آن جا که مردمان در میدانی تجمع کرده پیرامون موضوعات مهم جامعه خود نظر خواهی و تصمیم گیری می کردند. پر واضح است که، این شکل مراجعه به آرا عمومی به صورتی بی واسطه و مستقیم و چهره به چهره بود. با گذشت زمان این رسم بازی سیاسی به جوامع دیگر راه یافته و هرچه بیشتر، ظریف تر و منطقی تر شده و به شکل غیر مستقیم انتخاب چهره مورد نظر با تعرفه رای درآمده است تا جایی که امروزه بهترین شکل و قاعده بازی سیاسی را در وجود احزاب و دستجات سیاسی می دانند. امروزه یکی از معیارهای سنجش نسبی دموکراسی در کشورها نگاه به وجود احزاب و تعداد آنهاست. گفته می شود در جامعه ای که تکثر آرا و عقاید و امکان بروز و طرح آرا و ارایه آن ها وجود دارد؛ به طور نسبی دموکراسی پر رنگ تر است. بنابراین جوامع تک حزبی می تواند آثار و علایمی از استبداد را نمایان سازد که چنین مواردی را در ممالکی همچون شوروی سابق، چین، کره شمالی و… سراغ داریم. بدیهی است هیچ گاه دموکراسی به طور مطلق و واقعی در جایی نمود پیدا نمی کند، زیرا منافع مختلف افراد می تواند آثار تخریبی به جا بگذارد و روح دموکراسی را بخراشد. اما این بدان معنا نیست که انسان ها برای بهتر شدن و پیشبرد امور جامعه خود تلاش نکنند. اکنون که شهر، در آستانه برگزاری یک آزمون و بازی سیاسی (انتخابات شوراها) قرار گرفته می طلبد که نگاهی به عقب انداخته، افق پیش رو را ترسیم کنیم. از انتخابات شوراهای شهر و روستا سه دوره سپری شده است. این یادداشت قصد ندارد تا کارنامه آن سه دوره را مورد کنکاش قرار دهد اما سرآن دارد تا به همشهریان یادآوری نماید که با ملاحظه عملکردهای گذشته آن سه دوره در انتخاب معیارهای خود، تجدیدنظر نموده و ترکیب شورای آینده شهر را هرچه بیشتر به سوی تعالی و بهتر شدن پیش ببرند. واقعیت این است که جامعه ما از جهت گزینش معیارهای یک انتخاب نسبتا مناسب بنا به دلایلی دوره کودکی خود را طی می کند، زیرا در تحولات و نگرش اجتماعی یک دوره بیست ساله دوره بسیار کوتاهی است. اما به ناچار هر جامعه ای که قصد بهتر شدن دارد باید خوب بیندیشید. دلایل این مدعا را می توانیم با نگاهی گذرا در شعارهای تبلیغاتی کاندیداهای سه دوره گذشته و نیز لحن اعلامیه ها و تراکت های آنان به خوبی مشاهده کنیم. متاسفانه از شهروندان کمتر کسی، کلان نگر و منافع عمومی شهر را تعقیب می کند و این یک نقطه ضعف بزرگ است که بر نوع انتخاب افراد تاثیر مستقیم دارد. تا آن جا که نگارنده دقت کرده است معیار گزینش و رای اغلب افراد به کاندیداها پیرامون منافع شخصی دور می زند، برای مثال به این امید که با انتخاب خود و رای آوری کاندیدای مورد نظر بتواند از رانت اداری یا اقتصادی او استفاده نماید. این مهم مسؤولیت جوانان و افراد اهل تفکر جامعه را گران تر می کند. در مقابل نیز دیده شده برخی کاندیداها هیچ ابایی از طرح شعارهای کلی و فریبنده و ادعاهای تو خالی ندارند، در این وادی بازار تهمت و افترا و تخریب نیز رواج می گیرد که نمی تواند زیبنده جامعه انسانی باشد، اما گریزی از آن نیست گاهی لحن اعلامیه ها و تراکت های تبلیغاتی آکنده از بی حرمتی به مخاطب و نیز رقیبان انتخاباتی است.
