گابریل گارسیا مارکز، نویسنده برجسته کلمبیایی و برنده جایزه نوبل ادبیات روز پنجشنبه ۱۷ آوریل (۲۸ فروردین) در مکزیکو سیتی و در سن ۸۷ سالگی درگذشت.
آقای مارکز برنده جایزه نوبل ادبیات در سال ۱۹۸۲ را بیش از سایر آثارش به خاطر رمان صد سال تنهایی چاپ ۱۹۶۷ می شناسند که یکی از پر فروش ترین کتابهای جهان است.
موفقیت گسترده و تاثیر گذاری ادبی این اثر مارکز زمانی به حدی رسیده بود که روزنامه نیویورک تایمز در توصیف آن نوشت: “از زمان انتشار کتاب پیدایش (سفر پیدایش) تا به امروز این اولین اثر ادبی است که تمامی بشریت باید آن را بخواند.”
هر چند آنتونی پاول، داستان نویس بریتانیایی، آن را “بدترین نوع لفاظی های خودپسندانه یک عامه نویس” توصیف کرده ولی کتاب صد سال تنهایی و سایر آثار مارکز، که پیشرو یک سبک جدید از داستان نویسی رئالیستی نو بود، در سراسر جهان با استقبال وسیعی از سوی کتابخوانها روبرو شدند.
او در سال ۱۹۲۷ با نام کامل گابریل خوزه گارسیا مارکز متولد شد و پدربزرگ و مادربزرگش او را در شهر فقیر آراکاتاکا در شمال کلمبیا بزرگ کردند. او بعدها در اولین کتاب خاطراتش با عنوان زنده ام که روایت کنم نوشت که دوران کودکی سرچشمه الهام تمام داستانهای وی بوده است.
او تحت تاثیر پدربزرگش که شخصیتی آزادیخواه بود و در هر دو جنگ داخلی کلمبیا شرکت کرده بود آگاهی سیاسی پیدا کرد.
فولکلور خانوادگی
گارسیا در مراسم دریافت جایزه نوبل ادبی در سال ۱۹۸۲
مارکز از مادربزرگش داستانهای مردمی و سحر و جادو را آموخت. او برای مارکز خردسال با زبانی بسیار خشک و جدی قصه هایی در مورد اجداد مرده خانواده، ارواح و اجنه تعریف می کرد. مارکز بعدها برای نوشتن مهمترین کتاب خود از همین داستانها الهام گرفت.
گارسیا مارکز که به شدت تحت تاثیر ویلیام فالکنر، نویسنده آمریکایی، بود، اولین کتاب خود را در ۲۳ سالگی منتشر کرد که از سوی منتقدان با واکنش مثبتی روبرو شد.
ایده اولیه برای نوشتن اولین فصل کتاب صد سال تنهایی در سال ۱۹۶۵ وقتی که مشغول رانندگی به سمت آکاپولکو در مکزیک بود به ذهنش رسید. او در همان لحظه اتومبیل خود را سر و ته کرد و به خانه برگشت، خود را در اتاقش حبس کرد و مشغول نوشتن شد. تنها مونس او در آن ماه ها شش بسته سیگار در روز بود.
یک سال و نیم بعد خانواده اش ۱۲ هزار دلار قرض بالا آورده بود اما خوشبختانه او کتاب هزار و سیصد صفحه ای خود را تکمیل کرده بود و می توانست آن را به چاپ بسپارد.
تمام نسخه های چاپ اول صد سال تنهایی به زبان اسپانیایی در همان هفته اول کاملا به فروش رفت. در ۳۰ سالی که از اولین چاپ این کتاب گذشت بیش از ۳۰ میلیون نسخه از آن در سراسر جهان به فروش رفته و به بیش از ۳۰ زبان ترجمه شده است.
جنجال طلبی
گارسیا مارکز مدت ها از دوستان نزدیک فیدل کاسترو بود
از آثار مارکز به خاطر نثر غنی آن در منتقل کردن تخیلات سرشار نویسنده به خواننده ستایش شده است. اما برخی از منتقدان، آثار او را اغراقی آگاهانه و توسل به افسانه و مارواء طبیعت برای گریز از ناآرامی و خشونت های جاری در کلمبیای آن دوران می دانند.
