سروش حبیبی در ۷ خرداد ۱۳۱۲ در تهران متولد شد. تحصیلات دبیرستانی را در تهران در دبیرستان فیروز بهرام به پایان رساند. از سال ۱۳۲۹ در مدرسه عالی پست و تلگراف ادامه تحصیل داد و سپس به خدمت وزارت پست و تلگراف و تلفن درآمد. در سال ۱۳۳۹ برای ادامه تحصیل به دانشکده فنی دارمشتات در آلمان رفت و به مدت سه سال به تحصیل در رشته الکترونیک و نیز یادگیری زبان آلمانی پرداخت. در وزارت پست و تلگراف رئیس دروس دانشکده مخابرات شد و در تغییر برنامه و تبدیل آن به دانشگاه مخابرات سهم عمدهای داشت، و از او به عنوان مجری طرح تشکیل مرکز تحقیقات مخابرات نیز یاد میشود. فعالیت او در زمینه ترجمه از همکاری منظم با مجله سخن آغاز شد. در سال ۱۳۵۱ پس از ۲۰ سال خدمت از وزارت پست و تلگراف و تلفن بازنشسته شد، و در انتشارات دانشگاه صنعتی آریامهر با سمت سرویراستار به کار مشغول شد و به ویراستاری چند کتاب دانشگاهی از جمله فیزیک دانشگاهی پرداخت. سروش حبیبی در سال ۱۳۵۶ به آمریکا رفت و از سال ۱۳۵۸ در فرانسه اقامت دارد.
سروش حبیبی طی بیش از چهار دهه فعالیت خود در عرصهٔ ترجمهٔ آثار ادبی، دریچه تازهای به روی خوانندگان ایرانی گشوده است، و آشنایی فارسیزبانان با نویسندگانی چون رومن گاری، آلخو کارپانتیه و الیاس کانتی از راه ترجمههای او بوده است. سروش حبیبی مترجمی چند زبانه است و از زبانهای آلمانی، انگلیسی، روسی و فرانسوی به فارسی ترجمه میکند. اعتماد خوانندگان ایرانی به شیوهٔ ترجمهٔ او چنان است که هر یک از ترجمههای تازهٔ او از آثار نویسندگان مشهوری چون داستایوسکی که سالها پیش به فارسی ترجمه شده بودهاند با استقبال خوانندگان آثار ادبی روبرو میشود.
او خود می گوید وقتی آدم با چند زبان آشنا باشد و سعت دید و احساسش در ارزیابی آثار ادبی فرق می کند اما نتیجه آشنایی به زبانهای دیگر برای مخاطب این است که اولا تا جایی که امکان داشته باشد من از زبان اصلی ترجمه میکنم از این گذشته متن اصلی را با چند ترجمهی معتبرش کنار هم میگذارم و مقایسه میکنم یعنی جاهایی که تعبیر و تاویل متن اهمیتی داشته باشد از نظر دو یا سه مترجم با خبر میشوم و نتیجهی کار را به ترجمه امین نزدیکتر میشود .
من فکر میکنم اگر کار به سلیقهی مترجمان سپرده شود بد نیست چون اگر مترجم اثری را که ترجمه می کند دوست داشته باشد نتیجهی کارش بهتر میشود. من بیشتر بر این متمرکز میشو که شاهکارهای مسلم تاریخ ادبیات را ترجمه کنم و تلاشم بر این است که عظمت آنها را در ترجمه برگردانم و تا جایی که بضاعتم اجازه بدهد این کار را می کنم ، گرچه تشخیصام در مورد آثار غیر کلاسیک هم بد نبوده است .ترجمهی «بیابان تاتارها»،«خداحافظ گری کوپر»و «گلهای معرفت» که خوانندهی ایرانی هم از آنها استقبال کردند .
حبیبى فرانسه را بهتر از زبان مادرى اش مى شناسد و همینطور آلمانى و روسى و انگلیسى را. او از آن دسته مترجمان تک زبانى نیست که صرفاً با خواندن و دانستن یک زبان و یا حداکثر دو زبان به اولین نسخه ترجمه شده اى که از یک اثر به زبان هاى فرنگى مى رسند، فوراً آن را به فارسى ترجمه کند و روانه بازار نشر. از همین روست که آثار او همواره با دقت و وسواس رشک برانگیزى ترجمه شده اند و هرگز از خواندن آن خواننده ایرانى دچار ملال وخستگى نمى شود.
