گفتوگوی هامون ایران با حمید موذنی پیرامون کتاب «تاریخ فوتبال بوشهر»:
فوتبال، شبیهترین پدیده به زندگی بشر است
بهگزارش هامون ایران، الهام بهروزی: «تاریخ فوتبال بوشهر» تازهترین اثر حمید موذنی، جامعهپژوه، روزنامهنگار و نویسنده بوشهری است که زمستان ۱۴۰۰ به همت نشر شروع روانه بازار شده است. این اثر که بر محوریت تحقیقات محلی و میدانی و مطالعات کتابخانهای شکل گرفته، به تاریخچه و چگونگی شکلگیری فوتبال در بوشهر میپردازد.
اثری جامع که با نگاهی مردمشناختی به رابطه فوتبال و جامعه محلی بوشهر و همچنین ارتباط تنگاتنگ فوتبال با هنر و ادبیات پدید آمده است. حمید موذنی با اشرافی که بر دنیای فوتبال، هنر و جامعه دارد، این کتاب قطور را به زیور طبع آراسته است تا نمایان کند که زندگی مردم بوشهر نه تنها با هنر و موسیقی، بلکه با فوتبال و توپ و زمینهای خاکی درهم تنیده شده است. موذنی در این اثر، از حضور و نقش زنان در فوتبال غافل نمانده، چه زنانی که پشت درهای بسته میادین فوتبال، برای برد تیم موردعلاقه خود دخیل میبندند و چه زنانی که پا به توپ، در زمین بازی، توانایی خود را در ورزش فوتبال به رخ میکشند و باعث تعالی نام بوشهر در سطح کشور میشوند.
در این میان، گفتوگویی را با حمید موذنی پیرامون کتاب «تاریخ فوتبال بوشهر» و رابطه این ورزش با زیست مردمان بوشهر و همچنین هنر صورت دادهایم که در ادامه میآید.
آقای موذنی نخست در خصوص گردآوری و نگارش کتاب تاریخ فوتبال بوشهر برای مخاطبان ما توضیح بدهید؟
بخش زیادی از کتاب تاریخ فوتبال بوشهر، تاریخ شفاهی است. من برای این موضوع، سراغ پیشکسوتان همه محلات رفتم و با قدیمیهای آن گفتوگو کردم. همچنین در بخشی از کار هم پرسشنامههایی را تنظیم کردم و برایشان فرستادم. از دیگر منابع این کتاب، میتوان به مجلات و روزنامهها، اسناد تاریخی و عکسهای قدیمی اشاره کرد.
البته کار سختی هم نبود؛ زیرا کار پژوهش، لذتبخش است و رفتن سراغ آدمها و شنیدن روایتها و قصهها بدون شک جذابیت زیادی دارد. من با این بخشی از کتاب نوشتن که نویسندگان بر مخاطب، منت میگذارند که برای این اثر خیلی زحمت کشیدم و مرارت بردم و پس از آن انتظار داشته باشند که از آنها تجلیل شود و بر صدر بنشینند، میانهای ندارم. بهنظرم، خودِ پروسهی پژوهش، اینقدر جذاب است و حال آدم را خوب میکند که انتظارهای بعدی، نیازی برای تکمیل حال خوب نیستند. پژوهشگر یا مورخ بایستی، ذهنش دارای پرسش باشد. در واقع، این پرسشها باید علت رجوع آنها به تاریخ و موضوع باشد نه اینکه آنها در پی این باشند که کاری بزرگ را به سرانجام برسانند. البته چاپ و به ثمر رسیدن اثر هم لذتهای خود را دارد و شوقبرانگیز است.
مهمترین بازخورد انتشار کتاب هم نقد است. نقد یعنی اثر مطالعهشده و مورد توجه قرار گرفته و به خالق اثر کمک میکند که بداند کدام قسمتهای کارش را خوب وارسی و بررسی نکرده و نقاط ضعف اثر را بیابد و در کارهای بعدی مد نظر قرار دهد. نگارش تاریخ فوتبال بوشهر با توجه به کمیت و تعداد محلات و باشگاهها در بوشهر، بدون شک، زمانبر بود و من حدود چهار سال درگیر تهیه و تدوین این اثر بودم.