ناآرامی و خشونت های سیاسی، خانواده به عنوان یک عنصر وحدت بخش، ترکیب آن با شور مذهبی و باور به مارواء طبیعت روی هم رفته سبک ادبی شاخص مارکز را به هم بافته اند. آثار وی نظیر پدرسالار و یا ژنرال در هزار توی خود به خوبی تقویت انگیزه های سیاسی او در واکنش به تشدید خشونت در کشورش کلمبیا را نشان می دهند.
او پس از نوشتن مقاله ای در مخالفت با دولت کلمبیا به اروپا تبعید شد. وقتی که کتاب غیر داستانی سفر مخفیانه میگل لیتین به شیلی را در سال ۱۹۸۶ نوشت، حکومت دیکتاتوری ژنرال پینوشه ۱۵ هزار نسخه از آن را در آتش سوزاند.
آثار ترجمه شده گارسیا مارکز به فارسی
آثار داستانی
ساعت شوم چاپ ۱۹۶۳
صدسال تنهایی چاپ ۱۹۶۷
پاییز پدرسالار چاپ ۱۹۷۵
گزارش یک مرگ ۱۹۸۱
عشق سالهای وبا چاپ ۱۹۸۵
ژنرال در هزار توی خود چاپ ۱۹۸۹
خاطرات روسپیان غمگین من چاپ ۲۰۰۴
آثارغیر داستانی
زیباترین غریق جهان چاپ ۱۹۷۰
بوی خوش گواوا چاپ ۱۹۸۰
سفر پنهانی میگل لیتین به شیلی
گزارش یک آدم ربایی چاپ ۱۹۹۶
زنده ام که روایت کنم چاپ ۲۰۰۲
یادداشت های روزهای تنهایی چاپ ۲۰۰۰
او به نوشتن آثاری که گرایش به جناح چپ سیاست در آن مشهود بود ادامه داد. او با فرانسوا میتران رییس جمهور سوسیالیست فرانسه در دهه ۱۹۸۰ دوستی نزدیکی داشت و مدتها نیز از دوستان نزدیک و حتی نماینده فیدل کاسترو، رهبر سابق کوبا، بود.
گابریل گارسیا مارکز در سال ۱۹۸۲ جایزه ادبی نوبل را دریافت کرد و بنیاد نوبل در بیانه خود او را “شعبده باز کلام و بصیرت” توصیف کرد.
سالهای پایانی
با وجود سرو صدایی که به خاطر فعالیت های سیاسی او به پا شده بود، با انتشار کتاب عشق سالهای وبا در سال ۱۹۸۵ موقعیت وی به عنوان یک نویسنده بزرگ بیشتر تثبیت شد. این کتاب نیز به یکی از آثار ادبی بسیار پرفروش در دنیا بدل شد و داستان آن عشق وسواس گونه و قوی یک مرد به زنی است که بالاخره پس از گذشت ۴۰ سال به سرانجام می رسد.
گارسیا مارکز از نامزد خود، مرسدس بارچا، در سیزده سالگی تقاضای ازدواج کرد. مرسدس تقاضای وی را به سرعت پذیرفت. آنها در سال ۱۹۵۸ ازدواج کردند و بیش از نیم قرن با یکدیگر زندگی کردند. بخش اعظم این سالها را در مکزیک گذراندند؛ هر چند در اواسط دهه ۱۹۶۰ تا دهه ۱۹۷۰ مدتی هم در کشورهای اروپایی ساکن بودند.
