فریدون شهبازیان از آن دسته هنرمندانی بود که حضورش در آثار موسیقایی وابسته به یک وظیفه خاص نمیشد؛ او به گواه همکارانش در هر حوزهای از موسیقی کار را به خوبی اجرا میکرد. خالق آثار ماندگار و خاطرهانگیزی که دوستانش، «حمایت» از هنرمندان از جمله نسل جوان را از ویژگیهای مهم او برمیشمارند. درگذشت فریدون شهبازیان جامعه موسیقی ایران را شوکه کرد، چراکه او در هنرش جدی بود و یک وزنه مهم در موسیقی تلقی میشد؛ میرعلیرضا میرعلینقی در یادداشتی که ۲۳ دیماه در همین روزنامه منتشر شده، تعبیری جالب از این هنرمند فقید داشت؛ اینکه او «به اندازه جاذبههای انکارناپذیرش، هم هواداران فراوانی داشت و هم مخالفان بسیاری که البته آنها هم نمیتوانستند مقام بالای هنری او را انکار کنند.» سراغ دوستان و همکاران این هنرمند فقید رفتیم که در ادامه خواهید خواند.
آقای اهتمام موسیقی ایران
محمدعلی چاووشی، شاعر، فرهنگپژوه و ناشر موسیقی است که با فریدون شهبازیان دوستی دیرینه و همکاریهای زیادی داشته است، او درباره جایگاه هنری این هنرمند فقید در گفتوگو با روزنامه اعتماد گفت: «فریدون شهبازیان در چارچوب یک تعریف ثابت و تکساحتی نمیگنجد، او مجموعهای از توان، دانش، استعداد و خلاقیت در چارچوب یک تن واحد بود که بروز و ظهور این حد از دانایی، توانایی و خلاقیت در یک نفر را کمتر میتوان دید و یافت. فریدون شهبازیان فردی آکادمیسین و در عین حال نوازندهای چیرهدست و حرفهای بود، آنچنانکه در آغاز جوانی به عنوان نوازنده حرفهای در فهرست انتخاب بزرگی چون روحالله خالقی قرار میگیرد. او یک تنظیمکننده و ارنجمانیست بود و کارهای ماندگار فراوانی از خود در حافظه شنیداری فرهنگ و هنر موسیقی ایران به جای گذاشت. یکی از ویژگیهای آقای شهبازیان که ایشان را از دیگران متمایز میکرد، این بود که ایشان صاحب یک برند خودبنیاد و سبک و کارویژه تاریخی مشخصی در موسیقی ایران هستند. شهبازیان به سبب چندین توانایی و خلاقیت ویژهای که در آفرینش آثار داشت از تاثیرگذاری چند بعدی در گسترهای وسیع از هنرها برخوردار بود. او به عنوان دیدبان صدا افزون بر توانها و هنرهای موسیقایی دیگر یک کارویژه تاریخی خاص هم در تاریخ موسیقی ایران به ارمغان آورد و آن عبارت است از دیدبانی و نظارت ویژه بر ضبط درست صدای ساز و آواز؛ ایشان گوش بسیار بیدار و حساسی داشت تا حدی که اگر در ارکستر ۱۰۰ نفره، ساز نوازندهای از ریتم خارج میشد، ایشان در لحظه درمییافت و این حساسیت را تنها برای آثار آفریده خودش نمیخواست و با سخاوت این موهبت را به همه میبخشید. از این جهت است که من آقای شهبازیان را «آقای اهتمام موسیقی ایران» میدانم، زیرا بر اصلاح کار همه، با روی گشاده اهتمام میکرد و سعی مدام او بر این بود که شعر خواننده و ساز نوازنده در نهایت درستی و دقت، اجرا و ضبط شوند. این کارویژه تاریخی به نام نامی فریدون شهبازیان در تاریخ موسیقی ایران ثبت شده است. شهبازیان در ساماندهی به حنجرهها، ادوات تحریر، ایستها، تاکیدها و نوانسها و بیان درست واژگان و کلمات و نیز تکیهها و تاکیدهایسازی نقشی بیبدیل داشت.»
