- هامون ایران - https://www.hamooniran.ir -

پرونده هامون(۱۷): در ستایش سالخوردگی

فهرست:

۱-سالمندان را دوست بداریم!/ بیانیه کانون اندیشه هامون در حمایت از حقوق سالمندان

۲-در ستایش سالخوردگی/ (بخشی از کتاب ” در ستایش سالخوردگی ” اثر هرمان هسه ترجمه احمد پریسا رضایی، انتشارات مروارید)

۳-خاطره به مثابه مقاومت/ تاملاتی بر کهنسالی و جهان خاطره/ اسماعیل حسام مقدم

۴-مبلمان ِ سالمند/ عباس جاودانی

۵-مثل پریدن یک کبوتر/ درنگی بر فیلم اِمور(عشق)/ علی آتشی

۶-گزارش تحلیلی – انتقادی «هامون» در باب جایگاه و حضور ِ اجتماعی سالمندان در استان بوشهر و شهرستان تنگستان/ شهری که دوستدار ِ سالمند نیست!/ رضا شبانکاره

۷-پیری، این دگرگونیِ نامطلوب/ یادداشتی بر کتاب “کهنسالی” اثر سیمون دوبوآر/ فریبا حاج دایی

۸-آنچه در آئینه جوان بیند، پیر درخشت خام آن بیند/ درنگی بر زیست سالمندان/ نی نا غریب زاده

۹-«هر سالخورده می داند که چه می گوید بهار»/ یادداشتی در معرفی کتاب «در ستایش سالخوردگی» اثر هرمان هسه

۱۰-کرانه های انتظار و انزوا/ گزارشی درباب سرای سالمندان محمدیه بوشهر/ فاطمه واعظ زاده
.
۱۱-بعد از جوانی…/ یادداشتی در باب ضرورت توجه به سلامت سالمندان/ لیلا کمالیان برازجانی

۱۲-سالمندی و تغذیه/ نسرین غلامزاده

۱۳-مرگ؛ پایان امکان ها/ تاملاتی بر فیلم سینمایی عشق اثر میشائیل هاندکه/ احمد حسام مقدم

۱۴-استانداردهای خانه سالمندان/ طیبه (ستاره) تناور

۱۵-سالمندان؛ آیینه ای از فرداهای ما…/ گزارش “هامون” از وضعیت سرای سالمندان محمدیه بوشهر/ فاطمه واعظ زاده

۱۶-سالمندی؛ عارضه جهان جدید/ گفت وگوی “هامون” با مهتا بذرافکن؛ جامعه شناس/ گفت وگو از زیبا کشاورز

۱۷-تنهایی، افسردگی، فراموشی/ گفت وگوی “هامون” با خانم مولود کیخسروانی؛ روان شناس/ گفت وگو از زیبا کشاورز

۱
سالمندان را دوست بداریم!
بیانیه انجمن هامون ایران در حمایت از حقوق سالمندان

سالمندان قشر ارزشمند و سرمایه ی هر جامعه ای است که احترام به حقوق آنان وظیفه ی افراد تک تک افراد جامعه و نهادهای مدنی است. این قشر مهم نیازمند توجه بیشتر و تلاش برای احقاق حقوق آن هاست. مسئله ای که تا کنون بطور کامل انجام نشده است. عدم توجه و اهتمام به حقوق سالمندان در مبلمان شهری، برنامه های فرهنگی، نهاد های مدنی و سیاست های رفاهی به طور واضح قابل مشاهده است. رشد جمعیت خانه سالمندان در جامعه نشان از کم تحملی و بی توجهی اقشار جوان تر و برخی خانواده ها به این عزیزان دارد. اسف بارتر اینکه برخی از خانه های سالمندان نیز از شرایط مناسب نگهداری و مراقبت از سالمندان برخوردار نیستند و گویی برخی از سالمندان در روزهای پایانی عمر محکوم به تحمل «شکنجه ای» دردناک هستند. انجمن هامون ضمن حمایت از حقوق سالمندان عزیز، از همه نهادهای مدنی و اقشار مختلف جامعه تقاضا دارد برای ایجاد آسایش ، امنیت و رفاه افراد سالمند جامعه تلاش بیشتری بنمایند.
با توجه به شرایط خاص دوران سالمندی و بروز بیماری های مختلف بحث کمبود یا گرانی داروهای مورد نیاز ایشان نیز مسئله ای مهم و اساسی تلقی می شود. این مسئله بردوش سالمندان و خانواده های ایشان سنگینی کرده و شرایط را سخت تر می کند. لذا کانون اندیشه هامون با تشکر از تلاش جامعه ی بهداشتی ایران از ایشان تقاضا می نماید نسبت به این مهم توجه بیشتری نموده و تاسیس «بیمارستان ویژه سالمندان» را پیشنهاد می کند. امید که با کمک همه اقشار و نهادهای جامعه مدنی شاهد کاهش معضلات این قشر آسیب پذیر باشیم.
در پایان انحمن هامون بر خود لازم می داند از پیشکسوت مقاومت و آزادی، اسطوره مبارزه ی قاره سیاه، «نلسون ماندلا»ی ماندگار، یاد نموده و آرزوی بهبودی هرچه سریعتر برای ایشان دارد. بدون شک میراث ارزشمند «ماندلا» در مبارزه با نژاد پرستی چراغ راه همه آزادی خواهان جهان خواهد بود و نام او تا همیشه ی تاریخ مانا و سر افراز خواهد بود.

۲
در ستایش سالخوردگی

کهنسالی بسی دشواری ها در پی دارد؛ اما لطف های ویژه خود را نیز داراست و یکی از ان ها قشر محافظی از فراموشی، خسته گی و سرسپرده گی است که میان ما و مشکلات و رنج هایمان شکل می گیرد. این حالت ممکن است به معنای کرختی، خمودی، و بی تفاوتی، خود زشتی را به همراه آورد، اما می تواند همزمان با اندکی مداقه بیشتر، بی دغدغه گی، شکیبایی، حس طنزگویی، فرزانگی متعالی و تائو باشد.
***
سالخورده گی به انسان یاری می رساند از برخی چیزها فراتر رود و هنگامی که مردی کهنسال سر خود را تکان می دهد یا زیرلب سخنانی را نجوا می کند، برخی ان را فرزانگی ناب و برخی دیگر آن را به سادگی، خمودگی به شمار می آورند؛ و اینکه رفتار او در قبال جهان در اصل پیامد تجربه خردورزی یا فقط دستاورد اختلال در فشار خون است، چیزی نیست که کسی درباره آن دست به آزمون زده باشد، حتا خود ِ شخص سالخورده.

(بخشی از کتاب ” در ستایش سالخوردگی ” اثر هرمان هسه ترجمه احمد پریسا رضایی، انتشارات مروارید)

۳
خاطره به مثابه مقاومت
تاملاتی بر کهنسالی و جهان خاطره
اسماعیل حسام مقدم

۱.فرآیند و جریان لحظات با خود تصاویری را در ناخودآگاه انسان برساخته می کند. این ایماژها و تصاویر درازدامن هستند و برخی از اشکال و برجستگی های اش برای فرد تا همیشه باقی می ماند، حتا در مکانیسمی روانی از نسلی به نسل دیگر به راه خود ادامه می دهد. گذر زمان به هستی و وجود انسان ها به گونه ای شکل می بخشد که گوئیا زیست آدمی همگی مبتنی بر تصاویری هست که در هزارتوی ذهن ش باقی مانده و دارد به زیست خود تداوم می بخشد. این تداوم حیات تصاویر و ایماژها در دوره کهنسالی، شکل دیگری از حیات و سرزندگی روزمره هست، که اگر تا پیش از این با فعالیت و کنش عملگرایانه، خود را به نمایش می گذاشت، اما در دوران کهولت و ناتوانی جسمانی، به درون جهان ذهنی منتقل می شود تا حیات خود را در ساحت دیگری پی بگیرد. حافظه ای برآمده از سال ها زندگی و گذران در جهان پر از تصاویر، همواره پر از خاطراتی هست که همراه با سالمند خودش را می کشد و در جهانی از سکون ها و سکوت ها، هستی اش را معنا می بخشد.
۲.رویای جاودانگی، هر ذهنی را درگیر می کند تا با پرتاب خاطرات خویش به درون حافظه جهان، هستی و وجود خود را به درون روایتی بکشاند که مهمترین کارکردش فاصله گرفتن از فراموشی هست. چه اینکه فرد چیزی را فراموش کند و چه اینکه فرد به تمامی خودش فراموش نشود. روایت خاطرات و انعکاس آن در حافظه زمان، چه بسا تنها را مقاومت و ایستادگی باشد که کهنسالان و سالمندان به آن دسترسی دارند. جهان علاوه بر اینکه ترافیکی از ایماژها و تصاویر با خودش به همراه می آورد، روایت ها نیز به مثابه شکلی از کنش انسانی، جهانی موازی را برای سوژه ها و افراد برساخته می کند تا به بودن خویش در جهان معنا بخشد. ادبیات چیزی جز همین در هم تنیدن تصاویر ذهنی و روایت های متعین نیست و از سویی نیز سینما درهم تنیدن جریان بی وقفه تصاویر و روایت هاست.
۳.پیچیدگی جهان مدرن با خود ضرورت هایی را همراه می آورد که باید در برنامه ریزی های فرهنگی به آن توجه نمود، و البته ابزارهایی به مانند سینما و ادبیات نیز بازنمایی کننده همین پیچیدگی های درونی زندگی روزمره در جهان امروز هستند. این پیچیدگی در روایتی چندساحتی خودش را بازتاب می دهد و نمی توان همه چیز این زندگی را به یک چیز تقلیل داد. تقلیل دادن به مثابه مرگ آن زندگی و زیست روزمره تلقی خواهد شد. ازهمین رو یکی از مکانیسم های دفاعی و مقاومت سالمندان، از درون جریانی از ایماژها و روایت ها شکل می گیرد. صورتبندی این جریان روایت ها/تصاویر از درون رسانه هایی همچون سینما و ادبیات می تواند پیچیدگی اش را حفظ کند و از تقلیل گرایی تن بزند.
۴.فیلم سینمایی “عشق” (Amour) به کارگردانی میشائیل هاندکه در سال ۲۰۱۲ می تواند بازنمایی فضای زیست سالمندی در کرانه های تنهایی و سکوت باشد. تنهایی و فشار زیستن برای پیرمرد فیلم، زندگی واقعی اش را تحت فشار زیست ذهنی اش قرار می دهد و ناگاه از پس تصمیمی که برای انزوا و تنهایی می گیرد، ذهن ش کبوتری را خلق می کند که از پنجره به درون خانه اش می آید، کبوتری که استعاره ای از بی تابی روایت و خلق تصاویر انباشته شده در ذهن ش و ناخودآگاه ش دارد. کبوتری که نمی تواند با هیچ وسیله ای، او را به بیرون بفرستد. پیرمرد، همسر پیرش را که حتا از جریان خاطرات و تصاویر کناره گرفته بود، را از این زندگی بی مقاومت آزاد نمود و از پی اش، دچار سرگردانی و گمگشتگی در روایت ها و تصاویرش از جهان شد. پیرمرد به مانند کبوتر آواره و بی پناهی که هیچ خاطره ای با خود ندارد، سرگردان می شود، بر روی صندلی می نشیند و به پایان جریان خاطرات و مقاومت ش می اندیشد.
۵.سرای سالمندان علاوه بر کالبد ساختمانی ای که دارد و می شود برای این واقعیت آجرین و سیمانی استانداردهایی را وضع نمود، اما درون همین سرای سالمندان نیز جریانی از تصاویر/روایت ها در حال گردش هست، جریانی که به دنبال مخاطبی می گردند تا جاودانه شوند، تا تکثیر شوند و ادامه یابند. درک این فضای انتزاعی و ذهنی، پیچیده ترین ساحت برخورد و برنامه ریزی برای سالمندان را صورتبندی می کند. آنچه که در این دو صفحه از “هامون” می آید، چه بسا تلنگری باشد به همه سیاستگذاران فرهنگی که بیش از آنکه به کالبد واقعی سرای سالمندان بیاندیشند، ضرورت توجه به جریان ذهنی بسیار قوی درون این سراها را درک نمایند.

۴
مبلمان ِ سالمند

عباس جاودانی

مبلمان شهری به مجموعه وسیعی از وسایل، اشیاء، دستگاه ها، نمادها، خرده بناها، فضاها و عناصری که استفاده عمومی یا ویژه قشر خاصی از جامعه مانند کودک، معلول، سالمند و… باشد، گفته می شود. محیط شهری باید توانایی پذیرش افراد و تامین خدمات رفاهی برای کلیه اقشار جامعه را داشته باشد، در غیر این صورت می توان گفت که عدالت شهروندی رعایت نشده، چرا که همه ی شهروندان نمی توانند به راحتی از این فضاها استفاده نمایند.

