. چون که نقاشی، دنیای تاریخی بسیار بزرگی دارد. دوست دارم، نمایشگاه های بیشتری را برگزار نمایم. یکی ار اهداف آتی ام، برپایی نمایشگاه نقاشی در تابستان سال آینده در تهران است. سعی خواهم داشت در بیشتر کردن فعالیت های هنری ام در حوزه ی نقاشی، اهتمام ویژه داشته باشم. قطعن آثاری را که در آینده خلق خواهم کرد، در معرض دید هم استانی ها و هم شهری ها قرار می دهم.
تاثیراتی که هنرمند می تواند از محیطی که زندگی می کند، بپذیرد؛ به عنوان یک هنرمند، در آثار هنری شما چه اثری گذاشته است؟
به نظر من یکی از عواملی که خیلی روی هنرمند و ذهنیت وی تاثیر می گذارد بی شک محیط زندگی هنرمند است. اقلیم؛ جغرافیا و طبیعت، آب و هوایی که در آن زندگی می کند. برای من اتفاقی افتاد که اگر در شهر خودم بودم هیچ وقف این ایده به ذهنم نمی رسید و شاید خیلی متفاوت تر ظاهر می شد. قاعدتن آن سرمایی که در شهر زنجان وجود دارد و نوع طبیعت آن، روی من تاثیر دیگری داشته است. به گمانم آن درختان نارون بلند با فرم چشم های بسیار، ایده ای را به من داد که شاید اگر در بوشهر تحصیل می کردم یا در آن جا می ماندم؛ هیچ وقت به ذهنم نمی رسید.
با توجه به زندگی در استان بوشهر و برگزاری نمایشگاه نقاشی؛ بوشهر را برای رشد و بسط هنرهای انتزاعی چه گونه دیدید؟
با توجه به این که نمایشگاه «چشم ها مرا می خوانند» نخستین نمایشگاه من در این شهر بود و همچنین با توجه به گفت و گویی که من با بازدیدکنندگان داشتم، متوجه شدم که چنین آثاری خیلی کم ارایه شده است. اما فکر می کنم که بوشهر جای رشد و ترویج هنرهای انتزاعی را دارد و هنرمندان این خطه شاید به خاطر این که رآلیسم (واقعیت گرایی) حقیقت محض است، عامه پسند می شود و همه می توانند با آثار رآلیسم راحت ارتباط برقرار کنند و معمولن به سمت این سبک گرایش پیدا نمی کنند. اما بازدیدکنندگانی که من در نمایشگاهم داشتم به خاطر متفاوت بودن آثار به سمت آن ها کشیده شدند و نوع نگاه متفاوت آثار هنرمندان، برای آن ها قابل توجه و تامل بود.
نهادهای فرهنگی مثل فرهنگ و ارشاد؛ آموزش و پروش؛ کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان؛ حوزه هنری استان بوشهر و فرهنگسراها چه مسئولیت و نقش پذیری مشخصی می توانند در حمایت از هنرمندان حوزه ی هنرهای تجسمی انجام دهند و شما چه انتظاری دارید؟
ما دانشجو های زیاد داریم که در شهر های دیگر در رشته های هنرهای تجسمی تحصیل می کنند و می توانند به علاقه مندان تدریس کنند و چنین نهادهایی می توانند آن ها را حمایت کنند. یا این که نهاد هایی مانند فرهنگ و ارشاد و یا حوزه هنری می توانند از اساتید برجسته استان های دیگر دعوت کنند و ورک شاپ ها و کارگاه های هنری و یا کنفرانس هایی را برای هنرمندان و علاقه مندان رشته های هنرهای تجسمی فراهم کنند.
در جنوب ایران به خصوص استان بوشهر وضعیت اقتصاد فرهنگ و هنر را به ویژه در زمینه ی نقاشی چه گونه ارزیابی می کنید؟
استان بوشهر می تواند فعالیت های بیشتری داشته باشه، مثلن ما در استان اساتید خوبی در زمینه ی نقاشی داریم و می توانیم رشته ی نقاشی را وارد دانشگاه های استان کنیم واین به نوعی خود تبادل فرهنگی است. یا اینکه کلاس های بیشتری در حوزه ی نقاشی برپا شود.