چاووشی ادامه داد: «رسم و عادتی که از موسیقی آوازی عصر قاجار و پیش از قاجار به عنوان کار و عمل باقی مانده بود و در آن تلفیق شعر کاملا در محاق قرار داشت و تلفیق درست و متناسب وزن و سیلابهای شعر معطوف به ریتم ملودی و روند و حرکت نتها و سرضربها و گردش نغمگی ترانه، منحل میشد و کلمه و جمله در بیان خواننده جویده و نامفهوم بیان میشد. به ناچار برای پر کردن فضاهای ملودی، عبارات نامفهوم و بیربطی مثل ای جانم، ای حبیبم و… به وفور به کار برده میشد، اما شهبازیان در اولین آثاری که نظارت ضبط و اجرای آنها را به عهده داشت در ویراستن و اصلاح این رسم نادرست حساسیت نشان داد و سماجت و دقت او در این کار پس از چندی تبدیل به یک روند و رسم رایج شد، میبینیم که در شناسنامه آثار و آلبومهای پس از دهه ۵۰ عنوان جدیدی به نام نظارت بر ضبط به چشم میآید و در گذر زمان این ضرورت تبدیل به امری توافق شده و بیناذهنی در حرفه تولید و نشر موسیقی ایران شد و این عنوان را موسیقی ایران از فریدون شهبازیان دارد.»
او درباره ویژگیهای فریدون شهبازیان هم عنوان کرد: «فریدون شهبازیان فراتر از امر خلاقه هنر به عنوان یک انسان ایرانی ویژگیهای مثبت بسیاری داشت. من در تجربه دوستی و ارتباط ۴۰ ساله خود با ایشان دو، سه مورد را یادآور میشوم؛ اول، نوعی سادگی و صمیمیتی که نشانگر تداوم کودکی در خوی و خصلتهای شهبازیان دیده میشد و دوم صفتی در تضاد با این روح کودکوارگی که فریدون داشت نوعی شکوه و اتوریته در سخن و سلوک اجتماعی خود بروز میداد و داشت. داشتن و دیدن این دو ویژگی توامان را من در کمتر کسی دیدهام، اما به راستی در فریدون شهبازیان این دو ویژگی همزمان و توامان بروز و ظهور داشت. فریدون هم از شوخمایگی و سرخوشی کودکانه و هم از یک شکوه کاریزماتیک از آن دست که گروه افراد نخبه و لیدر برخوردارند، بهرهمند بود. اگر بپذیریم که همه مهارتها، تربیتها و آموزشهای انسان در تقویم هفت ساله اول عمر او انجام میگیرد، فریدون شهبازیان از این بخت بلند برخوردار بود که در خانوادهای خوب از طبقه متوسط شهرنشین مدرن و متجدد، اما ریشهدار و معطوف به اصالتهای فرهنگی سنت، هفت سالگی خود را طی کرد. میدانید که پدر فریدون هم از هنرمندان اصیل روزگار خود بوده است و مادرش نیز زنی باسواد، باورمند و باایمان بوده؛ بودن در سایه چنین پدر و مادری او را برای بزرگی و نقشآفرینی تاثیرگذار در جامعه هنر آماده کرده بود. همانطور که گفتم آقای شهبازیان علاوه بر اینکه فردی آکادمیک بود، روش سینه به سینه نیاکانی آموزش موسیقی ایرانی را هم درک کرده بود و باور داشت. برای مثال در مستندسازهای مقامی زاگرس ایران، میتوان دید که همچون یک ژورنالیست حرفهای و یک محقق ادبیات عامه و پژوهشگر فرهنگ فولک، شهر به شهر و روستا به روستا در پی کشف و ضبط یک نغمه و یک نغمهگر اصیل و عتیق، شوقمندانه میگشت و در مقابل، او در اثری رمانتیک و زیبا مانند «گل گلدون من» بیان و آفرینش دیگری دارد یا در موسیقی معطوف به سینما مانند کار حماسی و تراژیک «هیوا»، «ناخدا خورشید» و… سرشت و ساختار متفاوت دیگری از فریدون شهبازیان میبینیم و میشنویم.»
