پرونده ویژه هامون: اسلام و جامعه مدنی
فهرست:
۱-ضرورت نقش پذیری “شهروند ِ مسلمان” در “جامعه مدنی”
۲-گفت و گوی «هامون» با دکترسیدمحمدمهدی جعفری؛ دین پژوه و استاد دانشگاه/ جوامع اسلامی- از جمله ایران- پذیرای جامعه ی مدنی با کارکرد غربی آن نیست/ گفت و گو از: رضا شبانکاره
۳-نگرخواهی «هامون» با فعالین حوزه دین و اندیشه در پیوند جامعه مدنی با جوامع مسلمان/ در گفت و گو با حجه الاسلام احمد رزمجو و محمد زارع بوشهری/ گفت و گو از: رضا شبانکاره
۴-گفت و گوی هامون با حجه الاسلام احمد رزمجو؛ فعال حوزه دین / نمی توانیم بین دنیای اسلام و غرب دیوار چین و برلین احداث کنیم/ گفت و گو از: رضا شبانکاره
۵-جامعه شناسی تحولات جهان اسلام در عصر مدرن/ دکتر مصطفا مهرآیین
۱
ضرورت نقش پذیری “شهروند ِ مسلمان” در “جامعه مدنی”
هامون- اشاره: جامعه مدنی؛ مفهومی است که برخاسته از جهان غرب و تئوریزه شده از سوی متفکران و فیسلوفان غربی از یونان باستان تا غرب امروزی می باشد. نخستین بار این مفهوم در ادبیات سیاسی رُم باستان دیده شد و از قرن هفدهم به بعد، معنایی مدرن از جامعه مدنی توسط تامس هابز و بعدها نیز از جانب هگل، بنجامین کنستان، مارکس، هابرماس و… ارایه شد. جامعه مدنی؛ اجتماعی است که فرد به مثابه ی انسانی مسئولیت پذیر و پرسش گر، به تمرین شهروندی می پردازد. ایده ها، مطالبات و تفکرات مغفول مانده ی خود را به اشتراک می گذارد و نسبت به دست یابی آن و صدادار کردن آن مطالبات در سطح عمومی اقدام می کند.
جامعه مدنی شرکت و مشارکت شهروندان را به شکل جمعی در عرصه ی عمومی و در حوزه های گوناگون امکان پذیر می کند تا با بیان علایق و نظرات خویش ضمن در نظر گرفتن مصالح عمومی و خیر جمعی، بر دولتمردان و صاحبان قدرت نظارت داشته باشند. برخی از صاحب نظران، جامعه مدنی را محدود به جغرافیای غرب می دانند و می بینند و شکل گیری آن را در جوامع دینی و اسلامی غیر ممکن می دانند. در مقابل نیز، برخی از صاحب نظران از جمله زنده یادمحمدجعفر پوینده بر این باورند که جامعه مدنی در دنیای امروز در تمام کشورها وجود دارد و محدود به گستره ی جغرافیایی خاصی نیست. البته به زعم وی در دنیای معاصر در هر کشوری، جامعه ی مدنی خصوصیات ویژه یی هم می تواند داشته باشد.
جامعه مدنی همواره خود را جدا از قدرت ها و منافع آن ها تعریف می کند. همه ی انسان ها را در امور اجتماعی دعوت به مشارکت و ابراز نظر و تلاش برای زندگی بهتر می کند. در دین اسلام نیز آموزه های بسیاری در پیوند با این نوع نگاه زیستی وجود دارد. در قرآن کریم، سوره ی رعد، آیه ۱۱ آمده است: «پروردگار به یقین سرنوشت قومی را تغییر نمی دهد مگر آن که آنان نهاد خود را تغییر دهند.» و در ستایش عقل و به کار گیری عقل جمعی و مشارکت پذیر، تاکید فراوان شده است. «اسلام اجتماعی» نیز برداشتی است که با بهره گیری از آموزه های اسلامی شکل گرفته است.
گروه «هامون» در طول فعالیت های یک سال و چندماه خود همواره توجه و عملکرد خود را معطوف به «جامعه مدنی» کرده و محوریت فعالیت های فرهنگی، اجتماعی و مدنی خود را در راستای دست یابی به آن مهم قرار داده است. «هامون» تلاش داشته و دارد تا بر وجه غایب گفتمان جامعه مدنی در جنوب به طور عام و استان بوشهر و شهرستان دشتستان به طور خاص تاکید کند و کوشش نماید تا ضرورت گفتمان سازی جامعه مدنی و شکل گیری حرکت های مدنی در سطح استان بوشهر، با همکاری سایر نهادهای مدنی و مردم نهاد فراهم شود.
۲
گفت و گوی «هامون» با دکترسیدمحمدمهدی جعفری؛ دین پژوه و استاد دانشگاه
جوامع اسلامی- از جمله ایران- پذیرای جامعه ی مدنی با کارکرد غربی آن نیست
گفت و گو از: رضا شبانکاره
هامون: دکترسیدمحمدمهدی جعفری نامی آشناست. فعالیت های سیاسی و اجتماعی او در سال های قبل از انقلاب، عضویت او در نهضت آزادی، نزدیکی وی به گروه های ملی- مذهبی، عضویت او در دور اول مجلس شورای اسلامی ایران، فعالیت های دانشگاهی و تمرکز دکتر جعفری بر ترجمه و پژوهش نهج البلاغه از فعالیت های بارز و مشخص چند دهه ی اخیر اوست. «هامون» در نظر گرفت با توجه به فعالیت های مستمر دکترجعفری و تسلط ایشان در متون اسلامی به ویژه قرآن و نهج البلاغه و فعالیت های اجتماعی و سیاسی او در دهه های اخیر، از منظر دینی اهمیت جامعه مدنی و مدنیت را در گفت و گو با این چهره ی دانشگاهی مورد واکاوی قرار دهد.
این گفت و گو در دو بخش انجام گرفته، و تا لحظه ی آماده سازی آن برای انتشار، بخش دوم پاسخ پرسش ها- در رابطه با تحلیل و موقعیت تجربه های معاصر و امروزی جامعه مدنی ایران- بدستمان نرسید. دکتر جعفری در این گفت و گو بر این باور است پیشوایان دینی قایل به جامعه مدنی بوده اند. وی معتقد است هجرت پیامبر از جوامع قبیلگی مکه به جوامع نسبتن مدنی یثرب، اصولن برای در هم شکستن ساختار پوسیده و ضد بشری قبیله بوده است. وی هم چنین اعتقاد دارد:«مسجد از آغاز یک نهاد مدنی و برای اجرای مولفه های جامعه مدنی و مدنیت بوده، که به مرور زمان نقش اجتماعی و مدنی مسجد کاسته شده و محدود به عبادات شده است.»
با این نوع نگرش لازم است بیش از پیش از فرصت ها، نقاط قوت و پتانسیل های نهفته در فرهنگ عمومی عامه مردم – در راستای تحکم بخشیدن به ساختار جامعه مدنی- از جانب فعالین اجتماعی و مدنی، استفاده بهینه تری صورت گیرد.
هامون: به عنوان نخستین پرسش، تعریف و دریافت خود را از جامعه مدنی ارایه دهید؟
جامعه مدنی در برابر جامعه ی قبیلگی است. در جامعه ی قبیلگی هیچ نهاد مدنی وجود ندارد. قدرت سیاسی، نظامی، اقتصادی، فرهنگی و حتا اعتقادی در اختیار شیخ قبیله است. شیخ به طور ارثی یا به علت سالمندی و ریش سفیدی و داشتن عِدّه و عُدّه منصوب می شود و در برابر هیچ کس پاسخ گو نیست. قانون حاکم بر قبیله همان سنت آبا و اجدادی است و هیچ کس حتا شیخ قبیله هم حق ندارد در آن تجدید نظر کند. برخی از آداب و رسوم انسانی و احیانن غیرانسانی، فرهنگ قبیله را می سازد و همه ی قبایل سخت بدان ها پای بند هستند. اگر جنگی میان دو قبیله برافروخته شود، برای انتقام خون فردی از قبیله ی الف است که به وسیله ی فردی از قبیله ی ب کشته شده است و فرمانده نظامی هر دو طرف شیخ قبیله است و این جنگ همیشه ادامه دارد. چون قبیله پیوسته در جست و جوی آب و علف، کوچ رو و غیرساکن در یک جاست، هرگز ساختمانی ظاهری برای سکونت و ساختاری تشکیلاتی برای یک نهاد از خود به جای نمی گذارد. هر پیامبری یا مصلحی یا مبلّغی بیاید و باور تازه ای در میان افراد قبیله کند با مقاومت شدید آنان رو به رو می شود و می گویند ما چنین باوری در نزد پدران و نیاکان خود نیافته ایم.