به عنوان هنرمند ِ نقاش، محیط دانشگاه و حضور در فضای آکادمیک چه تاثیری در جهان هنری شما گذاشت؟ و محیط های دانشگاهی چه تاثیری می تواند بر هنرمندان جوان و خلاق بگذارد؟
قطعن محیط دانشگاه و قرار گرفتن در فضای آکادمیک بر شما به عنوان هنرمند، تاثیر زیادی می گذارد و تفاوت زیادی با آموزش های خارج از دانشگاه دارد. در فضا و محیطی که خود دانشگاه در اختیار شما قرار می دهد، شما همزمان با چندین استاد در ارتباط هستی و می توانی از اطلاعات و تجربه های آن ها استفاه کنی. به نظرم در دانشگاه، شما مرحله به مرحله در دروس عملی و نظری به پیش می روید و شما علاوه بر این که، شباهت سازی را یاد می گیرید و با هنر معاصر و مدرن نیز آشنا می شوید و در دانشگاه اتفاق بهتری که رخ می دهد، هنرجو باید خودش را پیدا کند و هویت هنری خودش را بشناسد. اما چیزی که خیلی مهم هست، این است که خود هنرجو بخواهد که این اتفاق برای آن بیافتد و باید سعی کند که با بیشتر کار کردن، کارهای هنری اش را جلو ببرد. دانشگاه برای من مرحله ی جدیدی در زندگی ام بود و راه های جدیدی را برای من باز کرد و دید بهتر و نو تری به من داد. لازم می دانم همین جا به عنوان مثال از اساتیدم: نغمه خرازیان و عباس نوبخت در دانشگاه زنجان تشکر کنم؛ آن ها همیشه به من کمک کرده اند.
در دوره یی در شهرستان دشستان ما شاهد به وجود آمدن نقاشان جشنواره یی ملی و بین المللی کودکان و نوجوانان بودیم؛ اما در جوانی و سنین بالاتر دیگر شاهد حضور هنری آنها در محافل هنری حتا استان و کشور هم نبودیم. مغفول ماندن این افراد در حوزه ی هنر را ریشه در چه می دانید؟
شاید یکی از دلایلی که اکثر نوجوان ها و کودکان دشتستان در سنین بالاتر دیگر فعالیتی ندارند یا اینکه در جشنواره های بین المللی مقامی بدست نمی آورند، نوع آموزش آن ها باشد. یعنی در سنین کم هستند هنوز به طورکلی با عناصر زبان بصری و یا سبک های هنری هنوز آشنایی کاملی ندارند و در آموزش بیشتر به آن ها اجازه داده می شود که خودشان کار کنند و آن ها خلاقیت خودشان را دارند و حفظ اش می کنند. در جشنواره ها به خاطر آن خلاقیتی که در آثارشان هست که زاده ی ذهن آن ها هست؛ مثلن استفاده از همان اقلیمی که در آن زندگی می کنند با تخیله ی خلاقانه ی روحی و روانی خودشان باعث به وجود آوردن یک اثر هنری می شود. اما وقتی رشد پیدا می کنند و به سنین جوانی می رسند، آن ها فقط مورد تعلیم شباهت سازی قرار می گیرند. به گمانم این کار مفید است، اما نه به نوعی که دیگر خلاقیت از هنرجو گرفته شود. چنین برخوردی شاید باعث دفع هنرجو و هنرمند جوان شود و نهایتن از کار هنری دست بکشد. به باورم باید در آموزشگاه ها از هنرجویان خواسته شود که از خلاقیت خودشان در کنار عناصر زیبایی شناسی استفاده کنند تا هنرجو همیشه بداند که پشت این اثری که دارد خلق می کنه باید یک موضوعیتی و یک اطلاعاتی هم وجود داشته باشد.
فرصت ها و تهدیدهای پیش رو هنرهای تجسمی به ویژه نقاشی مدرن را در استان بوشهر چه می دانید؟
حقیقتش من همیشه مثبت اندیش بوده و هستم. نمی خواهم بگویم که تهدید ها بیشتر است. معتقدم استان بوشهر می تواند قدم های بلندی را نسبت به هنر مدرن بردارد و نگاه مردم را به این سمت متمایل کند. من با این که در این نمایشگاه بازدیدکنندگان زیادی نداشتم؛ اما قصد دارم باز هم در بوشهر نمایشگاه برگزار کنم و این که مردم با آثار من ارتباط چندانی برقرار نمی کنند یا آن ها را درک نمی کنند نمی تواند باعث شود که من دیگر در استان بوشهر و برای هم استانی ها و هم شهری های خودم نمایشگاه برگزار نکنم و اثارم را در معرض دید آن ها قرار ندهم. بل که این مهم به ما هنرمندان بستگی دارد، که با هر چه بیشتر گذاشتن نمایشگاه دید مردم را نسبت به هنر مدرن افزایش بدهیم و روشن تر کنیم.