مدیر استودیو بل در ادامه گفت: «استودیو بل جغرافیای نوستالژیک خاطرههای معاصر موسیقی ایران است که در گستره زمانی فراتر از ۶۰ سال فعال بوده که فریدون شهبازیان را طی این زمان در گونهها و گرایشهای مختلف موسیقی به خود دیده است. او سخاوتمندانه در جستوجوی مهربانی و یاری به نسل جوان بود. آقای شهبازیان یکی از معدود افراد ویرایشگر موسیقی ایرانی هستند و این ویژگی، لطف عامی بود که شامل همه افراد میشد نه فقط آثار خودشان که با دقت و وسواس خاصی میساختند و ضبط و میکس و تدوین میکردند. در ویراستاری آثار دیگران هم اهتمام داشت.»
چاووشی گفت: «آقای شهبازیان به دکلماسیون آواز ایران غنا بخشید. دکلماسیون آواز یعنی کشف موسیقی درونی واژگان شعرها، متناسب با مفهومی که کلمه، واژه یا جمله در شعر منتقل میکند. در آثاری همچون «کاشفان فروتن شوکران» از شاملو و رباعیات خیام که استاد شجریان خوانده، نقش فریدون در ارتقای دکلماسیون آواز و حتی در نریشن شاملو، شگفت است و این کارویژه فریدون در حوزه آهنگسازی، رهبری و مدیریت است. درست است که آقای شهبازیان اتوریته را دوست داشت، اما بروکرات نبود. با اتوریته ذاتی خودش که خیلی هم در کارش به آن معطوف بود هیچ وقت خواری و زبونی را نپذیرفت چه در روزگاری که در این کشور هیچ کاری به او ندادند و چه زمانی که در تیتراژ آثار دیداری و شنیداری، نامش به عنوان آقای اهتمام تکرار میشد. این اتوریته خاص و همکاری با تیمهای مدیریتی مختلف چه قبل از انقلاب با هوشنگ ابتهاج و مهندس قطبی چه بعد از انقلاب با گرایشهای مختلف، شهبازیان نشان میدهد که تواناییهای او امکان انکار نداشته است.
وقتی که یک تینیجر بوده در زمان زندهیاد خالقی به عنوان عضو گروه رسمی صدا و سیمای آن روزگار و بعد به عنوان رهبر ارکستر در رادیو انتخاب میشود و بعد از انقلاب هم مدیران با نگرشهای مختلف نتوانستند، ایشان را نادیده بگیرند. خود آقای شهبازیان هم کارها را سامان میبخشید که اگر این روحیه نبود موسیقی پاپ که بالغ بر بیست سال ورودش به صدا و سیما ممنوع بود، زنده نمیشد. یکی از کسانی که دیوار سکوت را شکست و جریانی از جوانان نوازنده، سازنده و خواننده را در موسیقی پاپ به میدان آورد، آقای شهبازیان بود. به هر صورت یکی از اقدامات او بازگشت موسیقی پاپ به رسانه در دهه ۷۰ بود که آرزو میکنم پر رهرو باشد، اما تا اطلاع ثانوی فرهنگ، هنر و موسیقی ایران از فقدان وجود یک هنرمند خلاق و بسیاردان در قامت فریدون شهبازیان رنج خواهد برد.»