و اما جامعه مدنی:
-جامعه ی مدنی؛ قانون گراست و در برابر قوانین تصویب شده به وسیله مراجع قانون گزاری تسلیم است و خود را بدان پای بند می داند و بدان عمل می کند؛ اگر چه به زیان او باشد.
جامعه مدنی برای اداره جامعه خود، به شخص وابسته نیست؛ بل که برای هر موضوعی نهادی بنیاد می نهد و به تصمیم های گرفته شده در آن نهاد احترام می گذارد.
در جامعه ی مدنی تفکیک قوا فرمانرواست و جز در مواردی که قانون تعیین کرده در کار یک دیگر دخالت نمی کنند.
جامعه ی مدنی پای بند به دموکراسی است یعنی مردم به وسیله ی نهادی مدیریتی و نظارتی و شوراهای گوناگون و انجمن های مردم نهاد اجتماع خود را می گردانند و به آراء و نگرش ها و باورهای بیشینه و اندیشه های یک دیگر احترام می گذارند.
در جامعه ی مدنی اقتصاد در میان بخش دولتی و بخش خصوصی به طور متناسب تقسیم شده، ضمن این که کار و سرمایه ی افراد تحت حمایت قانون قرار دارد، نظارت و مدیریت دولت نمی گذارد که سرمایه های شخصی و خصوصی به زیان مردم رشد کند و تعادل و توازن به هم بخورد.
در جامعه ی مدنی، اگر چه عقیده آزاد است، لیکن قانون اجازه نمی دهد ترویج و تبلیغ باوری و عقیده ای به زیان عقیده ی دیگری، به ویژه عقیده ی اکثریت، تمام شود.
در جامعه ی مدنی هم زیستی آشتی جویانه ای در میان اندیشه های گوناگون فرمانرواست و گفت و گو به عنوان ارتباط میان اندیشه ها جریان دارد نه جنگ و دشمنی!
این ها برخی از ویژگی های جامعه ی مدنی است، نه همه ی آن ها. و این ویژگی در هر شرایط زمانی و مکانی و تاریخی و فرهنی می تواند دگرگون شود.
هامون: وضعیت تاریخی جامعه مدنی در ایران را چه گونه ارزیابی می کنید؟
در ایران پیش از اسلام، حتا در دوران شکوفایی فرهنگ و تمدن ساسانیان، سنت های قبیله، بیشتر فرمانروایی داشت. و گاه گاه برخی از شیوه های جامعه ی مدنی به اجرا در می آمد.
با همه ی این ها، مردم ایران از یک فرهنگ انسانی ژرف و گسترده برخوردار بوده اند. این فرهنگ – به گواهی تاریخ- در روزگار حکومت های استبدادی و خودکامه که بیشتر از قبایل بیگانه ی مقدونی، رومی و تازی و تُرک بوده اند؛ در درون مردم پنهان شده به شکل های مبارزه ی منفی خود را نشان می داده اند. و در روزگارانی که زمینه ای فراهم می شده به شکل مثبت و در قالب کارهای هنری و فرهنگ مکتوب پدیدار می شده اند.
لیکن چه پیش از اسلام و چه پس از اسلام، زمینه ای برای به اجرا در آوردن همه ی ویژگی های جامعه ی مدنی، برای مردم ایران فراهم نشده است.
شایان یادآوری است که ایرانیان در اجرای جامعه مدنی در کوفه ی علی، نقش موثری داشته اند.
هامون: آیا ایده ی جامعه مدنی در گستره ی جغرافیایی و تاریخی اسلام قابل ردیابی است؟ به چه تجربه های موفقی در این زمینه می توان اشاره کرد؟
بهتر است بپرسیم «در گستره ی جغرافیایی و تاریخی مسلمانان». زیرا آن چه از جامعه مدنی در پیام قرآن و سنت پیامبر ارایه شده که می توان آن را «اسلام» نامید، تنها در دوره ی مدیریت پیامبر گرامی اسلام در مدینه و در دوره ی خلافت امام علی – که درود خدا بر او باد- در کوفه اجرا شد و بسیار هم موفق بود. جز این دو دوره ی کوتاه، آن چه در مجتمع های مسلمانان به اجرا درآمد بیشتر سنت های قبیلگی بود و کمتر اسلامی. آن چه از ویژگی های جامعه ی مدنی هم که در آن مجتمع ها، کم و بیش، به اجرا در آمد، وابستگی به شخص مدیر و شخصیت فرمانروا داشت.
اصولن هجرت پیامبر از جوامع قبیلگی مکه به جوامع نسبتن مدنی یثرب، برای در هم شکستن ساختار پوسیده و ضد بشری قبیله بود، چنان که یا هجرت به یثرب، آن شهر «مدینه النبی» نامیده شد که گویای بنیاد شدن جامعه ی مدنی بود و بسیاری از ویژگی های حقیقی جامعه ی مدنی به اجرا در آمد.
پس از پیامبر، بسیاری از سنت ها و شیوه های بر نهاده ی آن بزرگوار به کناری نهاده شد و دانسته یا ندانسته- سنت ها و شیوه های قبیله زندگی دوباره رفت و زاویه ی این انحراف به اندازه ای گسترده شد که چون امام علی به خلافت رسید، از مدنیه ی واژگون شده، به کوفه ی چندملیتی و چندفرهنگی هجرت کرد و جامعه ی مدنی را با همه ی ویژگی هایش، به اجرا در آورد.
هامون: چه آموزه های مدنی را در اندیشه های دینی – اسلامی می توان مطرح کرد؟
در اندیشه ی اسلامی آموزه های بسیاری است که به برخی از آن ها فهرست وار اشاره می شود:
قرآن در وصف مومنان می فرماید: «وَ أمرُهُم شُوری بَینَهُم»: مسایل اجرایی و مدیریت اجتماعی را در میان خود با رایزنی انجام می دهند.
و نیز در تحلیل شکست مسلمانان در جنگ اُحُد، پس از این که به پیغمبر می گوید: «در نتیجه ی رحمتی که از جانب خدا در وجود تو گذاشته شده نسبت به کسانی که عامل شکست در جنگ بودند نرمش نشان دادی و اگر می خواستی با خشونت و سنگدلی رفتار کنی از گِرد تو بیرون می رفتند» به آن بزرگوار دستور می دهد که: «پس از آنان در گذر و از خدا برایشان آمرزش بخواه و با همین افراد در امر اداره ی اجتماع مشورت کن»
قرآن و پیامبر و امام، به منظور نظارت مردمی و زدودن اجتماع از عوامل ناپاکی فردی و فساد اجتماعی، بر اصل «امر به معروف و نهی از منکر» با شرایط خاص خود، تاکید می کنند و بدیهی است که این اصل، قبل از هر کس، باید در برابر حاکمان اجرا شود.
پیامبر می فرماید: «کُلّکُم راعٍ و کُلُّکُم مَسؤل عَن رَعِیّتِهِ» هر فردی در زندگی اجتماعی باید احساس مسئولیت کند و خود را مدیری بداند و هر کسی از شما در برابر شهروندان مسئولی است که باید به مسئولیت اجتماعی خود عمل کند.
امام علی – که درود خدا بر او باد- رهنمودها و آموزه های بسیاری در مورد جامعه مدنی دارد که برخی از آن ها، به ویژه در مورد انواع آزادی های اجتماعی و حقوق شهروندی، در عهدنامه ی امام به مالک اشتر و دیگرجاهای نهج البلاغه گزارش شده است.
امام علی درباره «خوارج نهروان» که دشمن عقیدتی و سیاسی با او دشتند می فرماید: «با آنان مجنگید و آنان را مکشید زیرا آنان به دنبال حق بوده اند و در این مسیر به اشتباه افتاده اند. وضع آنان با کسی که از آغاز دانسته به دنبال باطل بوده و از راه های نادرست هم به باطل خود رسیده، تفاوت دارد» (نهج البلاغه، گفتار ۶۰) و نیز می گوید: « آنان در نزد ما ]و در گردن ما به عنوان مسئولان حکومتی و مدیریت اجتماع[ سه حق دارند: آمدن به مسجد برای بحث آزاد و عبادت و امور دیگر؛ گرفتن حقوق خود از بیت المال مانند هر فرد و هر شهروند دیگر؛ و حفظ امنیت آنان تا هنگامی که به روی ما شمشیر نکشیده اند و قیام مسلحانه نکرده اند» (ذیل تاریخ طبری).