اهمیت ترجمه هاى سروش حبیبى وقتى بیشتر برما مسجل مى شودکه بدانیم بسیارى از آثار مطرح ادبیات معاصر دنیا بویژه ادبیات روسى از زبان دیگرى غیر از زبان روسى (عمدتاً فرانسه) به زبان فارسى ترجمه شده اند. چنانکه در حال حاضر چندین اثر برجسته ادبیات دوران نوین غرب وجود دارد که نیازمند ترجمه مستقیم از زبان مبدأ به فارسى هستند وحس این ضرورت ، ناشران با همت وبزرگ ایرانى را بر آن داشته تا به حبیبى سفارش ترجمه دوباره بسیارى از آثار بزرگ ادبیات روس را به او بدهند تا علاوه بر رسیدن به سر منشأ اثر به همراه ترجمه شیوا و شیرین حبیبى به دست علاقه مندان ایرانى برسد.
او اولین ترجمه اش را در سالهاى قبل از این ارائه کرده بود و کتاب «بیابان تاتارها» ى «دین بوتزاتى» را ترجمه کرد و از طریق انتشارات نیل روانه بازار نشر ساخت. سروش حبیبى با زبان انگلیسى نیز در همان چهارسال تحصیل در رشته مهندسى مخابرات در دانشکده فنى آشنا شد و همین مدت براى او کافى بود تا بتواند استعداد خود را در زبان انگلیسى با ترجمه هاى عالى اش به رخ بکشد. یکى از معروفترین کتابهاى ترجمه شده توسط او در این سالها کتاب معروف «خداحافظ گرى کوپر» رومن گارى است. درباره رومن گارى نویسنده فرانسوى زبان بایدگفت که تمام آنان که سعى در ترجمه آثار او به فارسى داشته اند معترفند که ترجمه حبیبى در شهرت این نویسنده در زبان فارسى محسوس و غیرقابل انکار باشد. زبان رمان «خداحافظ گرى کوپر» به خاطر نوع لحن راوى آن داراى فراز و فرودهاى فراوانى است که ترجمه اش از هر کس ساخته نیست و نیازمند تسلط مافوق تصور ما بر زبان فرانسه است. چه کنش هاى طرح شده در این کتاب با توجه به فضاى اثر تغییر مى یابد وما با لحنى دیگر روبرو مى شویم.
درباره هنر ترجمه حبیبى، لیلى گلستان که خود از مترجمان شاخص و طراز اول ایران حاضر است و اتفاقاً خود نیز از گارى کتاب ترجمه کرده مى گوید: «کتابهاى گارى هرکدام زبان خاص خودش را دارد. شما «خداحافظ گرى کوپر» را که با آن نثر درجه یک فارسى آقاى حبیبى ترجمه شده نمى توانید با زندگى پیش رو مقایسه کنید. او با موضوع نثر خاصى را انتخاب مى کند که ترجمه آن کار هر کسى نیست. چرا که نثر زندگى در پیش رو بسیار سهل و ممتنع است و وقتى مى خوانید راحت جلو مى رود، در حالى که ترجمه آن بسیار سخت است. اما اثر باید آسان ترجمه شود و کلمات معمولى و ساده براى آن انتخاب شود که کار بسیار دشوارى است. با این همه سروش حبیبى استادانه از پس ترجمه برآمده است.حال آنکه من براى ترجمه این کتاب دچار گرفتارى هاى بسیارى شدم. چه کتاب، کتاب سختى بود و من خیلى دنبال کلمه مى گشتم».
از دیگر آثار ترجمه شده توسط حبیبى در حوزه ادبیات کتاب «میدان ایتالیا» نوشته «آنتونیو تابوکى» نویسنده معروف ومشهور ایتالیایى است. تابوکى درسال ۱۹۴۳ و در اواخر جنگ جهانى دوم در شمال ایتالیا به دنیا آمد. او پس از اتمام تحصیلات دانشگاهى به سمت استادى زبان و ادبیات پرتغالى در دانشگاه جنوا برگزیده شد.تابوکى از سال ۱۹۸۶ تا ۱۹۸۸ میلادى ریاست بنیاد فرهنگى ایتالیا در پرتغال را عهده دار شد. پیامد این مسؤولیت ترجمه و نشر آثار شاعر معاصر پرتغالى «پسوا» بود.