ابتکار عمل در حوزه تلفیق شعر و موسیقی
مهدی سالکاردستانی از پیشکسوتان صدابرداری که از دوستان و همکاران فریدون شهبازیان است، درباره جایگاه هنری این هنرمند فقید به روزنامه اعتماد گفت: «آقای شهبازیان به دلیل سابقهای که از ۱۷ سالگی در ارکستر آقای خالقی به عنوان «نوازنده ویولن» داشتند با موسیقی ایرانی و بعد از آن در دانشکده با موسیقی کلاسیک آشنایی داشتند و مدتی هم رهبر ارکستر سمفونیک رادیو و تلویزیون بودند. به هر روی تمام مدلهای موسیقی را که در ایران رواج داشت بهطور کامل میشناختند و علاوه بر اینها، مسالهای که آقای شهبازیان را یگانه میکند، شناخت ایشان از ادبیات است. ایشان اشراف بر ادبیات داشتند به حدی که بعضی از شاعران از ایشان نظر میخواستند و درباره درست یا اشتباه خواندن شعرها نظرشان را میپرسیدند.»
او درباره اهمیت تسلط شهبازیان به ادبیات نیز بیان کرد: «هنر ایشان به یک بعد و حوزه خاص محدود نمیشود. از زوایه شناخت ادبیات به دلیل اینکه بیشتر آثار موسیقایی ما با کلام است، افراد هم در این حوزه باید شناخت لازم را داشته باشند؛ میتوانم بگویم که ایشان و آقای ابتهاج در تلفیق شعر و موسیقی مبتکر بودند و این مساله ناشی از شناخت آقای شهبازیان از ادبیات بود یعنی غیر از تسلط بر حوزه موسیقی، در حوزه ادبیات هم شناخت لازم را داشتند.»
از اردستانی خواستم درباره توصیفش که «ابتکار عمل فریدون شهبازیان در حوزه تلفیق شعر و موسیقی» بود، بیشتر توضیح دهد، او پاسخ داد: «در گذشته برای تنظیم آثار موسیقایی، ارجحیت با موسیقی بود که به شکسته یا دو تکه شدن کلمات شعر هم توجهی نمیشد و موسیقی را پیش میبردند. آقای شهبازیان معتقد بود در موسیقی با کلام، شعر اهمیت زیادی دارد و باید موسیقی در خدمت شعر باشد نه بالعکس؛ ولی برای بسیاری از خوانندهها شعر اهمیتی نداشت و حتی بسیاری اوقات، شعر فدای موسیقی میشد. ادبیات کلاسیک ایران به لحاظ جهانی، از موسیقی ایرانی بسیار مهمتر است یعنی ارتفاع ادبیات فارسی از موسیقی ایرانی بسیار بیشتر است به همین دلیل در ادبیات چهرههای جهانی فراوانی داریم که در موسیقی بسیار کم است؛ ضمن اینکه کسی که شعر را میخواند باید آن را بفهمد، آقای شهبازیان هم بر این مساله اصرار و حساسیت فراوانی داشتند. شکسته نشدن کلام، یکی از شاخصههای آثار آقای شهبازیان بود که بهطور کامل رعایت میشد. ایشان بر همه مدلهای موسیقی اشراف داشتند حتی در مورد موسیقی کلاسیک میدانم آقای شهبازیان چهار فصل ویوالدی را اجرا کرده بودند و فایل آن را هم دارم ولی تا مدتی نمیدانستم.»
این صدابردار پیشکسوت به خاطراتش با فریدون شهبازیان اشاره کرد و گفت: «حدود یک دهه پیش دو نفر از خوانندگان کلاسیک که برای ضبط به استودیو میآمدند، چون وقت آنها قبل از آقای شهبازیان بود، حضورشان با حضور آقای شهبازیان تلاقی میکرد و این دو خواننده شانس این را پیدا کرده بودند که ایرادهای کارشان را به آقای شهبازیان میگفتند در حالی که هر دو خواننده کلاسیک بودند اما از قدرت تحلیل ایشان حیرتزده میشدند.