در خطبه ی ۲۱۵ از نهج البلاغه، امام حقوق متقابل شهروندان و سرپرست، حقوق شهروندی و شیوه ی رفتار اجتماعی افراد در یک جامعه مدنی را به روشنی بیان می کند. شگفت آن که امام این حقوق و تعهدات و وظایف دو طرف را در میدان جنگ صِفّین، در فرصت پیش آمده ی ماه های حرام برای آتش بس، توضیح می دهد و هرگز نمی گوید که شهروندان در شرایط جنگی باید فرمانبردار باشند و با حقوق خود آشنایی نیابند.
آموزه های دینی اسلامی درباره جامعه مدنی و مدنیت منحصرن به آن چه گفته شد نیست، حتا در محدوده ی دینی و مذهبی هم نمی ماند، بل که فراتر از آن آموزه های انسانی و فرا آیینی است، لیکن این نوشتار گنجایش بیان آن ها را ندارد.
هامون: نقش پذیری و مسئولیت پذیری مساجد و انجمن های مذهبی را در روند بسط جامعه مدنی چه گونه ارزیابی می کنید؟ و این مهم در شهرستان ها از منظر جامعه مدنی چه قدر اهمیت دارد؟
حساب مساجد از انجمن های مذهبی جدا می باشد. مسجد از آغاز یک نهاد مدنی و برای اجرای مولفه های جامعه مدنی و مدنیت بوده است. به همین جهت مسجد خانه ی خدا، یا به تعبیر قرآن خانه ی مردم، نامیده شد؛ یعنی باید مردم نقش مدیریت را در جامعه ی مدنی بپذیرند و آن چه را که شایسته ی مدنیت است به اجرا در آورند. لیکن به تدریج این نقش کم رنگ شد و مردم مسجد را تنها محل عبادت به معنای خاص آن، دانستند و دیگر نقش های اجتماعی مسجد را پست تر از پایگاه خدایی مسجد به شمار آورند.
در روزگار پیامبر گرامی اسلام تا پایان خلافت خلیفه ی دوم، مسجد پایگاهی مردمی و جایگاه به اجرا در آمدن کارهای مردم بود؛ لیکن از ان پس- بجز دوران پنج ساله ی امام علی- مسجد به عبادات و کارهای مذهبی خاص اختصاص یافت و کارهای اجتماع در جاهای دیگر و به دور از ویژگی های مدنیت، انجام گرفت.
اما انجمن های مذهبی که بیشتر به عنوان انجمن های مردم نهاد بنیان گذاری می شوند، غالبن به دو بخش تقسیم می شوند: انجمن ها و هیات سنتی قدیم که خود را پای بند به انجام کارهای مذهبی موضوع تاسیس می دانند و کاری به جامعه ندارند و انجمن های اسلامی نوپا و تازه بنیاد نهاده شده از شهریور ۱۳۲۰ بدین سوی، این انجمن ها، با درک شرایط اجتماعی و شناخت زمینه های پیشرفت مدنی، در گسترش جامعه مدنی بسیار کوشیده اند و نقش موثری در شناسانیدن و به اجرا در آوردن جامعه مدنی داشته اند و دارند لیکن تا کنون، به علل گوناگون موفق به اجرایی کردن آن نشده اند.
این امور، پیش از این در شهرستان ها کمتر نمود داشت، لیکن در سال های اخیر، به برکت رسانه های همگانی جهانی، و در سایه ی دهکده ی جهانی و بر اثر انفجار اطلاعات و رشد آگاهی ها، برخی از شهرهای حتا دور دست، با مرکز برابری می کند و نقش انجمن های اسلامی – و نه مذهبی- در آگاه سازی مردم از جامعه مدنی و گسترش آن بسیار مهم و موثر است.
هامون: ویژگی ها و قدرت و کارکردهای جامعه مدنی را در جوامع اسلامی خاصه در ایران چه گونه ارزیابی می بینید؟
جامعه ی مدنی، با تعریف جامع نوین آن، در جوامع اسلامی قدرتی ندارد، زیرا اندیشه و کنش سنتی جوامع اسلامی، و از جمله ایران، پذیرای جامعه ی مدنی با کارکرد غربی آن نیست و بسیاری از ویژگی ها و کارکردهای جامعه ی مدنی غربی را با فرهنگ و تاریخ و باورهای خود در تضاد، یا دست کم متفاوت، می بیند. برخی از ویژگی های جامعه ی مدنی مانند قانون گرایی را قبول دارد، لیکن در عمل به شکل گزینشی در می آورد و به اجرا می گذارد، یا آزادی اندیشه و بیان و دیگر آزادی های مدنی را قبول دارد، لیکن به شیوه ی خاص خود آن ها را محدود می کند. دموکراسی را می پذیرد لیکن آن را به شکل بومی سازی در می آورد.
در مجموع جامعه ی مدنی در جوامع اسلامی قدرت و کارکرد موثری ندارد و نیاز به تلاش و فرهنگ سازی بسیاری دارد که در پاسخ به پرسش های دیگر شمه یی از آن چه می دانم گفته خواهد شد.
هامون: در جوامع اسلامی مثل ایران، تهدیدات و چالش های فراروی جامعه ی مدنی چیست و چه گونه می توان از آن عبور کرد؟
نخستین چالش در برابر جامعه ی مدنی در جوامع اسلامی، فرمانروایی سنت های تاریخی به جای آموزه های اصیل اسلامی است. برای مثال، یکی از مهم ترین اصول جامعه ی مدنی دموکراسی یعنی مدیریت اجتماعی- به طور مستقیم و غیرمستقیم- به وسیله مردم است:
گزینش رییس جمهوری، شهردار، نمایندگان مجلس ها، شوراها و دیگر نهادها به وسیله ی مردم، نمودهایی از دموکراسی است که در غرب نهادینه شده، لیکن در جوامع اسلامی، به علل مختلف، از جمله دخالت دولت ها، مردم را نسبت بدین مهم بدبین و بی تفاوت کرده است. تشکیل احزاب نیز دچار چنین سرنوشتی است و سرانجام انتشار نشریات با تیغ سانسور است و توقیف و محاکمه و لغو امتیاز آزادی بیان و تشکیل اجتماعات و دیگر امور وابسته به جامعه مدنی نیز با دشواری های بسیاری رو به رو است. در حالی که در آموزه های اصیل اسلامی و شیوه ی عمل پیامبر بزرگوار خدا و امام علی و بزرگان اسلام شورا، آزادی بیان، آزادی تجمعات، آزادی انتقاد، نظارت همگانی و مانند این ها، از اصول اولیه ی زندگی انسانی است.
تنها راه عبور از این چالش ها: آگاه سازی و کار فرهنگی و آموزش علمی دراز مدت است. بدیهی است که در این راه باید هزینه کرد، پشتکار داشت و پایداری ورزید و کارهای مدنی را دنبال کرد.
هامون: در جامعه مدنی و تشکل های مدنی استان بوشهر چه چیزهای غایبی وجود دارد که برای پیشرفت جامعه ی مدنی باید مورد توجه قرار گیرد؟
به نظر من آن چه در استان بوشهر غایب است، جامعه مدنی است. استان بوشهر با پیشینه ی فرهنگی درخشان و تشکل های مدنی ریشه دار و سابقه ی مطبوعاتی روشن، در حال حاضر از همه ی این امور محروم است و چشم به راه عطایای دولتی و گوش به فرمان احکام حکومتی.
از این روی باید آموزش و فرهنگ سازی را در استان بوشهر به شکل دیگری انجام داد، و آن آموزش استقلال و اعتماد به نفس و بر روی پای خود ایستادن و بریدن از شیر مام دولت است. این روند هم طولانی است و هم پُرهزینه، لیکن نتیجه ای درخشان و مطمئن و پایدار دارد.
بنیاد نهادن احزاب مردمی در استان بوشهر عملی نیست، لیکن می توان با تشکیل تشکل ها و بنگاه های مردم نهاد صنفی، دانشجویی، کارگری، کارمندی، ورزشی و فرهنگی و هنری و مانند این ها، روحیه ی اجتماعی و همکاری جمعی و تحمل عقیده ی مخالف، رایزنی با یکدیگر، و احترام گذاشتن به اندیشه ها و باورهای دیگران را در افراد نیرومند ساخت و زمینه ای برای انباشت و پذیرش کار جمعی در حزب و تشکل ها و مانند این ها پدید آورد.