بنابراین باید تمام افراد جامعه اعم از زنان، مردان، کودکان، جوانان، جانبازان و … امکان دسترسی به محیط و عناصر شهری و فعالیت در عرصه های مختلف زندگی را که حق طبیعی، لازمه ی حیات و شکوفایی انسان است، داشته باشند. در حال حاضر بیش از شش میلیون نفر(۲/۸ درصد) از جمعیت کشورمان را سالمندان (۶۰ سال و بالاتر) تشکیل داده است. این رقم تا سال۱۴۰۰ به ۱۰ میلیون نفر یعنی ۱۰ درصد جمعیت کشور می رسد. به همین دلیل توجه به مبلمان شهری ویژه این قشر امری ضروری است.
در کشورهای پیشرفته دنیا نظیر سوییس و آلمان شهرهای مخصوص سالمندان وجود دارد. در این شهرها تمام نیازمندی های سالمندان پیش بینی شده و از سکونت دیگر گروه های سنی در آن جلوگیری می شود. در این کشورها در بخشی از استادیوم های ورزشی، متروها، اتوبوس ها، سالن های تآتر و سینما و…مکان های ویژه ای برای سالمندان در نظر گرفته شده است.
در کشور ما شهر های اختصاصی سالمندان وجود ندارد، اما در برخی از شهر های کشور مانند شیراز یا اصفهان به بخشی ازمبلمان شهری سالمندان توجه شده است. در شهر های استان بوشهر مبلمان شهری سالمندان چندان جدی گرفته نشده است. نابسامان بودن فضاهای شهری و عدم انطباق آن با نیازها و خواسته سالمندان استان باعث منزوی شدن این قشرشده است.مبلمان شهری ویژه سالمندان زن در استان شرایط نامطلوبتری را نسبت به مردان سالمند دارد.به عنوان نمونه مبلمان ورزشی زنان سالخورده در هیچ جای استان دیده نمی شود.
نابرابری مبلمان خاص سالمندان بین شهر و روستا نیزدر استان به چشم می خورد.روستاهای استان به مراتب از نظر مبلمان واز جمله مبلمان ویژه سالمندان شرایط وخیم تری دارند.بوستان ،فرهنگسرا، کتابخانه، صندلی و نیمکت، مبلمان ورزشی، اتوبوس، مسیرپیاده روی و… مخصوص سالمندان در کل استان وبویژه درشهرهای کوچک مانند وحدتیه، کاکی، آبدان، دالکی وروستاها ناکافی و نامناسب می باشد.تحرک بدنی مانند ویتامین برای سالمندان مفید است وساده ترین نوع آن پیاده روی است. ولی درشهرهایی مانند برازجان، اهرم، دالکی مکان مناسب اختصاصی برای پیاده روی این قشر وجود ندارد. حتا پیاده روی خیابان های شهرهای ذکر شده نیز از استاندارد لازم برخوردارنیستند. به طور مشخص پیاده روی خیابان چمران برازجان و خیابان انقلاب شهر اهرم که ازخیابان های مهم این شهرها می باشند، دارای کف پوش لیز و نامناسب، پستی و بلندی زیاد وانبوهی از سد معبرهستند که مناسب پیاده روی سالمندان نیستند. تردد موتورسیکلت و وجود دست فروشان در پیاده رو عدم امنیت حرکت را نه تنها برای سالمندان بل که سایرین نیز ایجاد کرده است. در این پیاده روها با توجه به شرایط جسمانی سالمندان صندلی و نیمکت های مخصوص نیز دیده نمی شود. به علت نبود مکان هایی نظیر بوستان و فرهنگ سرای ویژه سالمندان در بیشتر شهرهای استان وبخصوص در شهرهای برازجان و اهرم عصرها اغلب مکان تجمع سالمندان در ایستگاه اتوبوس ها یا جلوی بانک ها می باشد.
در روستاها محل تجمع عصرانه عمومن در خیابان اصلی یا چهاراه ها و آن هم تنها برای مردان سالمند روستا می باشد.موارد ذکر شده بخشی از نارسایی های مبلمان ویژه سالمندان در شهرها و روستاهای استان می باشد. شرط لازم و کافی به منظور حضور سالمندان در محیط شهری داشتن مبلمان شهری مناسب است. بی توجهی به این قشر در بلند مدت خسارت های اقتصادی- اجتماعی عظیمی به همراه خواهد داشت.
بنابر این نیاز است که مدیران شهری استان، سالمندان را نیز در پازل برنامه ریزی های شهری خود قرار دهند و نسبت به آنها بی تفاوت نباشند. برای بهبود مبلمان شهری سالمندان در شهر و روستاهای استان می توان به موارد زیر اشاره نمود:
– ایجاد بوستان، فرهنگسرا، کتابخانه، مراکز ورزشی و … ویژه سالمندان مرد و زن، با دسترسی مناسب وترجیحن نزدیک به مکان های مسکونی
– کیفیت بخشی به سیستم حمل و نقل شهری ومطلوب قشر سالمند
– استاندارد سازی پیاده روها، شیب مناسب، پر کردن حفره ها و پستی و بلندی ها، استفاده از کف پوش هایی که ضمن زیبایی سهولت تردد برای سالمندان را داشته باشد.
– مکان یابی و نصب صندلی و نیمکت های متنوع و دارای تکیه گاه در نقاط مختلف شهر
– جلوگیری از حرکت موتورسیکلت و دوچرخه در پیاده رو و اجرای قانون در قبال آنان
– جلوگیری دستفروشان در پیاده رو و اعمال قانون در برابر آنان
– تنظیم فاصله زمانی مناسب چراغ راهنمایی برای حرکت سالمندان از عرض خیابان ها
– اختصاص بخشی ازورزشگاها، اتوبوس ها ومکان های تفریحی به سالمندان
– رایگان شدن استفاده از موزه ها ومکان های تاریخی برای سالمندان
– استفاده از پله های برقی و رامپ در مکان هایی مانند بخش تجاری، بانک ها یا فضاهای سبز شهر
– پی گیری ساخت و احداث پارک و فضاهای سبز ویژه ی سالمندان و مناسب سازی مبلمان شهری و فضاهای سبز ِ موجود جهت حضور ِ اجتماعی سالمندان.

۵
مثل پریدن یک کبوتر

درنگی بر فیلم اِمور(عشق)

علی آتشی

پرداختن به موضوع عشق، از دیرباز قصه پرکشش و رایج عرصه¬ی هنر بوده است؛ قصه¬ای همیشه¬گیرا که قدمتی دارد به طول تاریخ. آنقدرها که گاه با نگاهی فراهنری عرصه هنر را در تسخیر بی¬چون و چرای آن می¬یابیم. از این روست که برخی از منتقدین، از اشباع عرصه هنر توسط عشق زبان به خرده گشوده¬اند و بر این باور بوده¬اند که هنرمند باید بی آنکه معلم اخلاق باشد در کوشش برای بنا نهادن یک”¬جامعه انسانی” به تعریف و تحلیل جنبه¬های زندگی بشر بپردازد. آنچه تاکنون غالب آثار هنری از عشق زمینی گفته¬اند تصویر یک دلباختگی عمومن یک¬سویه بوده که تقریبا همیشه با واپس¬زدگی و خودداری طرف دیگر مواجه بوده است و پایان این سینه¬چاکی و امتناع نیز یا با ظهور یک رقیب به ناکامی انجامیده است یا در نهایت به پایان خوش وصال تمام شده است. این است که هنر عاشقانه را می¬توان هنری روتین و روزمره نامید.

فیلم اِمور(amour) یا عشق روایت یک داستان عاشقانه ساخته میشل هانکه کارگردان اتریشی است به زبان فرانسوی که چشم¬اندازی نادر و بکر به موضوع عشق گشوده است. داستان در ابتدا روزنمای زندگی آرام زوجی سالخورده را نشان می¬دهد که زمانی معلم پیانو بوده¬اند. اما وقوع یک حادثه، زندگی آنها را با چالشی مبنایی درگیر می¬کند. مرد سالمند درحین خوردن صبحانه متوجه بروز نشانه¬های سکته مغزی در همسرش می¬شود . بنیان جسمانی همسر روز به روز تحلیل می¬رود تا جایی که به ناتوانی اش منجر می¬شود. اما پیرمرد که خود را در تعهد زناشویی، موظف به نگهداری از همسرش می¬بیند و از سویی نیز به او قول داده که هیچ گاه او را به خانه سالمندان نسپارد، با یک تردید بزرگ روبرو می¬شود: مرز عشق تا کجا گسترانیده شده است؟ آیا عشق می¬تواند در کمک به نجات معشوق از ذلت و خواری ناشی از بیماری تعریف شود؟
در فیلم هیچ نشانه¬ای از چالش ویرانگری که پیرمرد در درون خود با آن گلاویز است پیدا نیست. برای پیرمرد توانی برای تیمارداری از همسر وجود ندارد. بدرفتاری پرستار با همسر نیز باعث می¬شود پیرمرد عذر او را بخواهد. از سویی دیگر دختر آنها نیز با یک گرفتاری مالی دست به گریبان است و تلویحا باز شدن آن را در گرو میراث پدری یعنی خانه¬ای که تنها دارایی پیرمرد است می¬بیند. پیرمرد در ظاهری آرام و خونسرد اما درونی پر تنش در نهایت پاسخی سخت اما نجات دهنده را برای این مسئله می¬یابد که هر سه برآمد را حل می-کند.
فیلم از معدود آثار هنریست که فارغ از چند و چون کلیشه¬ایِ یک رابطه عاشقانه، به چیستایی عشق می¬پردازد. آنچه در این فیلم به چشم می¬آید این است که عشق را نه به عنوان انگیزشی در یک رویداد عینی بلکه هویتی مستقل از اخلاق مورد بررسی قرار می¬دهد. امور، پنجره¬ای رو به چرایی عشق با رویکردی فیلسوفانه است. از این منظر، می¬توان آن را هنر ساختارشکن به شمار آورد؛ چرا که توانسته از کلیشه رایج «چگونه دوست داشتن» عبور کند و به جای آن به «چرا دوست داشتن» بپردازد.
تسهیل مرگ زن توسط همسر، برای او درست مثل رهانیدن یک کبوتر گرفتار از دام می¬تواند آرامش¬بخش و توضیح¬پذیر باشد. تصویر بسیار رمانتیک پیکر آرام¬گرفته زن در میان گل¬های آراسته، پایان تکان-دهنده و جنون¬آمیز فیلم را در حسی عاشقانه درمی¬آمیزد و بیننده را با یک سوال مبنایی تنها می¬گذارد: آیا می¬توان دوست داشتن را نجات معشوق از یک وضعیت رقت¬بار هم خواند؟ و آیا عشق چیزی مستقل از مفاهیم تعریف¬شده اخلاقی است؟
به نظر می¬آید درخشش فیلم در جشنواره¬های بین¬المللی از جمله کن مرهون این ایده¬ای دست نخورده و تازه در نگارش و تصویر بوده که توانسته از پنجره¬ای متفاوت به موضوع عشق بنگرد.

۶
گزارش تحلیلی – انتقادی «هامون» در باب جایگاه و حضور ِ اجتماعی سالمندان در استان بوشهر و شهرستان تنگستان
شهری که دوستدار ِ سالمند نیست!
رضا شبانکاره