گارسیا مارکز به دلیل دفاع از حکومت فیدل کاسترو که از نگاه گروه کثیری از روشنفکران و نویسندگان به مرور به یک رژیم خودکامه بدل شده بود، وارد بحث های تندی شد که یکی از نمونه های برجسته آن مجادله اش با سوزان سونتاگ، نویسنده معروف آمریکایی، بود. به خاطر دفاعش از حکومت کوبا او مدتی حق ورود به آمریکا را نداشت. دولت آمریکا بعدها در این تصمیم خود تجدید نظر کرد و مارکز بارها برای معالجه سرطان غدد لنفاوی به کالیفرنیا سفر کرد. به مرور خلاقیت و توان نویسندگی او رو به کاهش گذاشت. او برای نوشتن کتاب خاطرات روسپیان غمگین من ، چاپ ۲۰۰۴ حدود ده سال وقت صرف کرد. در ژانویه ۲۰۰۶ اعلام کرد که دیگر تمایل به نوشتن را از دست داده است. میراث او مجموعه بزرگی از کتابهای داستانی و غیرداستانی است که با پیوند دادن افسانه و تاریخ در آن هر چیز ممکن و باورکردنی می نماید. تمام داستانهای وی به نثری نوشته شده اند که از نظر رنگارنگی و جاذبه غریبشان فقط می توان آنها را با کارناوالهای آمریکای جنوبی مقایسه کرد.
منبع: بی بی سی
////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////
گابریل گارسیا مارکز در ۸۷ سالگی درگذشت
نویسنده کلمبیایی برنده جایزه نوبل ادبیات و خالق رمان جاودانه «صد سال تنهایی» از دنیا رفت.
به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، یکی از اعضای خانواده گابریل گارسیا مارکز پنجشنبه شب در گفتوگو با اسوشیتدپرس، خبر درگذشت این نویسنده تحسینشده را اعلام کرد. او ۸۷ ساله بود.
مارکز اواخر ماه مارس به دلیل عفونت ریه و مجاری ادراری به مدت ۹ روز در بیمارستان مکزیکوسیتی بستری بود و از ۸ آوریل در خانهاش در این شهر دوران نقاهت را میگذراند.
مارکز معروف به «گابو» ۶ مارس ۱۹۲۷ در شهر کوچک آراکاتاکا در شمال کلمبیا به دنیا آمد. شهری که منبع الهام رمان معروف او «صد سال تنهایی» شد. این رمان سال ۱۹۶۷ منتشر و در سراسر جهان با استقبال دوستداران ادبیات روبرو شد.
«صد سال تنهایی» داستان زندگی پرفرازونشیب خانوادهای در شهر خیالی ماکوندو را در قرن نوزدهم و بیستم روایت میکند. این رمان به ۳۰ زبان ترجمه شد و تاکنون بیش از ۳۰ میلیون نسخه از آن به فروش رفته است.
خوان مانوئل سانتوس رئیس جمهور کلمبیا در توئیتر به مارکز ادای احترام کرد و نوشت: «صد سال تنهایی و غصه برای بزرگترین کلمبیایی تاریخ.»
مارکز در ۱۹۸۵ با کتاب «عشق سالهای وبا» به محبوبیت بیشتری دست پیدا کرد. این رمان سال ۲۰۰۷ مبنای فیلمی سینمایی با بازی خاویر باردم شد.
مارکز یکی از نویسندگانی بود که چشمانداز ادبیات آمریکای لاتین را تغییر داد و با داستانهای کوتاه و رمانهای خود استاد ژانر ادبی رئالیسم جادویی شد. خیلیها او را محبوبترین نویسنده اسپانیاییزبان از زمان میگل د سروانتس میدانند که «دن کیشوت» را در قرن هفدهم میلادی نوشت.
مارکز در ۱۹۸۲ برای رمانها و داستانهای کوتاه خود برنده جایزه نوبل ادبیات شد. زمانی که نوبل ادبیات را دریافت کرد، آمریکای لاتین را «منبع خلاقیتی سیریناپذیر و پر از غم و زیبایی» نامید و گفت: «شاعران و گدایان، موزیسینها و پیشگویان، جنگجویان و رذلها، همه مخلوقات آن واقعیت بیامان هستند.»
از دیگر آثار او میتوان به «پاییز پدرسالار»، «کسی به سرهنگ نامه نمینویسد»، «وقایعنگاری مرگ از پیش اعلامشده»، «زیستن برای بازگفتن» (اتوبیوگرافی)، «از عشق و دیگر شیاطین» و «خاطره دلبرکان غمگین من» اشاره کرد.