شما بخشی از این اثر را با نگاهی جامعهشناختی پدید آوردهاید، این نوع نگاه، چقدر عمق فوتبالدوستی مردمان بوشهر را نشان میدهد؟
فوتبال، شبیهترین پدیده به زندگی بشر است. همهی کنش و واکنشها، احساسات، سیاستورزیها، رویکردها فردی و جمعی، باورها، عقاید و … آدمی در فوتبال وجود دارد. از همینروست که فوتبال در جهان اینهمه طرفدار دارد و مردم پیگیر آن هستند. در فوتبال عشق و نفرت، سیاست، اقتصاد، صنعت، عقاید، ملیت، قومیت، دین و مذهب، همکاری و تعاون، تلاش فردی، کار جمعی، جامعه، روانکاوی، خیانت و حمایت، انزوا و همدلی، خوششانسی و بد بیاری، هماهنگی و… وجود دارد. اینها دلایلی هستند که در آینهی فوتبال، هر کس زندگی فردی و اجتماعی خود را میبیند و به آن علاقه پیدا میکند.
شما در اکثر خانهها در اتاق نوجوانان در کنار عکس سایر سلبریتیهای رشتههای دیگر عکس فوتبالیستهای محبوب را میبینید یا در خیابان اغلب در میان مدلها و پوششهای گوناگون، یک نفر را با لباس یک تیم باشگاهی یا تیم ملی میبینید. حتی در سرزمینهای جنگزده مثل اوکراین یا افغانستان یا عراق در میان انسانهای حادثهدیده یا مشاهدهگر، کسی را میبینید که یک لباس فوتبالی بر تن دارد. بخشی از ماشیننوشتهها و دیوارنوشتهها به ابراز علاقه و حمایت تیم یا بازیکن محبوب فوتبال معطوف شده است. اینها نشان میدهد که چگونه فوتبال با زندگی انسان در هم تنیده شده و هر کدام معنابخش دیگری هستند. از این رو، من هم در کتابم رویکرد مردمنگارانه داشتم تا بهتر بتوانم به این پدیدهی ورزشی و زندگی نمادین شده آدمی در یک ورزش بپردازم.
در بخشی از کتاب از رابطه ادبیات و هنر با فوتبال گفتهاید، امکان دارد در خصوص این مبحث بیشتر توضیح بدهید؟
فوتبال همانطور که قبل گفتم، شبیهترین پدیده و برساخت آدمی است که به زندگی خود او شباهت دارد. فوتبال به ادبیات و هنر هم شباهتهای درونی و بیرونی دارد. همه هنرها در حین یک بازی فوتبال خود را به نمایش میگذارند. به عبارتی، هنر در میادین فوتبالی در نقاشی چهره بازیکنان و طراحی استادیومها و گریم چهرهی طرفدارن خود را مینمایاند. انواع رقصهای محلی و فولک تا رقصهای ملی و قومیتی از سوی بازیکنان در زمان گل زدن یا رقصهای متنوع تماشاگران دراستادیوم اجرا میشود. موسیقی فولک و ملی و انواع ژانرهای موسیقی در حین مسابقات از سوی طرفدارن اجرا میشود و هر کدام یک هویت محلی یا ملی و قومی را معرفی میکند. پخش تلویزیونی فوتبال و نمایش دراسکوربورد بهسان سینما و هنر هفتم است. اسلوموشن، تراولینگ، هد شات، کلوز آپ، مدیومشات و لانگ شات و سایر تکنیکهای فیلمبرداری و تدوین و کارگردانی انتخاب بهترین صحنهها برای درامتیزه کردن اثر، یعنی سینما در جریان است. هنر نمایش یا تئاتر به همان گونهی روی صحنهی تئاتر از سوی ۲۲ بازیکن و داوران در بازی فوتبال به نمایش در میآید، گویا یک تراژدی شکسپیری در جریان است، زمانی که تیم مسلط توپهایش به درون دروازه حریف نمیرود یا بازیکن محبوبی مصدوم میشود و زمانی هم کمدی و طنز میشود و سرتاسر استادیوم بهسان تماشاگران کمدی یکصدا میخندند و همذاتپنداری و نزدیکی تماشاگر به صحنهی تئاتر هم در استادیوم به همان کیفیت رقم میخورد.