از کهنسالان و بازنشستگان در کنار کودکان، به عنوان آسیب پذیرترین اقشار جامعه یاد می شود و در دهه های اخیر توجه یی ویژه به خصوص در کشورهای پیشرفته به آنها شده است.
طبق دستورالعمل سازمان بهزیستی سالمند به فردی اطلاق می شود که بیش از ۶۰ سال سن داشته و به علت عوارض افزایش سن و تغییرات فیزیولوژیک نیاز به مراقبت و توانبخشی دارد. از نظر سنی سه گروه سالمند جوان (۷۰-۶۰)، میانسال (۸۰-۷۱) و پیر (۸۱سال به بالا) وجود دارد. همچنین از نظر میزان وابستگی به سه گروه سالمند مستقل، نیمه مستقل و وابسته تقسیم می شوند.
آنتونی گیدنر در کتاب جامعه شناسی، پیری را این گونه تعریف کرده است: «…پیر شدن در گذشته با تغییر شکل طاهری و توانایی های جسمانی تشخیص داده می شد نه با سن زمانی. پیری امروز یک تعریف قانونی دارد، به این معنا که به سنی اطلاق می شود که در آن اکثر مردم از کار بازنشسته می شوند و از انواع خاصی از مزایای رفاهی، مانند حقوق بازنشستگی، برخوردار می گردند.»
وی معتقد است از دست دادن خویشاوندان و دوستان، جدایی از فرزندان در مواردی که به جای دیگری رفته اند، و از دست دادن شغل، همه می تواند زیان فیزیکی زیادی بر شخص سالمند وارد سازد.
«در جوامع سنتی، پیران معمولن از احترام زیادی برخوردارند. در میان فرهنگ هایی که طبقه بندی سنی داشتند (ریش سفیدان) در مورد مسایل مهم جامعه به طور کلی نفوذ زیادی داشته و اغلب سخن آخر را می گفتند. برعکس، در جوامع صنعتی و مدرن، پیران معمولن چه در خانواده و چه در جامعه ی بزرگتر فاقد اقتدار هستند. ممکن است پس از بازنشستگی فقیرتر باشند. … انتقال به طبقه ی سنی ریش سفید در فرهنگ سنتی اغلب نشانه ی اوج منزلتی بود که یک فرد- حداقل یک مرد- می توانست کسب کند. در جوامع صنعتی، بازنشستگی معمولن نتایجی کاملن برعکس به همراه می آورد. برای پیران که دیگر با فرزندانشان زندگی نمی کنند و از عرصه ی اقتصادی بیرون رانده شده اند ثمربخش ساختن دوره ی پایانی حیاتشان آسان نیست.یکی از عمده ی افراد سالمند حفظ استقلال، آزادی حرکت وتوانایی مشارکت کامل در دنیای اجتماعی است»
سالمندی و مسایل مربوط به آن یکی از مهمترین مولفه های تشکیل دولت رفاه در دوران معاصر است.
محمد زاهدی در کتاب «توسعه و نابرابری» می نویسد: «سیاست های سنجیده و هوشمندانه ای در زمینه دست کم حداقل استاندارد زندگی برای همه و ارتقای برابری در فرصت های زندگی دلالت دارد.» وی براین باورست: « به طور کلی پنج زمینه اصلی که دولت رفاه به مفهوم قرن بیستمی را شامل می شود، عبارتند از: ۱) حمایت از سالمندان ۲) بیمه اجتماعی ۳) تامین اجتماعی خانواده ۴)زمینه سازی گسترش فرصت های شغلی ۵) مراقبت های پزشکی. بنابراین اصل حمایت از سالمندان یکی از مهمترین زمینه های شکل گیری دولت رفاه در آستانه قرن بیستم بوده است، از سوی دیگر سایر زمینه های شکل گیری دولت رفاه نیز بی ارتباط با مساسل سالمندان نیست.»
متاسفانه در ایران طرح های منسجی در راستای اعمال برنامه ریزی دولت رفاه وجود ندارد، اما بهزیستی بخشی از خدماتش را به سالمندان اختصاص داده است. به نوعی می توان از این نهاد به عنوان تنها حامی سالمند در ایران نام برد.
حیدر عزیزنژاد مدیرکل بهزیستی استان بوشهر در گفت و گو با خبرگزاری فارس می گوید: « بر اساس سرشماری سال ۸۵ حدود ۷.۲ درصد جمعیت ایران سالمند هستند، و در این میان ۵.۵۱ درصد جمعیت استان بوشهر سالمند است» وی هم چنین اظهار داشت: «۶.۸ درصد جمعیت سالمند استان شهر نشین و ۸.۲ درصد ساکن روستاها هستند»
عزیزنژاد با بیان اینکه بر اساس سرشماری سال ۸۵ جمعیت سالمندان استان بوشهر ۴۸ هزار و ۸۲۲ نفر بوده است، گفت: بهداشت، سلامت، درآمد، حمل و نقل و رفع تنهایی از مهم‌ترین نیازهای سالمندان است.
به گزارش ایرنا، دکتر غلامرضا حیدری رییس دانشگاه علوم پزشکی بوشهر نیز گفته است: «جمعیت سالمند استان بوشهر از شاخص کشوری ۵/۱درصد کمتر است. درحالی که ۳/۷درصد جمعیت کشور سالمند هستند این شاخص در استان بوشهر شش درصد جمعیت را به خود اختصاص داده است.
اما وی یادآور می شود براساس پیش بینی انجام شده تا سال ۱۴۰۶شمسی جمعیت سالمندی استان بوشهر در صورت ادامه روند موجود به سه برابر افزایش خواهد یافت.این امر ضرورت برنامه ریزی برای توسعه زیرساخت ها برای خدمت رسانی در بخش های بهداشتی و درمانی و خدمات رفاهی به این قشر را بیشتر کرده است.»
رییس دانشگاه علوم پزشکی بوشهر بر این باور است: «در استان بوشهر از نظر زیرساخت ها و طب سالمندی با ضعف های زیادی روبه رو هستیم و در موضوع تغذیه نیز مشکلات جدی وجود دارد. از دوران میان سالی به دلیل اینکه نتواسته ایم در نظام شبکه خود برنامه های متناسب را ایجاد کنیم و نیروی انسانی مورد نیاز نیز تربیت نشده است شاهد بیماری های مزمن هستیم. »
نسرین غلامزاده کارشناس روانشناسی بالینی و کارشناسی ارشد علوم تربیتی در گفت و گو با هامون تعداد سالمندان تحت پوشش بهزیستی تنگستان را ۳۱۷ نفر ذکر می کند و خاطرنشان می نماید سالمندان شناسایی شده دارای معلولیت که نیاز به خدمات توانبخشی دارند، ۱۰۵ نفر می باشد.
این کارشناس حوزه ی توانبخشی بهزیستی تنگستان در پاسخ به این پرسش هامون که این نهاد به عنوان نماینده دولت در امور ساماندهی وضعیت سالمندان در شهرستان چه خدماتی به این قشر ارایه می دهد، می گوید: « در دفتر سالمندان دو طرح اجرا می شود:۱) طرح توانمندسازی سالمندان در شبکه شهری و روستایی:
این طرح به منظور آموزش شیوه زندگی سالم در تمامی ابعاد و سازگاری سالمند با دوران سالمندی و نهایتن دستیابی سالمند به یک زندگی سالم و موفق تدوین و ارایه می شود، که در قالب چند جلد کتابچه هست که در روستاها و شهر طی دوره های خاصی به سالمندان آموزش داده شده است. مثل ورزش های دوران سالمندی، تغذیه و بیماری های این دوران.
وی از طرح توانبخشی مبتنی برجامعه (CBR) نیز یاد می کند. وی می گوید در زمینه حمایت از سالمندان و خدماتی که به ایشان ارایه می گردد شامل تحویل وسایل توانبخشی مانند عصا، ویلچر، واکر، سمعک، باطری سمعک و وسایل بهداشتی را شامل می شود. غلامزاده متذکر می شود: «با توجه به طرح cbr که پیش ازین از آن صحبت شد حتا سالمندانی که تحت پوشش هر نهاد و ارگان و دارای معلولیت باشند، در این طرح که شناسایی شوند از کلیه خدمات آموزشی و توانبخشی بهره میگیرند.»
این کارشناس حوزه ی توانبخشی بهزیستی تنگستان می گوید: «در این شهرستان هیچ مرکز نگهداری سالمند وجود ندارد و دو مرکز شبانه روزی سرای سالمندان بوشهر و برازجان، با توجه به ظرفیت شان، نیازهای این شهرستان را پوشش می دهند. وی خاطرنشان می کند: «متاسفانه به دلیل کمبود جا و ظرفیت محدود، تعدادی از سالمندان پشت نوبت سرویس دهی هستند »
غلامزاده، توجه به مبلمان شهری ویژه ی سالمندان و معلولین را از نیازهای ضروری جامعه ی شهری تنگستان می داند و متذکر می شود: توجه وبژه ای در این موارد لازم است: «دسترسی به خدمات بهداشتی و اجتماعی- توانمندسازی وایجادفرصتهای برابردرکسب درآمد- توجه به ایاب وذهاب و مناسب سازی اماکن عمومی – توجه به به زندگی فرهنگی واجتماعی ( ورزش ،اوقات فراغت،تفریحات و…) و توجه به آموزش، مسکن و اطلاعات برای ارتقا سطح کیفی و کمی زندگی در دوران سالمندی.
این کارشناس روانشناسی بالینی یادآور می شود با توجه به قوانین ملی و جهانی موجود در زمینه دسترسی ها برای معلولین و سالمندان، هنوز هم مبلمان و طراحی های شهری، مناسب حضور این قشر بزرگ از جامعه نیست.
غلامزاده بر این باورست لزوم عام نگری در مفهوم مناسب سازی مبلمان شهری باید مورد توجه جدی مردم، مراکز درمانی و رفاهی و تجاری و مدیران شهری و استانی قرار گیرد.
این مشکلات به گمان من برای سالمندان و یا افراد معلول به شدت آزار دهنده است و فرد را از حضور اجتماعی مستمر و فعال باز می دارد.
۱) سالمندی که عصازنان وبه زحمت از پله های مسجد بالا می رود.
۲) معلول ویلچری بدون همراه، مدت زیادی در حاشیه خیابان منتظر توجه وسیله نقلیه برای انجام یک سفر کوتاه شهری می باشد.
۳) فردی که با نفس های تند و برافروخته از پله های پرشیب ساختمان عمومی بالا می رود .
۴) خط کشی عابرپیاده به جوی آب منتهی می شود .
۵) مطب پزشک متخصصی در طبقه فوقانی ساختمان ۳ طبقه، بدون آسانسور و تصور دسترسی از طریق چندین پله !!
به گفته ی این کارشناس، این مسایل نشان می دهد که مناسب سازی و طراحی باید همگانی بوده و باید شهر برای همه ی افراد به راحتی قابل دسترس باشد.
ابراهیم افشار، از فرهنگیان بازنشسته ی هم استانی در همین زمینه در گفتگو با هامون می گوید: «در مورد اختصاص مراکز رفاهی و تفریحی جهت سالمندان و بازنشستگان چیزی در نظر گرفته نشده، استاندار و فرمانداران و شهرداران محترم موظفند برای رفاه حال این قشر، چاره ای بیاندیشند تا ساعات آخر عمر خود را با خاطره یی شاد بگذارنند» وی بر این باورست:« افزایش و توسعه ی فضاهای سبز البته با اختصاص امکانات رفاهی مناسب و کافی در این مراکز، کمک بزرگی به نشاط وخلاقیت و حضور ِ اجتماعی همه به خصوص سالمندان و بازنشستگان می شود. سالمندان که عمری را گذرانده اند به هوای تازه و فضای سبز قانع نمی شوند بل که به مراکز رفاهی نظیر اتاق مطالعه و سرگرمی های مخصوص آنها نیاز دارند و مکمل هم هستند. این بازنشسته ی فرهنگی هم استانی معتقد است: «پارک های موجود در استان وصف الحال شهروندان سالمند و بازنشسته نیست. جای استراحت و نشستن مناسب در فضاهای سبز به خصوص در شهرستان های استان مناسب نیست. سالمندان لازم دارند که در مسبر باد و باران و آفتاب نباشند که در پارک های شهرستان های استان چنین چیزی به شکل مناسب و حتا حداقلی نیز پیش بینی نشده است.
ابراهیم افشار در ادامه ی گفت و گوی خود با هامون، مساله ی بیمه و هزینه های سرسام آور بهداشتی و درمانی سالمندان و بازنشسته گان را مطرح می کند و از فضاهای نامناسب مراکز درمانی و پزشکی انتقاد دارد. وی می گوید: «مساله بیمه و ویزیت دکتر و خرید دارو و عمل های جراحی معضلی بزرگ و کشنده است. اغلب دیده شده که بیماران سالمند از گرانی دارو و ویزیت دکتر و بخصوص مراجعه به مطلب و آشیانه ی دکترها رنج می برند. از یک سو گرانی و از سوی دیگر اغلب مطب ها فاقد آسانسور بوده و بیماران از رفتن به مطب خودداری می کنند. عدم وجود دکترهای متخصص در شهرستان ها و دوری از مرکز استان خود مشکل تر از مشکلات دیگر است»
غلامزاده در باب بهداشت روان سالمندان نیز به هامون می گوید:«این مهم نقش مهمی در کیفیت زندگی افراد خصوصن سالمندان بازی می کند، که در ایران به آن توجه لازم نمی شود. بنابراین توجه به مسایل و احتیاجات عاطفی و اوقات فراغت را می توان اشاره نمود که بیشتر مورد غفلت قرار گرفته است در این زمینه می توان راهکارهایی ارایه داد.»وی می گوید: «با توجه به این که دوران سالمندی علاوه بر ناراحتی های جسمی که برای سالمندان عمومن به همراه دارد، احساس افسردگی را نیز برای آنان در پی دارد. این قشر، از احساس بطالت و بیکاری و برکنار ماندن از زندگی اجتماعی رنج می برند.»
غلامزاده نیز می گوید: «برای رفع این احساسات باید برنامه های جمعی برای سالمندان در نظر گرفت. مثلن سالمندان با هم به مطالعه روزنامه و مجله بپردازند، به گردش ها و سفرهای کوتاه دسته جمعی بروند و مورد مشورت قرار گیرند. تشکیل کانون سالمندان و وجود یک پارک مناسب سازی شده برای حضور این عزیزان، از دیگر راهکارهای غلیه بر این دوران می باشد. »
طاهره اکبری نیز در سال ۱۳۸۱در پژوهشی که به بررسی افسردگی در سالمندان استان بوشهر پرداخته بود، معتقد است: «افسردگی از جمله اختلالات شایع روانپزشکی می باشد. از یافته های مطالعه چنین بر می آید که شیوع افسردگی در افراد سالمندان در استان بوشهر بالاست و جنسیت زن، وضعیت اقتصادی – اجتماعی پایین، جدا زندگی کردن را می توان از جمله عوامل خطر برای
این نکته دانست.»

۷
پیری، این دگرگونیِ نامطلوب
یادداشتی بر کتاب “کهنسالی” اثر سیمون دوبوآر

فریبا حاج دایی

آیا می دانستید اگر زاغچه ی جوانی به دیگر زاغچه ها هشداری دهد آن ها هیچ توجهی نخواهند کرد اما اگر زاغچه ی مسنی اعلام خطر کند همه ی زاغچه ها به سرعت از محل خطر فرار می کنند؟ آیا خبر داشتید که میمون ها هر کار میمون پیر و پیش کسوت را به دقت نگاه و از آن تقلید می کنند؟ حال آن که اگر میمون جوانی کاری، ولو هوش مندانه، انجام دهد هیچ میمونی از او تقلید نخواهد کرد؟ ما انسان ها چطور؟ آیا فقط نفس کهنسال بودن یک انسان ما را وامی دارد چشم و گوش بسته از او پیروی کنیم؟ آیا حتی هنگامی که از تجربه و دانش انسان کهنسالی سود می جوییم او را تا به آخر عمر عزیز می داریم و یا وقتی توانایی کار کردن نداشت و به صورت دهانی درآمد، که تنها باید سیرش کرد، او را از خود می رانیم؟ در این مورد فقر حرف اول را می زند و یا عوامل دیگر؟ اصولن کهنسالی چیست؟ آیا دو نفر حتی با جسم و فیزیک یک سان اما متعلق به دو طبقه ی اجتماعی متفاوت پیری مشابهی خواهند داشت؟ آیا می توان پدیده ی کهنسالی را به طور عادلانه بررسی کرد؟ اصلن پیر شدن یعنی چه؟ «لانسینگ»،
پیری شناس آمریکایی، گفته که پیری یک فرایند، یک دگرگونی نامطلوب صعودی است که از بلوغ شروع می شود و بی هیچ شکی با مرگ فرد به پایان می رسد( نقل به مضمون). این دگرگونی نامطلوب چیست؟ چرا برای بعضی خیلی زود پیش می آید و بعضی دیگر خیلی دیر آن را تجربه می کنند؟ اصولن باید کهنسالی را تنها یک واقعیت زیستی دانست و یا حقیقت فرهنگی نیز در آن دخیل است؟
سیمون دوبوآر در کتاب«کهنسالی» سعی کرده به این پرسش ها و پرسش های بی شمار دیگری پاسخ بدهد. دوبوآر اول از دریچه ی بیرونی به کهنسالی نگاه کرده و بعد کهنسالی را از دیدگاه خودِ کهنسالان مورد بررسی قرار داده است. برای نگاه بیرونی اول به سراغ پزشکان و زیست شناسان رفته و نگاه آن ها به این پدیده را از زمان های دور تا به امروز مطرح می کند؛ مثلن این که «جالینوس» پیری را امری بین بیماری و تندرستی می دانسته و یا این که در سده ی شانزدهم اعلام شد که انسان یک ترکیب شیمیایی است و کهنسالی در اثر خود مسموم سازی پیش می  آید. بعد از«فیزیک پزشکی» قرن هجدهم می گوید که بدن انسان را مثل ماشینی فرض می کردند که سیلندر و میله و باقی قطعاتش به مرور فرسوده می  شوند، و بعد از قرن نوزده سخن به میان می آورد که در آن«اشتال» بر اساس نظریه ی«زیست گرایی» اعلام کرده بود که در وجود انسان یک جوهر یا اصل حیات هست که کاهش آن کهنسالی و در نهایت مرگ را در پی دارد و در پایان به سراغ نظرات پزشکی جدید می رود که پیری را ناشی از یک علت مشخص نمی داند و آن را مانند تولد، رشد و تولیدمثل جزیی از پدیده ی حیات می شمارد.
در فصل«اطلاعات قوم شناسی» دوبوآر وضعیت کهنسالان را در جوامع بدوی بررسی می کند که بسته به«یک جا نشین» بودن قبیله و یا«کوچ نشین» بودن آن، مقام و منزلت کهنسال متفاوت است و صد البته بیش از هر چیز بنیه ی اقتصادی جامعه حرف اول را می زند. در فصل«کهنسالی در جوامع تاریخی» دوبوآر معترف می شود که بشر امروز به زحمت می تواند بداند که وضع کهنسالان در میان ملل باستانی چگونه بوده و تنها از طریق آداب و رسوم و اسطوره های آن ها حدس هایی می زند. بعد مطرح می کند که چه گونه کهنسالی در جوامع امروزین پدیده ای مغشوش است، زیرا از سویی اخلاق رسمی نگه داری و حرمت به سال خوردگان را لازم می آورد و از سوی دیگر همه ی اعضای خانواده، دانسته و نادانسته، طوری رفتار می کنند که ناتوانی ها و اشتباهات سال خوردگان را به روی آن ها می آورند و وادارشان می کنند به نقشی انفعالی و غیرفعال تن بدهند. گاهی هم کار را به آن جا می رسانند که با تشویق سال مند به اینکه به خانه ی سال مندان برود و ببیند که خوشش می آید یا نه گولش می زنند، او را در آن جا ول می کنند و شاید دیگر احوالی هم از او نپرسند.
حالا انسان کهنسال چه می تواند بکند! از اینجا به بعد دوبوآر کهنسالی را از دیدگاه خودِ کهنسالان مورد بررسی قرار می دهد و سعی می کند بفهمد دنیا از دیدِ او، که خیلی از کار ها و لذایذ زندگی دیگر برایش تابو است، چگونه است؟
دوبوآر درمی یابد هر سال خورده ای راهی برای مقابله یافته اما سر جمع و به گفته ی ارسطو: «آنان دیگر نمی توانند بخندند.»
این کتاب در ۱۳۶۵ به همت نشر«شباویز» با ترجمه ی«محمدعلی طوسی» در ایران چاپ شده است.