آن چه بیش از دیگر چیزهای مهم، در استان بوشهر، مانند استان های دیگر غایب به نظر می رسد، روحیه ی مسئولیت پذیری و رعایت حقوق دیگران پیش و بیش از حقوق خود است. به نظر من جا دارد برای رفع این کمبود تلاش های بسیاری صورت بپذیرید.
۳
نگرخواهی «هامون» با فعالین حوزه دین و اندیشه در پیوند جامعه مدنی با جوامع مسلمان
در گفت و گو با حجه الاسلام احمد رزمجو و محمد زارع بوشهری
گفت و گو از: رضا شبانکاره
گروه «هامون» در طول فعالیت های یک سال و چندماه خود همواره توجه و عملکرد خود را معطوف به «جامعه مدنی» کرده و محوریت فعالیت های فرهنگی، اجتماعی و مدنی خود را در راستای دست یابی به آن مهم قرار داده است. «هامون» تلاش داشته و دارد تا بر وجه غایب گفتمان جامعه مدنی در جنوب به طور عام و استان بوشهر و شهرستان دشتستان به طور خاص تاکید کند و کوشش نماید تا ضرورت گفتمان سازی جامعه مدنی و شکل گیری حرکت های مدنی در سطح استان بوشهر، با همکاری سایر نهادهای مدنی و مردم نهاد فراهم شود.
سرچشمه های فکری و معرفتی انجمن هامون برگرفته از ایده “هویت چهل تکه” داریوش شایگان می باشد؛ یعنی بر این اساس «انجمن هامون ایران» به این نکته قائل است که هویت ایرانیان در هزاره سوم برساخته از سه هویت تمدنی ایران، اسلام و مدرن می باشد که باید به هر سه این هویت ها توجهی عمیق و متوازن داشت. همین خاستگاه فکری باعث شده است که در تمامی برنامه های هامون به هرسه این حوزه های هویتی پرداخته شود و در شکل بخشیدن به اهداف انجمن، شهروندانی فعال و با نگرش های متفاوتی مشارکت داشته باشند.
باور درونی انجمن هامون به ظرفیت های ایده مردمسالاری دینی؛ باعث شده تا این مجموعه تشکل غیردولتی در پی ایجاد تعامل و گفت وگو با نهادهای مذهبی و دینی نیز باشد و این پیوند را بسیار ضروری و حیاتی می داند. در حال حاضر به تئوریزه کردن این پیوند و ارتباط پرداخته تا در آینده ی نزدیک این تشکل مردم نهاد بتواند با دیگر تشکل های مردمی – مذهبی ارتباط پیدا کرده و در گسترش ایده های مدنی – دینی تمدن اسلامی (؛ مبتنی بر ایده هویت چهل تکه داریوش شایگان) در سطح جامعه گام بردارد. در این راستا “هامون” در این شماره با طرح پنج پرسش مشترک، از دو تن از صاحب نظران و فعالین حوزه دین از جمله حجه الاسلام احمد رزمجو و شیخ محمد زارع بوشهری، خواست تا دیدگاه های خود را در باب جامعه مدنی و پیوند آن با جوامع مسلمان و اندیشه اسلامی مطرح کنند. در ادامه، پرسش و پاسخ های هامون را از این صاحب نظران خواهید خواند.
۱-به عنوان نخستین پرسش، تعریف و دریافت خود را از جامعه مدنی ارایه دهید؟
۲-چه آموزه های مدنی را در اندیشه های دینی – اسلامی می توان مطرح کرد؟
۳-نقش پذیری و مسئولیت پذیری مساجد و انجمن های مذهبی را در روند بسط جامعه مدنی چه گونه ارزیابی می کنید؟ و این مهم در شهرستان ها از منظر جامعه مدنی چه قدر اهمیت دارد؟
۴-برای همکاری و ارتباط بیشتر فعالین مدنی با جامعه ی سنتی، چه گونه میتوان ایدهی بومی سازی جامعه مدنی را اجرایی کرد؛ اگر این امکان وجود دارد برای دست یازیدن به این مهم حاملان فرهنگی و مدنی (روزنامه نگاران، اساتید دانشگاه، فعالین تشکل های مدنی) دقیقن چه گونه می توانند به این بومی سازی جامعه ی مدنی دست یابند؟
۵- در جامعه مدنی و تشکل های مدنی استان بوشهر چه چیزهای غایبی می بینید؟
حجه الاسلام احمد رزمجو؛ فعال مذهبی و امام جماعت مسجد جنت برازجان
مساجد از فضای بدگمانی به گفتمان جامعه ی مدنی و دست اندرکاران آن خارج شوند
۱-خارج از دیدگاه های جانبدارانه یا مخالفت آمیز که در گستره یی تاریخ وجود داشته و هنوز هم وجود دارد که منشاء عمده ی این دیدگاه ها تلاش بی وقفه ی قدرت مندان برای نفی هرگونه حقی برای مردم و پیوند حکومت خود با مقدسات آسمانی به ویژه در قرون تاریک برده داری از سویی و مبارزات نفس گیر و خونین ستم دیده گان برای وادار ساختن حاکمان بر اعتراف و پذیرش کمترین حق و آزادی خود از سویی دیگر بوده باید گفت جامعه مدنی همان جامعه ی متمدن به معنای انسانی است؛ زیرا از نظر این جانب تمدن صرفن در خلق آثار شگفت انگیز معماری و تنوع امکانات زندگی خلاصه نمی شود بل که تمدن به معنای صحیح: ترکیبی است از بنای متوازن و هماهنگ تمدن انسانی و تمدن صنعتی و … یعنی به موازات باز شدن گره ها از قفل های صنعت و کشاورزی قفل های جهل، استبداد، خفقان و خرافات نیز از دست و پای بشر باز شوند و به تعبیر حضرت علی (ع) هدف از بعثت پیامبران که برانگختین عقل های دفن شده است، محقق گردد.
اما در جهان امروز قدم های نسبتن بزرگی در زمینه ی تحقق زیرساخت های جامعه ی مدنی برداشته شده و رو به پیشرفت هم هست اما تا رسیدن به وضع مطلوب راهی بس دراز و پر از چالش فکری و موانع عملی در پیش است.
۲-دعوت به گفت و گو و پذیرش بهترین نظریه، دعوت همه به زندگی مسالمت آمیز، دعوت دیگر مذاهب به زندگی بر اساس مشترکات اعتقادی و نفی برده داری، نفی هرگونه اکراه و تحمیل در عقیده و عمل، مخالفت نکردن اسلام با سنت های خوب دیگر مردم، منع تحقیر، استهزاء و عیب یابی و عیب جویی از دیگران، برداشتن هر گونه خط قرمز در تحصیل علم و تشویق به آن حتا در میان مردم غیر مسلمان، منع هرگونه تجاوز حتا به دشمنان، منع آزار و اذیت مردم حتا به بهانه ی برگزاری عبادت های دینی و ده ها و صدها نمونه که در قرآن و روایات آمده و در این جا صرفن به عنوان آن ها اشاره شد.
۳-مسجد در آغاز اسلام تا پایان حکومت حضرت علی (ع) غیر از این که محل عبادت بود، مرکزی برای قضاوت و دادگاه، رفع اختلافات، ابلاغ بخش نامه های حکومتی، بحث ها و مناظره های اعتقادی بوده است. انقلاب اسلامی نیز بدون تردید بزرگ ترین مرکز ساماندهی امور مبارزه و رفع گرفتاری های مردم بود و اگر مسجد کارکرد واقعی خود را که مردمی بودن آن مهم است، داشته باشد از تسلط و کنترل های بی مورد برکنار و انجمن های دینی هم اگر واقعن از دل مردم جوشیده باشند و به دستور به وجود نیاورده باشند می توانند نقشی بسیار تعیین کننده ایفا نمایند. هم به لحاظ گسترده گی جغرافیایی و امکانات مردمی و فضای آمیخته با معنویتی که مسجد می تواند داشته باشد.
۴-بر لزوم بومی سازی اصطلاحات، مقالات و ایده های فکری، اهداف و پای بندی به ارزش های دینی و شرقی و سنت های قابل قبول مردمی تاکید دارم. ما نه می توانیم بین دنیای اسلام و غرب دیوار چین و برلین احداث کنیم و نه باید اجازه دهیم فرهنگ و هویت و سابقه ی تمدنی و اخلاقی جامعه در برابر باورهای غربی مستهلک شود. آن چه ضروری است برداشت و اقتباس از خوبی های غرب و نگاه منتقدانه به محصولات فکری و غیرفکری آن ها است تا بتوانیم با تجدید قوای روحی و بازگشت به دوران پرآوازه ی تمدن ایرانی- اسلامی و تلفیق آن با دستاوردها حیرت انگیز و رو به پیشرفت تمدن غربی در رقابتی متوازن و با راعایت احترام متقابل قدمی برای زدودن فقر فکری و مالی برداشتن بندهای اسارت و خودباختگی از دست و پای بشر برداریم.