ساخت و ساز هنرمندانه و خلاقانهی استادیومها نیز هنر معماری است. نیوکمپ، آنفلید، برنابئو، سن سیرو، ایبراکس گلاسکو، المپیک برلین، ماراکانا، بومبر رانا ارژانتین، استمفورد بریج و … بهسان کولیزیوم رومیها در جنگ گلادیاتورها، تخت جمشید، تیکسی گامپای هند، پانتئون روم، برج ایفل، مجسمه آزادی و … زیبا، عظیم و خلاقانه هستند. برخی مسابقات مثل مسابقهی تاریخی برزیل و فرانسه یا مسابقهی بارسلون و پاریسنژرمن که بارسا بازی باخته را در دقایق آخر در زمین حریف با ۶ گل برد یا کارهای فردی بازیکنانی مثل لیونل مسی، رونالدینیو، اینیستا نیز شاعرانه هستند و حظی همچون خواندن شعری از فردوسی، حافظ، ناطم حکمت، فروغ، براهنی، شاملو، پابلو نرودا و مارکوت بیگل را به مخاطب میبخشند.
خب، اینها یعنی همهی هنرها وجوه خلاقانه و زیباییشناختی خود را در فوتبال به نمایش در میآورند. ادبیات هم به فوتبال شبیه است. بازیکنان همچون کارکترها و شخصیتهای رمانها هستند. گاه ما را غافلگیر میکنند. برخی اوقات ما را به خنده در میآورند یا سرنوشتشان به تراژدی ختم میشود. هر بازی نیز همچون یک داستان است. پر از گرهافکنی، مبارزه، بخت و تقدیر و تلاش برای ارادهی معطوف به پیروزی در فوتبال هم تمارض و خیانت و فتنه و شانس را میبینی و هم تلاش و اراده و عشق و ممارست و همهی این احساسات کمک میکند که ما همچون یک رمان درگیر یک مسابقهی فوتبال شویم. من به همین دلیل در کتابم تلاش کردم که به این وجوه نیز در فوتبال بپردازم.
آقای موذنی طبق اطلاعاتی که برای نگارش کتاب فوتبال بوشهر به دست آوردید، نخستین تیم استان بوشهر که توانست فوتبال را به شکل استاندارد بازی کند، کدام تیم بود، آیا الان این تیم موجودیت دارد؟
نخستین باشگاه و تیم فوتبال بوشهر، تیم فوتبال نادری از محلهی امامزاده بود. درخصوص شکلگیری این تیم هم باید اشاره کنم، جوانان امامزادهای و خواجهها و برخی محلات که در محلهی بهمنی در جوار زمین تلگرافخانهی انگلیسیها به تماشای بازی آنها میپرداختند و بسیاری از این جوانان تنها با مشاهده بازی انگلیسیها فوتبال را یاد گرفتند. برخی مواقع که بازیکنان انگلیسی و کارکنان هندی تیمشان کامل آنها نبود، از این تماشاگران برای تکمیل تیم خود یار میگرفتند، در نتیجه آنها فوتبالبازی را فراگرفتند.
این جوانان کمکم زمینی را در مجاور مدرسه قدیمی پورسینا و مقبرهی شیخ حسین چاهکوتاهی برای بازی درست کردند. این زمین همچون زمین مدرسه پورسینا از سوی خیرین این محل به تیم اختصاص یافت و در اوایل دههی ۳۰ تیم فوتبال نادری تاسیس و راهاندازی شد. پس از آن تیم مدرسه اخوت خواجهها، تیم مدرسه سعادت، تیم فوتبال خلیج که بعدها شاهین شد و تیم فوتبال جوان که بعدها ایرانجوان شد، تیم نبرد و نیرومند یکی پس از دیگری تاسیس شدند. محمدجواد سیار هم که بهعنوان رئیس تربیت بدنی بوشهر منصوب شد با انسجامبخشی و تقویت تیمها، اولین مسابقات دستهجات آزاد بوشهر را راهاندازی کرد. تیمهای باشگاهی بوشهر با تیم ناوها و کشتیهای انگلیسی، فرانسوی در زمین نادری و سپس در زمینی که الان پاساژ ملت بنا شده، مسابقه میدادند.