مارکز در عین حال یک خبرنگار ماهر بود. او کار خبرنگاری را همزمان با تحصیل در رشته حقوق در دانشگاه بوگوتا شروع کرد. مجموعه گزارشهای او درباره مصائب یک ملوان کلمبیایی جنجال به پا کرد. او در ۱۹۵۵ به عنوان خبرنگار خارجی به اروپا رفت و همان سال اولین اثر ادبیاش که یک رمان کوتاه بود، منتشر شد.
مهارت مارکز به عنوان یک خبرنگار در کتاب «گزارش یک آدمربایی» او مشخص است. این کتاب غیرداستانی درباره فعالیتهای یک کارتل مواد مخدر به رهبری پابلو اسکوبار قاچاقچی بدنام کلمبیایی است که سال ۱۹۹۳ مرد.
«عشق سالهای وبا» مارکز یکی از معدود آثار اوست که چند بار به پرده عریض سینما راه پیدا کرده است. این کتاب به تازگی منبع یک فیلم کلمبیایی هم شد. دهها داستان کوتاه مارکز مبنای ساخت فیلمهای بلند سینمایی یا فیلمهای تلویزیونی شد و او در دوران کاری خود چند فیلمنامه هم نوشت. سال ۱۹۸۴ فیلم ژاپنی «وداع با پناهگاه» به کارگردانی شوجی ترایاما با اقتباس از «صد سال تنهایی» ساخته شد.
او اوایل دهه ۱۹۹۰ متن دو سریال کوتاه اسپانیاییزبان را نوشت و در ۱۹۸۲ یکی از داوران جشنواره فیلم کن بود.
مارکز گاهی اوقات نیز چهرهای سیاسی پیدا میکرد. او در مقطعی واسطه مذاکرات شورشیان کلمبیایی با دولت این کشور بود.
از سوی دیگر دوستی او با فیدل کاسترو رهبر سابق کوبا با اعتراضهایی در محافل ادبی و سیاسی در آمریکای لاتین مواجه شد. مارکز و ماریو بارگاس یوسا دیگر نویسنده تحسینشده آمریکای لاتین با هم اختلاف داشتند که این دشمنی بیش از ۳۰ سال طول کشید.
مارکز بیش از ۳۰ سال در در مکزیک زندگی کرد و در سالهای اخیر به ندرت در مجامع عمومی حاضر میشد.
دو سال پیش خایمه گارسیا مارکز، برادر کوچک این نویسنده اعلام کرد او دچار زوال عقل شده و از نوشتن دست کشیده است. هرچند رئیس بنیاد گابریل گارسیا مارکز خیلی زود این مسئله را تکذیب کرد و گفت آنچه در مارکز مشاهده میشود صرفا عوارض کهولت سن است.
تایم / ۱۸ آوریل / ترجمه: علی افتخاری
///////////////////////////////////////////////////////////////////
گابریل گارسیا مارکز، یکی از شناختهشدهترین نویسندگان جهان و برنده نوبل ادبی در مکزیکوسیتی، پایتخت مکزیک درگذشت. او هنگام مرگ ۸۷ سال داشت.
مارکز از بنیانگذاران شیوه «رئالیسم جادویی» در داستاننویسی و از محبوبترین نویسندگان جهان بود.
گابریل گارسیا مارکز، یکی از شناختهشدهترین و محبوبترین نویسندگان جهان و برنده نوبل ادبی
گابریل گارسیا مارکز، برنده نوبل ادبی در سال ۱۹۸۲ و آورنده شیوه «رئالیسم جادوئی» در منزلش در مکزیکوسیتی درگذشت. او ۱۵ فروردین ماه سال جاری در بیمارستانی در مکزیکوسیتی بستری شده بود، اما هشت روز بعد از بیمارستان مرخص شد.
مرسدس خوآن، وزیر بهداشت مکزیک در آن زمان اعلام کرده بود که گابریل گارسیا مارکز به خاطری بیماری ذاتالریه در بیمارستان بستری شده است. مارکز پس از ترخیص از بیمارستان با کمک دستگاه تنفس میکرد.
مارکز در سال ۱۹۹۹ به بیماری سرطان مبتلا شد، اما بیماریاش را مداوا کردند. بیماری سرطان یک بار دیگر عود کرد، اما اینبار مارکز از پذیرش درمان سر باز زد.