من کارهای آقای شهبازیان را از حدود ۳۰ تا۴۰ سال پیش ضبط میکردم و هر روزی که با آقای شهبازیان کار میکردیم، خاطرهانگیز بود. ایشان شخصیتی بسیار آرام، مهربان و دوستداشتنی داشت و همه کسانی که با ایشان کار میکردند از او خاطره خوب دارند. یادم میآید اخیرا که آقای شهبازیان برای ضبط جدیدی از ترانه «گل گلدون من»، آن را برای خوانندهای دیگر به صورت الگو خواندند، به ایشان گفتم که شما خیلی بهتر میخوانید ولی ایشان مخالف بودند و میگفتند که نفس ندارند ولی گفتم که خودشان آن را بخوانند و به من فرصتی بدهند، در نهایت قطعه «گل گلدون» را به صورت الگو خواندند که بعدا آن را به خوانندهای بدهند ولی بعدا آن را تنظیم کردم و هفته بعد به ایشان دادم که خودشان هم بسیار خوششان آمد و همان شد که میخواستم یعنی آقای شهبازیان این اثر را برای خوانندگی به کسی نداد و با صدای خودشان ضبط شد که بسیار هم زیباست؛ حتی در استودیو بل اثر «نیلوفرانه» با نظارت آقای شهبازیان ضبط میشد و آقای شهبازیان به صورت الگو میخواندند که خواننده بتواند دقایق و ظرایف کار را درک کند، یادم میآید، آقای افتخاری گفتند: «خودتان هم بخوانید که خوب است.» واقعا آقای شهبازیان هم بسیار زیبا خواندند و متاسفم که یک خروجی از صدای آقای شهبازیان در کار نیلوفرانه نداریم. ایشان توانایی زیادی در خواندن داشتند ولی خودشان معتقد بودند که خواننده نیستند در صورتی که صدایشان بسیار زیبا بود. حتی در حوزه صدابرداری هم میشد به نظرات ایشان فکر کرد، چون موسیقی خوب زیاد گوش میدادند، خوب میفهمیدند و صدا را هم مثل شعر به خوبی درک میکردند؛ افسوس که زمان مهلت نداد که از ایشان کارهای درخشان دیگری بشنویم.»
کمنظیر در ساخت تصانیف
علی تحریری، نوازنده پیشکسوت، دوست و از همکاران نزدیک فریدون شهبازیان نیز به روزنامه اعتماد گفت: «آقای شهبازیان در ساخت آهنگ و موسیقی فیلم کارهایی بسیار زیبا و حرفهای خلق کردهاند که خوشحالم در بسیاری از آنها بنده هم مشارکت داشتهام و سنتور برخی از آن آثار را نواختهام. از ویژگیهای اهتمام موسیقایی آقای شهبازیان این بود که ایشان با موسیقی به گونه کمنظیری تصنیفسازی میکردند؛ خلق آثار موسیقایی ایشان به لحاظ فنی، تلفیق و اجرا هیچ ایرادی ندارد و میتوان گفت که شعر یا معنای کلمه و جمله در آثار ایشان جایگاه مفهومی خود را حفظ میکنند؛ ایشان در ساخت تصانیف ممکن است یگانه نباشند ولی واقعا کمنظیر بودند. اثری از آقای شهبازیان با عنوان «از من گریختی» به جا مانده که هر بار بشنویم زنده است یا اثر «گل گلدون من» هم به همین شکل، گویی متعلق به امروز است و نسلهای مختلف از شنیدن آن لذت میبرند.»
