“یکی از اعتقادات من در زمینه برگرداندن آثار از زبانهای دیگر به زبان فارسی این بوده است که ترجمه باید تا حد امکان به متن اصلی وفادار باشد و مترجم باید از مبهم گویی یا شیرین زبانی خودداری کند و آنچه را نویسنده اصلی واقعا در ذهن داشته و روی کاغذ آورده به نحوی به زبان فارسی بر گرداند که با روح زبان فارسی منطبق باشد. آنچه حتما باید در نظر داشت و معمولا از آن غفلت می شود گنجینه پهناور و گرانبهای ادب فارسی و آثار حکمای فارسی زبان است. برای بسیاری از اصطلاحات مشکل آفرین علوم انسانی و فلسفه غرب با کندو کاو و حوصله می شود معادل های زیبا در زبان ما پیدا کرد. زبان فارسی پرسابقه و ورزش کرده ای است که قرن ها با مشکلات علمی دست و پنجه نرم کرده است. ما نباید بی اطلاعی و کاهلی خودمان را به حساب فقر زبان فارسی بگذاریم.”
عزت الله فولادوند در مقدمه دومین اثری که دست به ترجمه آن زد کلمات فوق را نگاشت و نشان داد که می تواند در عرصه ترجمه قدمهای بزرگی بردارد. اولین ترجمه خود را به پیشنهاد آقای دریابندری کتاب (گریز از آزادی) اثر اریش فروم در سال ۱۳۴۸ انجام داد و این ترجمه در سال ۱۳۵۰ جایزه ترجمه ممتاز از سازمان جهانی یونسکو را در رشته علوم اجتماعی از آن خود کرد.
خانم لارسون از پیشگامان و نظریه پردازان ترجمه معاصر می گوید مترجم باید عقلایی باشد و مترجمی عقلایی است که سیر تاریخی و تحولی جامعه و زمان خود را در انتخاب آثار برای ترجمه خود لحاظ کند. اگر نگاهی به آثار و مقاله های ترجمه شده فولادوند بیندازیم خواهیم دید که نوع انتخاب کتاب یا مقاله برای ترجمه ریشه در آگاهی عمیق ایشان در قلمرو جامعه و نیاز های آن دارد.
یکی از دغدغه های فولادوند در انتخاب آثار برای ترجمه حرکت افراط و تفریطی مترجمین متقدم در انتخاب و ترجمه آثار غربی است. پس از رضاشاه روشنفکری ما بشدت مکتبی شد و تحت تاثیر مارکسیسم قرار گرفت که از پیش ولو به حالت کمون وجود داشت. ادبیات ما از آن زمان تا مدتها بعد بیشتر صبغه و رنگ مارکسیستی گرفت و توجه ما چه در عالم اندیشه و چه در جهان هنر و چه در دنیای عمل تا حد زیادی به این سمت معطوف بود. همزمان با آن در دهه های چهل و پنجاه باز دچار تب دیگری شدیم یعنی گرایش شدید به اگزیستانسیالیسم پیدا کردیم و در اگزیستانسیالیسم هم بیشتر تحت تاثیر شاخه فرانسوی آن قرار گرفتیم. کتابها داستانها و رمانهایی که ترجمه شد در بسیاری از اوقات در آن زمینه سیر می کرد. ولی جنبش و خیزش فوق العاده بعد از انقلاب پیش آمد. بر اثر انقلاب این توجه حاصل شد که ما نیازمندیم از دستاوردهای متفکران غربی نه تنها در زمینه ادبیات بلکه در فلسفه و عموما علوم انسانی و اجتماعی بیشتر اطلاع پیدا کنیم.
فولادوند در یادداشتی می نویسد:” تحول عظیم بوجود آمده در ترجمه این نتیجه نامطلوب را هم ضمنا داشته که در کشورهای جهان سوم و در حال پیشرفت از جمله ایران ، جوانان را از میراث فرهنگی خودشان دور کرده است. زبان فارسی پیشرفته و متکامل است. آثار پدران ما در فلسفه و ادب گنجینه ای از واژه ها و اصطلاحات و تعبیراتی است که هیچ مترجم یا نویسنده فلسفی از آن بی نیاز نیست و اگر از آن غفلت کند به خودش،خوانندگانش و حتی به موضوع کارش زیانی سنگین وارد می کند.”
شناخت فولادوند با خواندن ترجمه ها و یادداشت مترجم در آثار ترجمه شده امکان پذیر است. ترجمه او نشان از شناخت و تسلط کامل او به موضوع است و این از اولویتهای ترجمه است که مترجم وقوف کامل به موضوع و اثر تحت ترجمه داشته باشد. فولادوند معتقد به ویرایش و ترجمه می باشد. او در یادداشت مترجم کتاب “اندیشه سیاسی کارل پوپر” اثر جرمی شی یرمر می نویسد : مترجم می بایست کتاب را هم ترجمه و هم در عین حال ویرایش کند تا خواننده ناشکیبای فارسی زبان چیزی از آن دریابد ـ منتهی نه بدان پایه که مرحوم ذبیح الله منصوری نامش را ((ترجمه و اقتباس)) گذاشته بود و تراوش ذهن خود مترجم بود و کمتر اثری از نویسنده بروز می داد. ”
ترجمه کار آسانی نیست اما ترجمه بعضی متون مانند فلسفه کار بسا دشوار و طاقت فرسایی است و به جرات می توان گفت معدود مترجمینی در این زمینه موفق عمل کرده اند تا آن حد که بعضی از مترجمین آماتور با ورود به این حوزه و ترجمه بعضی آثار به اندام ترجمه و حرکت ترجمه صدمات بس سنگینی وارد کردند. تصور یک دسته همواره این بوده که تمام اصطلاحات فنی فلسفه غرب را باید از آنچه در فلسفه اسلامی یا در ادبیات خودمان وجود داشته اخذ کنند. حال آنکه حقیقت امر این است که از زمان دکارت که فلسفه جدید شروع می شود در واقع بسیاری از مفاهیم دیگر آن مفاهیم قدیم نیستند، هر چند نوعی اشتراک لفظی میانشان دیده می شود.
در یادداشت مترجم کتاب “افلاطون” اثر جان جی کینی ۱۳۷۳ می نویسد ” گرچه ممکن است لفظ یکی باشد ولی معنا بکلی تغییر کرده است، و معنا را نمی شود فقط با استمداد از آنچه در ادبیات فلسفی خودمان داشته ایم به نحو کافی و وافی به خواننده ایرانی انتقال داد. نمونه بارز این امر واژه “ایده” است که از زمان واضع آن افلاطون تا امروز بی اغراق ده ها معنا پیدا کرده است و کسی که همه جا آن را “تصور” یا ” معنا” یا “اندیشه” ترجمه کند، خواننده را به اشتباه می اندازد.”
بی تردید دقت نظر موشکافانه فولادوند او را در بلند قامتان عرصه ترجمه علوم انسانی و فلسفه قرار داده است و ترجمه های آتی او بدون شک ترجمه های گرانبهایی در حوزه علوم انسانی خواهد بود.
منابع:
Meaning based translation. Larson 1984
٢. اندیشه سیاسى پوپر – جرمى شى یرمر- مترجم فولادوند. ١٣٨۶
٣.نشریه بخارا، خردا و شهریور ۱۳۸۶، شماره ۶۲،
۴. اریش فروم، گریز از آزادی، چاپ اول ۱۳۴۸
۵. الجامع فى الترجمه. دکتر حسن غزاله – ٢٠٠۶ بیروت
حسن دریس زاده؛ کارشناس مترجمی زبان انگلیسی می باشد.