دربی شهر بوشهر میان کدام تیمها بوده و چه جایگاهی در میان مردم بوشهر داشته و دارد؟
یکی از کارکردهای فوتبال، هویتسازی است. هویتسازی در طرفداری متعصانه و عاشقانه یک هوادار و جذب اجماع دیگر هواداران رخ میدهد. هوادار در این وضعیت متاثر از اخلاق فوتبال، به سرسختی و تعصب شدید به تیم مورد علاقه خود وابسته شده و عشق میورزد و همچون سایر هویتپذیریها همچون ملیت، مذهب قومیت، سیاست و … از افراد خارج از طرفدار تیم بهویژه هواداران تیم رقیب، نفرت میورزد و آنها را غیر خودی و دشمن میپندارد. از اینرو، هواداری فوتبال وجه دوگانهی عشق و نفرت دارد.
فوتبال از این منظر با دوگانهسازی خاص خود به تقسیم شهروندان یک شهر یا دوشهر با یکدیگر میپردازد و آنها را وارد یک بازی نارسیسیتی و سادیستی میسازد. از این رو، فوتبال با تخلیهی هیجانات مثبت و منفی به تعادلبخشی آنها در زندگی واقعی میپردازد. هواداران فوتبال از این طریق به نوعی هیجانات مثبت خود را نصیب تیم خود و هیجانات و نفرت خود را به تیم رقیب اعمال کرده و با فریاد و ناسزا و تشویق در استادیوم به یک وضعیت استیبل میرسند که دیگر در جامعه واقعی نیاز به تخلیهی آنها ندارند.
در بوشهر مهمترین دربی یا شهرآورد میان دو تیم شاهین و ایرانجوان است. این دربی در اواخر دههی ۳۰ شکل گرفت و احساس رقابت و تقابل وکرکری طرفداران دو تیم همچنان به قوت خود باقی است.
باید اشاره کنم که در بوشهر قدیم، اهالی چهار محل خود را شهری میپنداشتند و سایر نقاط شهر بوشهر را که با این منطقه یا چهار محل فاصله داشتند، دهاتی یا خالو صحرایی میپنداشتند. این موضوع به تقابل احساسی تبختری در باب تحقیر انجامید و این تقابل احساسی در دربی شاهین و ایرانجوان به حساسیت این مسابقه دامن زد. تیم ایرانجوان متعلق به چهارمحل بود و خود را شهری میدانستند که در واقع بورژوا بودند و تیم شاهین که از ساکنان محلات خواجهها و بهمنی و … تشکیل میشد، متعلق به طبقه کارگر بود. در این زمان گفتمان چپ هم بر ایران و جهان مسلط بود و نظام سرمایهداری در حال مقاومت در برابر گفتمان چپ بود.
در بوشهر هم احزاب چپ فعال بودند و جوانان بسیاری عضو این گروههای چپی بودند. سازمان امنیت هم از همین رو به مقابله با آنها میپرداخت. دربی شاهین و ایرانجوان در واقع تقابل فرودستان در برابر فرادستان، هماورد چپ و راست و جدال کارگران در مقابل بورژوازی بود. از این رو، این دربی از وضعیت یک مسابقهی معمولی گذر کرده بود و به نوعی به برخورد هویتها تبدیل شده و با غرور و شرافت پیوند خورده بود تا جایی که زنان برای تیمهای محلات خود نذر میکردند و دخیل میبستند و برخیها در اماکن مقدس دست به دعا بر میداشتند. برخیها برای تیمها شعار و ترانههای تحقیرآمیز برای تیم رقیب میساختند و هر مسابقهی دربی با توجه به نتیجه و اتفاقات رخ داده، نامی و برچسبی میخورد.