خوان مانوئل سانتوس، رییس جمهور کلمبیا در صفحه توئیترش به مناسبت درگذشت گابریل گارسیا مارکز نوشت: «هزار سال تنهایی و اندوه به خاطر درگذشت بزرگترین نویسنده کلمبیا در همه دورانها.»
«صد سال تنهایی» و شیوه قصهگویی «مادر بزرگ» گابوی بزرگ
صد سال تنهایی، به ترجمه بهمن فرزانه
گابریل گارسیا مارکز به خاطر رمانهای «صد سال تنهایی» و «عشق در سالهای وبا» در جهان شناخته شده است. او یکی از پرخوانندهترین و محبوبترین نویسندگان جهان بود و از اندک نویسندگان قرن بیستم بود که توانست شیوه تازه و فراگیری در داستاننویسی جهان ابداع کند. در آثار او واقعیت از سویههای بسیار حیرتانگیز و خیالانگیزی هم برخوردار میشود، چنانکه خواننده را شگفتزده میکند.
در آثار مارکز تخیل و واقعیت، اساطیر ملی و رؤیاهای انسان با هم درمیآمیزند و به واقعیت شکل میدهند. این تصاویر در کودکی مارکز و به ویژه در روایتهای مادربزرگش ریشه دارند. مارکز در اینباره گفته است: «شیوه نگارش من و لحنی که در آثارم به کار میبرم، همان شیوه و لحنیست که مادربزرگم برای گفتن قصههایش به کار میبرد. او چیزهایی را تعریف میکرد که بسیار فراطبیعی و افسانهای بودند اما جوری این قصهها را تعریف میکرد که همه چیز واقعی به نظر میرسید و باورپذیر بود.»
«صد سال تنهایی»، شناختهشدهترین رمان مارکز در سال ۱۹۶۷ منتشر شد. این اثر به ۲۵ زبان ترجمه شده و ۵۰ میلیون نسخه به فروش رسیده است.
دستنویس یک شاهکار ادبی در دو پاکت جداگانه
مارکز وقتی «صد سال تنهایی» را نوشت به اندازه کافی پول نداشت که هزینه پست آن را تأمین کند. او دستنویس این رمان را در دو پاکت جداگانه و با فاصله زمانی زیادی از هم برای ناشرش فرستاد. اما رمان به دست ناشر رسید، منتشر شد، و نه تنها برای او شهرت و استقلال مادی آورد، بلکه به خاطر همین رمان هم جایزه نوبل ادبی در سال ۱۹۸۲ به او تعلق گرفت. مارکز پس از دریافت جایزه نوبل به هیأت داوران نهادهای جایزهدهنده در سراسر جهان اعلام کرد که به او جایزه ندهند، بلکه از نویسندگان جوان و آثارشان تقدیر کنند. به همین دلیل جایزه سروانتس که مهمترین جایزه ادبی در کشورهای اسپانیاییزبان است به او تعلق نگرفت، هرچند که شهرت و تأثیرگذاریاش بر ادبیات جهان را با آفریننده «دن کیشوت» مقایسه میکنند.
با انتشار «صد سال تنهایی» بود که ادبیات آمریکای لاتین جهانی شد. با انتشار این رمان آثار نویسندگانی مانند خولیو کورتاسار و ماریو بارگاس یوسا هم در جهان مطرح شدند.
بهمن فرزانه، «صد سال تنهایی» را به فارسی ترجمه کرده است. ترجمه او از «صد سال تنهایی» را انتشارات امیرکبیر منتشر کرد و این کتاب تا سال ۱۳۵۷ چهار بار تجدید چاپ شد. با وجود ناآرامیهایی که انقلاب در جامعه به وجود آورد، ترجمه فرزانه از «صد سال تنهایی» ادبیات معاصر ایران را تحت تأثیر قرار داد و عدهای از نویسندگان ایرانی را با سبک «رئالیسم جادوئی» آشنا کرد.
«پاییز پدرسالار» و «عشق در سالهای وبا» ( هر دو رمان به ترجمه کیومرث پارسای) از دیگر رمانهای مهم گابریل گارسیا مارکز اند.