در قدم اول باید نگاه ها اصلاح شود یعنی هم فعالان حوزه فرهنگ و جامعه مدنی به مسجد و نمازگذاران آن نگاهی توام با حرمت، تاثیرگذاری و بخشی اصلی از جامعه مدنی داشته باشند و هم مساجد از این فضای بدگمانی به گفتمان جامعه ی مدنی و دست اندرکاران آن خارج شوند و بدانند که محصور شدن مساجد به نماز جماعت و تعدادی مراسم که در مواردی تکراری و فاقد جاذبه ی لازم است از رونق آن ها می کاهد و از تحرک و تاثیرگذاری و پیشتار شدن در راهبرد اخلاقی و دینی و اجتماعی مردم مانع می شود.
در صورت تفاهم این دو مجموعه که کاری است دشوار و جهل پیشگان آن را برنخواهد تافت، موجی از فراگیری اخلاق اسلامی و رفتار مدنی را در جامعه شاهد خواهیم بود. ساده سازی اصطلاحات و قابل فهم و درک کردن آن ها برای عموم، تطبیق عناوین موجود در دیگر جوامع با داشته های دینی و ملی، برگزاری نشست های هم اندیشی و توضیحی در مناسبت ها و با شیوه های جذب کننده جدید، پالایش و بازنشر دستآوردهای دیگر ملت ها در این زمینه، معرفی شهرها و مناطق یا گروه های موفق به منظور تاثیرگذاری و به نیت معرفی الگوهای مناسب، آسییب شناسی مداوم علل کم توفیقی ملی در سامان دهی بنیان های جامعه ی دینی- مدنی از جمله موارد پیشنهادی هستند که قطعن بسیار بیشتر از این ها نیز می شود به آن ها اضافه نمود. کار فرهنگی استمرار و پیوستگی را می طلبد و قطعن باید با ذهنیت جامعه در زمینه پیوند جامعه مدنی و جوامع دینی تغییر کند و بدانیم با یک موج برخاسته یا چند مدت شور و تجمع و همایش نمی توان فرهنگی را نهادینه کرد.
۵-طبق آمار حدود ۶۰۰ تشکل مدنی و بسیاری کانون فرهنگی مساجد وجود دارد که متاسفانه بیشتر آن ها در حد نام است و اگر همین تعداد با انگیزه ی لازم وارد صحنه ی فعالیت های اجتماعی و مدنی شوند بدون تردید شرایط بسیار بهتری را شاهد خواهیم بود. وضعیت فعلی چندان رضایت بخش نمی باشد.
محمد زارع بوشهری؛ دین پژوه، دانش آموخته و مدرس حوزه علمیه قم
حضور تشکل های غیردولتی در محل اجتماعات مردم و مسجد لازم است
۱-واژه جامعه مدنی در قرن ۱۸ میلادی بعد از نظریه «قرارداد اجتماعی» وارد اندیشه سیاسی شد البته ریشه تاریخی مفصلی دارد که موضوع این مصاحبه نیست. ورود مباحث مربوط به آن به جهان اسلام و خاورمیانه نیز اواخر قرن ۱۹ میباشد. حال به چه انگیزه و توسط چه کسانی مجال دیگری میخواهد. در جوامع در حال توسعه و سایر نقاط جهان با تلاشهای متفکران زمینههای جدی تحقق جامعه مدنی البته با گونههای متفاوت در حال شکلگیری است. هرچند مقاومتهای نیز صورت میگیرد. شاید نتوان تعریف دقیقی از جامعه مدنی ارائه کرد مانند بسیاری از مفاهیم دیگر که تعریف واحدی ندارد بویژه اینکه خواستگاه این واژه جهان غرب است. هیچ ایرادی ندارد که آن را بومی سازی کرد و تعریف متناسب با باورهای خود از آن ارائه داد. اگر بپذیریم که ریشه جامعه مدنی مورد نظر مدینهالنبی است مدار و محور آن فکر و فرهنگ اسلامی خواهد بود، بنابرین« تشکیل سازمانهای مردم نهاد NGO و موسسات غیر انتفاعی NPO برای مشارکت های عمومی و حق تعیین سرنوشت و پیگیری حقوق خود با تعهد نسبت به آموزههای دینی و فرهنگ اسلامی» می تواند تعریف اینجانب برای جامعه مدنی باشد.
۲-پس از ورود پیامبر مکرم اسلام به مدینه همان سال اول و هنگام مستقر شدن به بنای مسجد به عنوان محور فعالیتهای مردم و تأثیر آنها در سرنوشت خود پرداخت، یا برای حفظ منافع ملی میان دو جریان فعال در مدینه یعنی مهاجر و انصار برادری ایجاد کرد تا وحدت درونی شکل بگیرد و در سطح بالاتری اقدام به نوشتن عهد نامه یا به اصطلاح قانون اساسی زدند که حقوق اقلیتهای مدینه به رسمیت شناخته شد البته با تعهد متقابل آنها نسبت به جامعه اسلامی. و نمونههای دیگری که صرف نظر میکنم. دستورات نبی مکرم اسلام(ص) و پیشوایان معصوم (علیمالسلام) مشحون از چنین آموزههای است، بارزترین آن عهداشتری(عهدنامه مولایم علی- علیهالسلام- به مالک اشتر) است که نکات بینظیری را در بر دارد. شهروندان را صاحب حق تعیین سرنوشت دانستن، حکومت را خدمتگذار مردم و پاسخگو شمردن، انسان را بما هو انسان مکرم یاد کردن، نفی خودکامکی و نکات مهم دیگری که می توان برشمرد که همه ناظر به آموزههای مدنی است.
۳-سئوال بسیار خوبی است. تشکلهای مدنی غیردولتی نباید بی ارتباط با مساجد باشند، اگر بنای تشکلهای غیردولتی مطالبه حقوق عمومی و نمایان کردن آن است حضورش در محل اجتماعات مردم و مسجد لازم است. مسجد است که محل حضور سلایق گوناگون و طبقات مختلف اجتماعی می باشد و با همکاری متقابل میتواند مؤثر در بسط جامعه مدنی باشد.
مساجد و انجمن های مذهبی میتوانند با بهنگام سازی فعالیتهای خود نقش محوری در روند بسط جامعه مدنی با تعریفی ارائه شده داشته باشد.
بنده در دوره سید متفکر- دکتر سیدمحمد خاتمی- دو سال(۷۶-۷۸) متصدی امور مساجد ارشاد شهرستان دشتستان بودم، همان زمان تلاش جدی بود برای ایجاد کانونهای فرهنگیهنری در مساجد، شاید بتوان این نوع کانونها را در شمار تشکلهای مردم نهاد قلمداد کرد به حدی استقبال از ناحیه مساجد بود که از ناحیه استان به دلیل ارسال تقاضاهای زیاد مورد سئوال قرار گرفتم. بی شک امامان جماعت و مساجد در همکاری و همراهی با فعالیت مدنی در چارچوب تعریف پیش گفته همکاری خواهند داشت.
۴-با بومی سازی تعریف جامعه مدنی، تعیین چارچوبهای جامعه مدنی بومی و پذیرش آن از طرف گروهای مرجع، سپس نشر و اشاعه آن میتوان مسیر را برای فعالیت بهتر هموار کرد.
۵-استان استعدادهای نهفته فراوانی دارد وضعیت فعلی کافی نیست و نمیتواند قابل قبول باشد. هنوز نهادهای مردم نهاد مؤثر جای آنها خالی است، تشکلهای که بتواند فارغ از دغدغههای جریانی و جناحی به آشنا ساختن جامعه با حقوق خود و اجتماع تلاش نماید. از باورها و ارزشها فراتر نرود و به جای حل مشکل بر مشکلات اجتماع نیفزاید!
آمار اسمی فعالیت ۶۰۰ تشکل مردم نهاد در استان اگر بخشی از آن فعال باشد به نظرم ارتباط و پیوند آنها با وضع ایده آل فاصله دارد و باید تلاش های بیشتری از سوی دو طرف انجام شود.