تحریری در خاطرهای از هنرمند فقید فریدون شهبازیان گفت: «در ماه رمضان سال ۱۴۰۰ در استودیوی حوزه، موسیقی سریال «یاور» را ضبط میکردیم و آقای شهبازیان هم آنجا تشریف داشتند. من در حال نواختن سنتور بودم که آقای مهدی اردستانی از اتاق فرمان، ضبط را متوقف کردند و سپس متوجه شدم آقای شهبازیان از روی پلهها افتاده و دچار سانحه شده بودند که بعد ایشان را به بیمارستان جم بردم، با دخترشان تماس گرفتم که آمدند و ایشان را با ویلچر منتقل کردیم. پزشکان تشخیص دادند که لگن و مچ دست ایشان بر اثر ضربه مویه برداشته و باید جراحی شود. بعد از مدتی ایشان را در بیمارستان دیگری بستری کردند و به همین دلیل کار موسیقی آن فیلم نیمهکاره ماند که آقای شهبازیان از من خواستند کارها را به اتمام برسانم، من هم قبول کردم و به کمک صدابردار ارشد و باسابقه، آقای اردستانی آثار را ضبط و میکس کردیم و به همان شکلی که آقای شهبازیان گفته بودند، کارها را پیش بردیم که در نهایت سریال پخش شد و در پایان کار هم ایشان از بنده به عنوان دستیار آهنگساز تشکر کرده بودند و در تیتراژ سریال هم نام من را به عنوان دستیار آهنگساز لحاظ کردند، میخواهم تاکید کنم که ایشان در همان وضعیت هم کار را پیش بردند و نسبت به تعهدشان دغدغه داشتند، واقعا متاسفیم که این هنرمند دغدغهمند را از دست دادیم. دو سال پیش هم قرار بود کنسرتی را با ایشان روی صحنه ببریم و حتی قرارداد آن هم با امضای آقای شهبازیان در منزل ماست، بنا بود آقای عقیلی کار را بخواند ولی متاسفانه اطرافیان شرایطی را رقم زدند که این کار هم انجام نشد.»
جای خالی ایشان در دنیای هنر پر کردنی نیست
یکی از کارهای به یادماندنی که همچنان حتی در نسل جدید هم طرفدار دارد و خاطرهانگیز است، ترانه «گل گلدون» است؛ زمستان سال ۱۳۹۹ برای سالنامه نوروزی گفتوگویی داشتیم با سیمین غانم، خواننده این ترانه ماندگار که درباره آن توصیف جالبی داشت، ایشان در آن مصاحبه گفته بود: «ترانه گل گلدون برایم بسیار لطیف و دلنشین و دوست داشتنی است و همیشه مثل برگ گل تازه. گاهی در کنسرتهایم سه بار آن را اجرا میکنم. نه مخاطبان و نه خودم از اجرای آن خسته نمیشویم. به راستی باید بگویم تصورش را نمیکردم روزی اینچنین در دلها نفوذ کند و ماندگار شود. این ترانه با پیر و جوان و بچهها همه و همه ارتباط برقرار کرده و من بر این باورم که حال و هوای متافیزیکی در این ترانه نهفته است. یاد آقای فرهاد شیبانی ترانهسرا و استاد فریدون شهبازیان آهنگساز این ترانه، همیشه زنده و برقرار باشد.»
با توجه به اینکه مخاطبان موسیقی «گل گلدون» ساخته آقای شهبازیان را با صدای سیمین غانم میشناسند و با آن زمزمه میکنند، سراغ خواننده این اثر هم رفتیم تا درباره این هنرمند تازه درگذشته صحبت کنیم؛ سیمین غانم با ابراز تاسف از درگذشت آهنگساز فقید، فریدون شهبازیان به روزنامه اعتماد گفت: «با نهایت تاسف، در ابتدا درگذشت اسطوره هنر استاد فریدون شهبازیان را به خانواده محترم آن مرحوم و جامعه فرهنگ و هنر تسلیت عرض میکنم. این استاد عالیقدر قسمت اعظم عمر خود را صرف عالم هنر کرد. با متانت و هوشیاری که در ایشان سراغ داشتم، همیشه کارهای با ارزش و با کیفیت ارایه دادهاند.»
او درباره همکاریاش با فریدون شهبازیان نیز عنوان کرد: «همانطور که میدانید آهنگ و تنظیم ترانه ماندگار و خاطرهانگیز گل گلدون از ایشان است و شعر آن از آقای فرهاد شیبانی و اجرای آن هم از جانب من در سال ۵۵ صورت گرفته است. این ترانه همیشه با طراوت و تازه است. افسوس که جای خالی چنین اساتیدی در دنیای هنر پر کردنی نیست. روحش شاد و یادش همیشه گرامی باد.»