او یکى از نویسندگان دهه ۷۰ ایتالیاست و نخستین اثر مهمش رمان کوتاه «میدان ایتالیا» است که با ترجمه عالى و سلیس سروش حبیبى یکى از شیواترین و ماناترین آثار ایتالیایى برگشته به فارسى است.
سروش حبیبى درباره ضرورت و نقش ترجمه صحیح متون مى گوید: «مى دانیم که زبان، ابزار تفکر است و مجموعه مفاهیم در نظامى که دستور زبان است، با هم مربوط مى شوند». از نظر او براى اینکه تفکر به بهترین صورت انجام پذیرد، باید مفاهیم روشن ومشخص باشند و رابطه مفاهیم با واژه ها باید استوار باشد. البته نه اینکه براى هر لفظى فقط یک معنا وجود داشته باشد؛ اما به عکس، براى هر مفهوم که هرچه دقیق تر و مشخص تر باشد و راه تفکر را هموارتر خواهد کرد. بهتر است که بیش از یک واژه استفاده نشود». او مى گوید: «بر فرض معناى واژگان را روشن کردیم. باید بدانیم که دنبال کردن این معناى روشن خود با مشکلاتى همراه است و کار نویسندگان در انتخاب شیوه بیان آسانتر است. زیرا داستان نویسى در حوزه زبان خود فکر مى کند و مى آفریند.
حبیبى با اشاره به عمر کوتاه رمان در سنت داستان سرایى ایران، مى گوید: رمان به تعبیرى وصف روابط بسیار ویژه فرد است با محیط خود که اجتماع است. یعنى هم فرد و هم جامعه اش در عصر ما به سرعت تحول مى یابند و در نتیجه رمان و زبان آن از تحولى سریع برکنار نیست. رمان امروز را با نثر گذشته نمى توان ترجمه کرد. براى ترجمه رمان امروز به فارسى، ناچار باید به نرمى و شکل پذیرى نثر گذشتگان بیفزاییم، بى آنکه در ساختمان و روح آن دستور زبان دست ببریم. رابطه داستان نویسى امروز نسبت به گذشته فرق بسیار کرده است». او خاطرنشان مى کند: «در فارسى نکته اى که کار مترجم را دشوار مى کند، نبودن جنس در زبان ماست و ارتباطها و خویشاوندى ها پنهان هستند». او ادامه مى دهد:«بعضى معتقدند که آنچه در شعر جایز است، در نثر جایز نیست. چنانکه در تحول شعر امروز مشاهده مى کنیم قافیه و گاهى وزن نیز رفته رفته، اعتبار خود را مى بازند و باید توجه داشت که ارتباط تنگاتنگى که بین یک رمان نویس و اطرافش وجود دارد، این است که نویسنده رمان ناگزیر از استفاده از اصطلاحات مردمى سواى اصطلاحات روشنفکرانه در اثرش است. آنچه امروز مترجم یا رمان نویس انجام مى دهد، انتقال فرهنگ است وچه بسا نویسنده اى با به کارگیرى کلمات بیگانه یا مترجم با ترجمه اى که به اغراض و اهداف شخصى ترجمه مى شود، ارتباط ملل و فرهنگ ها را از بین ببرد.
حبیبى پس از بازگشت از آلمان در سال ۱۳۴۲ و ادامه فعالیت در وزارت مخابرات آن زمان در سال ۱۳۵۳ بازنشسته شد و مدت کوتاهى پس از آن به آمریکا رفت ودر آنجا تصمیم گرفت کتاب «گذر از رنج ها» را ترجمه کند و تا جلداول هم پیش رفت و وقتى متوجه شد که مترجمى دیگر آن را در ایران ترجمه کرده است از ادامه کار منصرف شد و تصمیم گرفت در آغاز پنجمین دهه از عمرش زبان روسى را فراگیرد و در این کار چنان پیش رفته که حالا بسیارى از آثار روسى معتبر را مردم به ترجمه حبیبى مى خواهند. چنانچه کتاب «آناکارنینا» تولستوى به ترجمه او در مدتى کمتر از یک سال سه بار تجدید چاپ شده است.