برخی بر این باورند که فوتبال بوشهر از روزهای اوج خود فاصله گرفته و دیگر فوتبال در هر خانه از این شهر مثل قبل جریان ندارد، چقدر با این گفته موافقید؟
فوتبال با تاسیس و فراگیری در بوشهر، جزئی از زندگی این مردمان شد. هر کسی طرفدار یک تیم بود و زن و مرد مسابقات را دنبال میکردند. برای تیمها شعر و ترانه ساخته میشد و مردم برای موفقیت آنها نذر و نیاز میکردند و دخیل میبستند. بازیکنان خوب تیمها به اسطورههای شهر تبدیل شدند و هر فردی به طریقی دل به فوتبال بسته بود.
خب، در آن زمان غریزه زندگی یا اروس بر جامعه حاکم بود. محنت، غم، عزا و نارضایتی و نوروزهایی که از سوی سیستم بر جامعه تحمیل میشد، کمتر بود و فوتبال بر خوشی و امید اجتماعی میافزود؛ اما اکنون غریزه مرگ یا تاناتوس بر جامعهی ایران مستولی است. مردم دچار انواع مشکلات هستند، ناکارآمدی سیستم و فقر و محنت و تحقیر مردم هیچ دلخوشی و نشاطی را به زندگی نمیبخشد. احساسات منفی و رویکردهای مخرب افزون شده و هر کس گرگ دیگری است. با این همه فوتبال باز هم موحب غرور از دسترفتهی این مردمان است و نتایج فوتبال یا موفقیت بازیکنان بوشهری به آنها غرور میبخشد. فوتبال با اینکه مثل سایر موارد به فساد و رانت آغشته شده اما همچنان روح آن غرورافزا و خوب کنندهی احوال این مردمان است. درمان است بر زخمها و التیامبخش محنتها و غصههاست.
آیا یکی از دلایل خمودگی فوتبال بوشهر میتواند سیاسیشدن آن باشد، چرا؟
ببینید سیاسی شدن یک جامعه به خمودگی آن جامعه نمیانجامد؛ چون سیاست، راه و روش و ابداع بشر برای مدیریت زیست جمعی و گذار از ناملایمات زندگی جمعی و تصمیمات برای یک زیست بهتر بوده است. خمودگی بوشهر ذیل خمودگی ایران است. سیاست یک دانش و نیاز است و معطوف به قدرت و خیر عمومی است. هرگاه که جامعه مدنی نباشد یا یک سیستم مردم را از مشارکت سیاسی و تصمیمگیری محروم کند، سیاست به موضوعی تنها معطوف به قدرت تبدیل و خیر عمومی از آن حذف میشود. سیاست در این مرحله نباید از زندگی مردم رخت بربندد؛ زیرا در این وضعیت، مردم سیاستگریز به جامعهستیزی روی می آورند، غریزه مرگ (تاناتوس) غالب میشود و هر کس دستش در جیب دیگری است و نتیجهی این وضعیت استبداد بیشتر و فقر افزونتر است و فاجعه!
در بخشی از این اثر، به فوتبال زنان بوشهر اشاره کردید، از دید شما زنان بوشهری در این ورزش چقدر به توفیق دست یافتند؟
فوتبال با توجه به فراگیری و خشونت جاری در آن در ابتدا مثل اکثر پدیدههای حوزه عمومی، امری مردانه بود. کمکم و در ادامه همچون سایر پدیدهها با توجه به فعال شدن زنان و حضور و مشارکت بیشتر آنها ذیل جنبش دفاع از حقوق زنان، فوتبال هم بالاخره از امری مردانه به ورزشی فراگیر تبدیل شد. تیمهای ملی و باشگاهی زنان تاسیس و راهاندازی شد و فیفا هم تیمها را ملزم به داشتن تیم زنان کرد.
در ایران پیش از انقلاب حضور و مشارکت اجتماعی زنان بیشتر بود. در آن زمان، زنان هم در تیمها حضور داشتند و هم در استادیوم برای دیدن بازیها حضور مییافتند، با وقوع انقلاب اما این موضوع کمرنگ شد. تا دههی هفتاد زنان از حوزه عمومی کنار گذاشته شدند و حضور آنها در استادیومها منع شد که تا کنون هم با همه فشارهای مردمی و نهادهای بینالمللی فوتبال این موضوع، همچنان تحقق نیافته است. با این همه اما از دهه هفتاد تا کنون زنان از حوزه خصوصی بیرون آمدند و سطح مشارکت خود را بالا بردند. از دید من، زنان با تحمل شرایط سخت در این سالها، پیشرو و قهرمانان واقعی ایران هستند.