۴
گفت و گوی هامون با حجه الاسلام احمد رزمجو؛ فعال حوزه دین
۱-نمی توانیم بین دنیای اسلام و غرب دیوار چین و برلین احداث کنیم
گفت و گو از: رضا شبانکاره
هامون: تعریف و فهم خود را از جامعه مدنی بیان نموده و وضعیت آن را در امروز مورد تحلیل قرار دهید؟
خارج از دیدگاه های جانبدارانه یا مخالفت آمیز که در گستره یی تاریخ وجود داشته و هنوز هم وجود دارد که منشاء عمده ی این دیدگاه ها تلاش بی وقفه ی قدرت مندان برای نفی هرگونه حقی برای مردم و پیوند حکومت خود با مقدسات آسمانی به ویژه در قرون تاریک برده داری از سویی و مبارزات نفس گیر و خونین ستم دیده گان برای وادار ساختن حاکمان بر اعتراف و پذیرش کمترین حق و آزادی خود از سویی دیگر بوده باید گفت جامعه مدنی همان جامعه ی متمدن به معنای انسانی است؛ زیرا از نظر این جانب تمدن صرفن در خلق آثار شگفت انگیز معماری و تنوع امکانات زندگی خلاصه نمی شود بل که تمدن به معنای صحیح: ترکیبی است از بنای متوازن و هماهنگ تمدن انسانی و تمدن صنعتی و … یعنی به موازات باز شدن گره ها از قفل های صنعت و کشاورزی قفل های جهل، استبداد، خفقان و خرافات نیز از دست و پای بشر باز شوند و به تعبیر حضرت علی (ع) هدف از بعثت پیامبران که برانگختین عقل های دفن شده است، محقق گردد.
اما در جهان امروز قدم های نسبتن بزرگی در زمینه ی تحقق زیرساخت های جامعه ی مدنی برداشته شده و رو به پیشرفت هم هست اما تا رسیدن به وضع مطلوب راهی بس دراز و پر از چالش فکری و موانع عملی در پیش است.
هامون: آیا ایده ی جامعه مدنی در گستره ی جغرافیایی و تاریخی اسلام و مسلمانان قابل ردیابی است؟ به چه تجربه های موفقی در این زمینه می توان اشاره کرد؟
به نظرم گوشه هایی از واقعیت جامعه ی مدنی در گذشته ی تاریخ مسلمانان در کتاب تاریخ تمدن آمده و ترکیب بسیار ناهمگون ملت های مسلمان بنی خارنگ، نژاد و زبان و آداب و رسوم ملی و محلی با آموزه های اسلامی و تاسیس جامعه ای پُرجمعیت در خاورمیانه، قسمت هایی از اروپا و آفریقا و زندگی مسالمت آمیز توام با احترام و سلیقه ها در بین خود و با دیگر مذاهب زردشتی، مسیحی، یهودی و… گواه روشنی است بر وجود جامعه ی مدنی در آن دوره که حاصل آن رشد علمی و زندگی شهری و دستیابی به مراتب ارزشمند اختراع و نواوری بود به گونه ای که برخورد مسیحیان صلیبی با این تمدن افکار آنان را دگرگون ساخته و زمینه ساز رنسانس و رهایی از اسارت از اسارت علم ستیز کلیسا گردید.
هامون: چه آموزه های مدنی را در اندیشه های دینی – اسلامی می توان مطرح کرد؟
دعوت به گفت و گو و پذیرش بهترین نظریه، دعوت همه به زندگی مسالمت آمیز، دعوت دیگر مذاهب به زندگی بر اساس مشترکات اعتقادی و نفی برده داری، نفی هرگونه اکراه و تحمیل در عقیده و عمل، مخالفت نکردن اسلام با سنت های خوب دیگر مردم، منع تحقیر، استهزاء و عیب یابی و عیب جویی از دیگران، برداشتن هر گونه خط قرمز در تحصیل علم و تشویق به آن حتا در میان مردم غیر مسلمان، منع هرگونه تجاوز حتا به دشمنان، منع آزار و اذیت مردم حتا به بهانه ی برگزاری عبادت های دینی و ده ها و صدها نمونه که در قرآن و روایات آمده و صرفن به عنوان آن ها اشاره شد.
هامون: نقش پذیری و مسئولیت پذیری مساجد و انجمن های مذهبی را در روند بسط جامعه مدنی چه گونه ارزیابی می کنید؟ و این مهم در شهرستان ها از منظر جامعه مدنی چه قدر اهمیت دارد؟
مسجد در آغاز اسلام تا پایان حکومت حضرت علی (ع) غیر از این که محل عبادت بود، مرکزی برای قضاوت و دادگاه، رفع اختلافات، ابلاغ بخش نامه های حکومتی، بحث ها و مناظره های اعتقادی بوده است. انقلاب اسلامی نیز بدون تردید بزرگ ترین مرکز ساماندهی امور مبارزه و رفع گرفتاری های مردم بود و اگر مسجد کارکرد واقعی خود را که مردمی بودن آن مهم است، داشته باشد از تسلط و کنترل های بی مورد برکنار و انجمن های دینی هم اگر واقعن از دل مردم جوشیده باشند و به دستور به وجود نیاورده باشند می توانند نقشی بسیار تعیین کننده ایفا نمایند. هم به لحاظ گسترده گی جغرافیایی و امکانات مردمی و فضای آمیخته با معنویتی که مسجد می تواند داشته باشد.
هامون: نظر شما درباره ی حضور تشکل های غیردولتی (NGO)ها و فعالین حوزه فرهنگی و مدنی استانی و شهرستانی در مساجد چیست و چه گونه رابطه یی می توانند فعالین جامعه مدنی با مساجد و فعالین حوزه ی آن داشته باشند؟
در قدم اول باید نگاه ها اصلاح شود یعنی هم فعالان حوزه فرهنگ و جامعه مدنی به مسجد و نمازگذاران آن نگاهی توام با حرمت، تاثیرگذاری و بخشی اصلی از جامعه مدنی داشته باشند و هم مساجد از این فضای بدگمانی به گفتمان جامعه ی مدنی و دست اندرکاران آن خارج شوند و بدانند که محصور شدن مساجد به نماز جماعت و تعدادی مراسم که در مواردی تکراری و فاقد جاذبه ی لازم است از رونق آن ها می کاهد و از تحرک و تاثیرگذاری و پیشتار شدن در راهبرد اخلاقی و دینی و اجتماعی مردم مانع می شود.
در صورت تفاهم این دو مجموعه که کاری است دشوار و جهل پیشگان آن را برنخواهد تافت، موجی از فراگیری اخلاق اسلامی و رفتار مدنی را در جامعه شاهد خواهیم بود.
هامون: ویژگی ها و قدرت و کارکردهای جامعه مدنی را در جوامع اسلامی خاصه در ایران چه گونه ارزیابی می بینید؟
به طور مختصر اشاره شود که نقش جامعه مدنی و گروه های فعال در این زمینه در ایجاد تحرک اجتماعی در شرایط ویژه و برانگیختن حس همدردی و کمک در امور اقتصادی، احساس مسئولیت در مواقع سیاسی داخلی و بین المللی غیرقابل انکار است.
هامون: در جوامع اسلامی مثل ایران، تهدیدات و چالش های فراروی جامعه ی مدنی چیست و چه گونه می توان از آن عبور کرد؟
تهدیدات در این زمینه دو گونه است یکی از ناحیه ی خود تشکل ها و فعالان جامعه ی مدنی و دیگری از بخشی از جامعه ی سنتی که جامعه ی مدنی را در تقابل با دین می بینند.
الف: فعالان جامعه ی مدنی مهم ترین کاری که لازم است انجام می دهند، بومی سازی فعالیت ها و تطبیق آن با سنت ها، باورها و ارزش های جوامع اسلامی است باید درک درستی از جامعه ی خود داشت، گام ها باید حساب شده و ناشی از شناخت و عقلانیت و حکمت باشد، پرهیز از شتاب زدگی ضروری است، به جای سیر در آرمان ها و رویاها با واقعیت ها زندگی کرد. پرهیز از احساس گرایی و برانگخیتن حساسیت دیگران شرط عقل و تدبیر است، اهداف و چشم انداز و نقشه ی راه باید مشخص و زمان بندی مناسب نیز در ان دیده شود.
حرکت باید آهسته، اما پیوسته باشد؛ بزرگ ترین آفت و آسیب این حرکت ذوق زدگی، خودشیفتگی، ذهن گرایی و رمانتیک به مسایل نگاه کردن است.