وضعیت فروش آثار هنری در حوزه هنرهای تسجمی (نقاشی؛ مجسمه سازی و طراحی) در استان بوشهر چگونه است؟ برای معرفی و رواج بازار آثار هنری شما به عنوان یک هنرمند جوان چه پیشنهاداتی را به هنرمندان و مسئولین فرهنگی و اجرایی استان بوشهر پیشنهاد می دهید؟
فکر نمی کنم که در استان بوشهر آثار هنری فروش چندانی داشته باشند. برای فروش این آثار مسئولین فرهنگی استان می توانند سالیانه، سالانه نقاشی برگزار کنند. کسانی آثار را ببینند و بدون در نظر گرفتن سبک و نام نقاش، کارها دیده شود و بهترین کارها انتخاب شود. آثار منتخب می تواند در مجموعه ای از چندین هنرمند استان در یک نمایشگاه برای فروش گذاشته و تبلیغاتی نیز انجام شود. کار دیگری که می شود انجام داد این است که ما در استان گالری خیلی کم داریم. اگر مسئولین بتوانند تعداد گالری ها را افزایش دهند؛ هنرمندان می توانند زودتر و بیشتر آثارشان را در معرض دید عموم قرار دهند. این مهم باعث می شود مردم بیشتر با هنر و دنیای هنری آشنایی پیدا کنند؛ این خود به نوعی یک نوع بازاریابی است. یا می توان یک سایت برای هنرمندان استان بوشهر و فروش آثار آن ها درست کرد که زیر نظر اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی یا تشکل های صنفی هنرهای تجسمی اداره شود.
آیا مرجان شفیعی برای خود به عنوان یک هنرمند؛ انتظار آن را دارد که از دریچه ی هنر و نقاشی کردن امرار معاش کند؟ چه چالش هایی برای کسب درآمد از طریق هنر پیش روی هنرمندان جوان وجود دارد؟
بله. قطعن هر هنرمندی دوست دارد از طریق هنر ِ خود، امرار معاش کند. یعنی در واقع هنر او به نوعی کار او نیز هست. منتهی مشکلاتی در جامعه وجود دارد که شاید خیلی از جوان های ما را از ورود به رشته های هنر فراری دهد. هر هنرمند برای به وجود آوردن اثری از خود، مُلزم به وسایلی است که هزینه های بسیاری دارند. هنرمند شاید تا چند مرحله اول، بتواند این مواد را خریداری کند، اما با فروش آثار است که می تواند دوباره آثاری را به وجود بیاورد. ما حتا در دانشگاه ها امکانات کافی نداریم؛ مثلن ابود دستگاه های چوب بری باعث می شود هنرمند خودش، نتواند چارچوب بوم را بسازد و مجبور باشد آن را از بیرون تهیه کند. من به عنوان یک نقاش باید آثار خود را بفروشم تا بتوانم امرار معاش کنم، اما باز هم بحث کم بودن سطح تفکر مردم از هنر و سبک های آن می باشد، وقتی مردم کارهایی مانند آثار من را ندیده اند و اصلن برای آن ها این نوع دید هنری، هنوز به خوبی جا نیفتاده است چه گونه می توان توقع داشت که آثار امثال من خریداری شود. این موضوع باعث می شود که من به سمت موضوعاتی بروم که ایده و دید من در آن نیست و تنها عام پسند است و فقط به خاطر کسب درآمد آن ها را انجام خواهم داد.
سسسسس
به نظر شما رسانه های اینترنتی و مطبوعات محلی استان بوشهر چه نقشی در حمایت از هنرهای تسجمی و هنرمندان این حوزه می توانند ایفا کنند؟
رسانه های اینترنتی و محلی می توانند با تبلیغات برای نمایشگاه هنرمندان، بازدیدکنندگان بیشتری را به سمت این نمایشگاه ها بکشانند و این تبلیغات خود به نحوی حمایت از این هنرمندان است. انتشار گفت و گو با هنرمندان در مورد نوع دید او و چه گونگی خلق آثارش در این رسانه ها باعث می شوده که او بین همشهری ها و هم استانی ها بیشتر شناخته شود.
نکته ی آخر؟
در پایان لازم می دانم از خانواده ی گرامی ام به ویژه پدر و مادرم که در حوزه ی هنر حامی مالی و عاطفی من بوده اند بسیار تشکرکنم و بابت تشویق و حمایتی که از من داشته اند؛ بسیار ممنونم. از اهتمام خانواده ام به ویژه پدر و مادر عزیزم؛ آقایان حمید موذنی؛ فرید میرشکار؛ سیدزاده؛ کریم آبادی؛ ایزدجو و …. در برگزاری نمایشگاه نقاشی «چشم ها مرا می خوانند» تشکر می کنم. وب سایت های اتحادجنوب، ب خبر؛ و سایر نشریات و وبسایت های خبری استان بوشهر؛ پوشش مناسب خبری در اطلاع رسانی برگزاری نمایشگاه داشتند که در این جا لازم است از آن ها نام برده و سپاسگزاری خود را اعلام کنم.