تیمهای باشگاهی زنان در ایران فعال است و باشگاههای بوشهری هم در این سالها نتایج قابل اعتنایی کسب کردهاند. برخی زنان فوتبالیست بوشهری هم به تیم ملی فوتبال دعوت شدهاند؛ اینها نشانهی افزایش مشارکت زنان در همه عرصههای حوزه عمومی و در راستای دموکراتیزاسیون و رهایش، قابل تاویل هستند.
دلایل انزوای زنان در ورزش فوتبال چیست و چطور میتوان مسوولان و جامعه را برای پذیرش حضور زنان در عرصه فوتبال آماده کرد؟
خب، دلایل انزوای زنان در ورزش به زنان ارتباط ندارد. در واقع زنان در این سالها از انزوا خارج شدهاند. زنان در همهی عرصهها حضور یافتهاند و توانایی و استعداد خود را نشان دادهاند. آنجا که زنان حضور ندارند، بابت قوانین بازدارندهی عقبافتاده و زنستیز است. از اینرو، نمیتوان از انزوای زنان صحبت کرد؛ بلکه بایست از ممانعت حضور آنان صحبت کرد.
برخی معتقدند که کتاب تاریخ فوتبال استان بوشهر میتواند دایرهالمعارف فوتبال استان باشد، چون اطلاعات جامعی را در خصوص این ورزش در خود جای داده است، برای گردآوری و تکمیل اطلاعات این اثر چه روندی را طی کردید؟
من در کتابم به همه وجوه حضور فوتبال در زندگی مردم بوشهر پرداختهام و کتاب در واقع همانطور که گفتید به نوعی هم دائرهالمعارف فوتبال بوشهر است.؛ چون برای تهیه و پژوهش این کتاب از تاریخ شفاهی و گفتوگو با پیشکسوتان تیمها و باشگاهها استفاده کردم همچنین به آرشیو کتابهای تاریخی و مجلات و روزنامهها سر زدم. از اسناد تاریخی مرکز اسناد بوشهر هم بهره بردم و تلاش کردم که از منابع و مستندات مکتوب موجود و تاریخ شفاهی برای نگارش کتاب بهره ببرم.
آقای موذنی در پایان بگویید که آیا در حال حاضر اثری را آماده انتشار یا در دست تالیف دارید؟
یک کتاب به نام «توتالیتاریسم ایرانی» نوشتهام که از سوی وزارت ارشاد کامل رد شد و مجوز نگرفت . در حال حاضر مشغول ویرایش نهایی کتاب دیگرم با عنوان « جامعهشناسی انتقادی بوشهر» هستم. « جنگ حقیقت در خاطرهبازی» اثر دیگرم است که کتابی اتوبیوگرافیک دربارهی حقیقت افراد و فعالان سیاسی و اجتماعی بوشهر است که در این کتاب تلاش کردهام چهرهی واقعی آنها را آنطور که من برداشت کردم، به نگارش در آورم.
همچنین کتابی هم با عنوان«ایرانیان و گریز از مدرنیته» دارم که حاصل چند سال جستارنویستی است که نگارش آن بهزودی به پایان میرسد و امیدوارم تا تابستان این دو کتاب را به ناشر بسپارم. «دیپلماسینما» هم اثر دیگری است که در دست نوشتن دارم. همانطور که از نامش پیداست پرداختن به سیاست با میانجیگری آثار سینمایی است.
در نهایت امسال میخواهم رمانی را به سرانجام برسانم که نام اولیه و کنونی آن «میلان کوندرا در بوشهر» و حاصل چندین سال درگیری ذهنی و روحیام است و بهصورتی تاریخ و ادبیات و نظام سیاسی-اجتماعی ایران، فرانسه و جمهوری چک در آن درآمیخته شده که در یک روایت نو، عرضه میشود.