۸
آنچه در آئینه جوان بیند ، پیر درخشت خام آن بیند .
درنگی بر زیست سالمندان
نی نا غریب زاده

سالمند شدن یک فرایند طبیعی بدن می باشد که با گذر زمان خود را نشان داده و راه گریزی از آن نمی باشد.در جوامع مدرن پیرها از قدرت و منزلت کمتری نسبت به آنچه در فرهنگ های پیشامدرن داشتند.برخوردارند.در جوامع پیشامدرن پیری با خردمندی همراه می باشد و از پیران با عنوان بزرگان استفاده می شود و از تجربیات آنها برای زندگی خود استفاده می کنند.مردم زمانی که پا به سن می گذارند با ترکیبی از مسائل جسمی,عاطفی و مادی رو به رو می شوند که کنار آمدن با آنها می تواند دشوار باشد. سالمندی یک فرایند زیست شناختی می باشد و نمی توان به آن به چشم بیماری نگاه کرد.اما زمانی این سالمند پا به میدان بیماری می گذارد! تغییر و تحولات اجتماعی و نهاد های موجود در آن باعث گردیده که تفکر نسبت به سالمند نیز تغییر کند. از زمانی کـه مسیر پیشرفت جامعه عوض شـد و خانواده ها از صورت گسترده به صورت بسته درآمدند نگاه جامعه نیز به بسیاری از موضوع ها تغییر یافت و نگاه به سالمند نیز تابع چنین موضوعی شد.این وضعیت در بین سالمندان مختلف و در فرهنگ های مختلف متفاوت است ، برخی از سالمندان به مرور ازمشارکت درزنـدگـی اجتمـاعی کناره مـی گیرند و درمقابل در برخی جوامع سالمندان کنار زده مـی شونـد به طـوری کـه ممکـن است در آنها نـوعـی احساس بیهـودگـی و افسـردگـی پـدیـد آیـد . (سام آرام ، ۱۳۷۱، ص ۱۵۴). بدیهی است متغیرهای دیگری از جمله سلامت جسمی و خصوصیات فردی سالمند ، شرایط خانوادگی ، وضعیت مالی ، پایگاه اجتماعی وی درچگونگی طی شدن این دوره از زندگی بسیارتأثیرگذار است . سالمندان در بعضی از جوامع شهری قدمشان بر روی چشم عروسانشان و به ندرت دخترانشان می باشد.همین عروسان و کسانی که فردا مادران آینده می باشند، با انواع دردها رو برو می شوند که ناشی از نگهداری از افراد سالمند بیمار می باشد.اینجا تفکر رایج مرد سالاری چنان ریشه دوانده که هیچ چیز دیگر حریفشان نمی باشد.مردها، نگهداری از مادران را جزئی از وظایف من و تو می دانند. و دختران در این میان سهمی ندارند .اینجا شاید کسانی باشند که فقط به علت تصاحب خانه ی پدری به اجبار از مادر نگهداری می کنند و یا به اجبار او را روانه خانه سالمندان کنند و به این بهانه که انجا جایشان بهتر است.و مادری که تا دیروز با پای خودش کل شهر را می گشته حال تبدیل به فردی افسرده و منزوی می شود و پس از مدتی ریشه زندگیش خشکیده و تا شده و زندگی را در کنجی می گذراند یا می میراند.می گویند هر کس را که می خواهید نفرین کنید؛ بگویید انشالله گذارت به خانه سالمندان بیافتد.خانه سالمندان کجاست آنجا زنان و مردانی زندگی می کنند که زمانی همانند ما جوان بوده و زندگی عادی خود را می گذراندند.آنجا در اتاقی پر از تخت در کنار هم زندگی می کنند.همه آنها هوش و حواس زیادی ندارند و تمام شبانه روز را با داد و فریاد های پیاپی سپری می کنند.این سالمندان در کجا خوابیده اند.من به عنوان شخصی که همه روزه سری کوچک به گذار آنها می اندازم می بینم که چگونه آرزوی خانه و دیار خود را دارند.انسان مگر در پیری رهایی را می خواهد یا در کنجی ماندن و رفتن .سالمندان در شهرهای دیگر تا اخرین نفس زندگی را می جویند و کار می کنند.اما نمی دانم به دلیل شرایط آب و هوایی یا هر چیز دیگر اینجا افراد زودتر پیر شده و همین که پا به میانسالی گذاشتند زندگی را بدرود می گویند.سالمند یکی از اعضای جامعه می باشد که گاهی به دلیل رفتارهای جامعه با آنها جزء افراد طرد شده محسوب می شوند. شاید بتوان گفت سالمندان پس از جوانان آسیب پذیرترین قشر جامعه محسوب می شوند.
۱-سام آرام ، دکتر عزت الله ، از غرب خانه عشایری تا سرای سالمندان خصوص تهران ، فصلنامه علوم اجتماعی ، شماره ۳و۴ زمستان ۷۱.

۹
«هر سالخورده می داند که چه می گوید بهار»*
یادداشتی در معرفی کتاب «در ستایش سالخوردگی» اثر هرمان هسه
فاطمه جعفری

سالمندی و سالخوردگی تم مایه بسیاری از داستان ها، نمایشنامه ها، فیلم ها و کتابهای پژوهشی و علمی بوده است. زیرا به طور کلی این امر بسیاری از جمعیت جهان را درگیر کرده و می کند. این شماره ی هامون که به موضوع مهم «سالمندی» اختصاص یافته، بد ندیدم کتاب «در ستایش سالخوردگی» اثر هرمان هسه، نویسنده برجسته و برنده ی جایزه نوبل ادبی را معرفی کنم.
کتاب «در ستایش سالخوردگی» در واقع اثری است که در برگیرنده ی گزیده یادداشت های روزانه، اشعار، خاطرات، نامه ها و تاملات هسه، نویسنده ی آلمانی با موضوعیت سالمندی و پیری است. به قول – فولکلر میشل- گردآورنده ی کتاب: «هرمان هسه در زمره هنرمندانی است که از نیکبختی رسیدن به سالخوردگی بهره مند بوده اند. به این ترتیب، او توانسته است همه مراحل زندگی را تجربه و آنها را به شکلی ویژه توصیف کند. این کتاب ِ مضمون محور، با یادداشت هایی آغاز می شود که نویسنده در ۴۳ سالگی نگاشته و ۸۵ سال عمر هم عمر می کند.» یکی از ویژگی های این کتاب اینست که مطالب گزیده، موجز و مستقل نوشته شده اند. پیامی هم به سالمندان و بازنشسته گان می دهد که می توانند بخشی از اوقات روزانه ی خود را به یادداشت نویسی و خاطره نویسی بگذارنند. به گمانم این مهم هم می تواند برای سالمندان و اطرافیانشان مفید و لذتبخش باشد و هم نوعی تمرین فکری است. خاطره نویسی بی شک در سلامت روحی و روانی آنها موثر است، زیرا یکی از بیماری های شایع دوران سالمندی فراموشی و آلزایمر است.
مترجم اثر درباره ی ویژگی های کتاب می نویسد: «این کتاب به منزله ی یک جُنگ خواندنی و همزمان آلبومی جذاب از تصاویر هرمان هسه است که به شما اجازه می دهد در جهان او غرق شوید، همراه او به باغچه اش بروید، بوی درختان و گیاهان را به مشام بکشید، همراه او سالخوردگی را که الزامن منفی توصیف نمی شود، مزه مزه کنید و به احساسات خود اجازه ی جولان دهید» پریسا رضایی در ادامه یادداشت اش می نویسد: «شما از مطالعه ی این کتاب خسته نخواهید شد. بلکه گزیده مطالبی است که می توانید به تدریج هر زمان که بخواهید توشه ای از آن برگیرید. گاه شعر، گاه گزیده یی از نامه یی و آن گاه که بیشتر حوصله اش را دارید، متنی بلندتر که به تعمق وا می داردتان.»هسه در مجموعه مطالب کتاب، که از انسجام خاصی هم برخوردار نیست و آکنده از سازه های متنی فراوان است، تلاش کرده که در باب یک موضوع مشخص «سالمندی و پیری» جهان زیسته و تجربه شده ی خود را با دیگران به اشتراک بگذارد و قدری با رویکرد مثبت این مفهوم را به مخاطب خود انتقال دهد.
شعرهایی که در کتاب از هسه آورده شده، شعرهای زیبایی هستند که در باب سالمندی آدمی را به تعمق و تفکر وا می دارد.
“هر کودک می داند که چه می گوید بهار:/ زندگی کن، ببال، شکوفا شو، امید داشته باش، عشق بورز،/ شادمان باش و جویای کشش های درونی نو،/ خود را واسپار و از نزدگی مهراس!/ هر سالخورده می داند که چه می گوید بهار:/ مرد پیر، بگذار به خاکت سپارند،/ جای خود را به کودکی شادمان واگذار،/ خود را واسپار و از مرگ مهراس!”
و یا شعری دیگر از هسه با عنوان «نخستین برف»:
“پیر شده ای دیگر تو، ای سال سبز،/ پژمرده می نمایی و برف بر گیسوان داری،/ گام بر می داری خسته و مرگ را در گام هایت داری- / همراهی ات می کنم، می میرم همراهت.”
در کنار بهره مندی از شعرهای فراوان و نثر لذت بخش هسه، سفرنامه های زیادی هم در این کتاب یافت می شود، که او در دوران سالمندی و پیری به سفرهای تفریحی و سیاحتی رفته است. در این کتاب که سفرنامه ها و یادداشت ها در کنار تصاویر بی شماری از هسه ی سالمند روایت شده، به خوبی سبک زندگی روزمره و چه گونگی گذاراندن اوقات کاری و فراغت او را می توان تشخیص داد و از آن بهره مند شد.
این کتاب ۳۰۰ صفحه یی تا کنون سه بار در ایران با ترجمه ی پریسا رضایی توسط نشر مروارید منتشر شده است.
*عنوان یادداشت، سطری از شعر “هرمان هسه” با ترجمه ی پریسا رضایی می باشد.

۱۰
کرانه های انتظار و انزوا
گزارشی درباب سرای سالمندان محمدیه بوشهر
فاطمه واعظ زاده

سرای سالمندان یکی از پدیده های اجتماعی جامعه ی مدرن امروزی است که باید به عنوان یک واقعیت اجتماعی و یک نیاز مبرم به آن توجه گردد. به دلیل کاهش روزافزون نسل جوان تا ۲۰ سال آینده ما با حجم عظیمی از جمعیت سالمند مواجه خواهیم شد/ در بازدید کوتاهی که اخیرن از آسایشگاه سالمندان داشتم، چیزی که از ابتدای ورود توجه هر بیننده ای را به خود جلب می کرد فضای سرد و بی روحی بود که در سکوت وخاموشی فرو رفته بود. محوطه ای که دارای اندک فضای سبزبود. داخل ساختمان نیز مانند بیرون آن بلکه بیشتر در دلمردگی غرق گشته بود. دیوارهای سفید و بی روحی که چند دست میز و صندلی به آنها تکیه داده و یک دستگاه تلویزیون که برای عموم سالمندان در سالن قرار داشت.اتاق های سالمندان دست کمی از اتاق های بیمارستان نداشت، تعدادی تخت که کنار هر کدام یک کمد کوچک قرار داشت. اکثریت سالمندان لباس های تیره و افتاده بر تن داشتند،در چشمان بی فروغشان امیدی به زندگی دیده نمی شد، آسایشگاه بوی مرگ می داد،گویی همه به انتظار چکیدن آخرین قطره ی شمع زندگانی شان لحظه شماری می کردند. برخی از زنان و مردان سالخورده با دیدن ما مسرور گشتند بعضی ها به بازدیدکنندگان خوشامد می گفتند و گروهی دیگر هم آنقدر بی رمق و بی حال روی تخت هایشان دراز کشیده و صرفن به پاسخ دادن احوال پرسی بازدیدکنندگان اکتفا می کردند. در بین آنان خانمی بود که گلایه های بسیاری داشت و به گفته ی خودش کتابی را نوشته بود که به او اجازه ی نشان دادن به ما را نداشت، دست نوشته هایش را روی دیوار زده بود.بگذریم… در آنجا هیچ چیز شادی بخش و روح پروری وجود نداشت و سرتاسر سکوت بود و خاموشی مطلق…جو آنجا چیزی بود شبیه به گور دخمه در سیراف… این زنان و مردان سالمند که زمانی جوان بوده و کار می کردند و فرزندانی را پرورش داده اند، حال دیگر به سن کهولت رسیده و از قوای جسمانی آن ها کاسته شده است و فرزندان به دلیل مشکلاتی که خود درعصر حاضر دارند قادر به نگهداری والدین خویش نمی باشند لذا آنان را راهی سرای سالمندان می کنند.اکنون نکته ی اساسی این است، والدینی که سرنوشتشان به چنین اماکنی ختم می گردد حق زندگی دارند و باید حضورشان در جامعه احساس گردد.
یکی از معظلات اخیر و قابل توجه خانه ی سالمندان محمدیه محبوس کردن سالمندان در آنجا و عدم اجازه ی گفتگو با عوام است. چرا باید اینگونه رفتار گردد و چرا سالمندان ساکن محمدیه باید از اجتماع دور باشند؟ چرا صدا و سیما و شورای شهر فقط در روز مادر از آنجا بازدید می کنند؟ آیا همیشه پزشک مخصوص بالای سر آن ها وجود دارد یا فقط تعدادی پرستار مسئول دادن دارو به آنها هستند؟ می توان سرای سالمندان را به شکلی سنتی و مانند یک خانه در آورد، برای مثال بجای تخت های متعدد و بیمارستانی فرشی انداخت و تعدادی پشتی قرار داد، بهتر این است که فضای سبز آنجا را گسترش داده و این فضا را در اختیار خود سالمندان قرار داد و به آنها این امکان داده شود که با دستان خود گل و گیاهانی را پرورش دهند.می توان لباس های رنگی بر تنشان کرد و ورزش های مخصوص دوره ی سالمندی را به آن ها آموزش داد. آنها می توانند این امکان را داشته باشند که هر شب دور هم جمع شوند و کسانی که از بقیه جوان تر هستند برای سایرین کتاب،روزنامه و یا شعر بخوانند. چه خوب است اگر بینشان پیوند ازدواج و مهر و محبت صورت گیرد و انگیزه شان را برای ادامه ی زندگی افزایش دهد. راه کار دیگری که می تواند در بهبود شرایط زندگی و روحیه بخشیدن به سالمندان موثر واقع گردد، قرار گرفتن آسایشگاه در کنار پرورشگاه و ملاقات این دو گروه با یکدیگر است و کارهای دیگری از این قبیل که می تواند به آنها سر زندگی و نشاط دهد. لازم به ذکر این موضوع است که در سرای سالمندان صرفن سالمندان زندگی نمی کنند و در بین آنان دختران مجرد ۳۰ سال به بالا نیز به چشم می خورد که به علت تنهایی و نداشتن سرپناه به آنجا مراجعه نموده اند.اینان نیز دراین سرا در انزوا و افسردگی منتظرند تا عمرشان به سر آید. آیا بهتر این نیست که دولت خوابگاهی ما بین آسایشگاه و پرورشگاه برایشان تدارک ببیند یا در همان سرای سالمندان مشاغلی به آنها سپرده شود؟ به امید روزی که تغییرات اساسی و ضروری در این سرا صورت گیرد و مکان مزبور همچون خانه ای واقعی و راحت برای این اقلیت در آید.