ب: بیش از یکصد سال در ایران و کم و بیش در دیگر کشورهای اسلامی حرکت های استقلال طلبانه ی سیاسی و اقتصادی مطرح و شروع شده، اما چون با متن جامعه ی دینی که در مواردی مسایل را بسیار با شک و تردید نگاه می کنند، هماهنگ نشده حرکت ها نیمه تمام و در مواردی به ضد خود تبدیل شده است. به عنوان نمونه مثل مشروطه که از دل آن دیکتاتوری رضا خان پیدا شد و … .
باید مسلمانان بدانند در دنیای امروز حرکت های خشن، ضدعقلانی و افراطی و … به نام دین نظیر آن چه به نام «القاعده» و «اخوان المسلمین» در آفریقا و آسیا صورت می گیرد یعنی دفن تفکر اسلامی و منفور کردن هر چه نماد دین است در ذهن و عمل و گفتار دیگران. مسلمانان باید بدانند که رحمانیت اسلام بر خشونتش، عقلانیت او بر افراط گرایی و دین مسالمت آمیز و همزیستی بودن اسلام بر انزوای آن باید پیشی بگیرد و بدانند در کشورهای اسلامی هستند جوانان با دانشی که درد دین و انگیزه ی ملی دارند و اقدامات آنان در نهایت به نفع دین تمام خواهد شد و از تحرک پذیری و برانگیخته شدن توسط مراکزی مشکوک که جوامع اسلامی را ماتم زده از فقر ئ جهل و خرافه و استبدادی می خواهند بپرهیزند.
هامون: با توجه به نمونه معاصر پذیرش جامعه مدنی در ایران که می توان دولت سیدمحمدخاتمی را به عنوان نمونه مثال آورد. به گونه یی که دولت خاتمی حامی گفتمان جامعه مدنی و ترویج شکل گیری نهادهای مردم نهاد بود. به عنوان یک نمونه ی معاصر چه قرائت و بازخوانی یی از وضعیت جامعه ی مدنی در این دوره ی مشخص تاریخی از سال ۷۶ تا ۸۴ (دوره ی ریاست جمهوری خاتمی) دارید؟
در بخش های گذشته بخشی از آسیب ها را به طور کلی اشاره کردم؛ اما به طور خاص به گمانم ممانعت و مخالفت و سنگ اندازی هایی که در مواردی انگیزه های حزبی و سیاسی داشتند از یک سو و اقدامات نسنجیده، ورود به بحث های کارشناسی در فضای عمومی، نادیده گرفتن حساسیت گروه های بزرگ از جامعه که از نگاهی خاص نگران تحولات اجتماعی بودند، غلبه ی هیجان سیاسی بر تعقل و آسیب هایی بود که آن شور و هیجان و زمینه ی مناسب اجتماعی / سیاسی و فرهنگی را تحت تاثیر جدی قرار داد.
هامون: برخی بر این باورند که جوامع اسلامی پذیرای جامعه مدنی با وجه غربی آن نیستند، اما تاکیدی که جامعه مدنی در دفاع از حقوق اقلیت ها و صداهای خاموش مثل (آزادی زنان، دفاع از حقوق اقلیت های دینی، اقلیت های مدنی(کودکان، سالمندان، بیماران، زنان و… ) ) و توجه ویژه به زندگی بهتر این جهانی دارد؛ چه گونه می توان به همزیستی مسالمت آمیزی با دین و آموزه های دینی/ اسلامی برآمد؟
بر لزوم بومی سازی اصطلاحات، مقالات و ایده های فکری، اهداف و پای بندی به ارزش های دینی و شرقی و سنت های قابل قبول مردمی تاکید دارم. ما نه می توانیم بین دنیای اسلام و غرب دیوار چین و برلین احداث کنیم و نه باید اجازه دهیم فرهنگ و هویت و سابقه ی تمدنی و اخلاقی جامعه در برابر باورهای غربی مستهلک شود. آن چه ضروری است برداشت و اقتباس از خوبی های غرب و نگاه منتقدانه به محصولات فکری و غیرفکری آن ها است تا بتوانیم با تجدید قوای روحی و بازگشت به دوران پرآوازه ی تمدن ایرانی- اسلامی و تلفیق آن با دستاوردها حیرت انگیز و رو به پیشرفت تمدن غربی در رقابتی متوازن و با راعایت احترام متقابل قدمی برای زدودن فقر فکری و مالی برداشتن بندهای اسارت و خودباختگی از دست و پای بشر برداریم.
۵
جامعه شناسی تحولات جهان اسلام در عصر مدرن
دکتر مصطفا مهرآیین
مطالعات تبیینی در خصوص تحولات فکر دینی در جهان اسلام در عصر مدرن عمدتاً گفتمان «اسلام سیاسی» ـ از عناوین دیگری همچون احیا اسلامی، بازگشت اسلامی، بنیادگرایی اسلامی، اسلام انقلابی، رادیکالیسم اسلامی، اسلامگرایی رادیکال، اسلام مبارزهجو و اسلام خشونتگرا نیز برای توصیف این گفتمان فکری استفاده شده است ـ را موضوع بررسی خود قرار داده و به مطالعه تحولات فکر دینی از دهه ۱۹۵۰ به بعد می پردازند. به جز یک استثنا (منظور مطالعه منصور معدل با عنوان «مدرنیسم اسلامی، ناسیونالیسم، بنیادگرایی اسلامی: اپیزود و گفتمان»است)، در هیچ یک از این مطالعات به بحث در خصوص عوامل ظهور گفتمان مدرنیسم اسلامی پرداخته نشده است. به علاوه، در این مطالعات عموماً تلاش شده است مساله «تغییر فرهنگی» یا «نوآوری فرهنگی» در جهان اسلام در پیوند با مساله «تغییر سیاسی» مورد پژوهش قرارگیرد. به باور منصور معدل،به طورکلی، تاکنون پژوهشهای جامعهشناختی درباره علل ظهور اسلام سیاسی بر اساس سه مدل انجام گرفته است: مدل ذهنگرایانه که برآنست ایدئولوژی به جهتدهی دوباره افراد ناراضی و سرگردان در وضعیت فشار اجتماعی میپردازد؛ مدل سازمانی که به تحلیل تغییر ایدئولوژیک در چارچوب منازعه سازمانیافته برای به دست آوردن قدرت میپردازد و بربافت سازمانی که در آن تولیدکنندگان ایدئولوژی به چالشهای سازمانی که در مقابل توانایی و اقتدار خود پاسخ میدهند، تاکید میکند؛ و مدل گفتمانی که به تحلیل نوآوری ایدئولوژیک در چارچوب منازعه میان گفتمانهای رقیب در درون بافت گفتمانی جامعه میپردازد.
مدل ذهن گرایانه: کسانی که کوشیدهاند بر مبنای این نظریهها به تبیین ظهور جنبشهای ایدئولوژیک رادیکال از قبیل بنیادگرایی اسلامی در جهان اسلام بپردازند، مدعی اند که سرگردانی، نارضایتی و آشفتگی افراد که خود ناشی از فرایند تغییر اجتماعی می باشد، می تواند ظهور جنبشهای ایدئولوژیک رادیکال را تبیین نماید. به عبارت دیگر، در این مطالعات به بنیادگرایی اسلامی به عنوان پاسخی برای اشکال مختلف بحران اقتصادی،سیاسی و فرهنگی نگریسته میشود. به اعتقاد دکمجیان بحرانی که مصر، سوریه، عراق، عربستان سعودی و کشورهای حاشیه خلیج فارس را از دهه ۱۹۳۰ به بعد در خود فرو برده و به رشد اندیشههای رادیکال در این جوامع دامن زده است یک بحران اجتماعی عمیق و چندجانبه می باشد ـ بحرانی که بطور همزمان از ابعاد متفاوت بحران هویت، بحران مشروعیت، بحران حاکمیت، بحران توسعه، بحران اقتصادی و بحران اعتبار نظامی برخوردار می باشد. به همین نحو، دیب بر ماهیت چند وجهی بحرانی که منجر به ظهور بنیادگرایی اسلامی در الجزایر، تونس، لیبی، لبنان، نوار غزه و کرانه باختری رود اردن شده است، تاکید میکند: رکود سیاسی، رکود اقتصادی، شرایط وخیم امنیتی، قدرت اقناعی فرهنگ غرب و رواج این اندیشه که دولت های سکولار دشمن اسلام هستند. تاکید بر مشکلات عمیق اقتصادی و پیامدهای روانی آن همچنین بخش عمده ای از تبیین آندرسون درباره ظهور بنیادگرایی اسلامی در تونس، الجزایر و مراکش و تبیین واندرول از ظهور بنیادگرایی اسلامی در الجزایررا شکل میدهد. به هرحال، آندرسون تاکید بیشتری بر استبداد حکومتی و سیاستهای انحصاری دولت در ترغیب بنیادگرایان به دست زدن به خشونت مینهد، در حالیکه واندرول بیشتر بر ماهیت رانتی دولت تاکید میکند. اسپوزیتو نیز مشکلات اقتصادی و منافع ژئوپلتیک را از جمله عواملیاند که به ظهور بنیادگرایی اسلامی در منطقه خلیج فارس کمک کرده اند.