یک روزنامهنگارِ رماننویس
گابریل گارسیا مارکز هم مانند بسیاری از نویسندگان آمریکای لاتین، نویسندگی را ابتدا با روزنامهنگاری آغاز کرد. او گفته است: «من روزنامهنگارم و همیشه هم روزنامهنگار خواهم ماند.»
گزارش یک آدمربایی به ترجمه کیومرث پارسای
رپرتاژها و گزارشهایی که مارکز به عنوان روزنامهنگار نوشته است، از درخشانترین نمونههای گزارشنویسی به شمار میآیند. او در کتاب خاطراتش گفته است: «گزارشنویسی و رماننویسی فرزندان یک مادرند.»
مارکز همواره در مقالات و گزارشهایی که در روزنامهها منتشر میکرد نظرش نسبت به تحولات سیاسی در آمریکای لاتین را بیان میکرد.
«ماجرای اقامت پنهانی میگل لیتین در شیلی» که به فارسی به ترجمه باقر پرهام منتشر شده از «رپرتاژ» های ماندگار مارکز است.
میگل لیتین، فیلمساز تبعیدی شیلیایی در نقش یک بازرگان اوروگوئهای و با گذرنامهای جعلی وارد خاک شیلی شد ودر طی شش هفته مستندی تهیه کرد از دیکتاتوری پینوشه. این مستند جهان را تکان داد و با واقعیتهای شیلی آشنا کرد. مارکز در این رپرتاژ، گزارشی از تلاش این فیلمساز تبعیدی به دست میدهد.
«گزارش یک آدمربایی»، به ترجمه جاهد جهانشاهی و کیومرث پارسای هم یکی دیگر از «رپرتاژ» های ماندگار مارکز است. او در این اثر ماجرای ربودن و زندانی کردن تعدادی از چهرههای سرشناس کلمبیا در اوایل سالهای دهه ۱۹۹۰ میلادی را روایت میکند.
میرحسین موسوی، یکی از رهبران نهضت سبز که هنوز هم در حصر خانگی بهسر میبرد به دخترانش گفته بود «اگر میخواهید از وضعیت من در اسارت خبردار شوید کتاب گزارش یک آدم ربایی اثر گابریل گارسیا مارکز را بخوانید.»
در اثر توصیه میر حسین موسوی این کتاب در ایران نایاب شد.
مارکز تا سالهای دهه ۱۹۹۰ به جریان چپ تعلق داشت و از دوستان فیدل کاسترو بود.
زیستن برای روایت کردن
نویسنده رمانهای «صد سال تنهایی» و «عشق در سالهای وبا» از ۴۰ سال پیش در مکزیکوسیتی زندگی میکرد. او در سالهای گذشته در محافل و مجامع ظاهر نشده است. خایمه گارسیا مارکز، برادر این نویسنده نامآشنای کلمبیایی، در ژوئیه ۲۰۱۲ به روزنامه «ال تیمپو» اطلاع داده بود که گارسیا مارکز به بیماری آلزایمر مبتلا شده است.
«زیستن برای روایت کردن» خاطرات زندگی مارکز به قلم خود اوست که در سال ۲۰۰۲ انتشار یافت. مارکز در کتاب خاطراتش مینویسد: «زندگی آن چیزی نیست که زیستهایم، زندگی چیزهاییست که به یاد میآوریم و برای دیگران بازگو میکنیم.»
به نظر گابریل گارسیا مارکز زندگی با به یاد آوردن یادمانهایی و تعریف کردن آن یادمانها برای دیگران معنی پیدا میکرد.
آخرین بار، در اوایل ماه مارس سال جاری، گارسیا مارکز به مناسبت زادروز خود روی بالکن خانهاش در مکزیکوسیتی، مقابل خبرنگاران ظاهر شد، اما نتواست سخن بگوید. خبرنگاران به افتخار او و به مناسبت زادروزش برای «گابوی بزرگ» ادبیات داستانی جهان آواز خواندند.
منبع: رادیو زمانه
گابریل گارسیا مارکز در ۶ مارس ۲۰۱۴. او در روز تولد هشتاد و هفت سالگیاش مقابل خبرنگاران ظاهر شد و نتوانست چیزی بگوید. خبرنکاران به افتخار او آواز خواندند.