۱۱

بعد از جوانی…

یادداشتی در باب ضرورت توجه به سلامت سالمندان

لیلا کمالیان برازجانی

سالمندی واژه ای که برای خیلی از افراد، معنای آن مترادف است با بیماری، ناتوانی و از کار افتادگی. در هر حال، پیری و سالمندی سرانجام کار ِ تمام ِ افراد است. اینکه این دوران با سختی، ملالت، افسردگی و بیماری سپری شود یا همراه با نشاط و آرامش، بستگی به کیفیت زندگی قبل از سالمندی و تا حد زیادی به میزان درک و اطلاعات در دوران سالمندی دارد. موردی که به گمان من در جامعه ی ایرانی کمتر دیده می شود. گویا سالمندی حتمن باید با افسردگی و رخوت همراه باشد. تغذیه مناسب و فعالیت های جدید شغلی ی متناسب با این دوران و دیدار مستمر با همسالان ِ خود، تاثیر به سزایی در آرامش سالمندان دارد.
در کل نیاز های سالمندی به سه دسته تقسیم می شوند:
۱) نیازهای تغذیه یی، بهداشتی و درمانی.
۲) نیازهای اقتصادی و اجتماعی مثل بیمه و حقوق بازنشستگی
۳) نیاز های روانی.
تغذیه ی مناسب این دوران باید شامل مصرف چربی کمتر و خوردن غذا در وعده های متعدد با حجم کمتر و خوردن سبزیجات و میوه ی تازه باشد.
بی شک انجام ورزش ِ مستمر ِ متناسب، با شرایط جسمی سالمند هم مفید خواهد بود.در طی دوران سالمند ی تغییرات زیادی در بدن رخ خواهد داد . به تدریج پوست نرم می شود و لطافت خود را از دست می دهد. به دلیل افت کار کرد سیستم قلب و عروق و نرسیدن خون کافی به اندام ها بر خی موی رگها، خون کمتری در یافت می کنند. هضم مواد چربی سخت تر می شود که به دنبال آن مواردی مثل سوء هاضمه پیش خواهد آمد.
در مواردی به دلیل خروج سلولهای عصبی از ساختار فعال مغز تغییراتی در تفکر و حافظه و استدلال رخ خواهد داد. در مواردی حتا تاریخ و چهره ها هم فراموش میشوند. البته با انجام فعالیتهای ذهنی تا حدی می توان از پیشرفت این عوارض جلوگیری کرد مثل: کتاب خواندن، نوشتن خاطرات روزانه، شطرنج و ….
از نمونه های بارز و شایع اختلال کارکرد مغز در سالمندان “آلزایمر” است. این بیماری با کاهش شدید حافظه و قدرت شناختی مشخص می شود. در مراحل پیشرفته یبماری گاهی اوقات لازم است مانند یک نوزاد از بیمار مراقبت کرد. عواملی همچون ژنتیک، عفونت ها و نوع تغذیه و… در روند این بیماری و پیدایش آن تاثیر دارند. الزایمر معمولن مشکلات زیادی را برای خانواده ی افراد سالمند ایجاد می کند. درمانهای کنونی برای بیماری الزایمر معمولن درمان علامتی است و بیشترش شامل داروهایی است که پیشرفت بیماری را تنها کاهش می دهد. تغییرات محیط زندگی سالمند و کاهش استرس در محیط زندگی او در کاهش علائم موثر است. باید از جا به جاکردن وسایل روزمره ی مورد استفاده ی این سالمندان خودداری کرد، حتا گاهی حضور افراد جدید و بیگانه در اطراف آنها مشکلاتشان را بیشتر خواهد کرد .در کل ایجاد محیط همراه با آرامش و نظم تعریف شده در زیست زندگی روزمره آنها، در کاهش عواقب این بیماری تاثیر دارد. مواد غذایی همچون سیب، توت فرنگی، ماهی، گردو، غلات کامل و ماست به دلیل تقویت سیستم عصبی می تواند در بیمار آلزایمری مفید باشد. برای این بیماری پیشگیری بهترین درمان است وحداقل با این کار علایم خفیف می شوند. نوع برخورد اطرافیان، با بیمار آلزایمری بسیار مهم است. سالمندان نیز مانند همه ی افراد جامعه، باورها و ارزشهای خاص فردی خود را دارند، نباید به یک سالمند به دید یک فرد صرفن آسیب پذیر و قابل ترحم نگریست. گاهی اوقات سالمندان در محیط خانواده بر سر مسایلی همچون محل سکونت، استقلال فردی یا تفاوت های اخلاقی و فرهنگی با فرزندان و اطرافیانشان دچار مشکل می شوند. در موارد زیادی برقراری رابطه با دوستان هم سن و سال آنها و تجدید خاطرات گذشته و داشتن موضوعات مشترک، برای صحبت بسیار لذت بخش تر است تا هم صحبتی با فرزندانشان. در جوامع روستایی معمولن بازنشستگی به آن مفهوم و معنا جوامع شهری و صنعتی، برای سالمندان وجود ندارد. در این جوامع معمولن سالمندان تا آخرین سالهای زندگی بر سر کسب و کار خود مشغول هستند. معمولن سالمندانی که در ایام جوانی و میانسالی، فعال و پر کار و با نشاط بوده اند و رضایت نسبی از گذشته خود دارند، دوران سالمندی پر بارتری را برای خود پیش بینی می کنند. در کل دوران سالمندی ناخواسته همراه با مشکلات جسمی و روحی متعددی با درجات متفاوت است.
یکی از اختلالات شایع دوران سالمندی بی خوابی است. آنها معمولن ساعت ۴ یا ۵صبح از خواب بیدار می شوند. تنظیم یک برنامه ی خواب و بیداری منظم و گاهی استفاده از داروهای خواب آور میتواند، مشکلات خواب را در سالمندان کمتر کند. فعالیت روزانه و ایجاد خستگی در طی روز خواب شب را برای افراد پیر راحت تر می کند. بی شک ورزش و فعالیت بدنی منظم و متناسب باشرایط جسمی سالمندان و انجام فیزیوتراپی های علمی و منظم، در کاهش درد مفاصل تاثیر دارد. به غیر از مشکلات رایج وبیماری های دیابت، چربی و فشارخون و معلولیت های ناشی از سکته های مغزی بیماری های صعب العلاج و خاص طبیعتن برای یک سالمند سخت تر و پیچیده تر می شود.
کلام آخر این که حداقل کاری که میتوان برای سالمندان انجام داد این است که در مورد خواسته هایشان- حتا خواسته های روزمره – از آنها سوال شود. اگر چه توان برآورده کردن آنها را هم نداشته باشیم، می توان با گوش دادن دقیق و محترمانه و نه از روی دلسوزی وترحم و برقرای ارتباط دیداری و شنیداری، سالمند را وارد روابط عادی و روزمره کنیم. در یک جامعه ی رشد یافته هر فرد یک قطعه از پازلی است که در جایگاه خود بسیار مفید خواهد بود؛ باید بپذیریم سالمندان نیز، قسمتی از جامعه ی ما هستند. آنها را همان گونه که هستند، نه آن گونه که ما تشخیص می دهیم، بپذیریم و باورشان داشته باشیم.

۱۲
سالمندی و تغذیه

نسرین غلامزاده

دوران سالمندی به سنین بالای ۶۰ سال اطلاق می شود ولی تغییرات سالمندی از سالها قبل آغاز می شود. توجه به تغذیه در این دوران بدلیل نیازهای تغذیه ای خاص اهمیت دارد. نیازهای بالغین به مواد مغذی تحت تاثیر داروها ،بیماری ها و پدیده های بیولوژیکی دوران میانسالی و سالمندی می باشد. تغذیه خوب سبب می شود فرد احساس سلامتی کند و سالهای عمر را با نشاط و راحتی بیشتری طی کند.
تغذیه و طول عمر
افرادی که عمر بیشتری می کنند دارای خصوصیات ذیل هستند:
هر روز به طور مرتب صبحانه می خورند.
هر وعده غذا حجم غذایی کمی مصرف می کنند.
نوسانات وزنشان کمتر است.
میوه وسبزی در غذای روزانه آنها وجود دارد.
چربی و مواد غذایی چرب کمتر استفاده می کنند.
از مصرف نمک و مواد غذایی شور کمتر استفاده می کنند.
علاوه بر این ها موضوعاتی نظیر اجتماعی بودن ، معاشرت کردن، شرکت در مجالس دوستانه، و فعالیت بدنی منظم نیز طول عمر انسان را بیشتر می کند.
برنامه ریزی غذایی
برنامه غذایی دوران سالمندی شامل طیف وسیعی از مواد غذایی است. به گونه ای که بتواند حدود ۳۰/. درصد کالری را از چربی ها ، ۱۵% از پروتئین و ۵۵% از کربوهیدراتها تأمین کند.
بعلاوه ، توصیه می شود چربیهای غیر اشباع ترجیحا از منابع گیاهی تأمین شود و مصرف کلسترول کمتر از ۳۰۰ میلی گرم در روز باشد بدین منظور مصرف متعادل و روزانه مواد غذایی شامل همه گروههای غذایی توصیه می شود.
تفاوتهای مهم تغذیه سالمندی با سایر گروههای سنی
در افراد مسن روزانه ۸ لیوان مایعات ترجیحا آب برای پیشگیری از بروز یبوست و کم آبی بدن توصیه می شود.
افراد مسن به انرژی کمتری از سایر گروههای سنی نیاز دارند.
نیاز به برخی مواد غذایی خاص مانند آنتی اکسیدان ها ( همچون ویتامینهای A,C,E ) برای دفاع بر علیه رادیکالهای آزاد که تخریب کننده سلولها هستند در دوران سالمندی بیشتر می شود.
سالمندان بالای ۷۰ سال احتمال دارد به مکمل غذایی نیاز پیدا کنند.
جذب کلیسم و ویتامین D بدن با افزایش سن کاهش می یابد که سبب افزایش شکستگی های استخوانی می شود بنابراین با افزایش سن نیاز بدن به مصرف منابع غنی کلیسم و ویتامین D نیز افزایش می یابد.
با افزایش سن توانایی جذب ویتامین ۱۲ B حتی در افرادی که عملکرد عصبی طبیعی دارند کاهش می یابد.

گروههای غذایی
۱- گروه نان و غلات: این گروه شامل :انواع نان ، برنج ، ماکارونی ، رشته ، گندم ، جو و …است. مهمترین مواد مغذی در این گروه شامل :کربوهیدرات ( مانند نشاسته ) ، پروتئین ، آهن ، روی ، ویتامینهای گروه B ، ویتامین E ، فسفر، و منیزیم است. نقش این مواد در بدن تأمین انرژی و سلامت سیستم عصبی است. یک سهم از موادی این گروه شامل یک برش ۳۰ گرمی ( معادل ۱ کف دست ) نان سنگگ ، بربری ، یا تافتون یا ۴ برش ۳۰ گرمی ( معادل ۴ کف دست ) نان لواش یا نصف لیوان ماکارونی یا نصف لیوان برنج یا یک لیوان از انواع غلات پخته یا نصف لیوان غلات خام می باشد.
۲- گروه شیر و لبنیات : این گروه شامل : شیر ، ماست ، پنیر ، کشک و بستنی است و منبع غنی از کلسیم می باشد. کلسیم موجود در شیر و لبنیات براحتی در بدن جذب می شود و نقش مهمی در پیشگیری از پوکی استخوان ایفا میکند. علاوه بر کلسیم مواد این گروه غنی از پروتئین ، فسفر – ویتامین ها می باشد. نقش این مواد در بدن حفظ استحکام استخوانها و دندانها ، سلامت پوست و رشد است. یک سهم از مواد این گروه شامل : یک لیوان شیر یا یک لیوان ماست یا ۴۵ – ۶۰ گرم پنیر یا یک لیوان کشک یا ۵/۱ لیوان بستنی است.
مقدار مصرف توصیه شده ۲-۳ سهم در روز می باشد.
۳- گروه گوشت ، تخم مرغ ، حبوبات و مغزها : این گروه شامل : گوشت قرمز ، مرغ ، دل و جیگر، تخم مرغ عدس ، نخود ، لوبیا ، بادام ، گردو و ….است. این مواد منبع غنی از پروتئین ، آهن ، روی و برخی ویتامینهای گروه B می باشند و نقش آنها در بدن ،رشد ، خونسازی و سلامت اعصاب است. یک سهم از مواد غذایی این گروه شامل : ۶۰ گرم گوشت پخته ( با اندازه دو تکه متوسط خورشتی ) یا دو عدد تخم مرغ یا یک لیوان حبوبات پخته یا نصف لیوان حبوبات خام یا نصف لیوان از مغزها است.
۴- گروه میوه ها و سبزیها : شامل : طالبی ، زرد آلو ، انواع مرکبات ، توت ، سیب ، انگور ، گیلاس ، و …. سبزیها شامل انواع سبزی خوردن ، سبزیهای برگی مانند کاهو ، هویچ ، خیار ، گوجه فرنگی ، سیب زمینی ، کدو و …….می باشد. این گروه منبع غنی ویتامین های گروه B ، ویتامین A ، ویتامین C ، آهن می باشد. نقش این مواد در بدن افزایش مقاومت بدن در برابر عفونتها با تقویت سیستم ایمنی بدن ، ترمیم زخمها ، سلامت چشم و بینایی ، سلامت پوست و کمک به سوخت و ساز بدن است. یک سهم از مواد این گروه شامل یک عدد میوه متوسط ( سیب پرتقال ، هلو ) یا یک چهارم طالبی متوسط یا نصف لیوان گیلاس یا نصف لیوان حبه انگور یا دو عدد زرد آلو یا نصف لیولن آب میوه ، یک لیوان سبزی برگی ( کاهو ، اسفناج ) یا نصف لیوان سبزی پخته یا یک لیوان سبزی خرد شده خام یا یک عدد سیب زمینی متوسط است.
۵- گروههای متفرقه : نمک ، چربیها ، قند و شکر ، شیرینها و ترشی ها در گروه متفرقه قرار دارند. توصیه می شود همه افراد به ویژه سالمندان از مواد غذایی این گروه کمتر مصرف کنند.