مدل سازمانی: در مدل ذهنگرا، وضعیت روانی افراد زمینه رشد ایدئولوژی انقلابی را فراهم میآورد. در مدل سازمانی، دگرگونی ایدئولوژیک در چارچوب منازعه سازمانیافته برای به دست آوردن قدرت سیاسی تحلیل میشود. مدعیان سازمانیافته قدرت به منظور توجیه «ادعاهای خاص خود برای به دست گرفتن کنترل حکومت» به تولید ایدئولوژی میپردازند.گروههای سیاسی هنگامی به تدوین یک ایدئولوژی انقلابی یا به کارگیری آن میپردازند که «جایگاهشان در حکومت را از دست بدهند… و از دستیابی به قدرت بازداشته شوند».بنابراین، ایدئولوژیهای انقلابی «استدلالهای سـیاسی خودآگاهانهای هستند که توسط کنشگران سیاسی مشخص خلق میشوند».در واقع، تولید ایدئولوژی جدید بخشی از استراتژی مدعیان قدرت در اقناع کردن جامعه به پذیرش لزوم واگذاری قدرت سیاسی به آنها میباشد. ایدئولوژیها، دستورالعمل انقلابی مدعیان قدرت را برای آنان فراهم میآورند؛ دستورالعملی که به توجیه حضور و رسالت آنان در جامعه میپردازد، طرح کلی مسئولیتها و وظایف آنها را مشخص میسازد، و کنش سیاسی لازم برای قبضه کردن قدرت را به آنان نشان میدهد. ازاینرو، مدعیان جدید قدرت با تولید ایدئولوژی جدید و اشاعه آن در جامعه به وقوع تغییر ایدئولوژیک در جامعه دامن میزنند. یکی از ابعاد مهم این نظریهها، تاکید آنها بر مکانیسمهای تولید عینی اندیشههای جدید و انتقال آنها به مخاطبان میباشد. به اعتقاد پیروان این دیدگاه، نخستین ضرورت برای تغییر ایدئولوژیک و به تبع آن تغییر سیاسی آنست که ایدئولوژی تولید و در دسترس مخاطبان ذینفع قرار گیرد. کتابها و مقالهها باید نوشته شوند، جزوهها و روزنامهها باید منتشر شوند، مخاطبان باید شناسایی وتدارک دیده شوند و سخنرانیها باید آماده شوند و به طور مؤثری ایراد گردند. به طور خلاصه، ایدهها باید تولید و در جامعه توزیع شوند، نیازی که تحقق آن مشروط به وجود منابع و سازمان است. در پژوهشهای متفاوتی که مبتنی بر این رویکرد در خصوص جنبشهای مذهبی صورت گرفتهاند، بر مجموعه متنوعی از تجارب سازمانی ازقبیل نوع موانع بیرونی موجود در مقابل جنبشهای مذهبی، مشکلات نهادهای مذهبی در عضوگیری و ساختار و سیاستهای دولت ـ در مقام بافت سیاسی جنبشهای مذهبی ـ به عنوان متغیرهای کلیدی که میتوانند ظهور برخی از اندیشههای مذهبی وجهتگیری سیاسی آنها وحتی پیامدهای ناشی از وقوع آنها را تبیین نمایند، تاکید شده است.
مدل گفتمانی: مدلهایی که در بالا از آنها سخن گفتیم نگاهی تقلیلگرایانه به ایدئولوژی دارند ـ در این نظریهها، ایدئولوژی به کارکرد روانشناختیاش در جهتدهی دوباره به افراد ناراضی و سرگردان، به منازعات سازمان یافته بر سر قدرت، یا تضاد طبقاتی تقلیل مییابد. بنابراین، این مدلها نقش مستقل ایدئولوژی در فرآیند تغییرات فرهنگی را نادیده میگیرند. مدلهای مزبور، همچنین، روشن نمیسازند که قلمرو گفتمانی(فرم) و محتوای ایدئولوژیها تحت تاثیر چه عواملی شکل میگیرند. مدلهای گفتمانی با مفهومسازی ایدئولوژی به مثابه گفتمان ـ یعنی مجموعه نظامیافتهای از نشانهها شامل مفاهیم، نمادها و شعائر ـ سعی در اثبات این مساله دارند که چگونه محتوای ایدئولوژیها، یعنی آنچه به مخاطب منتقل میشود و همچنین ابزارهای مفهومی که در این فرآیند ارتباطی به کار گرفته میشوند، تولید میگردند.این بعد از فرآیند تولید ایدئولوژی مسائلی همچون تولید نشانهها، ابداعات مفهومی، پردازش مضامین درونی ایدئولوژی، و شکلیابی جهتگیری سیاسی یا اجتماعی ایدئولوژیها را شامل میشود.بنا به نظریه گفتمان، این بعد از فرآیند تولید ایدئولوژی در بافت مجادلات، مباحثات و بحث و گفتگوهای ایدئولوژیک میان طرفداران ایدئولوژیها یا گفتمانهای متفاوت تحقق بیرونی مییابد. در این فرآیند، هرسویگفتگو، نوع استدلالهایی که دیگران درمقابل ومخالفت با آن مطرح خواهند کرد را شکل میدهد.آنچه در یک گفتمان اندیشیده میشود، نتیجه یا تاثیری است مرتبط با آنچه که در گفتمان مزبور اندیشیده نمیشود، بلکه در جایی دیگر و در گفتمانی دیگر درباره آن اندیشه میشود. گفتمانها نه در انزوا، بلکه در گفتوگو یا دیالوگ، در ارتباط با، یا اغلب در تقابل و تعارض با مجموعه دیگری از پارهگفتارها حادث میشوند. گفتمان همیشه در حال گفتوگو و در تعارض با مواضع دیگر است.در فرآیند تولید ایدئولوژی، هر سوی گفتگو، «زمینه/آماج/یا نشانهگاه» تولید ایدئولوژی طرف مقابل را شکل میدهد. دردرون این بافت پویا، مفاهیم و مضامین ایدئولوژی صورتبندی میشوند، شعائر و نشانهها تولید و عمق مییابند، وجهتگیری سیاسی یا اجتماعی یک جنبش ایدئولوژیک مشخص میشود.بنابراین، بافت گفتمانی که ایدئولوژیها در آن تولید میشوند، بیواسطهترین عاملی است که فرآیند تولید ایدئولوژی را شکل میدهد.
در وضعیتهای انقلابی نیزگفتمانهای مخالف در بافت مجادلات و مباحث ایدئولوژیک و جنگ تبلیغاتی میان نخبگان حاکم و مخالفان آنها در جامعه مدنی تولید میشوند. ایدئولوژی دولت گفتمان مخالفان را تعیین میکند و هویت آنها را مشخص میسازد.شرایط انقلابی صرفاً وضعیت حاکمیت دوگانه نیست؛ بلکه حاکمیت دوگانهای است که در نتیجه وجود دو دنیای ایدئولوژیک متضاد ـ ایدئولوژی دولت و ایدئولوژی مخالفان ـ به وجود می آید. گفتمان انقلابی به مخالفت با گفتمان دولت میپردازد و شیوه بدیلی از نگریستن به جامعه و حل کردن مشکلات زندگی اجتماعی را مطرح میسازد؛ جهان تازهای که تحقق آن تنها از طریق کنشهای انقلابی مستقیم و بیواسطه تودهها امکانپذیر است. گفتمان انقلابی در بافت تعــامل دولت و مخالفـانش و همچنین نبرد تبلیغاتی میان این دو به وجود میآید. گفتمان هریک از دو سوی این منازعه گفتمان دیگری را شکل میدهد. بسیج ایدئولوژیک صرفاً با درونی کردن نظام ارزشی جایگزین توسط مردم یا از طریق کارآیی سازمانی جنبش انقلابی انجام نمیگیرد؛ بسیج ایدئولوژیک از طریق «قلمروگفتمانی» یعنی «فضا یا ساختار نمادین درون خود ایدئولوژی» صورت میگیرد.