یکی از نقاط ضعف عمده این جامعه، نبود تشکل سیاسی و حزبی است تا بتواند از طریق اعلام برنامه و راهکارهای واقعی و به دور از تبلیغات واهی انسجام و پیشرفتی در جامعه ایجاد کند. ساختار اجتماعی ما کماکان رنگ و بوی طایفه گرایی و همگرایی قومی و خویشی دارد که به خودی خود خوب یا بد نیست اما به هیچ وجه نمی تواند نقش یک تشکل سیاسی را بازی کند.
خوب است زیرا در یک طایفه چه بسا افراد فهیم و خوش فکر و با سلیقه و کلان نگری باشد که بتوانند از حقوق شهروندان دفاع کنند. بنابراین اشکالی نخواهد داشت که در فقدان تشکلات اجتماعی، پیوندهای فامیلی افراد با صلاحیت و نخبه خود را مطرح و در معرض انتخاب جامعه قرار دهد مشروط به این که بتواند قاعده بازی دموکراسی را نسبتا خوب رعایت کند.
طایفه گرایی در انتخابات بد است زیرا اگر فردی که کاندید می شود حول منافع جامعه فکر نکند و کلان نگر نباشد و تنها به اتکا برتری آرا به شورا راه یابد، آراء بی کیفیت، یک فرد بی کیفیت را به مسندی رسانده که در صلاحیت او نیست و آسیب های جدی آن به جامعه می رسد. بنابراین آن چه می ماند این که لزوم وجود تشکل های اجتماعی و فرهنگی در جامعه به شدت حس می شود تا بتواند در گذر زمان افکار مردم را به سوی تعالی سوق دهد.
هنگامی که با انتخاب بدون تفکر، شورایی شکل بگیرد که اکثر اعضای آن سطحی نگر و به دنبال منافع شخصی و گروهی باشند چه سود؟ اما کاری نمی توان کرد زیرا تعداد برگه های رای بدون توجه به کیفیت تفکر حاکم برآن چنین سرنوشتی را برای جامعه رقم می زند و گریزی از آن نیست. این جا یکی از نقاط ضعف ظاهری دموکراسی نمایان می شود. البته پر واضح است که عیب از ذات دموکراسی نمی تواند باشد ولی نقطه ضعف تفکر اجتماعی است که دود آن به چشم خود جامعه می رود. هرگاه کاندیدای منتخب خطایی یا صوابی را رقم زند سرشکستگی یا افتخار آن برای کسانی است که به ایشان رای داده و اعتماد کرده اند. برای مثال هرگاه نماینده یا کاندیدایی به پشت گرمی آراء خود به روی شهردار برگزیده شهر نانچیکو بکشد برای کسانی که وی را برگزیده اند جز شرمساری چه می ماند؟ نمونه ای از بیانیه های تبلیغاتی دوره پیشین با این عنوان شروع می شود «به سگ رای بدهید به ………. رای ندهید» چه اهانتی بزرگ تر از این مقوله می توان به جامعه انسانی روا داشت؟ آیا بیان چنین معیاری برای انسان ها توهین به انسانیت نیست که به شهروندان تکلیف شود یک حیوان را به عنوان نماینده خود برگزینند؟ پس می توان چشم ها را شست، می توان جور دیگر دید. کاندیداها اگر همدلی، صفا، صمیمیت و منافع مشترک اجتماعی را به صورت حقیقی مدنظر قرار دهند پسندیده تر است. رعایت قاعده بازی اگر تمرین شود به سود دموکراسی و جامعه خواهد بود و لازم است کاندیداها ضمن رعایت اصول این بازی از طرح شعارهای بزرگ و توخالی پرهیز کنند زیرا خرد جمعی از تجزیه و تحلیل این شعارها ناتوان نیست. این قلم به جوانان توصیه اکید می نماید برای حفظ مصالح عمومی فارغ از تعصب به عقل خود رجوع نموده با گزینش چهره های مناسب شورایی با کیفیت و در خور شان و منزلت شهرمان به وجود آورند.