۱۳

مرگ؛ پایان امکان ها

تاملاتی بر فیلم سینمایی عشق اثر میشائیل هاندکه
احمد حسام مقدم

فیلم “عشق” ((Amor درسال ۲۰۱۲ در سینماهای جهان اکران شد که روایت گر داستان زن و مردی کهنسال است که پا در برهه ی پیری گذاشته وبا چالش هایی روبه رو می شوند که شاید یکی از مهمترین دغدغه های جهان مدرنیته است که در این جوامع به دلیل زوال حس هم دوستی وافزایش تنازع وخشونت، عشق؛ این حس بشری که در آغاز تولد در روح آدمی دمیده شده، رو به افول کرده و کمرنگ تر شده است۰ کارگردان فیلم که با رویکردی انتقادی، دارد زندگی آن ها را با پرسش هایی بنیادین روبه رو می کند که شاید از دید گاه مخاطبین؛ بتوانم این را بگوییم که کارگردان با موفقیت توانسته این موانع پرسشی را رد وپشت سر بگذارد.
روایت این فیلم به این صورت است که زن سالمند فیلم، به دلیل بیماری ای که بدان دچار شده بصورت تدریجی و کاملا وحشت آوری توانایی های جسمانی اش را ازدست می دهد که همچون تکه گوشتی تبدیل می شود. موضوع مهمی که می توان آن را محور اصلی فیلم را از آن دید گاه پی گرفت تقابل عشق/ تنهایی پیرمرد در مقابل معلولیت معشوقه اش دید که بصورت تلخی به روایت کشیده می شود . و این می توان کار پیرمرد را نوعی فداکاری در عشق پنداشت که با وجود آن که می توان در پس نگاه و سکوت مرد، له شدن و احساس نابودی تدریجی اش را دریافت که از نگاه خیره و ناتوان زن سرچشمه می گیرد. و همچنین نابودی یک زندگی که از مدار ایده آل خود خارج شده و دارد کم کم افول می کند.
تنهایی سالمندان در رابطه عاشقانه از مفاهیم کلیدی بشمار می رود که در جای جای این فیلم می توان در ذهن بازیگران ش مشاهده کرد که این تنهایی با سکوت های وحشت آوری که فضای بیشتر فیلم را تصاحب کرده است عجین شده ونوعی سنگینی ودرد را به بیننده القا می کند۰ موسیقی نه در اول ونه در تیتراژ پایانی به گوش نمی رسد که سکوتی اجباری در تمامی فیلم به بیننده تحمیل می شود۰ که از ویژگی های خاص کارگردان است که بیننده را جوری به فضای فیلم نزدیک کند۰ که خود را درون روایت پیدا کند وخود جزئی از فیلم شود۰در سکانس های پایانی فیلم این نزول و سکوت به اوج خودش می رسد که زن قدرت تکلمش و کار های شخصیش اش را ازذست می دهد که در آن پلان می توان خورد شدن درونی اش را مانندشیشه ای مشاهده کرد، همان شیشه پنجره ای که آن کبوتر خود را به درون اتاق می کشاند.
فیلم در سکانس های آخر خود نمونه ای ازعمیق ترین ودردناک ترین تراژدی های جهان کنونی ما را به تصویر می کشد که قلب وذهن بیننده را با درد وهجوهای بی شمار مواجه می کند که اخلاق تماشاگران را دوچار نوعی پاردوکس می کنند. درپایان فیلم که مرد زن را با بالشتی که شاید همان هایل میان عشق ومسولیت آن دواست خفه میکند و ببینده را دربهت فرو می برد که شاید غیر منتظره ترین پایانی بود که درذهن ش ترسیم کرده باشد.شاید انجاست که برای اولین بار انسان از دید نگارنده با عاشقانه ترین جنایت بشریت روبرو می شود واین ذهن بیننده را به تمسخر می گیرد که از آن جهت این چنین است که کار مرد را نوعی حس مسئولیت عاشقانه می پندارد که با کشته شدن توسط معشوق عجین شده است وهیچ گونه تناسبی بین این دو مشاهده نمی کند.
در پایان باید به تنهایی و عشق در سالمندان توجه شود که به نوع خیلی خاصی این تنهایی وعشق سراسر فیلم را به تصرف خود در آورده وبا زندگی آنان عجین شده ما امروز مشاهده می کنیم که با پیشرفت وماشینی شدن جوامع بخشی نسبتا بزرگی از جامعه مخصوصا در کشور های در حال توسعه به حاشیه رانده شده اند واز اندک حقوق خود محروم مانده اند که این اتفاق سبب تنهایی ودر انزوا رفتن قشر سالمندان شده است امروز با پیشرفت جامعه محل ها مانند پاتوق برای سالمندان به کل تاحدودی از بین رفته است وآن هارا ناگزیر به حبس در خانه وتعمیل تنهایی کرده است که در درون این تنهایی عشق در وجوشان شکل بازیافته ای می گیرد. که همین تنهایی وانزوا به صحنه ای برای جدال وکش مکش بر سرتنهایی وعشق می شود که شکل خاصی است که اسیر وگریبان گیر سالمندان می شودوزندگی آنان را باچالش های بنیادی مواجه می کندکه بخش کوچکی از آن بخاطر کاهش امید و سیر حرکت نزولی زندگی است که متاسفانه امروز این انزوا وتنهایی مانند ریزوم های در بخش های جوان تر جامعه ریشه دوانده است که شاید بخشی از آن را بتوان به کاهش وکمبود عشق ومحبت در فضاهایی جامعه دانست. وما درپایان با این سوال مواجه می شویم که آیا ما در حال حرکت در یک سرپایینی هول انگیزی نیستیم؟

۱۴
استانداردهای خانه سالمندان
طیبه (ستاره) تناور

بازدید از خانه سالمندان محمدیه غمی بزرگ را به جانم ریخت …قضاوت نکردن کسانی که پدر یا مادر خود را به این جا سپرده اند سخت است و این لابد عوارض تغییر و تجدد است و ناگزیر از آنیم…تغییراتی که نمی شود مانع از آن شد …کمبود وقت، غرق شدن در روزمرگی، و مشکلاتی که با جلورفتن و پیشرفت روز افزون بیشتر و در شکلهای جدید خودرا نشان می دهد، اما عاطفه انسانی چه می شود…کسانی که روزها و ساعت ها در کنار ما و برای ما بوده اند، آیا رواست که حالا زمانی هرچند کوتاه ما برای آنها نباشیم …
پیرزن زیر پتوی سبز رنگش خیلی کوچک به نظر می رسید، از کنارش که رد شدم دستم را گرفت و آهسته چیزی گفت صدایش بالا نمی آمد ،دوباره تکرار کرد “یه بوس میدی” خم شدم و پیشانیش را بوسیدم، چشمانش عجیب مرا یاد مادرم می انداخت قلبم فشرده شد… فکر کردن به اینکه او تمام مدت محصور در این تخت و این اتاق است و منظره دیوار زرد رنگ کنارش بیشترین چیزی است که می تواند ببیند، برایم دردناک و غیر قابل تحمل است… زشتی های دنیا تمامی ندارد و من چقدر خسته ام از دیدن این زشتی ها…
سرای سالمندان:
دنیای کنونی رو به سوی تغییر است حتی اگر ما بخواهیم مانع از این تغییرات شویم تغییر و تحول خود راه خویش را برای نفوذ پیدا می کند و انسان امروزی همراه با این فرآیند تغییر می کند شیوه و روش زندگی اش برابر با این تحولات پیش می رود… سالمندی یکی از این مقوله هاست. در گذشته نگهداری از افراد پیر خانواده جزء لاینفک وظایف جوانان خانواده بود و چیزی غیر از این برای آن زمان متصور نبود ولی در این برهه زمانی و شرایطی که در بالا ذکر شد نگهداری از سالمندان مخصوصن اگر شرایط جسمی سالمند نامساعد باشد و احتیاج به مواظبت دائمی داشته باشد، نگهداری آن در خانه با مشکل همراه شود و افراد خانواده بنا به شرایط خود گزینه خانه سالمندان را انتخاب کنند که هرچند ممکن است منصفانه نباشد .
ویژگی‌های لازم برای این محیط، یعنی سرای سالمندان را از چند نگاه می‌توان بررسی کرد.طبق استانداردهای خانه های سالمندی از نظر طب سالمندان ،حداقل استانداردهای لازم برای تأسیس سرای سالمندان در کشور توسعه‌یافته‌ای مانند انگلستان به شرح زیر است:
اتاق های خانه سالمندان:
به طور کلی در هر اتاق نباید بیش از ۴ نفر زندگی کنند. اتاق حتما ً باید دارای یک پنجره باشد.فضای کافی برای جابه‌جا کردن و حرکت دادن ویلچر موجود باشد وحتما داخل واحد حمام داشته باشد.
کنار یا بالای تختخواب بیمارباید زنگی برای صدا کردن فوری پرستار یا اعلام خطر وجود داشته باشد و آب خوردن در دسترس سالمند باشد. همچنین نور کافی برای مطالعه در رختخواب فراهم شود (مثل یک چراغ مطالعه کوچک در بالای تخت).اگر
محیط خصوصی امکان پذیر نیست در فاصله بین تختخواب‌های اتاق پرده‌ای باشد تا در صورت نیاز، سالمند بتواند با کشیدن پرده یک محیط خصوصی برای خود ایجاد کند. تخت نسبت به پنجره باید دید داشته باشدو یک صندلی راحت در کنار تخت باشد. همچنین هر سالمند باید یک کمد جداگانه وهم‌اتاقی‌های سازگار، همزبان و متناسب با خود داشته باشد. در صورت تمایل، اتاق تلفن داشته باشد و ملحفه‌های تمیز در دسترس باشد.
دستشویی و توالت‌ خانه سالمندان:
طراحی این مکان‌ها باید طوری باشد که ویلچر در آن‌ها به راحتی وارد و خارج شود و امکانات مناسب برای افراد معلول داشته باشد. سینک‌ها باید مجهز به آب سرد و گرم باشد.در این مکان میله‌های حمایت‌کننده‌ای باشد که فرد بتواند در حین حرکت دست خود را به آن‌ها بگیرد و از آن‌ها برای تسهیل حرکت استفاده‌ کند.

سالن‌ها و اتاق نشیمن خانه سالمندان:
اماکن عمومی نیز باید نور کافی داشته باشند. همچنین در تمام اتاق‌ها، پریز‌های برق و وسایل خطرناک باید با رنگ‌هایی که به شدت جلب توجه می‌کنند (مثل قرمز پررنگ و غیره) مشخص شوند.
در سالن‌ها و اتاق‌ها باید میله‌هایی دور‌تا‌دور اتاق وجود داشته باشد که سالمند در هنگام حرکت بتواند از آن‌ها کمک بگیرد.
سالن و راهرو ها باید دست کم آن‌قدر وسعت داشته باشد که به طور همزمان دو ویلچر بتوانند از کنار هم عبور کنند. همچنین برای استراحت سالمندان صندلی‌ها و کاناپه‌های راحتی باید در آن تعبیه شود . یک تابلوی اعلانات نیز لازم است تا قوانین و خبر‌های سرای سالمندان را به اطلاع ساکنان برساند.
ویژگی های محیطی خانه سالمندان
مؤسسه باید تمیز باشد و از نظر ظاهری مرتب به نظر برسد،بو و هوای مطبوع داشته باشدواز سروصدای ترافیک شهر یا دیگر صدا‌های آزار‌دهنده دور باشد. تهویه مناسب هوا و اعتدال درجه حرارت در زمستان‌ها و تابستان‌ها،دسترسی به تلفن عمومی برای همه وصندوق مخصوص برای نامه‌ها و مرسولات هر فرد در نظر از دیگر لوازم و شرایط چنین موسسه ای است.
تمبر و لوازم مورد نیازنیزباید مهیا باشد تا فرد بدون مشکل بتواند نامه بفرستد.

۱۵
سالمندان؛ آیینه ای از فرداهای ما…
گزارش “هامون” از وضعیت سرای سالمندان محمدیه بوشهر
فاطمه واعظ زاده

