سلام بر حسین، لعنت بر یزید؛ روایت ایرانیان از هستی
سیدرضا شاکری
دکتری اندیشه سیاسی و عضو هیات علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات اجتماعی جهاد دانشگاهی
از زمانی که عاشورا وارد چرخه زندگی و مناسبات ایرانیان شده است همیشه دو روایت نهادی/رسمی و روایت مردمی/انسانی که گویی به نوعی گاه با هم تقابل نیز داشته اند، ادامه یافته است. نهاد روحانیت متولی روایت رسمی و جامعه متولی رویت دوم شد ه است. با پدیدار شناسی و مطالعه متون و گزارش ها و تبار شناسی تاریخی می توان تایید کرد که با وجود سلطه گفتمانی روایت رسمی، روایت مردمی و انسانی با مسایل زندگی ایرانی آمیخته تر و همنوایی بیشتری داشته و این سنخ با بسیاری از ابعاد و جنبه های زیست ایرانیان در تاریخ واقعی خود تطابق یافته است. از حیث محتوایی روایت رسمی روحانیت عمدتا بر محور کفر/ دین تبیین و تبلیغ شده و روایت انسانی بر عکس بر محور ظلم/ مظلوم بالیده و تناور شده است. در اینجا تاکید سخن بر روایت دوم است که با توجه به مسایل امروز ما تناسب و پوشش بیشتری دارد. هنوز بی عدالتی، نابرابری و محرومیت و فقر و احساس ظلم و بیگانگی و گسست در جامعه ما رخ نموده و با گذشت زمان گویی پیچیده تر و سخت تر می گردد. یاحسین و یا علی و یا زهرا به عنوان دال های روایتی بیشتر به درد و مصیبت های مردم از وضعیت زندگی و رنج دوران دلالت دارد تا به دغدغه های دینی و عقیدتی. روایت ایرانیان از عاشورا و محرم و کربلا گویی نوعی درگیری هستی شناختی و کشیدن بار هستی با درک و فهم خاص از مقوله زمان و مکان است. روز عاشورا وماه محرم و سرزمین کربلا در طی بیش از هزارسال دو عنصر زمان/ مکان را در تلقی و فهم از هستی همیشه در کنار هم نگاه داشته است. روزی به نام سوم خرداد و آزادی خرمشهر گونه ای روایت ایرانی از عاشورا است؛ پیروزی ایرانیان در خرمشهر یک پیروزی حقوقی و برسمیت شناخته نیست؛ بلکه تحقق بخشی از سرنوشت ایرانیان در چارچوب زیستمان آنها است؛ چیزی که در ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ در شهر تهران اتفاق افتاد نیز دالی در همین گفتمان است. روایت رسمی/ نهادی عزاداری بر محوریت اعتقادهای دینی و گزاره های مذهبی/ فقهی تنظیم می شود؛ عزاداری بیشتر تمایل به مسجد و محوریت منبر/ مستمعان و لزوم اجرای احکام دینی دارد. در این حالت روحانی نماینده گفتمان رسمی و متولی تبیین حق/ باطل یا دین / کفر است. اما در روایت های مردمی عزاداری بیشتر بر حرکت و طی منازل و جریان یافتن در کوچه ها و خیابان ها و یا میان روستا ها است. در مسیر حرکت هیات ها و دسته جات، صدا، حرکات، موسیقی، نمادها، پوشش ها و… به مصیبت ها و بلاها و ستم هایی که بر فاعلان و کنشگران محرم رفته و مطابقت سازی و همسان سازی آنها با موقعیت ها و وضعیت زیست و مناسبات ایرانیان و آرمان غایی آنها یعنی جامعه عادلانه (مهدویت)اشاره می نماید. درطول مسیر مخازن و ظروف آب و سقایی و رسیدگی به سینه زنان و کمک و همیاری در امور و مدیریت هیات ها اشاره به همین امر دارد. بسیاری از آشنایی ها و انس ها پس از قهر و آشتی ها در این روایت اتفاق می افتد. عزاداری ایرانیان در این روزها متضمن کارکردهای زیبای اجتماعی، فرهنگی و معرفتی است؛ بسیاری از ایرانیان پراکنده در جهان و دور از شهر و زادگاه خود در این روزها به زادگاه و شهر خود باز می گردند و در روایت های خاص و بومی خویش مجددا در رویداد در هم تنیدگی زمان و مکان مشارکت می کنند. ما ایرانیان عاشورا را روایت می کنیم برای اینکه موقعیت خویش را در یابیم، بر سر آن بایستیم و بپاییم. این حد و حریم سرنوشت برای ما بوده است. روایت ما در اینجا روایت دانای کل نیست، روایت گفتگوی ما با متن است. ما ایرانیان مقدورات و استعداد گفتگو با متن عاشورا و محرم و محتواهای آن را به مروز زمان و در نسبتی حی و حاضر با دشواری ها و بلاهای روزگار آزموده و بدینسان به آشکار شدن حقیقت انکار شده امام حسین کمک کرده ایم. متن عاشورا و کربلا(بر محور زمان و مکان) برای ما پاسخ به پرسشمان است. چنان که اسکیلاس می گوید«برای فهم متن ما باید آن را پاسخی به یک پرسش بدانیم، چرا که از این منظر فهم خصلتی گفتگو وار دارد، اگر ما ادعای متن مبنی بر حقیقت گویی را واگشایی کنیم از هر امکانی برای ورود به گفتگویی با متن برخوردار خواهیم شد. این گفتگو میان متن و خواننده گفتگویی نیست که هیچ یک از دوطرف بر آن حاکم شود، بلکه فرایندی است که شاید خواننده را غافلگیر کند.» حقیقت طلبی بنیاد هر دعوت به گفتگو است؛ اگر خواننده به متن دعوت می شود، متن نیز از درد و نیاز خواننده آگاه است. بدینسان ظلم و ستمی که بر امام حسین و خاندانش در عاشورا رفته بر انسان ایرانی و تاریخ و سرزمینش نیز رفته است. هرگونه ابعاد و استعدادهای فاعلیت و تجمیع و خیزش آنها برای آینده، بر این محور در تاریخ قابل روایت و شناسایی است. گزاره سلام بر حسین و لعنت بر یزید برای ایرانیان یک دال قوی هستی شناختی برآورد می گردد.
طرح: نقاشی قهوهخانهای “روز عاشورا” اثر قوللر آغاسی
One thought on “روایت ایرانیان از هستی | مقاله از دکتر سیدرضا شاکری”