۱.
دوران پیری و فرسودگی تدریجی جسم و روح، واقعیتی است انکار نشدنی که دیر یا زود همه ما را در کام خود فرو می برد.
۲.
تعریف سالمندی: پیری کاهش قوای روانی و جسمی است که در اثر گذشت زمان روی می دهد. تعریف پیری در کشورهای مختلف با توجه به شرایط فرهنگی متفاوت است. در ایران سن پیری تعریف نشده است ولی اگر شروع دوره پیری را زمان بازنشستگی کامل از خدمت محسوب کنیم طبق قانون تأمین اجتماعی سن پیری برای مردان ۶۰ سالگی و برای زنان ۵۵ سالگی می باشد و طبق قانون استخدام کشوری سن بازنشستگی برای مردان و زنان ۶۵ سالگی است. مفهوم سالمندی از بعد روانی و روحی نیز به معنای فرسودگی تدریجی روانی می باشد و پیری روانی وقتی آغاز می شود که فرد احساس کند دارای نقش اجتماعی نیست. سازمان بهداشت جهانی سن سالمندی را اینگونه تعیین کرده: سالمندان جوان ۶۰-۷۴ سال، سالمند ۷۴-۹۰ سال و سالمند پیر ۹۰ به بالا.
۳.
جمعیت ایران رو به سوی سالخوردگی: پدیده افزایش جمعیت سالمندان یکی از مهمترین چالش های اقتصادی، اجتماعی و بهداشتی در قرن ۲۱ به شمار می رود. شمار جمعیت سالمندان در ۵۰ سال گذشته ۳ برابر شده و در ۵۰ سال آینده نیز ۳ برابر خواهد شد. سریع تر بودن رشد جمعیت سالمند نسبت به کل جمعیت، منجر به کاهش نسبی جمعیت اقتصادی مولد و تغییر ضریب وابستگی اقتصادی می گردد که این خود می تواند مانعی در برابر توسعه باشد. بر اساس سرشماری سال ۸۵ سالمندان بالای ۶۵ سال حدود ۲.۵ درصد، روندی سریع تر از سایر گروه های جمعیتی داشتند. لذا پرداختن به ابعاد سلامت سالمندان بالاخص سلامت اجتماعی آن ها مساله حائز اهمیت است. سالمندی پویا نیز از دیگر مسائلی است که می بایست مورد توجه قرار گیرد. این عبارت به این معنی می باشد که با افزایش کمیت جمعیت سالمند، کیفیت زندگی اجتماعی آن ها باید مورد توجه قرار گیرد.
ترقی و پویایی و اعتلای هر جامعه ای با داشتن عناصر و اعضایی سالم و کارآمد در آن اجتماع تجلی می یابد. افرادی که علاوه بر وضعیت جسمانی مناسب از لحاظ وضعیت روحی و روانی نیز در حد متعادل و مطلوبی قرار داشته باشند، بی تردید تقارن سلامتی جسمانی و روانی اصلی ترین نتیجه ی دارا بودن جامعه ای شکوفا و سرزنده است. تأثیر روح و روان بر عملکرد جسمانی بر هیچ کس مستور نیست؛ بنابراین سلامت روانی مقوله ای بسیار مهم به حساب می آید. آگاه شدن و بررسی شرایط و وضعیت جمعیتی و روانی افراد یک جامعه، به برنامه ریزی برای آینده ی آن جامعه کمک شایانی خواهند کرد.
۴.
مطرح شدن خانه ی سالمندان به عنوان یک نیاز مبرم جامعه امروزی نه یک معظل اجتماعی: در عصر مدرن امروزی که ساختار خانواده ها از حالت گسترده خارج شده و شکل هسته ای به خود گرفته است، جاذبه ای که بازار کار برای زنان به ارمغان آورده، کمبود وقت و مشکلات پراکنده ی دیگری که زندگی پر مشغله ی کنونی در شهرها و خصوصا کلان شهرها برای عموم مردم ایجاد نموده، همه و همه سبب می شوند تا امکانات و توان خانواده ها در برابر نگهداری از سالمندان به حداقل رسیده و به شدت کاهش یابد.
۵.
مشکلات روانی و اجتماعی سالمندان: نسل جوان دیروز که زمانی شاغل بوده و ساعت های متمادی زحمت کشیده و برای بهبود هر چه بیشتر شرایط زندگی خود و فرزندانشان تلاش می نمودند، حال با خاطری آزرده و تنی خسته تر از خستگی، حلقه ای گسسته از زنجیره ی کانون خانواده به حساب می آیند و رفته رفته رهسپار جاده ی فراموشی می شوند.
از میان مسایل مختلف در میان سالمندان،انزوای اجتماعی در بین سالمندان، واقعیتی است که در حال حاضر مورد توجه بسیاری از صاحب نظران علوم روانپزشکی و روان شناسی می باشد. احساس تنهایی یکی از مشکلات عصر حاضر است و به عنوان فقدان رابطه اجتماعی و یا رابطه اجتماعی مطلوب تعریف می شود. انزوای اجتماعی حالتی است که در آن فرد یا گروه تمایل یا نیاز به برقراری ارتباط با سایرین را دارد، ولی قادر به برقراری این ارتباط نیست. در حالی که احساس تنهایی، حالتی است ناخواسته و نامطلوب که در هنگام فقدان ارتباطات معنی دار رخ می دهد.
مروری بر ادبیات تنهایی سالمندان نشان می دهد که منشأ بسیاری از حالت های نامتعادل روانی از قبیل افسردگی، خودکشی و یأس شدید، احساس تنهایی است. مهمترین عامل در رفع نیازهای عاطفی-روانی سالمندان، مورد توجه واقع شدن و اهمیت دادن به آن ها توسط مددکاران اجتماعی و نظام بهداشتی و متعاقبا توسط افراد خانواده است.
۶.
سرای سالمندان: سرای سالمندان مکانی است که فرزندان یا اطرافیان به خاطر مشکلات شخصی یا شانه خالی کردن از پذیرش مسئولیت نگهداری بزرگان خویش و ادای بی مهری نسبت به آنان، والدینشان را راهی آنجا می کنند.
۷.
بازدید از سرای سالمدان و مزایای آن: در رابطه با آسایشگاه های دیگر اطلاعات چندانی ندارم، اما در چند بازدید اخیر و کوتاهی که از خانه ی سالمندان محمدیه بوشهر داشتم، آنجا را سردتر و بی روح تر از قبرستان شهر یافتم. جو آنجا به گور دخمه در بندر سیراف می مانست. چندی است که قوانین و ضوابط این مرکز خصوصی تغییر یافته و ورود افراد عادی به جز خانواده های سالمندان بدانجا اکیدا ممنوع می باشد. گویا خانواده ها از سازمان بهزیستی خواستار منع ملاقات عوام با این اقلیت شده اند.
عدم رضایت خانواده ها از گردآوری گزارش و انتشار تصاویر سالمندان را نمی توان نقض و نادیده انگاشت، اما این موضوع را هم نمی توان کتمان کرد که این دیدارهای عوام پسندانه برای سالمندان فوایدی دارد؛ چرا که ارتباط اجتماعی و داشتن هم صحبت و زنده کردن خاطرات، موجب بکار گیری حافظه و حتی بخش هایی از مغز که در روابط اجتماعی موثر هستند از سوی سالمندان می شود و این خود باعث پیشگیری از دمانس ها و خصوصا آلزایمر که حدود یک سوم از سالمندان را درگیر و مبتلا می کند، می شود.
برقراری این روابط از نظر عاطفی نیز از اهمیت بسیاری برخوردار است؛ زیرا این احساس ناخوشایند به سالخوردگان دست نخواهد داد که مانند زباله از جامعه به بیرون پرت نشده اند و وجودشان نامحسوس نیست ومی توانند درد و دل کرده و پند و اندرزهایشان را برای جوان ترها به ارمغان آورند. اما خانواده ها ممکن است گاه احساس کنند حضور افراد امکان دارد داغ دل این سالمندان را تازه کند و بهتر این است که کسی سراغی از آن ها نگیرد. اینگونه است که احساس غم و تنهایی و محیط سوت و کور آسایشگاه موجب افسردگی بیشتر و فرسودگی سریع تر سالمندان می شود.
۸.
چگونگی تهیه ی گزارش: بنا به محدودیت ها و معذوریت های ذکر شده، برای شروع کار، ابتدا معرفی نامه ای از سوی دفتر هفته نامه ی نصیر جهت کسب اجازه ی ورود به آسایشگاه سالمندان محمدیه، برای من و دوستان همکارم تدارک دیده شد؛ اما این مجوزی نبود که امکان ورود ما را به مکان مزبور میسر ساخته باشد و شاید برایتان جالب باشد که بگویم از ابتدای دریافت معرفی نامه تا همین اکنون که تحقیقات و بررسی هایم در باب سالمندان به پایان رسیده، تکه کاغذ مذکور همچنان در کیفم باقی است بدون آنکه حتی یکی از مسئولین مرکز نگاهی هرچند گذرا به آن انداخته باشد! بدیهی است که پرسنل با مشاهده ی چنین برگه ایی حساسیت و سخت گیری هایی دو چندان نشان خواهند داد و به قولی، آب پاکی را از همان ابتدا روی دست گزارشگر خواهند ریخت.
از هر فرصت و امکانی استفاده نمودیم تا بالاخره موفق شدیم در سه وهله دیداری با سالمندان داشته باشیم. یک بار را توانستم به واسطه ی یکی از دوستان پدربزرگم که چند سالی می شد برادرش راهی آن دیار شده بود، با عنوان یکی از آشنایان آن مرد بدان جا مراجعه نمایم. دفعات دیگر نیز با یاری و مساعدت دوستانم، به بهانه ی دلجویی و دیدار با سالمندان، قادر به نفوذ در آنجا شدیم و خوشبختانه به نتایجی چند دست یافتیم و مجبور نبودیم با دستانی خالی راه رفته را باز گردیم.
فضای بیرونی مرکز از در ورودی اصلی تا در ورودی سالن که در سمت چپ تعبیه شده بود، شامل حیاطی نسبتا کوچک و یک حیاط فرعی دیگر می شد. ظاهرا پشت ساختمان هم به محوطه ای ختم می شد که از دید ما پنهان بود.
دو باغچه ی کوچک که در ورودی سالن در مابین آن ها قرار گرفته بود و چند نیمکت به رنگ های نارنجی، قرمز و سبز تمام چیزی بود که در ابتدای ورود از نظرگاه هر بیننده ای می گذشت.
از مسئول آن جا تقاضای صحبت با سالمندان را کرده و خود را دانشجویانی معرفی نمودیم که بدون هیچ غرض و هدف سیاسی وارد این مکان شده ایم و فقط تمایل به برقراری ارتباط و صحبت با ساکنان آن محل را داریم… خانم مسئول ضمن تاکید بر شرایط و قوانینی خاص گه تماما زیر نظر بهزیستی می باشد، ابتدا مخالفتش را ابراز نمود اما وقتی اصرار و انگیزه ی ما را دید، فقط اجازه ی کار در آشپزخانه و کمک به سر آشپز را داد!
راستی چرا انسان ناچار است برای انجام چنین تحقیقاتی دروغ بگوید و متعاقب آن برای تکمیل اهدافش به حیله و نیرنگ متوسل شود؟ لازم به ذکر است که قصد ما از تهیه ی این گزارشات هیچ گونه شلوغ کاری و بر هم زدن نظم نبوده و نیست و صرفا برای شناخت مسائل اجتماعی و مدنی و ایجاد موجباتی جهت بهبود و رفع مشکلات می باشد.
درون ساختمان محیط غم زده و بی روحی بود که سمت راستش راهرویی منتهی به سه اتاق که مختص به زنان می شد و موازی با آن اتاقی دیگر به چشم می رسید که به مادریارها و پدریارها تعلق داشت. سمت چپ نیز محل پذیرش و جایگاه بعضی از پرستاران سفیدپوش به حساب می آمد. مرکز ساختمان را سالنی حدودا ۳۰-۴۰ متری تشکیل می داد که یک طرفش را چند دست میز و صندلی آبی اشغال کرده و یک تلویزیون که در بالا برای عموم مشاهده کنندگان قرار گرفته بود. انتهای سالن نشیمن همانند ابتدای آن دربردارنده ی راهرویی با سه اتاق می شد که خوابگاه مردانه بود.
آن دقایقی که در آشپزخانه به سر بردیم، آن خانم مهربان کمی از تجربه هایش برایمان تعریف کرد؛ اینکه بیست سالی می شود سابقه ی کار در سرای سالمندان را دارد و طی این مدت، شانزده سال را در خدمت به انجام رسانیدن کارهای سالمندان و یاری به آن ها بوده و مابقی را در آشپزخانه سپری کرده است. به گفته ی ایشان رسیدکی به سالمندان این مرکز چه از نظر بهداشتی و چه از لحاظ تغذیه ای در سطح بالا و بسیار شایسته ای قرار دارد و اینکه اخیرا بهای ماهیانه برای مراقبت از هر سالمند، به پانصد هزار تومان تقبل یافته است.
در پایان اندکی هم از خود سالمندان نقل نمود که تعدادی از آن ها مانند اطفال همواره در خواب به سر می برند و بعضی هایشان هم تنها تفریحشان به انتظار نشستن فرا رسیدن زمان ناهار و شام و سوال درباره ی چگونگی و کیفیت غذا می باشد. سالمندان مقیم سرای محمدیه که قطعا همانند سالخوردگان عادی ساکن در اماکن مسکئونی، علاقه مند و مشتاق به دیدار پیوسته ی فرزندان و نوه هایشان می باشند و از اینکه کودکانشان گرداگردشان را بگیرند و فضای اطرافشان آکنده از مهر و صدای خنده آن ها گردد، غرق شادی و سعادت خواهند شد، اما اگنون بایستی بخاطر بی مروتی روزگار این چنین در انزوا و خموشی مابقی عمر را به بطالت گذرانده و به انتظار شنیدن سوت پایان حیاتشان گوش فرا دهند.
پس از انجام کمی کار و رفع تکلیف، وقت ناهار فرا رسید و به ما این امکان داده شد که به همراه پرستار، هنگام غذا دادن به سالمندان وارد بخش شویم و سلام و احوال پرسی مختصری با اقلیت سالمند داشته باشیم و این بود ماجرای دیدار نخست…
توصیف همه ی جریانات و توضیح در خصوص پیرامون هر یک، موجب خروج نوشتار از مبحث اصلی و کسالت خاطر خوانندگان می شود لذا در این جا صرفا به بررسی و توصیف فضای اتاق ها می پردازیم.
اتاق های زنان که تعدادشان نسبت به مردان بیشتر است، بزرگ تر و گسترده تر و دارای تخت های بیمارستانی زیادتری بود. به دلیل شرایط جوی و خاص سالمندان، هوای اتاق ها سریعا آلوده می شود که این مساله و نور گیر نبودن اتاق ها به تاثیر بخشی در خلق و خو و دامن زدن هر چه بیشتر فرسودگی و بیماری های مزمن می گردد. قرار گیری اشخاصی که دچار آشفتگی روحی هستند و کنترل مهار هیجانات و حملات روانی خود را ندارند و افراد نیازمند به استراحت و سکوت، در یک اتاق، آرامش را نیز از گروه دوم سلب می نماید.
۹.
فعالیت بدنی، موضوعی مهم در سلامت جسم و روح سالمند: «دوروتی» استرالیایی توانسته است نام خود را به عنوان مسنترین پینگ پنگ باز ثبت کند و نشان دهد در هر سن و سالی میتوان به کارهای عجیب دست زد. ایشان که سن بالایی دارد(۹۷سال) به عنوان نماینده کشور استرالیا در مسابقات تنیس روی میز برزیل شرکت و این عنوان را کسب کرد. به گزارش ایسنا، به نقل از پایگاه اینترنتی ثبت رکوردهای جهانی گینس، او در سن ۵۰ سالگی به این ورزش علاقه پیدا کرد و با شرکت در کلاسهای آن توانست تا این سن ورزش پینگ پنگ را ادامه دهد و در سال ۲۰۰۸ میلادی عنوان مسنترین تنیسور زن جهان را کسب کرد.
متاسفانه در ایران اینگونه جا افتاده است که شخص ۵۰ ساله دیگر یک فرد فرتوت و از کار افتاده است که قادر به انجام هیچ عملی نمی باشد؛ در صورتی که این طرز تفکر اپیدمی شده کاملا اشتباه است. پیری شاید در برخی موارد فعالیت جسمانی را کاهش دهد، اما نمی تواند باعث کمرنگ شدن نقش های اجتماعی در جامعه گردد و این مورد بستگی زیادی به روحیه و چگونگی ذهنیت شخص سالمند از عملکرد خویش دارد.
۱۰.
پر کردن اوقات فراغت: فضای روانی حاکم بر سرای سالمندان محمدیه را آنچنان یاس آور و دلمرده یافتم که حسی که در آن دقایق با دیدن سالمندان بر من مستولی شد، سرتاسر غم بود و زخمی عمیق بر دلی شکسته… پیرمردان و پیرزنانی را نظاره می کردم که اغلب در گوشه و کنار سالن ایستاده و یا نشسته بودند. بعضی هایشان گوشه ی دنج تری را انتخاب کرده و به نقطه ای نا معلوم خیره شده بودند و گویی به انتظار فرا رسیدن زمان مرگشان ثانیه شماری می کنند. نور امید به زندگی در چشم هایشان خاموش گشته و جایش را اندوه و احساس بطالت پر کرده بود. آن هایی هم که غرولندشان گاه فضا را درگیر می کرد، دچار زوال عقل بودند. چرا باید آن ها بخاطر ضعف قوای جسمانی کنار گذاشته شده و نادیده گرفته شوند؟ آیا برخی از آنان توانایی انجام کارهایی همچون پخت و پز، پرورش گیاهان و یا انجام فعالیت های ورزشی سبک را ندارند؟ ورزش باعث افزایش حجم عضلات و توان و قدرت فرد و افزایش در میزان متابولیسم، تحمل قند خون، کاهش کلسترول، تنظیم حرارت بدن و تراکم استخوان ها می شود. بر اساس پژوهش هایی که درباره ی نحوه ی گذراندن اوقات فراغت بین سالمندان ایران و سوئد صورت گرفته، حدود ۶۰ درصد از سالمندان سوئدی، اوقات فراغتشان را به مطالعه می گذرانند در حالی که در ایران این رقم به نصف هم نمی رسد…
۱۱.
روحیه بخشی به سالمندان و مدل های ارائه ی خدمات آن ها به بخشی از جامعه: قسمتی از حافظه ی سالخوردگان که مربوط به گذشته شان می باشد، مملو از تجربیات و خاطراتی است که با مرگشان زیر خاک می رود و شاید هیچ گاه نتوان بدان ها دست یافت؛ از چه بازی ها، فرهنگ ها، لالایی های محلی، غذاها و داروهای گیاهی و مرهم هایی که اطلاع دارند و ما از آن بی بهره هستیم و بدین سان است که با گذشت زمان، غذاها و داروهای محلی از رده خارج می شوند و جای آن ها را مواد شیمیایی و مضر پر می کند.
بایسی فضای سبز آنجا را گسترش داده و پرورش گیاهان را در اختیار خودشان قرار داد.
می توان بعضی از سالمندانی که هنوز سر پا هستند و قدرت تکلم دارند را داوطلبانه به مدارس برد تا برای بچه ها قصه بگویند و بازی های زیبا و جذاب زمان قدیم را به نسل خردسال آموزش دهند. آیا این بیشتر به کودکان کمک می کند یا بازی های الکترونیکی و زیان بار امروزی که تمامی حواس و ذهن بچه ها را به خود معطوف کرده و سبب بیماری و آشفتگی روانی شان شده؟
قرارگیری آسایشگاه و پرورشگاه در کنار هم نیز راهکار دیگری است که می تواند در تاثیر روحیه و نشاط بخشیدن به آن ها موثر واقع شود.
جدا از سالمندانی که به صورت نباتی روزگار می گذرانند (زندگی نباتی (سندرم آپالیک) به حالتی گفته میشود که بیمار نفس میکشد، فشار خون طبیعی دارد، دستگاه گوارش وی کار نرمال خود را انجام می دهد، چشمان بیمار باز است و گاه و بیگاه نیز حرکاتی غیر ارادی انجام میدهد اما هیچیک از این حرکات در پاسخ به محرک های محیطی نیست)،
به رغم فرسودگی و سواد اندک می توان چنین اظهار نمود که گنجینه ای از دانش در وجود این مادربزرگان و پدربزرگان نهفته، حتی برخی از آن هایی که دچار آلزایمر هستند نیز می توانند کارایی هایی داشته باشند.
بیماری آلزایمر ۲ تا ۵ درصد اشخاص مسن را دربر می گیرد و گاهی هم به اشخاص جوان تر حمله می کند. یکی از نشانه های اصلی بیماری آلزایمر عدم توانایی در تحکیم یک یادگیری تازه (مثل یادآوری یک آدرس تازه) و دشواری در جهت یابی است، اما خاطرات رویدادهای دور معمولا کمتر آسیب می بینند.
برقراری نظم روزانه و کمک گرفتن از وسایل کمک حافظه بسیاری از سالمندانی را که توانایی تشکیل خاطرات تازه را ندارند از دشواری های حاد نجات می دهد.

داشتن ارتباط اجتماعی مستمر، باعث می شود مغز جوان بماند بنابراین انجام سرگرمی هایی که ترکیبی از فعالیت های اجتماعی، فیزیکی و روانی است، ممکن است بهترین محافظ در برابر بیماری جنون باشد.
با توجه به توضیحات فوق، چنین استنباط می گردد که سالمندان نیاز شدیدی به فعالیت های بدنی، ارتباط با عوام و صحبت با آن ها و انجام سرگرمی هایی مثل مطالعه دارند.
بهتر این است که اجازه دهند دانشجویان، داستان نویسان وپژوهشگران پای صحبت های شان بنشینند و آن ها هم از خاطرات و داستان هایشان نقل کنند. حرف های دلنشین آن ها را می شود به صورت یک مجموعه کتاب درآورد.
ایجاد شغل هایی سبک و سازگار با توان سالمندان، از سرگرمی هایی محسوب می شود که ساعات کسل کننده و ملال آور آن ها را به دقایقی لذت بخش و زودگذر مبدل می سازد.
چه بسا چیزهایی کوچک از این قبیل که باعث تغییرات بزرگی در آحاد و بخش های مهمی از جامعه می شود.
ازدواج و پیوند مهر و محبت، شادی و نشاط و امید به زندگی را در وجودشان دو چندان خواهد کرد.
فضای آسایشگاه، به خصوص فضای درونی آن برای ۴۲ سالمند(۱۶ مرد و ۲۷ زن) بسیار کوچک و نفس گیر است و بایستی گسترده تر شود.
به امید روزی که تغییرات اساسی و ضروری در این سرا صورت گیرد و مکان مزبور همچون خانه ای واقعی و راحت برای این اقلیت درآید ومشکلاتی همچون نداشتن فضای کافی، نبود تفریح و سرگرمی و یا عدم وجود هم صحبتی به جز افرادی از همان رده سالمندان و اغلب با همان مشکلات و موارد و کاستی های دیگری که شرح آن رفت، تا حد چشمگیری کاهش بیابند.

از این رهگذر می توان چنین استدلال نمود که سالمندان نیز همانند جوان ترها قادرند به زندگی طبیعی خود ادامه دهند اما با اندکی تغییرات در عملکرد و شیوه های رفتاری شان.
هر انسانی کودکی، نوجوانی و برنایی را پشت سر گذاشته و سرانجام قدم به مرحله ی کهولت سن می گذارد و پیری را تجربه می نماید. سالمندان که تمامی قوای جسمی و جوانی خود را در سالهای گذشته استعمال کرده و اکنون در صدد بهرهبرداری از سالهای گذشته ی عمر خود می باشند، نمی بایست با بی اعتنایی و برچسب زنی به آن ها وجودشان را نقض کرد.
در پایان اینکه امید است بهبود وضعیت سرای سالمندان نیز مانند دیگر ضروریات زندگی اجتماعی، موازی با آن ها، در جهت رشد و شکوفایی و پیشبرد هر چه بهتر، از اهداف جامعه قرار گیرد.

جا دارد در اینجا از مساعدت و کمک های ارزشمند و صمیمانه ی دوستان گرانقدرم، خانم طیبه تناور و خانم زیبا کشاورز که سبب به وجود آمدن این نوشتار شد، سپاس و قدردانی خود را ابراز نمایم.

۱۶
سالمندی؛ عارضه جهان جدید
گفت وگوی “هامون” با مهتا بذرافکن؛ جامعه شناس
گفت وگو از زیبا کشاورز

هامون- تعداد سالمندان روبه افزایش است، یعنی در واقع طی چند سال آینده با پیری جمعیت روبه رو هستیم، اگر بخواهیم از دیدگاه یک جامعه شناس به آن نگاه کنیم چه تاثیراتی ممکن است بر جامعه داشته باشد؟
بذرافکن: این مسئله دو بعد دارد اگر بخواهیم از بعد جهانی نگاه کنیم پیری و سالمندی یک مسئله جهانی است، یعنی تقریبا تمام کشورهای اروپایی با پیری جمعیت درگیر هستند، پیری جمعیت درکشورهای توسعه یافته و توسعه نیافته دلایل خاص خود را دارد. مثلا از نظر پزشکی و اجتماعی در حال حاضر آمار ناباروری در بین جوانان بسیار زیاد شده است و ما سالهاست که روی سیستم معانی در ذهن مردم کار کرده ایم که “فرزندکمتر، زندگی بهتر” و به قول پی یربوردیو (؛ جامعه شناس فرانسوی) این شعار ملکه ذهن مردم شده است.
هامون- آیا شما شعار “فرزندکمترزندگی بهتر” را می پذیرید؟
بذرافکن: من طبق سیاست گذاری های کلان جامعه می گویم که جمعیت به سمت پیری در حرکت است. متاسفانه مسئله اصلی در کشور ایران این است که سیاست گذاری های اجتماعی مقطعی و دوره ای است. مثلا در دهه ۶۰ ما با انفجار جمعیت روبه رو بودیم و در حال حاضر همان نسل جمعیت جوان و بارور کشور را تشکیل می دهند، و چون این افراد در خانواده های پرجمعیت زندگی کرده اند به این نتیجه رسیده اند که با فرزندکمتر زندگی شادتر و بهتری خواهند داشت، به همین دلیل ترجیح می دهند که فرزندان کمتری داشته باشند. حالا برای اینکه بتوانیم “عادت واره” ذهنی آنها را تغییر دهیم نیاز به الگوهای اجتماعی، فرهنگی، شغلی، مسکن، تحصیلات و… داریم که همه اینها به جمعیت ربط پیدا می کند. و نمی توانیم به یکباره بگوییم “فرزندبیشتر، زندگی شادتر”. باتوجه به وضعیت فعلی جامعه آیا می توان چنین ادعایی کرد؟ آیا در یک آپارتمان۶۰متری که ۶ نفر با هم زندگی می کنند، زندگی شاد و راحتی دارند؟ ما وقتی میتوانیم چنین ادعایی کنیم که حداقل ضریب بهبود اجتماعی مسکن، شغل، درآمد، رفاه و بهداشت را بالا برده باشیم.
هامون- شما با این سوال که احترام به سالمندان درجامعه نسبت به گذشته کم رنگترشده؟ یا به نوعی مورد بی مهری واقع شده اند، موافق هستید؟
بذرافکن: خیر، موافق نیستم… ما به صورت کلی داریم به سوی جهانی شدن پیش می رویم، یعنی یک سری از مولفه های فرهنگی در جامعه در حال جا به جا شدن هستند، و همچنین شکل و سبک زندگی ها درحال تغییر کردن است. متاسفانه اینها عوارض تغییر سبک زندگی هستند، یعنی افراد ممکن است آدم هایی نباشندکه ذاتن بی مهرشده باشند یا ذاتن از انسانیت فاصله گرفته باشند و مولفه های انسانی خود را جا گذاشته باشند ولی از طرف دیگر آنقدر درگیر سبک و شیوه زندگی و مسائل روزمره هستند که عملا وقتی برای شان نمی ماندکه بخواهند به سالمند اختصاص بدهند… جهانی شدن، تحصیلات، پیشرفت تکنولوژی و… یک سری خوبی دارد و یک سری عوارض که اینها جزء آن عوارض هستند…
هامون- سالمندان ازنظر اقتصادی می توانند چه تاثیراتی برجامعه داشته باشند؟
بذرافکن: سالمندان نمی توانند تاثیری بر جامعه بگذارند بلکه این جامعه هست که بر سالمندان تاثیر می گذارد. یک نفر که به عنوان عضو مفید تمام عمر و جوانی خود را در یک کشور صرف کرده را نباید از صحنه اجتماع دور کنیم. کشورهای توسعه یافته خدماتی همچون پارک سالمندی و تورهای سالمندی و… را به سالمندان ارائه می دهند هرچند که این برنامه ها جای خانواده را برای سالمندان نمی گیرد ولی به هرحال خدمات پس از کار به آنها ارائه می دهند ولی در کشورهای توسعه نیافته سالمندان را وقتی که از کار افتاده می شوند به حال خود رها می کنند یعنی حتی از توانمندی های آنها استفاده نمی کنند. سالمندان می توانند موتور امورات ما باشند و می توان از تجربیات و فکر آنها در برنامه های اجتماعی استفاده کرد، مثلا اگر کلاس های قصه گویی توسط مادربزرگها و هم چنین آموزش بازی های محلی توسط پدربزرگها برای بچه ها در مدارس برگزار شود، هم انتقال مفهوم و مولفه های فرهنگی صورت گیرد و هم پیوندی بین این دو نسل ایجاد شود.

۱۷
تنهایی، افسردگی، فراموشی
گفت وگوی “هامون” با خانم مولود کیخسروانی؛ روان شناس
گفت وگو از زیبا کشاورز

هامون- ارزیابی کلی از حالات روحی و روانی سالمندان و مخصوصن آنهایی که وارد خانه سالمندان می شوند، چیست؟
کیخسروانی: همه انسان ها همان طور که بعد از بدو تولد دوران کودکی و نوجوانی را پشت سر می گذارند و گذر از این مراحل برای آنها امری طبیعی و عادی محسوب می شود به ناچار روزی باید وارد مرحله سالمندی و سالخوردگی بشوند و در حقیقت سالمندی نیز جزو یکی از مراحل طبیعی زندگی هر انسان است که ویژگی ها و نیازهای خاص خود را دارد . آمارهای رسمی از تنهایی هفت درصد سالمندان حکایت می‌کند. از پنج میلیون جمعیت سالمند کشور، هفت درصد تنها زندگی می‌کنند که به همین دلیل جزو گروه پرخطر به لحاظ عاطفی قرار دارند و در معرض افسردگی و مشکلات روحی شدید هستند. افسردگی در همه سنین به چشم می‌خورد. این اختلال در دوران سالمندی نیز بسیار شایع است. تقریباً یک چهارم افراد ۶۵سال و بالاتر از افسردگی رنج می‌برند و افسردگی یکی از مهمترین مشکلات زندگی سالمندان است.
هامون- داروهایی که درجهت بهبودی بیماری آلزایمر سالمندان تجویز می شود تا چه اندازه نتیجه مثبت می دهد؟
کیخسروانی: آلزایمر یا زوال مغزی یک نوع اختلال عملکرد مغزی است که بتدریج توانایی‌های ذهنی بیمار تحلیل می‌رود. بارزترین تظاهر زوال عقل اختلال حافظه‌است. اختلال حافظه معمولاً بتدریج ایجاد شده و پیشرفت می‌کند. در بیماری های روانی که ریشه زیستی دارند مانند آلزایمر مصرف دارو تا حدود زیادی می تواند در جلوگیری از پیشرفت بیماری موثر باشد. ماده‌ی مهمی در مغز وجود دارد به نام استیل کولین. این ماده نقش پیام رسان بین دو سلول عصبی را بازی می‌کند و پس از چند صدم ثانیه توسط آنزیمی به نام کولین استراز تجزیه می‌شود. در بیماری آلزایمر ماده استیل کولین در مغز کم شده و ارسال پیام بین دو سلول عصبی مغز مختل می‌شود. داروهایی که آنزیم کولین استراز را مهار می‌کنند باعث افزایش استیل کولین می‌شوند.
هامون- راه های پیشگیری از بیماری آلزایمر در سالمندان چیست؟
کیخسروانی: تاکنون هیچ راه تضمین شده ای برای پیشگیری از آلزایمر وجود نداشته است، اما تحقیقات اخیر روش های زیر را در پیشگیری از آلزایمر موثر می داند.
۱- تمرینات فکری:افرادی که مرتب مطالعه می کنند و یا بازی های فکری انجام می دهند، جدول حل می کنند و …..کمتر در معرض ابتلا به این بیماری خواهند بود.
۲- تمرینات بدنی: ۳۰ دقیقه ورزش روزانه تاثیر به سزایی در سلامت قلب ، ماهیچه ها و مغز دارد. پیاده روی، باغبانی، تمیز کردن منزل، رقصیدن و….می تواند نوعی ورزش باشد.
۳- نوشیدن مایعات به اندازه کافی:کم آبی مهم ترین فاکتور متغیر برای از دست دادن حافظه است.
۴- مراقب داروهای مصرفی بودن:پزشک فرد سالمند باید از کلیه داروهای تجویزی و غیر تجویزی که فرد مصرف می کند آگاه باشد. زیرا ترکیب بعضی از داروها باعث گیجی، فراموشی و یا آسیب بلند مدت به حافظه شود.
۵- پیروی از رژیم غذایی سالم :روزانه حداقل باید ۵ نوع میوه و سبزی تازه خورده شود. افرادی که در برنامه غذایی خود از ویتامین های C,E Bاستفاده می کنند، کمتر به این بیماری مبتلا می شوند.
۶-تنفس در هوای پاک:تحقیقات نشان داده تماس بیش از حد با آلاینده‌های ترافیکی سبب افزایش ناتوانی‌هایی ذهنی می‌شود که در نتیجه افراد با افزایش سن بیشتر در معرض ابتلا به آلزایمر قرار می‌گیرند.
۷-آرامش فکری :بر اساس تحقیقات هر چه افسردگی و اضطراب در فرد بالا باشد احتمال بروز آلزایمر نیز افزایش می‌یابد.
هامون- رفتار خانواده سالمندان تاچه اندازه برروح وروان سالمندان تاثیرگذاردهستند؟
کیخسروانی: راه های کمک به سالمندان عبارتند از:
ابراز حمایت عاطفی به سالمندان
گوش دادن سخنانش با صبر و حوصله
عدم سرزنش او به خاطر احساساتش
اشاره به واقعیت‌هایی که در او ایجاد امید می‌کند.
تشخیص به موقع و تسریع روند درمانی
ارائه پیشنهاد قدم زدن: هنگامی‌که ذهن و بدن فرد فعال است افسردگی کاهش می‌یابد‌. به او فعالیت‌هایی را پیشنهاد دهید که او از انجام آن لذت ببرد. قدم‌‌زدن، فعالیت‌های هنری، دیدن فیلم و یا رفتن به موزه و هر‌آنچه باعث فعال نگه داشتن ذهن و جسم او شود مؤثر خواهد بود.